. امام خمينى
پس از عرض سلام با كمال احترام به عرض مى رساند:

سئوال : امروز در دنيا مسئله مرگ مغزى پذيرفته شده است و در صورتى كه در فردى با كمك معاينات و آزمايشات مخصوصى مرگ مغز مسلم شود زندگى او خاتمه يافته تلقى مى شود و ادامه موقت زندگى نباتى چنين فردى به كمك دستگاه تنفس مصنوعى و داروها ميسر است و از اعضايى نظير قلب و كبد اين افراد براى پيوند به بيماران و نجات جان آنان استفاده مى شود. لطفاً نظر مبارك را در مورد انجام چنين اعمال جراحى و برداشتن اعضاى افراد با مرگ مسلم مغزى بيان فرماييد.

جواب : بر فرض مذكور چنان چه حيات انسان ديگرى متوقف بر اين باشد, با اجازه صاحب قلب يا كبد و امثال آن جايز است.(1)


سئوال : اگر ميّتى مشكوك باشد كه مسلم است يا كافر و راهى براى حكم به اسلام او نباشد, تشريح آن جايز است يا خير؟

جواب :مانع ندارد.


سئوال : من يك شوهرى دارم كه بينايى خود را از دست داده است, آيا مى توانم يك چشم خودم را به او تقديم كنم؟ زيرا او دوست دارد در اين انقلاب بزرگ نقشى داشته باشد و در راه انقلاب كوشش نمايد.

جواب :در فرض مرقوم جايز نيست.


سئوال : آيا برداشتن چشم از افراد متوفاى مجهول الهويّه كه در كشور اسلامى در ميان سردخانه هاى بيمارستان مدتى نگه دارى مى شوند و بازماندگان و اقوام آن ها به سراغ اجساد نمى آيند و پيوند زدن (قرنيه) قسمتى از چشم آن ها با چشم بيمارانى كه نياز به اين نوع عمل جراحى دارند اشكال دارد يا خير؟

جواب :اگر كفر او احراز نشده جايز نيست.


سئوال : معمول است اشخاصى كه كليه ها يا ساير اعضاى آن ها فاسد مى شود, ديگرى, آن عضو از بدن خود را به آن شخص اعطا مى كند, آيا شرعاً شخص مى تواند يك كليه يا يك چشم يا عضو ديگرى را كه دو تا هست به ديگرى اعطا نمايد يا خير؟

جواب :اگر حيات ديگرى منوط به آن باشد و خطر جانى متوجه اعطا كننده نشود اشكال ندارد.


سئوال : نظر به نياز بيماران به پيوند اعضا, به خصوص كليه, نظر حضرت عالى چيست؟

جواب :اگر بيمار در خطر جانى باشد پيوند براى حفظ جان مسلمان مانع ندارد و تا از بدن غيرمسلمان ممكن است عضو مورد نياز برداشته شود, از مسلمان جايز نيست.


سئوال : جراحى غددى كه در بدن مى باشد و ضررى هم ندارد شرعاً چگونه است؟ جراحى بينى و يا گوش جهت زيبايى شرعاً چه حكمى دارد؟

جواب :مانع ندارد.


سئوال : قطع عضوى از ميّت جهت پيوند عضو به شخصى زنده در صورتى كه ميّت مسلمان باشد جايز نيست, مگر اين كه حيات شخص زنده متوقف بر آن باشد و امّا اگر حيات عضو او متوقف بر پيوند باشد ظاهراً جايز نمى باشد, پس اگر آن را قطع كند گناه كرده و بر او ديه مى باشد. اين در صورتى است كه قطع آن را اذن ندهد و اما اگر در آن اذن دهد در جواز آن اشكال است, ليكن بعد از اجازه ديه بر او نيست, اگر چه قائل به حرمت آن شويم و اگر ميّت اذن نداده باشد, آيا اولياى او حق دارند اجازه برداشت عضو بدهند يا نه؟ ظاهر آن است كه چنين حقى ندارند, پس اگر به اذن اولياى ميت عضو او را قطع كند معصيت كرده و بر او ديه مى باشد.

جواب : قطع عضو ميّت غيرمسلمان براى پيوند زدن مانعى ندارد, ليكن بعد از آن, اشكال در نجاست آن واقع مى شود و اين كه ميته است و نماز در آن صحيح نيست و ممكن است گفته شود در جايى كه حيات در آن حلول نمايد از عضويت ميت خارج مى شود و عضو زنده مى گردد, پس پاك و زنده مى شود و نماز در آن صحيح است, و هم چنين اگر عضوى از حيوان قطع شود ولو نجس العين باشد و پيوند شود, پس به حيات مسلمان زنده مى شود.


سئوال : اگر به جواز قطع و پيوند با اذن صاحب عضو در زمان حياتش قائل شويم ظاهر آن است كه بيع آن جايزمى باشد تا بعد از مرگش از آن استفاده شود, و اگر به جواز اذن اولياى ميت قائل شويم نيز جواز فروش آن جهت استفاده از آن بعيد نيست. در اين صورت بايد ثمن را براى خود ميّت خرج كرد و با آن يا دين او را ادا كرد و يا از طرف ميت در خيرات مصرف كرد و وارث حقى در آن ندارد.

جواب : اگر حفظ جان مسلمانى موقوف باشد بر پيوند عضوى از اعضاى ميّت مسلمانى, جايز است قطع آن عضو و پيوند آن و بعيد نيست ديه داشته باشد و آيا ديه بر قطع كننده است يا بر مريض محل اشكال است, لكن طبيب مى تواند با مريض قرار دهد كه او ديه را بدهد و اگر حفظ عضوى از مسلمان موقوف باشد بر قطع عضو ميت در اين صورت بعيد نيست جايز نباشد و اگر قطع كند ديه دارد, لكن اگر ميت در حال زندگى اجازه داد ظاهراً ديه ندارد, لكن جواز شرعى آن محل اشكال است و اگر خود او اجازه نداد, اولياى او بعد از مرگش نمى توانند اجازه بدهند و ديه از قطع كننده ساقط نمى شود و معصيت كار است.


سئوال : قطع عضو ميّت غيرمسلمان براى پيوند, حرام نيست و ديه ندارد, لكن اگر پيوند كرد اشكال در نجاست آن و ميته بودن آن براى نماز واقع مى شود, اگر ميته انسانى در نماز اشكال داشته باشد. بنابراين اشكال در ميته مسلمان نيز هست و اشكال نجاست اگر قبل از غسل قطع نمايند نيز هست, لكن مى توان گفت كه اگر عضو ميت پس از پيوند حيات پيدا كند از عضويت ميّت مى افتد و به عضويت زنده در مى آيد و نجس و ميته نيست, بلكه اگر عضو حيوان نجس العين نيز پيوند شود و زنده به حيات انسان شود از عضويت حيوان خارج و به عضويت انسان در مى آيد.

جواب : اگر قطع عضو را بعد از مردن جايز دانستيم, بعيد نيست كه در حال حيات فروش آن جايز باشد و انسان بتواند اعضاى خودش را براى پيوند بفروشد در مواردى كه قطع جايز است, بلكه جواز فروش تمام جسم براى تشريح در موردى كه جايز است, خيلى بعيد نيست, اگر چه بى اشكال نيست, لكن گرفتن مبلغى براى اجازه دادن در مورد جواز مانع ندارد.(2)


2. آيت اللّه محمدتقى بهجت

سئوال : تعدادى از بيماران به دليل ضايعات مغزى غيرقابل بازگشت و غيرقابل جبران, فعاليت هاى قشر مغز خود را از دست داده, در حالت اغماى كامل بوده و به تحريكات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند, ضمناً فعاليت هاى ساقه مغز خود را نيز از دست داده, فاقد تنفس و پاسخ به تحريكات متفاوت نورى و فيزيكى مى باشند. در اين گونه موارد احتمال بازگشت فعاليت هاى مورد اشاره مطلقاً وجود نداشته, بيمار داراى ضربان خودكار قلب بوده كه ادامه اين ضربان هم موقتى و تنها به كمك دستگاه تنفس مصنوعى به مدت چند ساعت و حداكثر چند روز مقدور مى باشد. اين وضعيت در اصطلاح پزشكى مرگ مغزى ناميده مى شود. از طرفى نجات جان عده ديگرى از بيماران منوط به استفاده از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى است. با عنايت به اين كه اين اشخاص فاقد تنفس, شعور, احساس و حركت ارادى هستند و هيچ گاه حيات خود را باز نمى يابند, مستدعى است ارشاد فرماييد (لطفاً با اشاره اجمالى به دليل):

1ـ آيا در صورت احراز شرايط فوق مى توان از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى براى نجات جان بيماران ديگر استفاده كرد؟ آيا صرف ضرورت نجات جان مسلمانان نيازمند پيوند عضو براى جواز قطع عضو, كافى است يا اذن قبلى و وصيت صاحب عضو نيز لازم است؟ آيا اطرافيان ميّت مى توانند پس از مرگ چنين اجازه اى بدهند؟

در صورت توقف حيات مريضهايى بر اين كار, با احتياط در استيذان از ورثه و استيذان از حاكم شرع, و تحقق موت حقيقى اشكال ندارد و صرف موت مغزى كفايت نمى كند.

2ـ آيا انسان مى تواند در زمان حيات خود با امضاى كارتى رضايت خود را براى برداشت اعضاى بدنش در صورت عارضه مرگ مغزى جهت پيوند به انسان هاى مسلمان نيازمند اعلام نمايد؟

حكم در مورد مرگ مغزى گذشت كه موت حقيقى و استيذان لازم است.

3ـ آيا در موارد جواز قطع اعضا ديه ثابت است يا ساقط مى شود؟ در صورت ثبوت ديه, پرداخت آن برعهده كيست؟ پزشك يا بيمار؟ موارد مصرف ديه مذكور كدام است؟

در تقدير جواز هم, ديه يا ارش ثابت است و ديه قطع اعضا ميّت صرف در خيرات مى شود و بر كسى ثابت است كه قطع كرده است.

4. اگر شخصى بخواهد عضوى از اعضاى بدن خود; مثلاً كليه را به ديگرى بدهد و يا وصيت كند كه بعد از مردن خود, آن عضو در مقابل پول يا مجانى برداشته و به ديگرى داده شود, در صورتى كه نجات مسلمانى متوقف بر آن عضو باشد; يعنى راه نجات آن مسلمان منحصر در دادن عضو به او باشد و تهيه آن از غيرمسلمان هم ممكن نباشد اشكالى ندارد.(3)


3. آيت اللّه ميرزا جواد آقا تبريزى

سئوال : تعدادى از بيماران به دليل ضايعات مغزى غيرقابل بازگشت و غيرقابل جبران, فعاليت هاى قشر مغز خود را از دست داده, در حالت اغماى كامل بوده و به تحريكات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند, ضمناً فعاليت هاى ساقه مغز خود را نيز از دست داده, فاقد تنفس و پاسخ به تحريكات متفاوت نورى و فيزيكى مى باشند, در اين گونه موارد احتمال بازگشت فعاليت هاى مورد اشاره مطلقاً وجود نداشته, بيمار داراى ضربان خودكار قلب بوده كه ادامه اين ضربان هم موقتى و تنها به كمك دستگاه تنفس مصنوعى به مدت چند ساعت و حداكثر چند روز مقدور مى باشد. اين وضعيت در اصطلاح پزشكى مرگ مغزى ناميده مى شود. از طرفى نجات جان عده ديگرى از بيماران منوط به استفاده از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى است. با عنايت به اين كه اين اشخاص فاقد تنفس, شعور, احساس و حركت ارادى هستند و هيچ گاه حيات خود را باز نمى يابند, مستدعى است ارشاد فرماييد (لطفاً با اشاره اجمالى به دليل):

1ـ آيا در صورت احراز شرايط فوق مى توان از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى براى نجات جان بيماران ديگر استفاده كرد؟

2ـ آيا صرف ضرورت نجات جان مسلمانان نيازمند, پيوند عضو براى جواز قطع عضو, كافى است يا اذن قبلى و وصيت صاحب عضو نيز لازم است؟

3ـ آيا اطرافيان ميّت مى توانند پس از مرگ چنين اجازه اى بدهند؟

4ـ آيا انسان مى تواند در زمان حيات خود با امضاى كارتى رضايت خود را براى برداشت اعضاى بدنش در صورت عارضه مرگ مغزى جهت پيوند به انسان هاى مسلمان نيازمند اعلام نمايد؟

5ـ آيا در موارد جواز قطع اعضا ديه ثابت است يا ساقط مى شود؟

6ـ در صورت ثبوت ديه, پرداخت آن برعهده كيست؟ پزشك يا بيمار؟

7ـ موارد مصرف ديه مذكور كدام است؟

قطع اعضاى مسلمان مبتلا به مرگ مغزى و پيوند زدن آن به بدن شخص ديگر اشكال دارد و اذن صاحب عضو در زمان حيات و اعلام رضاى او اثرى در حكم ندارد, و وصيت به امر مزبور نافذ نيست و اولياى ميّت چنين حقى ندارند كه اجازه قطع اعضاى او را بدهند و در صورت قطع اعضاى مبتلا به مرگ مغزى ديه آن بر قطع كننده است و به حسب سهام ارث بين ورثه ميّت تقسيم مى شود.


سئوال : يرى الاطباء ان الموت يتحقق بموت القوة العاقلة, حتى لو كان القلب لم يتوقف تماماً عن النبض والحركة ـ كما فى حالة ذبح الشاة مثلاً ـ امّا العرف المسامحى فيرى تحققه بتوقف القلب عن النبض و الخفقان والحركة ومع كل ذلك فلو التفت العرف هذا الى ما يقوله الاطباء علمياً كما فى المثال الآنف الذكر, فلربّما حكم بحكمهم, فبماذا يتحقق الموت؟

جواب : الميزان فى ترتب احكام الموت زهوق الروح و بقاء الانسان او الحيوان جسداً محضاً, و قد عين فى الروايات لذلك علامات و مجرّد موت القوة العاقلة لايوجب ترتب احكام الميت, واللّه العالم.


سئوال : فى حالة اثبات وفاة المريض طبياً فهل يجوز اغلاق اجهزة التنّفس الصناعى الّتى توزّع الا وكسيجن فى جثة المتوفى؟

جواب : الموت الطبى ليس ملاكاً وانّما المعتبر الموت العرفى فلايجوز التعجيل فى اماتته, واللّه العالم.


سئوال : هل يجوز للطبيب اجراء عمليّة نقل كلية من شخص الى آخر, اذا علم بانّ المتبرع قد تقاضى اجراً فى مقابل تبرّعه؟

جواب : اذا جاز للشخص اعطاء كليته, كما فى صورة الاضطرار, او كون المعطى كافراً, فلابأس, واللّه العالم.


سئوال : فى حالة وجود شخص ميت و شخص آخر مريض, يواجه الموت سبب فشل فى احد اعضائه الرئيسيّه مثل القلب فهل يجوز او يجب نقل العضو المطلوب من الميت الى المريض؟

جواب : لايجوز ذلك الاّ اذا كان الميت غير مسلم, واللّه العالم.


سئوال : فى ايّ سن يجوز للشخص التبرّع باحدى كليته و هل يجوز لغير البالغ التبرّع لاحد اقار به بموافقة وليّ امره؟

جواب : التبرّع فيه اشكالٌ ولا يبعد عدم الجواز مطلقا, واللّه العالم.(4)


4. آيتاللّه سيدمحسن طباطبائى حكيم(1)
پيوند بعضى از اجزاى بدن ميّت به بدن انسان زنده چنان چه ضرورت اقتضا كند, مانعى ندارد.

اگر جزئى از اجزاى ميته به ظاهر بدن انسان زنده وصل شود, چنان چه حيات در آن دميده باشد جزء بدن انسان محسوب است و قبل از حلول حيات, چون مضطر است در حمل آن در حال نماز, احكام ضرورت بر آن جارى است.

اگر جزئى از حيوان نجس العين را, مانند روده سگ به روده انسان زنده وصل كنند در صورتى كه بيمار مضطر به چنين عملى باشد مانعى ندارد.

جدا نمودن بعضى از اجزاى بدن مسلمان محتضر (يعنى كسى كه در حال جان كندن است) و وصل آن به بدن انسان زنده, حرام است و ديه دارد.

اگر كسى وصيت كند كه پس از مرگ مثلاً چشم مرا جدا كنيد و به ديگرى دهيد عمل به وصيت عيبى ندارد, لكن ادعاى موصى له قبول نمى شود, مگر آن كه از دعوى او علم حاصل شود.


5. آيت اللّه خامنه اى

سئوال : احتراماً معروض مى دارد تعدادى از بيماران به دليل ضايعات مغزى غيرقابل بازگشت و غيرقابل جبران, فعاليت هاى قشر مغز خود را از دست داده, در حالت اغماى كامل بوده و به تحريكات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند, ضمناً فعاليت هاى ساقه مغز خود را نيز از دست داده, فاقد تنفس و پاسخ به تحريكات متفاوت نورى و فيزيكى مى باشند. در اين گونه موارد احتمال بازگشت فعاليت هاى مورد اشاره مطلقاً وجود نداشته, بيمار داراى ضربان خودكار قلب بوده كه ادامه اين ضربان هم موقتى و تنها به كمك دستگاه تنفس مصنوعى به مدت چند ساعت و حداكثر چند روز مقدور مى باشد. اين وضعيت در اصطلاح پزشكى مرگ مغزى ناميده مى شود. از طرفى نجات جان عده ديگرى از بيماران منوط به استفاده از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى است.

با عنايت به اين كه به طور خلاصه بيماران با مرگ مغزى فاقد تنفس, شعور, احساس و حركت ارادى مى باشند و هيچ گاه حيات خود را باز نمى يابند, مستدعى است ارشاد فرماييد, آيا در صورت احراز شرايط فوق مى توان از اعضاى بيمار مبتلا به مرگ مغزى براى نجات جان بيماران ديگر استفاده نمود؟

جواب : در فرض سؤال, استفاده از اعضاى بدن موصوف, در صورتى كه نجات نفس محترمه اى متوقف بر آن باشد, اشكال ندارد.(5)


سئوال : مستدعى است پاسخ چند سؤال فقهى زير كه در پزشكى مبتلا به مى باشد, مرقوم فرماييد.

امواجى كه بر روى نوار ثبت مى شود دال بر فعاليت مغز يا قلب مى باشند با توجه به اين كه مى تواند امواج مغزى وجود نداشته باشد و قلب انسان با كمك دستگاه هاى مصنوعى فعاليت داشته باشد, سؤال اين است كه:

1ـ آيا نداشتن امواج مغزى دال بر مرگ است يا نداشتن امواج قلبى؟

2ـ در حالت اغماى بدون برگشت كه مغز به طور كلى مرده است و حركات قلبى, عروقى و تنفسى به كمك دستگاه ها و داروها نگه دارى مى شود, بنابر اين كه پيوند اعضاى بدن مباح باشد, آيا جدا كردن عضوى مثل قلب از بدن شخص در اين حالت براى پيوند به شخص ديگر جايز است؟

3ـ آيا جدا كردن عضو در اين حالت, جدا كردن عضو از انسان زنده محسوب مى شود يا از بدن مرده؟

4ـ چه زمانى احكام ميت مانند ارث,وصيت, عده وفات در مورد زوجه و … بر او جارى مى شود؟ از زمان مرگ مغزى يا از زمان جدا كردن دستگاه هاى مذكور و توقف قلب؟

تشخيص مفهوم مرگ هم, مثل ساير موضوعات عرفيه با عرف است نه ملاحظه امواج فوق الذكر, و عرف تا حسّ و حركتى در شخص باشد او را مرده نمى بيند; بلى جدا كردن عضو از انسان براى پيوند در مورد جواز, تابع صدق ميّت نيست و اگر نجات نفس محترمه از مرگ موقوف باشد بر جدا كردن عضو در اين حال و پيوند به او و با شرايط معتبره ديگر جايز است, هر چند احكام ميّت از ارث و غيره در اين حال مترتب نمى شود.(6)


سئوال : بيماران با مرگ مغزى فاقد تنفّس, شعور, احساس و حركت ارادى هستند, ولى داراى ضربان خودكار قلب موقتى مى باشند, آيا مى توان از اعضاى اين بيماران براى نجات جان ساير بيماران استفاده نمود؟ آيا اجازه قبلى بيمار يا اولياى او شرط است؟

جواب : اگر اين كار در مردن او اثر ندارد, با اجازه قبلى خود بيمار يا اولياى او اشكال ندارد.


سئوال : در صورتى كه در اثر وقوع بيمارى لاعلاج و پيش رونده از نظر پزشكان مرگ حتمى قريب باشد, آيا مى توان از اعضاى بدن بيمار نظير قلب, كليه و كبد براى پيوند به بيماران و نجات جان آنان استفاده نمود؟

جواب : اگر هنوز نمرده و قطع اعضاى مزبور بر زنده واقع مى شود اشكال دارد; بلى اگر عرفاً مرده به حساب آيد با شرايط معتبره مانع ندارد.


سئوال : در صحنه جنگ مسلمانان با كفّار, در صورتى كه حيات رزمنده مسلمان متوقف بر پيوند اعضا باشد, آيا مى توان اعضاى ميّت غيرمسلمان را قطع و براى پيوند استفاده نمود؟

برفرض جواز آيا در اين صورت ديه لازم است يا نه؟ و بر عهده بيمار است يا قطع كننده؟ آيا عضو پيوند شده براى نماز اشكال ايجاد نمى كند؟

قطع عضو ميّت غيرمسلمان و پيوند آن مانع ندارد و ديه ندارد و پس از پيوند به مسلمان حكم عضو مسلمان را پيدا مى كند.


سئوال : بعضى از افراد براى كمك به درمان بيمارانى كه نياز به فرآورده هاى خونى يا اعضاى بدن دارند حاضر مى شوند كه خون يا مثلاً كليه يا چشم خود را بفروشند, اين موضوع چه حكمى دارد؟

جواب : اگر براى خود آن ها ضرر لازم المراعات نداشته باشد, مانع ندارد.


سئوال : خريد و فروش اعضا براى پيوند در اين كه عضو مورد اشاره يك كليه يا يك چشم باشد فرقى نمى كند؟

جواب : فرقى ندارد, بلى جواز اعطاى كليه در فرض توقّف حيات مؤمنى بر آن, بى اشكال است.(7)


سئوال : تزريق خون به دستور پزشك از زن به مرد يا بالعكس و يا از كافر به مسلمان چه حكمى دارد؟

جواب : اشكال ندارد.(8)


سئوال : در صورتى كه عضو يا اندام بيرونى, مانند دست و پاى فرد غيرهم جنسى را به كسى پيوند زنند آيا لمس آن قسمت توسط فرد اشكال دارد؟

جواب : اگر عضو او شده لمس آن براى او مانع ندارد.(9)


سئوال : شخصى كه اجازه تشريح و پيوند اعضاى بدن خود را نداده, آيا بعد از مرگش اولياى او مى توانند اجازه بدهند؟

جواب : اگر جدا كردن بعضى اعضا از بدن ميّت موجب مثله يا هتك ميّت نشود مانع ندارد.


سئوال : شخصى كه وصيت به تشريح و پيوند اعضاى بدن خود را كرده; آيا بعد از(1) مرگش اولياى او مى توانند اجازه چنين كارى را ندهند؟

جواب : احتياط آن است كه بدون اجازه عمل نكنند, مگر در موارد ضرورت لازم المراعات.


6. آيت اللّه سيد ابوالقاسم خوئى

سئوال : كالبد شكافى كه در ساعات آخر حيات پس از فوت مغزى, قبل از فوت قلبى, اعضايى از شخص را براى استفاده در علاج احياء بر مى دارد با توجه به ضرورت علاج احياء جايز است يا نه؟ و با وصيت قبلى خود شخص چه حكمى دارد؟ لطفاً اشاره اجمالى به دليل. واين عمل براى كشف جرم با اذن اولياى ميّت جايز است يا نه؟

جواب : اصل عمل كالبد شكافى بدون ضرورت شرعيه جايز نيست و نيز برداشتن عضوى براى علاج زندگان بدون وصيت, ولى با وصيت صاحب جسد در حيات خود به هر مقدار كه وصيت به آن واقع شد جايز است و وجه جواز, دفع منافات ناشى از لزوم احترام مسلم ميّت آن مانند حيّ است با اذن مستفاد از وصيت.(10)


سئوال : آيا وصيت قبلى مسلمان در زمان حيات در مورد استفاده از بدن او براى تشريح يا استفاده از بعضى اعضاى او مانند كليه, قلب و چشم اثرى در حكم جواز و رفع ديه دارد يا نه؟ (لطفاً با اشاره اجمالى به دليل).

جواب : وصيت اثر در جواز و رفع ديه هر دو دارد, زيرا دو حكم نام برده به لحاظ احترام مسلم است و در فرض وصيت ارتكاب خلاف احترام او صورت نگرفته.


سئوال : خريد و فروش اعضاى آدم زنده براى پيوند; مانند يك كليه و يك چشم و خون چه حكمى دارد؟

جواب : جايز است و مانعى ندارد, ولى اعضاى رئيسه مثل چشم را نمى توان فروخت.


سئوال : در مورد محكومين به اعدام در دادگاه شرع, آيا حاكم شرع مى تواند به لحاظ مصلحت تخفيف كيفر محكوم را موكول به اهداى عضوى براى نجات مسلمانى از مرگ نمايد يا نه؟ البته مراد موارد حدود الهى است نه موارد قصاص هاى اشخاص؟

جواب : در صورتى كه موجب حدّ آن محكوم به بيّنه ثابت شده قابل اسقاط و اعفا نيست و در صورتى كه به اقرار او ثابت شده حاكم شرع مى تواند عفو كند.


سئوال : استفاده از باقيمانده زايمانى, مانند جفت و پرده جنين براى اعمال جراحى ديگران جايز است يا نه؟

جواب : جايز است و مانعى ندارد.


سئوال : آيا جايز است از استخوان هاى مكشوفه در مقابر مسلمين براى تعليم و تعلّم و احياناً براى علاج احيا استفاده كرد؟

جواب : مانعى ندارد.(11)


  • جايز نيست بدن مرده مسلمان را تشريح كرد و اگر تشريح كنند برگردن تشريح كننده ديه لازم مى شود به طورى كه تفصيل آن را در كتاب ديات بيان كرده ايم.


  • جايز است بدن مرده كافر را تشريح كرد به تمام انواع تشريح و همين طور است اگر مرده اى اسلام او مشكوك باشد و فرق نمى كند كه تشريح بدن كافر يا مشكوك الاسلام در بلاد اسلامى بوده باشد يا غير اسلامى.


  • اگر زنده ماندن يك مسلمانى متوقف باشد بر تشريح بدن مرده مسلمانى, و تشريح بدن غيرمسلمان, و يا مشكوك الاسلام ممكن نباشد و راه ديگرى براى زنده نگه داشتن آن مرد مسلمان نباشد, در اين صورت جايز است كه بدن مرده مسلمان را تشريح كنند و نسبت به لزوم پرداخت ديه در چنين صورتى در باب ديات ذكر شده است.


  • جايز نيست بريدن عضوى از اعضاى بدن مرده مسلمان مانند چشم و يا عضو ديگر به منظور پيوند زدن آن عضو به بدن شخص زنده ديگر, و قطع كننده ملزم به پرداخت ديه آن عضو به ورثه مرده مى باشد, ولى چنان چه زنده ماندن فردى مسلمان متوقف بر بريدن عضو بدن مرده مسلمان و پيوند به شخص زنده گردد, جايز است بريدن آن عضو ولى قطع كننده بايد ديه آن را بپردازد, و در هر دو صورت پيوند زدن عضو قطع شده به بدن ديگرى اشكال ندارد و پس از پيوند چون جزء بدن شخص زنده مى گردد, احكام بدن زنده بر او جارى است ….

و ظاهر اين است كه جايز باشد شخصى در حال حيات خود وصيت كند كه پس از مردن او عضوى از اعضاى او را قطع كنند و به ديگرى پيوند زنند و در اين صورت بريدن عضو آن ميت ديه ندارد.

  • اگر شخصى راضى شود كه در حال حيات خود عضوى از اعضاى او را بريده و به ديگرى پيوند زنند, چنان چه عضوى كه به رضايت خود او بريده مى شود از اعضاى رئيسه باشد كه بريدن آن صدمه اى به حيات او مى زند و يا نقص و عيبى در او ايجاد مى كند, بريدن آن عضو جايز نيست و اگر با بريدن آن عضو ضرر و عيبى بر او وارد نمى شود, مانند بريدن مقدارى از پوست و يا گوشت ران كه جاى آن روييده مى شود, در اين صورت بريدن آن عضو به رضايت خود او جايز است و مى تواند براى بريدن آن عضو مبلغى نيز دريافت كند.


  • جايز است تبرع كردن خون به بيمارانى كه احتياج به تزريق خون دارند و جايز است گرفتن مبلغى در مقابل دادن خون, ولى در هر دو صورت بايد دادن خون براى صاحب آن ضرر جانى نداشته باشد.


  • جايز است بريدن عضوى از بدن مرده كافر و يا مشكوك الاسلام به منظور پيوند آن به بدن شخص مسلمان و پس از پيوند چون جزء بدن مسلمان مى شود, احكام بدن مسلمان بر او جارى است و همين طور جايز است عضوى از اعضاى بدن حيوان نجس العين را به بدن شخص مسلمان پيوند زد و چون پس از پيوند جزء بدن مسلمان مى گردد احكام بدن مسلمان بر آن عضو جارى است و نماز خواندن با آن عضو نيز جايز است.(12)



7. آيت اللّه صافى گلپايگانى

سئوال : اگر جسدى مجهول الهويه كه اعضاى قابل پيوندى داشت, در دست رس باشد آيا مى توان اين اعضا را به بيمارى كه محتاج است, پيوند زد؟

جواب : اگر جسد كافر باشد اشكال ندارد و نسبت به جسد مسلم در صورتى كه جسد كافر در دست رس نباشد و حفظ نفس مسلمانى ديگر بر آن توقف داشته باشد, حكم به جواز خصوصاً به اذن مجتهد جامع الشرايط قابل توجيه است, ولى ديه آن ساقط نمى شود.


سئوال : در فرض مسئله فوق در مواردى كه نجات جان بيمار مسلمانى وابسته به پيوند يك يا چند عضو از شخص ديگرى باشد, لطفاً بفرماييد اگر بعداً وليّ متوفا پيدا شود و از اين كار ناراضى باشد چه بايد كرد؟

جواب : در صورت توقف حفظ نفس محترمه بر آن, اگر آن را قابل توجيه دانستيم عدم رضايت وليّ مضرّ نيست.


سئوال : اگر شخصى وصيت كند بعد از وفاتش, اعضاى قابل پيوندش را به بيماران پيوند زنند, آيا مجاز به اين كار هستيم؟

جواب : در صورت توقف حفظ نفس محترمه بر آن, جواز قابل توجيه است والاّ وصيت شخص مجوّز نيست.


سئوال : اگر شخصى وصيت كند بعد از وفاتش, اعضايش را به ديگران پيوند زنند, امّا وليّ وى پس از مرگش از اين كار ناراضى باشد, آيا مجازيم اين كار را بدون اجازه وليّ انجام دهيم؟

جواب : جواز فقط در صورت توقف حفظ نفس محترمه بر آن قابل توجيه است.


سئوال : اگر شخصى از پيوند اعضاى خود به ديگران پس از مرگش ناراضى باشد, ولى پس از وفاتش وليّ وى مايل به اين كار باشد, آيا مى توانيم چنين كارى انجام دهيم؟

جواب : از جواب پرسش هاى قبل جواب اين سؤال هم معلوم مى شود.


سئوال : اگر شخصى در طول زندگيش نظر مخالف يا موافقى در مورد پيوند اعضايش نداشت; آيا پس از مرگش مى توان به اجازه وليّ وى چنين كارى را انجام داد؟

جواب : از جواب هاى قبل جواب اين سؤال هم معلوم مى شود.


سئوال : آيا برداشتن عضو از بدن فرد زنده جهت پيوند مستلزم پرداخت ديه مى باشد؟

جواب : بدون درخواست او ديه دارد و با درخواست خودش اثبات ديه محلّ تأمّل است و امّا حكم تكليفى از جواب ساير مسائل معلوم مى شود.


سئوال : اگر احتمال بدهيم با برداشتن يك يا چند عضو از شخصى كه زنده است در آينده نزديك يا دور, وى دچار عوارض خفيف يا شديد خواهد شد و از طرفى نجات جان بيمار ديگرى وابسته به همين كار باشد و مورد ديگرى نيز در دست رس نباشد, آيا مجازيم بدون آگاهى دادن شخص پيوند دهنده, چنين كارى را انجام دهيم؟ اگر به وى اطلاع بدهيم و با تمايل وى عضو پيوندى را از بدنش خارج كنيم, در صورت ايجاد عارضه در وى, آيا پزشك مسئول است؟

جواب : بدون آگاهى او مسلماً جايز نيست و با آگاهى و اذن او و توقف حفظ جان بيمار جواز قابل توجيه است, ولى با احتمال خطر جانى, حرام و با عارضه شديد براى خود شخص, حكم به جواز مشكل است.


سئوال : اگر مطمئن باشيم و يا احتمال دهيم كه اين پيوند رد خواهد شد و نهايتاً مفيد نخواهد بود آيا مجازيم با خوش بينى و به عنوان كمك به بيمار از بدن فرد زنده يا مرده ديگرى عضوى را جدا و به آن بيمار پيوند بزنيم؟


جواب : با اطمينان به عدم فايده جايز نيست و با احتمال عقلايى در صورت توقف حفظ نفس محترمه بر آن قابل توجيه و بررسى است.


سئوال : با توجه به اين كه بعد از پيوند, شيمى درمانى ضرورى به نظر مى رسد و همين عمل باعث عوارض خفيف تا شديد در بيمار مى گردد, آيا پزشكى كه مجبور به انجام اين كار جهت عدم ردّ پيوند مى باشد در ايجاد عوارض آن مسئول است؟

جواب : اگر عنوان درمان و معالجه دارد اشكال ندارد.


سئوال : آيا مى توان اعضاى شخصى را كه دچار مرگ مغزى شده است و از لحاظ پزشكى اميدى به زنده ماندن وى نيست, ولى برخى اعضايش مثل قلب وى براى مدتى هنوز كار مى كنند, به بيمارى كه محتاج است پيوند زد; با توجه به اين كه اگر صبر نماييم ممكن است ديگر اعضايش قابل پيوند نباشند؟

جواب : اگر سبب تسريع در مرگ يا شدت بيمارى او مى شود جايز نيست و بدون آن هم, چون كسب اجازه از بيمار ممكن نيست جايز نمى باشد.


سئوال : آيا براى شخص جايز است كه اجازه دهد در حال حيات يا پس از مرگ بعضى اعضاى او كه حفظ نفس بيمارى بر آن متوقف نيست از قبيل انگشت, دست, قرنيه چشم و … را در مقابل وجه يا مجاناً به ديگرى پيوند زنند؟

جواب : جايز نيست.


سئوال : آيا مى توان از اعضاى بدن خوك به انسان پيوند زد؟

جواب : ظاهراً اشكالى ندارد, چون بعد از پيوند جزء بدن انسان محسوب مى شود.


سئوال : اگر ندانيم جسدى كه در اختيار ما است جسد يك مسلمان است يا كافر, آيا مجازيم آن را تشريح نماييم؟

جواب : داير مدار اين است كه ميّت در چه محلى باشد اگر در دارالاسلام و بلاد مسلمين است محكوم به اسلام است و تشريح آن بدون ضرورت جايز نيست.


سئوال : شخصى كه در اثر آسيب مغزى درك, شعور, شنوايى, بينايى و حس خود را از دست داده فقط قلب او مى زند و حركت مى كند بفرماييد:

1ـ آيا چنين شخصى از نظر احكام اسلام زنده است يا خير؟

2ـ آيا كسى اين شخص را در اين شرايط بكشد بايد ديه كامل بپردازد؟

3ـ اگر برداشتن عضوى از اعضاى وى در حال و شرايطى كه جايز باشد, منوط به پس از مرگ وى باشد, در چنين وضعى مى توان اقدام به عضوبردارى از او نمود؟

4ـ در صورتى كه با صرف هزينه هاى بسيار سنگين چنين بيمارى را بتوان براى مدتى زنده نگاه داشت, آيا انجام اين كار واجب است؟(13)

5ـ در صورت واجب بودن تا چه مقدار از اموال وى را بايد صرف اين كار نمود, و آيا اجازه وارث اين شخص شرط است يا خير؟ در صورت داشتن وارث صغار چه بايد كرد؟

6ـ در صورتى كه اموال اين بيمار براى چنين هزينه اى كافى نباشد چه بايد نمود؟

7ـ آيا مى توان اين بيمار را به همان حال باقى نهاد تا قلب او هم از كار بيفتد؟


جواب : به طور كلّى ميزان در حكم به مرگ و ترتّب احكام موت و ميّت بر شخص, داير مدار زهاق (خارج شدن) روح و حكم عرف به زهاق روح و مرگ او است و مادام كه عرف حكم نمى كند و او را زنده مى گويند تمام احكامى كه بر آن مترتب بود شرعاً مترتب است, حتى ديه و قصاص; بلى اگر برحسب عرف موت ثابت و مسلّم باشد, ولى پزشك احتمال حيات او را بدهد هر عملى كه موجب قتل بشود نسبت به او جايز نيست, ولى اگر كسى در اين فرض مرتكب قتل شود حكم به قصاص نمى شود و وجوب صرف مال يا عدم وجوب آن نيز داير مدار حكم عرف به حيات يا موت او است و در مسئله تفاصيل ديگرى نيز هست كه در اين جا به همين مقدار اكتفا مى شود.(14)


9. آيت اللّه محمد فاضل لنكرانى

سئوال : آيا انسان حق دارد عضوى از بدن خود را به ديگرى بدهد؟ اگر حق دارد كدام يك از اعضا مورد نظر است؟

جواب : اگر حيات مسلمانى منوط به اهداى عضوى مانند يك كليه باشد و تهيه آن از غيرمسلمان مقدور نباشد و خطر جانى و يا ضرر غيرقابل تحمل براى اهدا كننده نداشته باشد, اهدا مانعى ندارد.


سئوال : آيا انسان زنده حق فروش اعضاى بدن خود را دارد؟ اگر فقير و مسكين باشد چطور؟

جواب : دليلى بر عدم جواز فروش فى نفسه به نظر نرسيده, مگر اين كه خطر جانى يا عوارض غيرقابل تحمل در پى داشته باشد كه در اين صورت جايز نيست و در هر حال فقر مجوّز فروش نمى شود.


سئوال : فردى محكوم به اعدام شده و مى خواهد عضوى يا اعضاى بدنش را به اشخاص مضطر هديه كند و در قبال آن از حاكم شرع تخفيفى بخواهد, آيا مى تواند حكم اعدامش را تخفيف دهد؟ و اگر تخفيف را شرط كند, آيا اين شرط صحيح است؟

جواب : در مواردى, حاكم شرع مى تواند طبق موازين شرع تخفيف بدهد, ولى ظاهراً مورد سؤال از آن موارد نباشد. در عين حال اگر حاكم شرع صلاح دانست بعيد نيست كه طبق ولايت عامّه اى كه دارد بتواند چنين تخفيفى را بدهد, ولى محكوم را در اهداى اعضا مخير كند نه به صورت شرط, آن هم نسبت به اعضايى كه مجاز به اهدا است نه مطلقاً, بلى اگر اعدام مربوط به حق الناس باشد, حاكم چنين حقى را ندارد.


سئوال : فروش عضوِ قطع شده در حدّ يا قصاص يا واگذارى آن به مسلمان ديگر جايز است يا نه؟ اگر جايز است رضايت چه كسى شرط است و پول فروش آن به چه كسى مى رسد؟

جواب : عضو قطع شده در فرض سؤال ميته است و فروش ميته صحيح نيست, ولى صاحب آن نسبت به آن اولويت دارد و مى تواند در اختيار نيازمند بگذارد.


سئوال : خريد و فروش خون چه حكمى دارد؟

جواب : در شرايط فعلى كه داراى منفعت حلال عقلايى است مانعى ندارد.


سئوال : آيا قطع و برداشتن عضوى از انسان زنده براى پيوند به انسان ديگر ديه دارد؟

جواب : در صورتى كه براى دهنده عضو ضرر نداشته باشد و با رضايت او برداشته شود ظاهراً ديه ندارد.


سئوال : آيا اهداى كليه شخص نامحرم به ديگرى جايز است؟

جواب : از اين جهت, مانعى ندارد.


سئوال : اگر شخص دهنده عضو يا گيرنده, زن و مرد بيگانه باشند حكمش چيست؟

جواب : در مواردى كه دادن عضو جايز باشد, اشكالى ندارد.


سئوال : اگر شخصى در زمان حيات وصيت كند كه بعد از مرگش عضوى از بدنش را به شخصى يا اشخاصى كه نيازمند مى باشند, پيوند زنند, آيا وصيت او نافذ است؟ اگر وصيت كرده باشد كه او را بعد از مرگ بفروشند چطور؟

جواب : اگر حفظ جان مسلمانى بر پيوند عضوى از اعضاى ميّت مسلمان متوقف باشد و از غير مسلمان جاى گزين نداشته باشد, قطع و پيوند جايز است و وصيت صحيح مى باشد و بنابر احتياط ديه آن را طبق مسئله 1946 بدهند تا براى خود ميت مصرف شود, ولى فروش صحيح نيست.


سئوال : اگر انسان مسلمانى وصيت نكند, امّا اولياى ميّت بخواهند عضوى از بدن ميّت را به شخص نيازمندى يا غير نيازمند پيوند زنند, آيا حق چنين كارى را دارند؟ اگر اوليا جنازه را بفروشند, حكمش چيست؟

جواب : ملاك جواز و عدم جواز همان است كه در جواب قبل بيان شد و رضايت و عدم رضايت اولياى ميّت تأثيرى ندارد.


سئوال : شخصى وصيت مى كند كه فلان عضو مرا به فلان مريض بدهيد يا بدن مرا تشريح كنيد, آيا نافذ است؟

جواب : بعيد نيست نافذ باشد.


سئوال : قطع و برداشتن عضوى از اعضاى بدن مسلمان براى پيوند زدن به انسان ديگر چه حكمى دارد؟ و آيا ديه دارد؟

جواب : در صورتى كه براى دهنده عضو ضرر نداشته باشد و راضى باشد, جايز است و ظاهراً دراين فرض ديه ندارد.


سئوال : آيا برداشتن عضوى از ميّت براى پيوند زدن به انسان ديگر جايز است؟ و آيا در صورت برداشتن عضو ديه بايد پرداخت شود؟

جواب : قطع اعضاى ميّت مسلمان جايز نيست, مگر اين كه حفظ جان يا سلامتى مسلمانى متوقف بر قطع و پيوند اعضاى او باشد و از غير مسلمان جاى گزين نشود كه در اين صورت جايز است, ولى بنابر احتياط ديه اعضاى قطع شده را مطابق مسئله 1946 بپردازند تا براى ميت به مصرف حج يا صدقات و خيرات برسد.


سئوال : آيا مى توان عضوى از بدن انسان را به حيوانى پيوند زد, حكم كلى آن چيست؟

جواب : اگر غرض عقلايى بر آن مترتب باشد و ضررى براى انسان نداشته باشد مانعى ندارد.


سئوال : در صورت امكان اگر سر انسان را به انسان ديگر پيوند زنند, آيا جايز است؟ در صورت جواز, احكام صاحب سر بر او جارى مى شود يا احكام صاحب بدن, يا شخص جديدى است؟

جواب : اين مسئله داراى فروع و تفصيلاتى است كه در صورت ابتلا حكم آن بيان خواهد شد.


سئوال : اگر عضوى به خاطر حدّ يا قصاص بريده شود آيا مى توان آن را به خود جانى دوباره پيوند زد؟ اگر بخواهند به ديگرى پيوند بزنند آيا رضايت جانى شرط است يا مجنى عليه؟

جواب : پيوند مجدّد عضو در مفروض سؤال خلاف حكمت جعل حدود و قصاص است, ولى پيوند زدن آن به غير, با رضايت مجنى عليه و اجازه حاكم شرع, ظاهراً جايز باشد.


سئوال : اگر شخصى وصيت كند بعد از وفاتش اعضاى قابل پيوندش را به بيماران پيوند زنند, آيا مجاز به اين كار هستيم؟

جواب : اگر حفظ جان مسلمانى بر پيوند عضوى از اعضاى ميّت مسلمان متوقف باشد قطع و پيوند آن عضو جايز است و بنابر احتياط ديه آن را طبق مسئله 1946 بپردازند تا براى خود ميت در امور خيريه مصرف شود و اگر آن شخص وصيت كرد, باز بنابر احتياط ديه را بدهند تا براى او مصرف شود.



سئوال : اگر شخص وصيت كند بعد از وفاتش اعضايش را به ديگران پيوند بزنند, امّا وليّ وى (پس از مرگش) از اين كار ناراضى باشد, آيا مجازيم اين كار را بدون اجازه وليّ انجام دهيم؟



جواب : اگر احراز شود كه حفظ جان مسلمانى متوقف بر پيوند مذكور است و جاى گزين از غيرمسلمان ندارد, جايز است به وصيت او عمل كنند و در اين فرض نيازى به اجازه وليّ نيست و بنابر احتياط ديه اعضاى قطع شده را بدهند تا براى خود ميت در امور خيريه مصرف شود.



سئوال : اگر شخصى از پيوند اعضاى خود به ديگران پس از مرگش ناراضى باشد, امّا پس از وفاتش وليّ وى مايل به اين كار باشد, آيا مى توان چنين كارى را انجام داد؟



جواب : ملاك جواز و عدم جواز همان است كه قبلاً گفته شد و رضايت و عدم رضايت و ميل و عدم ميل وليّ تأثيرى ندارد.



سئوال : شخصى در طول زندگيش نظر مخالف يا موافقى در مورد پيوند اعضايش نداشت, آيا پس از مرگش مى توان به اجازه وليّ وى, چنين كارى را انجام داد؟



جواب : اگر حفظ جان مسلمانى متوقف بر پيوند اعضاى ميت باشد و جاى گزينى از غير مسلمان نباشد, جايز است.



سئوال : اگر احتمال بدهيم با برداشتن يك يا چند عضو از شخصى كه زنده است در آينده نزديك يا دور, وى دچار عوارض خفيف يا شديد خواهد شد و از طرفى نجات جان بيمار ديگرى وابسته به همين كار باشد و مورد ديگرى نيز در دست رس نباشد, آيا مجازيم بدون آگاهى دادن به شخص پيوند دهنده, چنين كارى را انجام دهيم؟ اگر به وى اطلاع بدهيم و با تمايل وى عضو پيوندى را از بدنش خارج كنيم, در صورت ايجاد عارضه در وى, آيا پزشك مسئول است؟



جواب : اگر جان پيوند دهنده در خطر باشد جايز نيست, هر چند جان بيمارى وابسته به آن باشد و اگر بدون آگاه كردن وى چنين كارى شد و خطرى متوجه او گرديد, پزشك مسئول است و در فرض آگاه كردن وى نيز چنان چه پزشك شرط عدم ضمان نكرده باشد, مسئول است.



سئوال : اگر مطمئن باشيم و يا احتمال دهيم كه اين پيوند رد خواهد شد و نهايتاً مفيد نخواهد بود, آيا مجازيم با خوش بينى و به عنوان كمك به بيمار از بدن فرد زنده يا مرده ديگرى, عضوى را جدا و به آن بيمار پيوند بزنيم؟



جواب : خير.



سئوال : با توجه به اين كه بعد از پيوند, شيمى درمانى ضرورى به نظر مى رسد و همين عمل باعث عوارض خفيف يا شديد در بيمار مى گردد, آيا پزشكى كه مجبور به انجام اين كار جهت عدم ردّ پيوند مى باشد, در ايجاد عوارض آن مسئول است؟

با شرط عدم ضمان و رعايت احتياط لازم و دقت كافى و اكتفا به مقدار ضرورى, مسئول نيست.



سئوال : تعدادى از بيماران به دليل ضايعات مغزى غيرقابل بازگشت و غيرقابل جبران, فعاليت هاى قشر مغز خود را از دست داده, در حالت اغماى كامل بوده و به تحريكات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند, ضمناً فعاليت هاى ساقه مغز خود را نيز از دست داده, فاقد تنفس و پاسخ به تحريكات متفاوت نورى و فيزيكى مى باشند. در اين گونه موارد احتمال بازگشت فعاليت هاى مورد اشاره مطلقاً وجود ندارد. بيمار داراى ضربان خودكار قلب بوده كه ادامه اين ضربان هم موقتى و تنها به كمك دستگاه تنفس مصنوعى به مدت چند ساعت و حداكثر چند روز مقدور مى باشد. اين وضعيت در اصطلاح پزشكى مرگ مغزى ناميده مى شود. از طرفى نجات جان عده ديگرى از بيماران منوط به استفاده از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى است. با عنايت به اين كه اين اشخاص فاقد تنفس, شعور, احساس و حركت ارادى هستند و هيچ گاه حيات خود را باز نمى يابند مستدعى است ارشاد فرماييد (لطفاً با اشاره اجمالى به دليل):

1ـ آيا در صورت احراز شرايط فوق, مى توان از اعضاى افراد مبتلا به مرگ مغزى, براى نجات جان بيماران ديگر استفاده كرد؟

برداشتن اعضاى افرادى كه به علت سكته مغزى يا تصادف از لحاظ پزشكى اميدى به زنده ماندن آنان نيست, ولى قلب آن ها از كار نيفتاده است, مشكل است خصوصاً قلب را كه هنوز از كار نيفتاده اگر بردارند بعيد نيست كه صدق قتل كند, ولى نسبت به ساير اعضا اگر حفظ جان مسلمانى متوقف بر برداشتن آنها باشد, مانعى ندارد.

2ـ آيا صرف ضرورتِ نجاتِ جان مسلمانان نيازمند به پيوند عضو, براى جواز قطع عضو كافى است, يا اذن قبلى و وصيت صاحب عضو لازم است؟

قطع اعضاى ميت مسلمان جايز نيست, مگر اين كه حفظ جان يا سلامتى مسلمانى متوقف بر قطع و پيوند آن باشد و از غير مسلمان جايگزين نباشد كه در اين فرض جايز است و در اين صورت اذن قبلى و وصيت لازم نيست, ولى بنابراحتياط ديه آن را طبق مسئله 1946 بدهند تا براى ميت در امور خيريه مصرف شود.

3ـ آيا اطرافيان اين فرد مى توانند پس از مرگ, چنين اجازه اى بدهند؟

ملاك جواز و عدم جواز همان است كه در جواب سؤال دوم بيان شد و اجازه و عدم اجازه تأثيرى ندارد.

4ـ آيا انسان مى تواند در زمان حيات خود با امضاى كارتى رضايت خود را براى برداشت اعضاى بدنش, در صورت عارضه مرگ مغزى جهت پيوند به مسلمان نيازمند اعلام كند؟

مى تواند وصيت كند و رضايت خود را اعلام كند, اما ملاك جواز عمل به وصيت او همان است كه در جواب سؤال دوم گفته شد و در اين صورت نيز بنابر احتياط ديه بدهند تا براى ميّت در امور خيريه, مصرف شود.

5ـ آيا در موارد جواز قطع اعضا ديه ثابت است يا ساقط مى شود؟

از جواب سؤال هاى قبل جواب اين سؤال هم معلوم شد.

6ـ در صورت ثبوت ديه, پرداخت آن برعهده كيست؟ پزشك يا بيمار؟

ديه بر عهده پزشك است, اما پزشك مى تواند با بيمار قرار بگذارد كه بيمار ديه را از طرف پزشك بپردازد.

7ـ موارد مصرف ديه مذكور كدام است؟

محل مصرف ديه در مسائل قبل بيان شد.



سئوال : اگر ندانيم جسدى كه در اختيار ماست, جسد مسلمان است يا كافر يا اهل كتاب, آيا مجازيم آن را تشريح كنيم؟

nخير.

10. آيت اللّه سيد محمّد رضا گلپايگانى


سئوال : اگر كسى وصيت كند كه پس از مرگ مثلاً چشم مرا جدا كنيد و به ديگرى بدهيد



در صورت رضايت وارث, عمل به وصيت جايز است يا خير؟

به نظر حقير مشكل است و احتياط لازم ترك عمل به اين وصيت است.(15)

q اگر جزئى از اجزاى ميته به ظاهر بدن انسان زنده وصل شود چنان چه حيات در آن حلول كند جزء بدن او محسوب است و قبل از حلول حيات چون مضطر است در حمل آن, در حال نماز احكام ضرورت بر آن جارى است.

q اگر جزئى از حيوان نجس العين را به بدن انسان زنده وصل كنند, در صورتى كه بيمار مضطر به چنين عملى باشد مانعى ندارد و بعد از حلول حيات در آن, جزء بدن انسان محسوب مى شود و طاهر است.(16)


11. آيت اللّه ناصر مكارم شيرازى

سئوال : اگر جسدى مجهول الهوّيه كه اعضاى قابل پيوندى داشته باشد در دست رس باشد, آيا مى توان اين اعضا را به بيمارى كه محتاج است پيوند زد؟


جواب : اگر موجب نجات جان مسلمانى از مرگ يا بيمارى مهمى بشود جايز است.


سئوال : در فرض مسئله فوق اگر بعداً وليّ متوفّا پيدا شود و از اين كار ناراضى باشد چه بايد كرد؟


جواب : در فرض فوق عدم رضايت او مشكلى ايجاد نمى كند و فرقى بين مجهول الهويه و غير او نيست.


سئوال : اگر شخصى وصيت كند بعد از وفاتش, اعضاى قابل پيوندش را به بيماران پيوند زنند, آيا مجاز به اين كار هستيم؟


جواب : تنها با شرطى كه در جواب مسئله 1442[سؤال اوّل] گفته شد مجاز است.


سئوال : اگر شخصى وصيت كند بعد از وفاتش, اعضايش را به ديگران پيوند بزنند, اما وليّ وى پس از مرگش از اين كار ناراضى باشد, آيا مجازيم اين كار را بدون اجازه وليّ انجام دهيم؟


جواب : اجازه وليّ در فرض جواب مسئله 1442 [سؤال اوّل] شرط نيست.


سئوال : اگر شخصى از پيوند اعضاى خود به ديگران پس از مرگش ناراضى باشد, ولى پس از وفاتش وليّ وى مايل به اين كار باشد, آيا مى توانيم چنين كارى انجام دهيم؟


جواب : با شرط فوق جايز است.


سئوال : اگر شخصى در طول زندگيش نظر مخالف يا موافقى در مورد پيوند اعضايش نداشته باشد, آيا پس از مرگش مى توان به اجازه وليّ وى چنين كارى را انجام داد؟


جواب : اگر ضرورتى ايجاب كند مانعى ندارد.


سئوال : آيا برداشتن عضوى از بدن فرد زنده جهت پيوند, مستلزم پرداخت ديه مى باشد؟


جواب : اگر با اجازه خود او باشد و خطرى او را تهديد نكند جايز است و ديه ندارد.


سئوال : اگر احتمال بدهيم با برداشتن يك يا چند عضو از شخصى كه زنده است درآينده نزديك يا دور وى دچار عوارض خفيف يا شديد خواهد شد و از طرفى نجات جان بيمار ديگرى وابسته به همين كار باشد و مورد ديگرى نيز در دست رس نباشد; آيا مجازيم بدون آگاهى دادن شخص پيوند دهنده, چنين كارى را انجام دهيم؟ اگر به وى اطلاع بدهيم و با تمايل وى عضو پيوندى را از بدنش خارج كنيم, در صورت ايجاد عارضه در وى, آيا پزشك مسئول است؟

اگر عارضه مثلاً به خاطر از دست دادن يك كليه يا مانند آن باشد واجب نيست كسى براى نجات جان ديگرى اين كار را انجام دهد, اما اگر عارضه, خفيف و قابل تحمل باشد, وجوب نجات جان ديگرى با رضايت صاحب عضو بعيد نيست و در صورتى كه با اطلاع و رضايت صاحب عضو باشد و احتمال عارضه ضعيف بوده, اما تصادفاً گرفتار آن شود پزشك مسئول نمى باشد; مانند برداشتن يك كليه كه معمولاً خالى از خطر است, ولى گاه ممكن است عارضه اى پيش آيد.


سئوال : اگر مطمئن باشيم و يا احتمال دهيم كه اين پيوند رد خواهد شد و نهايتاً مفيد نخواهد بود, آيا مجازيم با خوش بينى و به عنوان كمك به بيمار, از بدن فرد زنده يا مرده ديگرى عضوى را جدا و به آن بيمار پيوند بزنيم؟


جواب : جواب ـ اگر اطمينان به عدم نتيجه باشد اين كار جايز نيست, ولى در صورت احتمال عقلايى, برداشتن عضو پيوندى از مرده مانعى ندارد و از زنده در صورت عدم ضرر و خطر نيز جايز است.


سئوال : با توجه به اين كه بعد از پيوند, شيمى درمانى ضرورى به نظر مى رسد و همين عمل باعث عوارضى خفيف يا شديد در بيمار مى گردد, آيا پزشكى كه مجبور به انجام اين كار جهت عدم ردّ پيوند مى باشد در ايجاد عوارض آن مسئول است؟


جواب : چنان چه قبلاً مسئله را با بيمار در ميان بگذارد و به او تفهيم كند و او رضايت بدهد مانعى ندارد.


سئوال : آيا براى شخص جايز است كه اجازه دهد در حال حيات يا پس از مرگ, بعضى اعضاى او كه حفظ نفس بيمار بر آن متوقف نيست از قبيل انگشت, دست, قرنيه چشم و … را در مقابل وجه يا مجاناً به ديگرى پيوند زنند؟


جواب : در حال حيات مشكل است, ولى بعد از مرگ در مواردى كه اثر مهمى دارد مانعى ندارد.


سئوال : آيا مى توان از اعضاى بدن خوك به انسان پيوند زد؟


جواب : در موارد ضرورت مانعى ندارد.


سئوال : آيا بعد از قطع انگشتان سارق, بلافاصله پيوند زدن به دست خود سارق جايز مى باشد يا مقصود باقى ماندن بر وضع بريدگى, براى عبرت ديگران مى باشد؟


جواب : جايز نيست.


سئوال : پيوند زدن انگشتان قطع شده سارق به دست شخص ديگرى كه فرضاً در كارخانه بريده شده چه حكمى دارد؟ بر فرض جواز, آيا اجازه صاحب عضو در اين كار لازم است؟


جواب : با اجازه صاحب عضو جايز است.


سئوال : آيا با توجه به هزاران هزار بيمار دياليزى و نظر به اين كه پيوند كليه قطعى ترين درمان اين عزيزان است, احتراماً خواهشمند است نظريات خود را در مورد مسائل ذيل مرقوم بفرماييد:


جواب : 1ـ به نظر حضرت عالى آيا پيوند عضو از فردى كه دچار مرگ مغزى (با توجه به نظر متخصّصين, با از كار افتادن مغز, كليه اعضاى بدن نيز پس از ساعتى از كار مى افتد) شده است, جايز است يا نه؟

2ـ آيا با وصيّت فرد, چنين پيوندى جايز است؟

3ـ چنان چه به نظر حضرت عالى پيوند عضو از فرد دچار مرگ مغزى شده جايز است, لطفاً بفرماييد براى روشن شدن اذهان مردم نسبت به اين امر چه بايد كرد؟

هرگاه مرگ مغزى به طور كامل و مسلّم باشد و هيچ گونه احتمال بازگشت به زندگى عادى وجود نداشته باشد, برداشتن بعضى از اعضا (خواه مانند قلب باشد يا كليه يا عضو ديگر) براى نجات جان مسلمانى, مانعى ندارد, خواه وصيت به اين كار كرده باشد يا نه, ولى بهتر جلب رضايت اولياى ميت است.


سئوال : آيا اهداى اعضاى بدن, مثل قلب, كليه و چشم بعد از فوت و با موافقت ورثه جهت پيوند به

سئوال : انسان زنده ديگر جايز است؟


جواب : در موارد ضرورت اشكالى ندارد.


سئوال : پيوند عضوى كه با قصاص قطع مى شود جايز است؟


جواب : اشكال دارد.


سئوال : آيا فروش عضو قطع شده در حدّ يا قصاص يا واگذارى آن به مسلمان ديگر جايز است؟


جواب : اگر به منظور پيوند به ديگرى باشد با اجازه صاحب آن جايز است.


سئوال : خريد و فروش اعضا براى پيوند چه حكمى دارد؟


جواب : جايز است, ولى بهتر اين است كه پول را در برابر اجازه برداشتن عضو بگيرد.


سئوال : در موارد زير آيا از فردى كه در حال مرگ مغزى است, ولى به وسيله دستگاه تنفس مصنوعى به حيات نباتى ادامه مى دهد و از نظر پزشكى امكان برگشت وى وجود ندارد و مرده تلقّى مى شود, مى توان عضوى را مثل چشم يا كليه براى پيوند خارج كرد؟


جواب : الف ـ در مورد مسلمانان به طور كلّى;

ب ـ در مورد مسلمانان با وصيت قبلى و يا جواز اطرافيان;

ج ـ در مورد غير مسلمانان.

با اجازه و رضايت قبلى خودش در مورد يك كليه و مانند آن مانعى ندارد و اما در غير مسلمان مطلقاً جايز است و در مورد اعضاى اصلى مانند مسئله 1456 است.


سئوال : آيا مى توان تخفيف جرم محكومين به اعدام را موكول به اهداى عضوى از آن ها براى نجات جان مسلمانى دانست؟

تنها صاحب حق در مورد قصاص يا ديات مى تواند گذشت از تمام حقّ خود يا بعضى از آن را مشروط به اهداى عضوى كه اهداى آن جايز است بكند و طرف مقابل مى تواند اين شرط را بپذيرد يا نپذيرد.


سئوال : آيا برداشتن قطعه اى از استخوان يا عضله از شخص مسلمان با رضايت يا بدون رضايت براى استفاده در بدن شخص غيرمسلمان كه دشمنى با مسلمانان ندارد جايز است؟


جواب : اگر با اجازه بردارند و شخصى كه از او بر مى دارند به خطر جانى يا نقص عضو مهمّى گرفتار نشود, مانعى ندارد.


سئوال : استفاده از باقيمانده هاى زايمانى (جفت, پرده جنين و…) براى اعمال جرّاحى ديگران, چه حكمى دارد؟


جواب : اشكالى ندارد.


سئوال : آيا انسان بالغ مى تواند وصيت كند كه بعد از مرگش اعضاى بدنش را (مانند قلب و كليه و…) بدون اخذ وجهى به بيماران نيازمند بدهند و سپس او را دفن كنند و آيا مى تواند شرط كند كه اعضا را بفروشند و در مواردى كه وصيت مى شود خرج يا اهدا كنند؟


جواب : اين وصيت تنها در صورتى نافذ است كه ضرورتى ايجاب كند كه اعضاى بدن او را بردارند و بهتر اين است كه رايگان در اختيار نيازمندان بگذارند, هر چند گرفتن پول هم به صورتى كه در بالا گفته شد مانعى ندارد.


سئوال : اگر مريضى به خاطر ضعف و ناراحتى اعضاى مهمّ بدنش, مثل قلب, در حال مرگ باشد و از طرفى جسد مرده اى نيز در اختيار باشد, آيا جايز است كه عضو مورد نظر را از بدن ميّت برداريم و به بدن شخص مريض پيوند بزنيم؟


جواب : اگر زندگى آن مريض متوقف بر اين كار باشد, واجب است.


سئوال : در چه سنّى اهداى كليه جايز است؟ آيا براى انسان غيربالغ در صورتى كه وليّ او اجازه دهد اين كار جايز است؟


جواب : اهداى كليه براى غيربالغ جايز نيست, چون وليّ در اين گونه موارد ولايت ندارد.


سئوال : آيا جايز است كه شخص وصيّت كند كه اعضاى بدنش را بعد از وفاتش به مريض مسلمانى كه اعضاى مهمّ بدنش مثل قلب و غير آن در خطر است اهدا كنند؟ به شخص غيرمسلمان چطور؟


جواب : در مورد مريض مسلمان در فرض مسئله اشكالى ندارد و امّا در مورد مريض غيرمسلمان جايز نيست, مگر اين كه غرض مهم ترى در كار باشد و يا اين كه وصيّت كننده از كفّار باشد.


سئوال : آيا براى طبيب جايز است كه عمليات انتقال كليه از شخصى به شخص ديگر را عهده دار شود, در حالى كه مى داند اهدا كننده كليه, پولى را در مقابل اين كار مى گيرد؟


جواب : در صورتى كه باعث نجات جان مسلمانى شود جايز است.


سئوال : تعدادى از بيماران به دليل ضايعات مغزى غيرقابل بازگشت و غيرقابل جبران, فعاليت هاى قشر مغز خود را از دست داده و در حالت اغماى كامل بوده و به تحريكات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند, ضمناً فعاليت هاى ساقه مغز خود را نيز از دست داده, فاقد تنفّس و پاسخ به تحريكات متفاوت نورى و فيزيكى مى باشند. در اين گونه موارد احتمال بازگشت فعاليت هاى مورد اشاره, مطلقاً وجود نداشته بيمار داراى ضربان خودكار قلب بوده كه ادامه اين ضربان هم موقّتى و تنها به كمك دستگاه تنفّس مصنوعى به مدت چند ساعت وحداكثر چند روز مقدور مى باشد. اين وضعيت در اصطلاح پزشكى مرگ مغزى ناميده مى شود, از طرفى نجات جان عدّه ديگرى از بيماران منوط به استفاده از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى است. با عنايت به اين كه اين اشخاص فاقد تنفّس, شعور, احساس و حركت ارادى هستند و هيچ گاه حيات خود را باز نمى يابند:

جواب : 1ـ آيا در صورت احراز شرايط فوق مى توان از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى براى نجات جان بيماران ديگر استفاده كرد؟


سئوال : جواب اين مسئله در سابق گفته شد, ولى از نظر اهميت مسئله توضيحاً عرض مى شود كه در موارد مرگ مغزى به صورتى كه در بالا ذكر شده اگر موضوع قطعى و يقينى باشد چنان فردى در اين گونه احكام مانند ميّت است (هرچند پاره اى از احكام ميّت, مانند غسل و نماز و كفن و دفن و غسل مسّ ميّت بر او جارى نمى شود), بنابراين برداشتن اعضاى او براى نجات جان مسلمان ها مانعى ندارد.

2ـ آيا صرف ضرورت نجات جان مسلمان نيازمند به پيوند عضو, براى جواز قطع عضو كافى است يا اذن قبلى و وصيت صاحب عضو نيز لازم است؟

در مواردى كه عضو را بعد از مرگ كامل بر مى دارند و نجات جان ديگران منوط به آن است اذن قبلى يا اجازه بازماندگان لازم نيست هر چند بهتر است.

3ـ آيا اطرافيان ميّت مى توانند پس از مرگ مغزى چنين اجازه اى بدهند؟

از جواب بالا معلوم شد.

4ـ آيا انسان مى تواند در زمان حيات خود با امضاى كارتى رضايت خود را براى برداشتن اعضاى بدنش در صورت عارضه مرگ مغزى, جهت پيوند به انسان هاى مسلمان نيازمند اعلام نمايد؟

از جواب بالا معلوم شد.

2ـ آيا در موارد جواز قطع اعضا, ديه ثابت است يا ساقط مى شود؟

در موارد جواز قطع اعضا, ديه واجب نيست.

3ـ در صورت ثبوت ديه, پرداخت آن بر عهده كيست پزشك يا بيمار؟

4ـ موارد مصرف ديه مذكور كدام است؟

در فرض مذكور ديه وجود ندارد.


13. آيت اللّه نورى همدانى

سئوال : مستدعى است پاسخ چند سؤال فقهى زير كه در پزشكى مبتلا به مى باشد مرقوم فرماييد.

امواجى كه بر روى نوار ثبت مى شود دال بر فعاليت مغز يا قلب مى باشند با توجه به اين كه مى تواند امواج مغزى وجود نداشته باشد و قلب انسان با كمك دستگاه هاى مصنوعى فعاليت داشته باشد.

1ـ سؤال اين است كه آيا نداشتن امواج مغزى دال بر مرگ است يا نداشتن امواج قلبى؟

2ـ در حالت اغماى بدون برگشت كه مغز به طور كلى مرده است و حركات قلبى, عروقى و تنفسى به كمك دستگاه ها و داروها نگه دارى مى شود, بنابراين كه پيوند اعضاى بدن مباح باشد, آيا جدا كردن عضوى مثل قلب از بدن شخص در اين حالت, براى پيوند به شخص ديگر جايز است؟

3ـ آيا جدا كردن عضو در اين حالت, جدا كردن عضو از انسان زنده محسوب مى شود يا از بدن مرده؟

4ـ چه زمانى احكام ميّت مانند ارث, وصيت, عده وفات در مورد زوجه و … بر او جارى مى شود؟ از زمان مرگ مغزى يا از زمان جداكردن دستگاه هاى مذكور و توقف قلب؟

در قرآن مجيد و احاديث اهل بيت{ كه مبنا و اساس استنباط احكام الهى است (موت شخص) به معناى مرگ به عنوان موضوع و محور ذكر شده است. شأن فقيه هم اين است كه احكام خداوند را از منابع و مآخذ خود استنباط كرده در اختيار مسلمانان قرار بدهد, امّا تشخيص موضوع به عهده فقيه نيست و تشخيص آن اغلب با نظر اهل عرف و گاهى با نظر متخصّص است; مثلاً شارع مقدس اسلام (آب) را پاك كننده معرفى مى كند, امّا اين كه (آب) چيست و حدّ و مرز آن تا كجا است؟ اگر با يك مقدار كم از خاك مخلوط شد نيز مسلّما آب صدق مى كند, ولى اگر با مقدار بيش تر و بيش تر مخلوط باشد, آيا باز هم آب صدق مى كند؟ اين بستگى به نظر و تشخيص اهل عرف دارد.

و نيز مثلاً به ما امر فرموده اند كه در حال نماز استقبال قبله نماييد, آيا در استقبال اين اندازه دقّت معتبر است كه اگر يك خط از وسط پيشانى نمازگزار خارج شود به وسط خانه كعبه بخورد يا اين كه همين قدر كه عرفاً بگويند مقابل خانه كعبه ايستاده است كافى است؟ در اين مورد تشخيص و قضاوت با اهل عرف است. در موارد مذكور در فوق نيز نظر عرف و نظر متخصّص ملاك و ميزان است و به نظر مى رسد تا خون در رگ هاى بدن جريان دارد و نبض مى زند شخص نمرده است و در صورتى كه موردى پيش بيايد كه اهل عُرف متحيّر و مردّد باشند و متخصّص هم نتواند تشخيص قاطع بدهد, بايد به قواعد ديگرى كه در اصول فقه مدوّن است مراجعه كنيم و مقتضاى قواعد در موارد مزبور احتياط است و ما احكام ارث و وصيت و عدّه وفات … را از زمانى در نظر مى گيريم كه يقين به تحقّق مرگ داشته باشيم.


سئوال : تعدادى از بيماران به دليل ضايعات مغزى غيرقابل بازگشت و غيرقابل جبران, فعاليت هاى قشر مغز خود را از دست داده, در حالت اغماى كامل بوده و به تحريكات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند, ضمناً فعاليت هاى ساقه مغز خود را نيز از دست داده, فاقد تنفس و پاسخ به تحريكات متفاوت نورى و فيزيكى مى باشند, در اين گونه موارد احتمال بازگشت فعاليت هاى مورد اشاره مطلقاً وجود نداشته, بيمار داراى ضربان خودكار قلب بوده كه ادامه اين ضربان هم موقتى و تنها به كمك دستگاه تنفس مصنوعى به مدت چند ساعت و حداكثر چند روز مقدور مى باشد. اين وضعيت در اصطلاح پزشكى مرگ مغزى ناميده مى شود. از طرفى نجات جان عده ديگرى از بيماران منوط به استفاده از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى است.

با عنايت به اين كه اين اشخاص فاقد تنفس, شعور, احساس و حركت ارادى هستند و هيچ گاه حيات خود را باز نمى يابند, مستدعى است ارشاد فرماييد (لطفاً با اشاره اجمالى به دليل):

1ـ آيا در صورت احراز شرايط فوق مى توان از اعضاى مبتلايان به مرگ مغزى براى نجات جان بيماران ديگر استفاده كرد؟

در صورتى كه افرادى كه با مرگ مغزى مواجه شده اند, كاملاً فاقد حسّ و حركت مى باشند و خون در رگ هاى بدن آن ها از جريان افتاده و ضربان نبض آن ها نيز قطع شده است و مطلبى كه در سؤال قبل پاسخ داديم درباره آنها صدق مى كند, مرده محسوب مى شوند و حكم قطع عضو آن ها به اين شرح است.

2ـ آيا صرف ضرورت نجات جان مسلمانان نيازمند به پيوند عضو, براى جواز قطع عضو كافى است يا اذن قبلى و وصيت صاحب عضو نيز لازم است؟

اذن قبلى و وصيت صاحب عضو لازم است و اگر آن انجام نشده است با نظر و اجازه فقيه جامع الشرايط جايز است.

3ـ آيا اطرافيان ميّت مى توانند پس از مرگ چنين اجازه اى بدهند؟

دليلى بر ولايت اطرافيان و اقربايِ ميّت در اين قبيل امور نداريم.

4ـ آيا انسان مى تواند در زمان حيات خود با امضاى كارتى رضايت خود را براى برداشت اعضاى بدنش در صورت عارضه مرگ مغزى جهت پيوند به انسان هاى مسلمان نيازمند اعلام نمايد؟

بلى مى تواند, به شرط اين كه مرگ مغزى, مرگ شخص محسوب شود (به شرحى كه در فوق ذكر گرديد).

5ـ آيا در موارد جواز قطع اعضا ديه ثابت است يا ساقط مى شود؟

اگر خود در حال حيات وصيّت كرده باشد بعيد نيست كه ديه ساقط شود, ولى اگر وصيّت نكرده است ديه ثابت است.

6ـ در صورت ثبوت ديه, پرداخت آن بر عهده كيست؟ پزشك يا بيمار؟

ذاتاً به عهده پزشك كه مباشر اين عمل است مى باشد, ولى او مى تواند با قرار قبلى از بيمار بگيرد يا از بيت المال با نظر فقيه پرداخته شود.

7ـ موارد مصرف ديه مذكور كدام است؟

هر آسيبى كه به بدن ميّت بعد از مرگ وارد مى شود و موجب ديه مى گردد بايد در راه خداوند صرف و ثواب آن به ميّت مى رسد و اين امر نيز بايد با نظر فقيه انجام شود.

q اگر حفظ جان مسلمانى بر پيوند عضوى از اعضاى ميّت مسلمانى موقوف باشد, قطع آن عضو و پيوند آن جايز است و ديه آن هر چند بر طبيب كه آن عضو را قطع كرده است تعلّق مى گيرد, ولى مى تواند با مريض قرار بگذارد كه آن را از مريض گرفته به ورثه ميّت بدهد.

و اگر حفظ و يا سلامت عضوى از اعضاى مسلمان موقوف بر قطع عضو ميّت باشد, در اين صورت اگر آن ميّت در حال حيات خود اين اجازه را داده كه پس از مرگ آن عضو را از بدن او قطع كرده به آن مريض پيوند بزنند بعيد نيست كه ديه نداشته باشد و براى او هم در حال حيات دادن چنين اجازه اى جايز باشد.

ولى اگر در حال حيات چنين اجازه اى نداده است اولياى او نمى توانند بعد از مرگش اجازه بدهند, امّا بعيد نيست كه فقيه به حكم ولايتى كه دارد بتواند اين اجازه را بدهد; البّته بايد انجام اين قبيل كارها ـ چنان كه گفته شد ـ با نظر فقيه و با ضوابطى كه از طرف او تنظيم مى شود صورت بگيرد و ديه هم بايد از مريض گرفته شده به ورثه داده شود.

و اگر عضو بدن ميّت غيرمسلمان به بدن مسلمان پيوند زده شد و جزء بدن مسلمان گرديد به طورى كه حيات پيدا كرد, در اين صورت ديگر نه تنها نجس و ميته نيست, بلكه پاك است و نماز خواندن با آن هم اشكال ندارد, و هم چنين اگر عضو حيوان نجس العين (مانند سگ و خوك) نيز پيوند شود از عضويّت حيوان خارج مى شود و به عضويت بدن انسان در مى آيد.

در مواردى كه قطع عضو به منظور پيوند زدن جايز است, فروش آن عضو نيز جايز است و ظاهر اين است كه شخص مى تواند در حال حيات عضو بدن خود را بفروشد كه پس از مرگ او از آن براى پيوند زدن استفاده كنند, بلكه جواز فروش تمام جسم براى تشريح ـ در موردى كه تشريح جايز است ـ بعيد نيست; چنان كه گرفتن مبلغى براى دادن اجازه اين موضوع نيز مانعى ندارد.(23)