جنبه روانی
این مبحث مورد علاقه در مورد مورینیو در میان اقشار مختلف فوتبالی است؛چه تماشاگران،چه منتقدان و چه مربیان.جنجالهای مورینیو،مصاحبهها علیه همکارانش و پرخاشگریهایی که در خیلی موارد اخلاقی هم نبوده،حجم قابل توجهی از مطالب رسانههای ورزشی اروپا را تشکیل داده است.پشت یکسری از این رفتارها اما خودآگاهی فاعل آنها وجود دارد.در مربیگری یک اصل هست به نام «تبدیل فشار»،از این قرار:«همیشه باید سطح انرژی درونتیمی بیش از سطح فشارهای بیرونی باشد.»
این تئوری نیاز به توضیح دارد:«هر تیمی در طول فصل با فشارهائی از بیرون مواجه است که مهمترین آنها انتقادات رسانهها هنگام افت تیم،شایعات مختلف و نارضایی هواداران محسوب میشود.کادرفنی باید آنقدر توانمندی روانی در تیم ایجاد کند که در مقاطع مختلف،توان واکنشی مجموعه پائینتر از قدرت این فشارها قرار نگیرد وگرنه ناکامی قطعی است.میزان فشار نیز با نام و اعتبار تیم نسبت مستقیم دارد.» بهترین تیمهای اروپا از جمله تیمهای مورینیو گاهی از این زاویه دچار مشکل میشوند.در این زمینه اغلب مربیان از جمله نخبگان موفقی مانند فرگوسن و ونگر و آنچلوتی سعی میکنند به فشارهای بیرونی دامن نزنند و نسبت به نقدهای تند و شایعات، کمتوجه و کمحرف بمانند تا سطح این فشارها بالا نرود که سطح واکنش درونتیمی بیشتری را هم بطلبد.
مورینیو از یک مسیر پرریسک پیش میرود:با دامن زدن به نقدها و حتی ایجاد جدل رسانه ای،سطح فشارها را افزایش میدهد اما از سوی دیگر ظرفیت و دقت سیستم عصبی تیمش را هم بالا میبرد تا به فشارها،واکنش بهتری نشان بدهد.این پروسه چطور پیش میرود؟ مورینیو عکس رفتار رسانه ای تهاجمیاش،متخصص ایجاد فضای امن روانی در داخل تیمش است.او برای هر آنکه خارج باشگاه،«نیزه» است و برای افراد مجموعه اش «سپر.»
از زاویهای دیگر مورینیو نقش پُرزگیر یا عفونتگیر را برای تیمش بازی میکند؛پرزگیری که چیزهای نامناسب را به خود میگیرد تا مجموعه تحت رهبری اش بتواند آزادانه کارش را انجام دهد.شوخ طبعی یا رفتار تهاجمی،دو رویکردی هستند که یک مربی میتواند با کمک آنها توجه رسانه ها و فشار انها را معطوف خود کند و آنها را از نقد فنی تیمش دور نگه دارد.از فیروز کریمی به ندرت درباره مسائل فنی تیمش سوال میشد و در مقیاسی متفاوت،منتقدان فوتبال اروپا نیز کمتر از دایره جنجالهای مورینیو خارج میشوند،همان چه دلخواه این مربی است.وقتی مورینیو وارد مجادلات رسانهای میشود؛عملا به همه اعلام میکند در صورت ناکامی،من را هدف قرار دهید.متاثر از همین استراتژی است که حتی در جریان هر بازی،مورینیو بیش از تیمش مورد توجه دوربینها قرار میگیرد و گاهی هیجان پائین بازی تیمش را نیز پوشش میدهد و البته ستارههای تیمش نیز کمتر از ستارههای دیگر تیمهای بزرگ،فشار فردی را احساس میکنند.
مورینیو فشارهای خارجی را جذب خودش میکند و تیمش که می بیند برای رها کردن سرمربی «فداکار»، نیاز به نشان دادن واکنش قاطع دارد،با تمام وجود و در سطح واکنشی بالائی بازی میکند که البته نحوه آمادهسازی یک تیم در این وضعیت ویژه و ظرافتی که این کار میطلبد،نیاز به بحث مفصل دیگری دارد.تنها یک باخت خانگی در کارنامه مربیگری مورینیو در 8 سال اخیر،نشانگر توفیق او در اجرای همین نکات است.در تیم مورینیو «فلسفه خانه» خیلی زود اهمیتی ریشهای پیدا میکند.مجموعه این نکات،سازنده یک فرمول کلی نیست که هر مربی در هر شرایطی بتواند اجرایش کند.مهمتر از ایجاد فضای امن روانی،ایجاد رفاقت میان اعضای مجموعه و جا انداختن فلسفه خانه،جذب فشار و برداشتن آن از روی بازیکنان و برانگیختگی فداکاری آنها،القای «اطمینان فنی» از سوی سرمربی به بازیکنان است.
اگر شما فشارهای بیرونی را تا حد هشدار بالا ببرید و از این سو،بازیکن شما،به قدرت فنیتان اعتماد نداشته باشد،نه میل به فداکاریاش برانگیخته میشود و نه قادر به حفظ تمرکزشان خواهند بود.جلب اطمینان فنی چه زمانی میسر میشود؟ تنها زمانی که با گذر از پروسهای طولانی،مربی صاحب کارنامه ای موفق شده باشد؛کارنامهای که روح بازیکن را تسخیر کند.مورینیو در پورتو این فرمول را چندان مورد استفاده قرار نمیداد اما پس از رفتن به چلسی خودش را «آقای خاص» لقب داد و از آن پس بسته به موقعیت،با غلظتهای مختلف، «دستگاه تبدیل فشار» خود را با روشی پرریسک راه میاندازد.
تبعات این الگوی رفتاری چیست؟ مهمتر از همه چیز،شاید کوتاه مدت بودن. در فضای متعادل،صبرعمومی شامل صبر مدیران و رسانهها و هواداران،بالاتر از زمانی است که فضای مجادله رسانهای و ارائه نظرات افراطی برقرار میشود.فرصت افتادن و دوباره بلند شدن،به ندرت به مجری رفتار افراطی داده میشود.
یادمان باشد مورینیو دو فصل پیاپی قهرمان چلسی شد اما پس از قهرمانی یونایتد،خیلی زود کارش را از دست داد.آلکس فرگوسن تاکید میکند بهترین تیمها حداکثر میتوانند در یک سیکل چهارفصله در اوج بمانند و بعد برای چند سال افت میکنند.رفتار متعادل، گذر از دوره افت را تسهیل میکند و رفتار افراطی،گذار از این مرحله را بسیار دشوار میسازد.
شاید اگر فرگوسن و ونگر هم رفتاری تهاجمی حتی با خودآگاهی و هوشمندی و جذابیت رسانهای داشتند،عمر حضورشان در یونایتد و آرسنال سالها قبل سرمیرسید و در یکی از بازههای افت تیمشان،به پایان خط رسیده بودند.مورینیو اعلام کرده در رئال نیز مدت زیادی را نخواهد گذراند.شاید وقتی تصمیم بگیرد به انگلیس و لیگ مورد علاقهاش بازگردد و مدت طولانی در یک تیم بماند،روی متعادلش را هم ببینیم؛مردی که با سویه افراطی خود،جام و شهرت و پول از فوتبال کسب کرده و در عوض چیزهای ارزشمندی هم به فوتبال داده است.