از برنارد شاو پرسيدند: از كي احساس كردی پير شدی؟گفت: از وقتی كه به يك خانوم چشمك زدم بعد اون خانوم از من پرسيد : آشغال رفته تو چشمتون؟
از برنارد شاو پرسيدند: از كي احساس كردی پير شدی؟گفت: از وقتی كه به يك خانوم چشمك زدم بعد اون خانوم از من پرسيد : آشغال رفته تو چشمتون؟
ما و مجنون درس عشق را از یک ادیب آموختیماو به ظاهر گشت عاشق،ما به معنی سوختیم...