معروف بود که پاگانینی قدرت نوازندگی را از شیطان کسب کرده است. در آن شب نیز حضار دائما زیر گوشی از هم می‌پرسیدند و می‌خواستند...

نیکولو پاگانینی
نیکولو پاگانینی (Niccolo Paganini) نوازنده ویلن، ویلا، گیتار و آهنگسازی ایتالیایی است. پاگانینی یکی از مشهورترین ویرتوئوزها و بزرگ‌ترین نوازنده ویلن در تاریخ موسیقی است. او با ابداع تکنیکی بدیع در نواختن ویلن، انقلاب عظیمی در نوازندگی این ساز برپا نمود.
آثار او در عین برخورداری از لطافت و ملودی‌های زیبا، قطعات فوق العاده مشکلی از نظر تکنیک نوازندگی هستند. با وجود ویلنیست‌های سرشناسی چون ویوتی و کرویتزر در سده هجدهم و نوزدهم، پاگانینی گوی سبقت از همه آن‌ها ربود و خود را به عنوان اولین ویلن ویرتوئوزو
معرفی کرد.


نیکولو پاگانینی در روز 27 اکتبر1782در بندر جنوا در ایتالیا و در خانواده‌ای نسبتاً فقیر به دنیا آمد. پدرش آنتونیو یک کارگر بارانداز در کشتی بود و مادرش ترزا بوچاردو زنی خانه دار بود.
نیکولو در 5سالگی یادگیری ساز ماندولین را نزد پدرش که نوازنده‌ای آماتور بود آغاز کرد. پس از دو سال نواختن ماندولین، نواختن ویلن را شروع کرد؛ او درس‌های مقدماتی ویلن را از پدرش آموخت. نبوغ موسیقایی نیکولو از همان ابتدا ظهور کرد؛ به طوری که پس از چند ماه قادر بود هر قطعه‌ای را در نگاه اول بنوازد.

آنتونیو پاگانینی در رابطه با آموزش ویلن فرزندش، نیکولو بسیار سختگیر بود، پاگانینی در این‌باره می‌گوید: «به سختی می‌توان پدری سختگیرتر از او تصور کرد، وقتی به اندازه کافی در نظرش کوشا نبودم تا وقتی که تلاشم را دو برابر کنم با گرسنه نگه داشتن من، مرا تنبیه می‌کرد و این موجب ضعیف شدن بدن و سلامتی‌ام شد.»
پاگانینی بعد از آنکه درس‌های مقدماتی موسیقی را از پدرش آموخت دیگر پدرش نمی‌توانست معلم او باشد از این رو زیر نظر ویولونیست جی سروتو و ویولون نواز مشهور جاکوموکوستا به آموزش پرداخت.


در یازده سالگی یکی از برجسته ترین کنسرتهای ویولون خود را در برابر مردم اجرا نمود و شگفتی آفرید. با این حال برای فراگیری نکات فنی ویولون و تکنیک بهتر به پارما رفت و نزد الکساندر رولا مشغول به کار شد. گاسپاره و پر دو تن از مربیان او بودند.
آنها گفتند که برای یاد دادن به او دیگر چیزی در چنته ندارند! پاگانینی ناچار در سال 1797 به لومباردی سفر کرد و به آموزش پرداخت. یک سال بعد در سن شانزده سالگی به مرحله ای از کمال رسید که هیچ استادی خود را لایق تعلیم او نمی‌دید.

استادان موسیقی بر این عقیده بودند که مطلب جدید به عنوان درس و آموزش برای پاگانینی وجود ندارد. از این زمان به بعد به اجرای کنسرتهای مختلف پرداخت. اولین بار در نقش سولویست ظاهر شد و برای اجرای برنامه در ایتالیا از شهری به شهر دیگر سفر می‌کرد و اعجاز می‌آفرید. با آنکه پاگانینی آهنگساز نبود ولی از آنجا که تکنیک نوازندگی ‌اش از مشکلترین قطعات آهنگسازان بسیار بالاتر بود مجبور به تصنیف آهنگ شد و اجرایش را به آثار آهنگسازان دیگر محدود نکرد.


از سال 1801 تا 1807 با توجه به خصوصیات تکنیکی خود به تصنیف 24 کاپریس پرداخت که از مهمترین آثار ویولون به کار می‌روند و اکثرا دائرةالمعارف تکنیک پاگانینی نامیده می‌شوند اجرای آنها فقط از عهده نوازندگان بسیار ماهر و زبردست بر می‌آید...

پاگانینی در 27 مه سال 1840 در نیس در منتهای فقر و تنگدستی و دربدری مرگ را با آغوش باز می‌پذیرد. بدینسان زندگی مردی که دنیای جدیدی را در تکنیک ویولون گشود در سن 57 سالگی در نهایت قدر ناشناسی پایان گرفت.

ملت ایتالیا در مورد این هنرمند بزرگ که عمری را در جهت اعتلای موسیقی و انسانی کردن آدمیان سپری کرده بود نهایت حق ناسپاسی را به جای می‌آورد به طوری که حتی 5 سال پس از مرگش از خاکسپاری او در زمین وقفی تقدیس شده ممانعت به عمل آوردند.


اسطوره ای برای نوازندگی
موسیقی در ایتالیا مانند مذهب مقدس است و کمتر کسی را می‌توان یافت که از موسیقی اطلاع نداشته باشد و به آن احترام نگذارد. تا آن زمان بسیار از آثار موتسارت، بتهون و روسینی در آن تالار اجرا شده بود ولی آن شب مردم برای شنیدن پاگانینی به تالار کنسرت روی آورده بودند.

عده ای از ناقدان موسیقی که بیست و شش سال پیش هنر نمائی موتسارت را دیده بودند، بار دیگر گوشها را تیز کردند تا هنر پاگانینی، استاد ویولن را مورد انتقاد قرار دهند.
پاگانینی پیش از آن در اکثر شهرهای ایتالیا کنسرت داده و مشهور شده بود. او پس از سالها مسافرت و اجرای کنسرت در شهرهای اروپا به ایتالیا برگشته بود تا در کارناوال رم شرکت کند. اهل رم آوازه شهرت او را شنیده بودند هنوز به احوال او آشنایی نداشته وبه این جهت می خواستند بدانند که صاحب این قریحه عالی کیست!


معروف بود که پاگانینی قدرت نوازندگی را از شیطان کسب کرده است. در آن شب نیز حضار دائما زیر گوشی از هم می‌پرسیدند و می‌خواستند از گذشته این مرد اسرار آمیز که هیچ شباهتی به انسان عادی نداشت آگاه شوند و او را از نزدیک ببینند.

در این هنگام مردی از گوشه صحنه نمایان شد و در حالی که ویولنی کهنه داشت به وسط صحنه آمد. صورت گندم گونه و کشیده، گونه های فرو رفته، بینی منحنی، چشمان قیر گون و موهای سیاه و بلند او که ژولیده روی شانه هایش ریخته بود چنان حالت مرموز به او داده بود که حضار بی‌اختیار چند ثانیه سکوت کردند. حتی لبخند کوچکی که با قیافه جدی او تناسبی نداشت، نتوانست اثر مطلوبی در گروه تماشاگران داشته باشد. با این حال وقتی در وسط صحنه تعظیم غرایی کرد همه پاگانینی را شناختند و پس از آن غریو تحسین و صدای کف زدن جمعیت برخاست.


وقتی پاگانینی قطعات کنسرت را اجرا می کرد همه حضار بدون استثنا تصدیق کردن که تا آن زمان نوازنده ای به استادی و قدرت او ندیده اند زیرا دوبل کوردها، پیتسکاتوها، استاکاتوهای تند و ضربات آرشه او چنان ماهرانه بود که هیچ ویولونیستی توانایی برابری با او نداشت.
با این همه هیچ کس نمی‌توانست یا نمی‌خواست تصور کند که این استادی در قبال چه رنجها و تحمل چه مشقت حاصل شده است. زندگی پاگانینی برای کسانی که از او اطلاع دقیقی نداشتند افسانه بود.

او از یک خانواده متوسط در جنوا به دنیا آمده بود .. پدرش که در جوار گمرک شهر به کسب بازرگانی اشتغال داشت مردی سختگیر، خشن و خسیس بود. او شنیده بود که موتسارت از شش سالگی با درآمد موسیقی امرار معاش می‌کند و تصمیم گرفت فرزندش را در این رشته پرورش دهد.

چرا چنین فکری نکند؟ نیکولو چنان به موسیقی علاقه داشت که حتی زنگ کلیسا هم او را از حالت عادی خارج می‌کرد و با این ذوق و استعداد هیچ کاری سودمندتر از آن نبود که از فرزندش، عایدی جدیدی کسب کند.

بیچاره نیکولو برای اینکه زودتر به نتیجه برسد مجبور بود هر روز ساعتها با ویولون کوچک خود تمرین کند بدون اینکه اجازه داشته باشد برای تفریح با همسالان خود بازی کند. پدرش او را به مدرسه هم نفرستاد و نیکولو از تعلیم و تربیت صحیح هم برخوردار نشد. تنها تعلیم کودک آشنائی با نت‌های موسیقی بود و از آن پس به تنهایی تکنیک ویولون را فرا گرفت و با دقت و کوشش و زحمت بسیار به تمرین‌های سخت ویولون پرداخت، و به زودی توانست آثار مشکل کورلی، تارتینی، ویوالدی و ویوتی را بنوازد.

پدرش او را برای اجرای یک کنسرت به کلیسا برد و او با چنان استادی ویولن نواخت که همه از استعداد غیرعادی او تعجب کردند. هیچ کس گمان نمی کرد که این کودک لاغر اندام و زشت بدون معلم در نواختن ویولن به آن پایه قدرت رسیده باشد.

رنج هایی که پاگانینی در این دوره از زندگی متحمل شده بود اثر عمیقی در قیافه او گذاشت و به تدریج چهره استخوانی و تیره ای پیدا کرد. در اثر تمرین انگشتهایش باریک و بلند شد. هنوز شانزده سال از عمرش نگذشته بود که به واسطه خشونت پدر، خانواده اش را ترک کرد.
اما در این زمان به درجه کمال رسیده و هیچ استادی نمی ‌وانست نکته تازه ای به او بیاموزد. پاگانینی می توانست پاساژهای بسیار سخت ویولن را که اجرای آن مهارت بسیار لازم داشت بدون تمرین در یک چشم بهم زدن بنوازد.


وقتی پازینی Pasini آهنگساز ایتالیایی ویولن استرادیواریوس خود را برای اجرای کنسرتوی مشکلی به مسابقه گذاشت پاگانینی نزد او رفت. تا آن وقت بسیاری از ویلونیستها برای به دست آوردن ویولن و آزمایش استعداد خود مدتها وقت خود را به تمرین کنسرتو در خانه پازینی گذرانده بودند، اما عقیده داشتند که کنسرتو پازینی قابل اجرا برای ویولن نیست.

آهنگساز سالخورده وقتی پاگانینی را دید مدتی به چهره او خیره شد و گفت اگر بتوانید این کنسرتو را بدون هیچ مشکلی اجرا کنید ویولن استرادیواریوس به شما تعلق خواهد گرفت. و پاگانینی پاسخ داد: در این صورت می توانید با ویولن خود وداع کنید. آنگاه بدون تامل کنسرتویی را که تا آن وقت ندیده بود چنان با سهولت و زبردستی نواخت، که پازینی از فرط غلبه احساسات از حال رفت.

به زودی نام پاگانینی مشهور شد و شاگردان بسیار به محضر او آمدند. درآن میان ویولونسلیست جوانی به نام چیاندلی که استعداد متوسط داشت برای استفاده از مکتب پاگانینی نزد او آمد. با آنکه پاگانینی با ویولنسل کار نکرده بود توانست چند نکته از روموز نوازندگی را به او بیاموزد و چیاندلی در مدت سه روز به حدی در نواختن این ساز مهارت یافت که ارکستر پادشاهی ناپل او را به سمت نوازنده اول ویولنسل استخدام کرد.


نخستین کنسرت معروف پاگانینی در تالار اسکالای میلان برگزار شد. اما هنرنمائی او در وین بیش از هم باعث شهرت او شد. در آن شهرپاگانینی یک سونات ویولن را به طرز خارق العاده به مورد اجرا گذاشت. یکی از روزنامه‌های وین حادثه شب کنسرت را چنین شرح می‌دهد:

پاگانینی در هر قسمت از سونات یکی از سیم های ویولن را از کار می‌انداخت: قسمت اول را روی چهار سیم، قسمت دوم را روی سه سیم، قسمت سو را روی دو سیم، قسمت چهارم را روی یک سیم نواخت. تنها کسی که می‌تواند او را مغلوب کند که بتواند سونات را بدون سیم بنوازد. این شیوه را پاگانینی به آن جهت به کار برده بود که یک بار واقعا یکی از سیم های ویولن پاره شد و پاگانینی بدون آن که کنسرت را متوقف کند با سه سیم سونات ویولن را بنوازد. او بعدها سوناتی برای سیم سل نوشت که بسیار مشکل است.


اما در تالار کنسرت گروه تماشاگران که تا آن زمان چنین استادی ندیده بودند به یاد شایعاتی که از پاگانینی شنیده بودند افتادند زیرا معروف شده بود پاگانینی در کار خود از شیطان کمک می‌گیرد. این تصویر به خصوص وقتی قوت گرفت که پاگانینی یکی از قطعات معروف خود (رقص شیطان) را شروع کرد. یکی از حضار چنان متوحش شده بود که تصور می‌کرد واقعا شیطان را می‌بیند و ناگهان فریاد کشید، آنجا پشت سر پاگانینی شیطان ایستاده که ویولن می‌زنه. کافی است تمام کنید!

پاگانینی ناچار آهنگ را قطع و به کنار رفت مردم به جز پرده جنگل که در پشت صحنه آویخته بود چیزی ندیدند. با این همه مردم وحشت کردند و عده ای به زانو در آمدند و صلیب رسم کردند تا از شر شیطان در امان بمانند. یک زن حامله چنان ترسیده بود که او را به اطاق دیگر بردند تا بچه اش را مرده به دنیا آورد.