وقتی راهرفتن آموختی،دویدن بیاموز
و دویدن کهآموختی ،پرواز را
راه رفتن بیاموز،زیرا راه هایی کهمی روی جزیی ازتو می شود وسرزمین هایی کهمی پیمایی برمساحت تو اضافهمی کند
دویدن بیاموز ، چونهر چیز را که بخواهیدور است و هر قدر کهزودباشی، دیر
و پرواز را یاد بگیرنه برای اینکه اززمین جدا باشی، برایآن که به اندازهفاصله زمین تا آسمانگسترده شوی
من راه رفتن را از یکسنگ آموختم ، دویدنرا از یک کرم خاکی وپرواز را از یک درخت
بادها از رفتن به منچیزی نگفتند، زیراآنقدر در حرکت بودندکه رفتن را نمیشناختند
پلنگان، دویدن رایادم ندادند زیراآنقدر دویده بودند کهدویدن را از یاد بردهبودند
پرندگان نیز پرواز را بهمن نیاموختند، زیرا چناندر پرواز خود غرق بودندکه آن را به فراموشیسپرده بودند
اما سنگیکه درد سکون را کشیده بود،رفتن را می شناخت
کرمی که دراشتیاق دویدن سوخته بود،دویدن را می فهمید
و درختی کهپاهایش در گل بود، از پروازبسیار می دانست
آنها از حسرت به درد رسیده بودندو از درد به اشتیاق و از اشتیاقبه معرفت
وقتی داری در دریای زندگی سفرمیکنی ..از طوفان ها و امواج نترس
بگذار تا از تو بگذرند ..تو فقطبه سفرت ادامه بده و استقامتداشته باش
همیشه به خاطر داشته باش ..دریایآرام ناخدای با تجربه و ماهرنمیسازد
جایی در قلب هر انسان وجود داردکه در آن افکار تبدیل به آرزومیشوند و آرزوها به اهداف بدل میگردند.
جایی که در آن هر غیر ممکنی ؛ممکنمی شودتنها اگر به هدف هایمانایمان داشته باشیم
چند چیز هست که برای یک زندگی شادو موفق به آن نیاز داریم
..اعتقادات..اهداف و آرزوها ..عشق ..خانواده و دوستان
واز همه مهم تر اعتماد به نفس