-
یادداشت های دوستانه
سلام بچه ها. امروز به نظرم رسید شاید بد نباشه که خاطرات روزانمون (در اون حد که شخصی نیست) و انچه که بهش فکر می کنیم به شکل یه خاطرات روزانه بنویسیم. هرکسی دوست داشت بذاره خاطراتشو وسط
-
من بگم. امروز سه شنبه است 2آذر 89.
امروز یکمی درس خوندم. گسسته از روی کتاب گریمالدی. فصل دو رو تموم کردم. کتابش جالبه اما می دونی یه ذره نثرش سنگینه
بعد هم که مدیریت شروع کردم به خوندن. تازه فهمیدم که چقدر اطلاعاتم کمه. هیچی حالیم نیست
بعد هم فکر می کردم به اینکه باید تو باشگاه چه پستی بذارم. به نوشته وبلاگم فکر می کردم و بالاخره این شعرو انتخاب کردم. فعلا همینا...
-
یه چیزی جالب دیدم. دوتا از نیروهای خدماتی مترو داشتن تخصصی درمورد کامپیوتر صحبت می کردن. چقدر جالبه وقتی آدم می بینه اینهمه ضریب نفوذ کامپیوتر توی کشورمون زیاده
-
دوباره امروز چندنفر بهم گفتن که اصلا بهم نمیاد که ترم آخری دانشگاه باشم. گفتن فکر می کردن من بچه مدرسه ای باشم. از اون موقع دارم فکر می کنم این خوبه یا بده
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن