حال نوبت به آمفيوکسوس می رسد تا نقش خود را ایفا کند. به نظر من این موجود مرز بین بی مهرگان و مهره داران است. در پشت این موجود رشته ای شبیه به ستون مهره وجود دارد که در اصل همان طناب عصبی بی مهرگان است که به این شکل کامل شده است. پس با وجود آمفيوکسوس راه برای بوجود آمدن مهره داران و ساده ترین گروهشان یعنی ماهی ها هموار شد و انواع و اقسام ماهی از ماهی های بدون آرواره و مارماهی ها تا ماهی های غضروفی و استخوانی بوجود آمدند.
اندازه این تصویر کوچک شده است ! برای مشاهده تصویر اصلی اینجا کلیک کنید . اندازه اصلی تصویر 1213x632 و حجم آن 83 کیلوبایت میباشد.
حالا که به ماهی ها رسیدیم گونه جالبی از ماهی به نام آناباس را معرفی می کنم. این ماهی در افریقا زندگی می کند. همان طور که می دانید آفریقا فقط دو فصل دارد: فصل خشک و فصل باران. چون آب رودخانه ها و برکه ها در فصل خشک بشدت کم می شود و احتمال شکار شدن این ماهی وجود دارد، این ماهی در آغاز فصل خشک شبانه از آب بیرون می آید و در شکاف هایی مثل شکاف دیوار های گلی خانه های روستاییان پنهان می شود و دوباره در فصل باران بیرون می خزد و به رود خانه باز می گردد! می توان این ماهی را مرز بین ماهی ها و دوزیستان دانست. با این تفاوت که دوزیستان دست و پا دارند و این ماهی باله!(البته دوزیستان بالغ شش دارند ولی این ماهی فقط آبشش دارد)

دوزیستان هم برای زندگی در خشکی کامل شدند و ابزار لازم برای این کار نظیر شش و دست و پا را بدست آوردند. دسته ای از دوزیستان به نام سوسمار های آبی(نه سمندر ها) در خشکی زندگی می کنند و فقط در آب تولید مثل می کنند. حالا فرض بگیریم یکی از این سوسمار ها که مثل سایر دوزیستان در آب تخم ریزی می کرده است نیاز به این داشته تا در جایی که آب کافی برای اینکار نیست زندگی کند پس مجبور می شود در خشکی تخم بگذارد.مثل خزندگان.
خزندگان اولیه هم که با نام دایناسور معروف هستند هم دارای انشعابات فراوانی شدند و هر کدام برای نوع خاصی از زندگی سازگار شدند. چند گونه از دایناسور ها یا همان خزندگان اولیه قدرت پرواز پیدا کردند.
اگر امثال این دایناسور برای پرواز تکامل پیدا کنند و ساختار بدنشان برای پرواز مناسبت پیدا کند می تواند باعث بوجود آمدن اولین پرنده روی زمین باشیم که دارای برخی ویژگی خزندگان هم بوده.
پرندگان هم که بوجود آمدند و در شرایط مختلف اشکال گوناگونی به خود گرفتند. عده ای مثل شتر مرغ ها و پنگوئن ها در شرایطی قرار گرفتند که دیگر نیازی به پرواز نداشتند بنابرین قدرت پروازشان را از دست دادند. پرندگان به دسته های مختلفی تقسیم می شوند که یکی از این دسته ها اردکیان شامل قو ها و غاز ها و اردک ها است.
اگر به دقت به یک پلاتی پوس منقار اردکی که جزء پستانداران است توجه کنید متوجه شباهات بین آن و یک اردک می شوید. این موجود مرز بین پرندگان و پستانداران است. از کجا معلوم شاید این موجود پرنده ای کامل شده باشد. چون حتی مثل آنها تخم می گذارد!
بالاخره به پستاندران که کامل ترین مهره داران اند رسیدیم. خود مهره داران هم دارای انشعابات بسیاری اند. به نظر من اولین پستاندار شاید موجودی شبیه به موش باشد. چرا که به هر پستانداری نگاه می کنیم دورادور شباهتی به موش دارد مثلا سنجاب ها که همخانواده موش ها هم هستند(جوندگان). حالا به عکس زیر توجه کنید.
شاید در ابتدا فکر کنید تصویر نوعی سنجاب باشد. ولی این موجود میمون ماداگاسکار نام دارد (در کارتون زیبای ماداگاسکار مشاور رییس میمون ها بود) البته بعضی جاها سنجاب سنگال نیز نامیده می شود که این موجود یک نخستی است. نخستیان کامل ترین رده پستانداران اند و شامل میمون ها و بوزینه ها و گوریل ها و انسان و ... می باشد.
حالا فقط به عکس ها نگاه کنید!


که البته خداوند در آیه 3 سوره تغابن می فرمایند: « و صَوَّرَکُم فاَحسن صُوَرَکُم » که ترجمه تحت لفظی آن می شود: و تصویر داد شما را به زیباترین صورت و یا این که «چهره شما را زیباتر کرد» و تا آنجا که من مطلعم یک انسان امروزی خیلی از یک هوموهابیلی زیباتر است.
توجه کنید در این بخش فقط چند گونه جانوری از ساده تا پیشرفته مثال زده شد تا مراحل کامل شدن جانوران را مشاهده بفرمایید و احیانا قصد نداشته ام بگویم که مثلا دوزیستان از تکامل ماهی آناباس ایجاد شده اند و پستانداران از تکامل پلاتی پوس و ... و این ها فقط در حد مثالی برای برای چگونگی کامل تر شدن گونه های جانوری هستند.
حالا که در چند آیه بحث کردیم و به تکامل از دید علمی هم نگاه کردیم، می رویم سر اصل مطلب! به نظر من اصل تکامل انسان به این شرح است:
انسان را از سلولی آفریدیم(علق2)
همان سلول اولیه که چگونگی آفرینشش را شرح دادیم. فرض کنید این سلول کلنی تشکیل دهد. بعد تبدیل به یک بی مهره شود بعد طناب عصبی اش کامل شود و ستون مهره پیدا کند. بعد با جمجمه دار شدن تبدیل به ماهی شود و سپس هوس کند از آب بیرون بیاید و بشود دوزیست(چگونگی این مراحل شرح داده شد). حالا این دوزیست در خشکی لنگر بیندازد و کلا فکر آب از ذهنش بیرون برود که می شود یک خزنده. (توجه کنید این جا های که می گویم شد یک بی مهره و ماهی و دوزیست و خزنده و ... مقصودم گونه خاصی نیست.بلکه منظور یک بی مهره و ماهی و ... ابتدایی است که در شرایطی شده یک موجود دیگر که مسلما امروزه دیگر وجود ندارد) اگر این خزنده پرواز کند بعد برای پرواز متکامل شود و پر دربیاورد و یک سری تغییر دیگر علنا می شود پرنده. حالا این پرنده از تخم گذاشتن خسته شود و بخواهد بچه اش را شیر دهد می شود پستاندار. حالا این پستاندار از مغزش بهتر استفاده کند و از دست و پایش شکل دیگر کار بکشد یک نخستی بوجود می آید که اگر این نخستی خیلی از مغزش استفاده کند و خیلی باهوش شود می شود نخستی انسان نما و اگر از سر باهوشی کار های خود را منطقی کند و فهم و شعور به دست آورد و خداوند در آن روح الهی بدمد می شود انسان. باز ادامه دارد! اگر این انسان در شرایطی مثل آب و هوای سرد قرار بگیرد با آن شرایط سازگار شود می شود اسکیمو. البته این سیر تکامل انسان بود و هر موجود دیگری سیر تکامل خاص خود را دارد. مثلا سیر تکامل موش کور از این قرار است: همان سیر تکامل انسان را از ابتدا دنبال کنید تا جایی که اولین پستاندار وجود آمد. نسل یکی از نوادگان این پستاندار اولیه که از مغزشان استفاده کردند و شدند نخستیان. ولی نسل دیگر به همان هوش اندک کفایت کردند در عوض روی دندان هایشان کار کردند و دارای چنان دندان های قوی ای شدند که انسان متکامل امروزی با دستگاه های پیشرفته هم نمی تواند کار آن را انجام دهد. بله این ها جوندگان هستند که امروزه جز فراوان ترین پستاندارانند. حالا فرض کنیم نسلی از آن جونده نخستین در زیر زمین لنگر بیندازد. بدین ترتیب علاوه بر اینکه چشم ها تحلیل می روند عضوی مثل بینی قوی تر می شود که گونه حاصل موش کور است.
نتیجه گیری کلی بنده:
هر موجود زنده در طول زمان در شرایطی (اعم از زمانی و مکانی) قرار گرفته که مجبور شده از اندامی (اندام هایی) از بدن خود بیشتر استفاده کند که باعث شده آن اندام قویتر شود یا از اندامی (اندام هایی) از بدن خود کمتر استفاده کند که باعث شده آن عضو تحلیل برود.یعنی ساختار بدن آن جاندار برای زندگی در شرایط خاصی سازگار شود و از آنجاکه صفات اکتسابی قابل به ارث رسیدن خواهند بود این ویژگی ها به نسل های بعدی منتقل می شوند.