سر آغاز یسنا
هر یک از بخش های یسنا را در اوستا «هایتی» و در پهلوی و فارسی «هات» یا «ها» می نامند و گاهان، هفده هات از هفتاد و دو هات یسنا را در برمی گیرد. گذشته از هاتهای هفده گانه ی گاهان، از پنجاه و پنج هات بازمانده ی یسنا نیز، هاتهای 35 تا 41 را در اوستا «هپتنگ هایتی» (هفت هات) خوانده و از آنها جداگانه نام برده اند؛ چون از نظر زبانی همانند گاهان است؛ جز آنکه منثور است و گمان می رود که در زمانی نزدیک به زمان نگارش گاهان نوشته شده باشد.
برخی از پژوهشگران، هات 42 را نیز دنباله ی این هفت هات به شمار می آورند؛ ولی زبان و موضوع آن با هفت هات یکسان نیست و گمان میرود که پس از آنها به نگارش درآمده باشد. در هر حال مجموع این هشت هات در میان هات 34 (پایان اَهنَوَدگاه) و هات 43 (آغاز اُشتَوَدگاه) جای دارد. همچنین هات 52 در میان چهارمین و پنجمین گاه جای گرفته و «هوشبام» نام دارد و نیایشی است که در هنگام بامداد می گزارند.
1
«اَشِم وُهو ...» : اَشَه بهترین نیکی(و مایه¬ی) بهروزی است. بهروزی از آن کسی است که درست کردار (و خواستار) بهترین اشه است.
«فرَوَرانه ...» : من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اَشَوَن، رَد ِاشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
«ساوَنگهَی» و «ویسیَه»ی اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
2
آذر پسر اهوره¬مزدا
خشنودی ترا ای آذر پسر اهوره¬مزدا، ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
3
«یَثــَه اَهو وَیریو ...» که «زَوت» مرا بگوید.
«اَثارَتوش اشات چیت هَچا ...» که پارسا مرد دانا بگوید.
«اَشِم وُهو ...»
«یَثــَه اَهو وَیریو ...» : همان گونه که او رد برگزیده و آرمانی جهانی (اَهو)ست رد مینوی (رَتو) و بنیاد گذار کردارها و اندیشه¬های نیک زندگانی در راه مزداست. (1)
شهریاری از آن اَهوره است. اهوره است که او را (2) به نگاهبانی درویشان برگماشت.
4
«فِرَستویــِه ...» : اندیشه¬ی نیک و گفتار نیک و کردار نیک را فرامی¬ستاییم.
از آنچه در (پهنه¬ی) اندیشیدن و گفتن و کردن است، اندیشه¬ی نیک و گفتار نیک و کردار نیک را می¬پذیرم.
من همه¬ی اندیشه¬ی بد و گفتار بد و کردار بد را فرومی¬گذارم.
5
ای اَمشاسپَندان!
من ستایش و نیایش (خویش را) با اندیشه، با گفتار، با کردار، با تن و جان خویش به سوی شما فراز می¬¬آورم.
6
من نماز «اَشَه» می¬گزارم.
«اَشِم وُهو...»
7
من خستویم که مزدا پرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
هاونی اَشَوَن، رَد ِاشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
ساوَنگهَی و ویسیَه¬ی اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
رادان روز و گاه¬ها و ماه و «گَهَنبار»ها و سال را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
8
اهوره¬مزدای رایومند فره¬مند، امشاسپندان، مهر فراخ چراگاه و رام بخشنده¬ی چراگاه خوب ...
9
«خورشید» جاودانه¬ی رایومند تیز اسب، «اَندَروای» زبر دست، دیدبان دیگر آفریدگان، آنچه از تو - ای اندروای - که از سپند مینو است، راست¬ترین دانش مزدا آفریده¬ی اشون دین نیک مزداپرستی...
10
«مَنثرَه»ی ورجاوند کارآمد، داد دیوستیز، داد زرتشتی، روش دیرین، دین نیک مزداپرستی، باور داشتن به «منثره»، هوش دریافت دین مزداپرستی، آگاهی از «منثره»، دانش سرشتی مزدا آفریده، دانش آموزشی مزدا داده ...
11
آذر اهوره¬مزدا
ای آذر اهوره¬مزدا!
تو و همه¬ی آتش¬ها، کوه «اوشیدَرِنَ»ی مزدا آفریده و بخشنده¬ی آسایش اشه....
12
همه¬ی ایزدان اشون مینوی و جهانی، فرَوَشی¬های نیرومند پیروز اشونان، فروشی¬های نخستین آموزگاران کیش، فروشی¬های نیاکان...
خشنودی شما را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
13
(زَوت) :
«یَثــَه اَهو وَیریو ...» که «زَوت» مرا بگوید.
(راسپی) :
«یَثــَه اَهو وَیریو ...» که «زَوت» مرا بگوید.
(زَوت) :
«اَثارَتوش اشات چیت هَچا...» که پارسا مرد دانا بگوید.
«اَشِم وُهو...»
14
خشنودی اهوره¬مزدا و شکست اهریمن را، آنچه با خواست اهوره¬مزدا سازگارتر است آشکار شود.
«اَشِم وُهو....»
15
«یَثــَه اَهو وَیریو...»
(1):زرتشت
(2):زرتشت را