تحلیل بازار های بورس
شرکت های سرمایه گذاری بهترین تحلیل گران ، برنامه ریز ها و مدیران صندوق را به یک منظور استخدام می کنند : غلبه بر بازار !
تحلیلگران باید فرصت های بازار را پیدا کنند ، برنامه ریز ها باید روند های بازارها و صنعت های مختلف را تشخیص دهند و مدیران صندوق باید این اطلاعات را برای بالا بردن برآیند صندوق سرمایه گذاری استفاده کنند ؛ در چنین شرایطی ارزش تحلیل همواره با دقت زیادی مد نظر مدیران و صاحبان سرمایه قرار دارد . تحلیلگران بنیادی (Fundamental Analyst) معتقدند که بررسی اطلاعات اقتصادی ، گزارش های مالی شرکت ها وضعیت هر صنعت و ... برای تصمیم گیری کفایت می کند . تحلیلگران بنیادی ادعا می کنند که مطالعه قیمت های گذشته ارزشی برای تصمیم گیری ندارد و تحلیگران فنی (Technical Analysts) به نتیجه ای نمی رسند . تحلیلگران فنی معتقدند که نمودار قیمت ، حجم تبادل ، جنبش بازار (Momentum) و یک سری نشانگر های آماری (Indicators) کلید موفقیت را در دست دارند . در میان مدعیان تحلیل فنی و بنیادی ؛ طرفداران نظریه گشت تصادفی (Random Walkers) تمامی اصول تحلیل را زیر سوالی می برند ! و معتقدند هر تلاشی برای تحلیل و پیشبینی بازار فاقد ارزش است . برای بررسی نظر مدعیان و منتقدان تحلیل بازار نیاز به آشنایی با فرضیه بازار کارا (Efficient Market Hypothesis) داریم .
فرضیه بازار کارا
در تعریف ، بازار کارا یا Efficient Market بازاری است که قیمت در آن نشان دهنده ارزش واقعی است ؛ فرض بر این است که در چنین بازاری تمام اطلاعاتی که توانایی تغییر در قیمت را دارد ، تاثیر خود را اعمال کرده و به این ترتیب قیمت نشان دهنده ارزش واقعی است . ارزش واقعی و منصفانه به این معناست که عرضه و تقاضای خالص بازار قیمت را تعیین کرده است ، هر زمان که اطلاعات جدیدی از راه می رسد عرضه و تقاضای بازار باعث افزایش (درخواست برای خرید) یا کاهش (عرضه برای فروش) قیمت می شود . در چنین بازاری انحراف قیمت از ارزش واقعی امکان پذیر است ، اما این انحراف قیمت برای مدت طولانی پایدار نیست و روند کلی قیمت ارزش واقعی را منعکس می کند .
بر اساس تجربه ، عده ای از افراد معتقدند که بازار ها به طور کامل کارا نیستند و همیشه سرمایه داران و تاجرانی هستند که توانایی تاثیر گذاری بر ارزش واقعی را دارند ؛ بنابراین بازار کارا به سه سطح مختلف تقسیم بندی می کنند :
- تحلیل فنی (Strong-form) : افرادی که به تحلیل فنی محض اعتقاد دارند ؛ مدعی هستند که تمامی اطلاعات بر قیمت تاثیر گذار بوده است و قیمت همیشه ارزش واقعی را نشان می دهد (با صرفنظر از اینکه آیا این اطلاعات در دست عموم قرار دارد یا خیر)
- نظریه گشت تصادفی (Semi-strong Form) : در این شاخه باور بر این است که اطلاعاتی که در دست عموم قرار دارد تاثیر خود را بر قیمت می گذارد ولی همواره اطلاعاتی وجود دارد که بر بازار تاثیر گذار است ولی در دسترس تمامی مشارکت کنندگان بازار نیست ؛ به این دلیل قیمت همیشه ارزش واقعی را نشان نمی دهد
- تحلیل بنیادی (Weak-form) : در تحلیل بنیادی باور بر کارا نبودن بازار ها است ؛ به این معنا که قیمت ارزش واقعی را منعکس نمی کند و همیشه بیانگر ارزش در گذشته است و ارزشی برای پیشبینی قیمت آینده ندارد
بازار های امروزه از کدام قاعده پیروی می کند ؟ عده زیادی معتقدند که اطلاعات عمومی تاثیر خود را بر قیمت گذاشته و هر زمان اطلاعات جدیدی به دست مشارکت کنندگان بازار برسد ؛ تاثیر آن بلافاصله در قیمت منعکس می شود . امروزه با دسترسی به اینترنت و فن آوری ارتباطی دسترسی به اطلاعات بسیار سریع شده است و مشکلی برای دسترسی به اطلاعات وجود ندارد . با این وجود عده ای دیگر معتقدند که اطلاعاتی وجود دارد که می تواند در جهت مثبت یا منفی بر قیمت تاثیر گذار باشد که در دست عموم وجود ندارد .
زمانیکه نوبت به تصمیم گیری برای سرمایه گذاری می رسد ، تحلیل گران دو روش اصلی در پیش روی دارند :
- تحلیل بنیادی : بر پایه تحلیل اطلاعات اقتصادی آماری و تشخیص ارزش واقعی استوار است
- تحلیل فنی : بر پایه تحلیل قیمت های گذشته و تشخیص گرایش ها و الگو های تکرار شونده در بازار است
در عمل عده ای از تحلیلگران از هر دو روش برای تصمیم گیری استفاده می کنند و این دو روش را مکمل یکدیگر می دانند .؛ به عنوان مثال تحلیلگران بنیادی برای پیدا کردن بهترین قیمت خرید و مناسب ترین قیمت برای فروختن از تحلیل فنی استفاده می کنند و تحلیل گران فنی برای انتخاب بازار یا سهام از تحلیل بنیادی استفاده می کنند ، به این ترتیب که اگر صنعت خاصی به عنوان مثال شرکت های حمل و نقل اطلاعات آماری/اقتصادی مثبتی نداشته باشند را از دایره تحلیل خود خارج می کنند .