-
سیمای زیانکاران در قرآن کریم
در دنباله آیه 17 از سوره هود كه سخن از قرآن و رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلّم به میان آمده آورده، آیات مورد بحث سرنوشت منكران، و نشانهها، و پایان و عاقبت كارشان را تشریح میكند خاسران و زیانکاران را معرفی مینماید.
وَ مَنْ أَظلَمُ مِمَّنِ افْترَى عَلى اللَّهِ كذِباً أُولَئك یُعْرَضونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الاَشهَادُ هَؤُلاءِ الَّذِینَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلى الظالِمِینَ * چه كسى ستمكارتر است از آنها كه بر خدا افترا میبندند، آنان (روز رستاخیز) بر پروردگارشان عرضه میشوند و شاهدان (پیامبران و فرشتگان) میگویند اینان همانها هستند كه به پروردگار دروغ بستند. لعنت خدا بر ظالمان باد!
الَّذِینَ یَصدُّونَ عَن سبِیلِ اللهِ وَ یَبْغُونهَا عِوَجاً وَ هُم بِالاَخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ * همانها كه (مردم را) از راه خدا باز میدارند و راه حق را كج و معوج نشان میدهند و به سراى آخرت كافرند.
أُولَئك لَمْ یَكُونُوا مُعْجِزِینَ فى الاَرْضِ وَ مَا كانَ لهَُم مِّن دُونِ اللهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ یُضاعَف لهَُمُ الْعَذَاب مَا كانُوا یَستَطِیعُونَ السمْعَ وَ مَا كانُوا یُبْصِرُونَ * آنها هیچگاه توانائى فرار در زمین ندارند و جز خدا دوستان و پشتیبانانی نمییابند. عذاب خدا براى آنها مضاعف خواهد بود (چرا كه هم گمراه بودند و هم دیگران را به گمراهی كشاندند)، آنها هرگز توانائی شنیدن (حق را) نداشتند و حقایق را) نمیدیدند.
أُولَئك الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسهُمْ وَ ضلَّ عَنهُم مَّا كانُوا یَفْترُونَ * آنان كسانی هستند كه سرمایه وجود خود را از دست دادند و تمام معبودهای دروغین از نظرشان گم شدند.
لا جَرَمَ أَنهُمْ فى الاَخِرَةِ هُمُ الاَخْسرُونَ * به همین دلیل آنها مسلما در سراى آخرت از همه زیانكارترند.
(آیات 18 – 22 سوره هود)
خاسرین همان كسانى هستند كه سرمایه وجود خود را از دست داده و ورشكست شدند. و این بزرگترین خسارتى است كه ممكن است دامنگیر انسانى شود كه موجودیت انسانى خویش را از دست دهد، سپس اضافه میكند آنها به معبودهائى دروغین دل بسته بودند اما سرانجام تمام این معبودهاى ساختگى گم شدند و از نظرشان محو گشتند.
و من اظلم ممن افتری علی الله كذبا ... خداوند به پیامبر اکرم میفرماید: تو بدان جهت كه دارای بینهای از ناحیه پروردگارت هستی، نمیتوانی و ممكن نیست ظالم باشی، حاشا بر تو كه در دعوتت به خدای تعالی افتراء بسته باشی، برای این كه كسی به ساحت مقدس خداوند دروغ میبندد که از ستمكارترین ستمكاران است، و چنین و چنان وبالی در برابر دروغشان دارند.
منظور از افترای كذب بر خدای سبحان، توصیف خدای تعالی است به صفتی كه در او نیست، و یا نسبت دادن چیزی به ناحق، و یا بدون علم و مدرك به اوست. و افتراء از روشنترین مصادیق ظلم و گناه است. و معلوم است كه ظلم نسبت به هر كسی یك حكم ندارد، هر قدر آن طرف كه مورد ظلم ما واقع شده بزرگتر باشد، ظلم ما نیز به همان نسبت بزرگتر خواهد بود، تا آنجا كه به بزرگترین مقام یعنی به ساحت عظمت و كبریایی پروردگار منتهی شود كه افتراء و ظلم به او عظیمترین ظلم خواهد بود. خداوند فرموده: این شما هستید كه با عقاید خرافی خود به خدا افتراء میبندید، برای او بدون هیچ علم و مدركی شریك اثبات میكنید، با این كه او " الله " است و هیچ معبودی جز او نیست و شما هستید كه از راه خدا جلوگیری میكنید. و معنای جمله این است كه، راهی كه شما پیش گرفتهاید افتراء است، نه راه خدا، شما راه دیگری پیش گرفته و آن را سنت و روش زندگی خود كردید كه این خود دگرگون ساختن راه خداست، همان راهی كه فطرت و نبوت به سوی آن هدایت میكند، و شما به آخرت كفر ورزیده آن را نفی كردید، و این اثبات مبدا بدون معاد معنایش نسبت دادن لغو و عمل باطل به خدای تعالی است كه خود افترایی دیگر است. اگر كسی معتقد باشد به این كه معادی نیست، نسبت لغو به خدا داده؛ زیرا در این صورت خلقت بیهوده و بی غرض خواهد بود. اعتقاد مشركین به غیر دین و سنت خدا و گرویدن به عقاید باطل در مساله مبدا و معاد و در زندگی دنیایی و اجتماعی غیر سنت الهی را سنت خود قرار دادن است و این - با این كه سنتی كه از ناحیه خدا آمده تنها سنت حق است و نزد خدا به جز دین حق هیچ سنتی نیست افترایی است بر خدا ، كه به زودی در روزی كه بر پروردگارشان عرضه میشوند گواهان علیه آنان شهادت خواهند داد .
شاهدان، در روز قیامت میگویند: اینها آن كسانیاند كه در دنیا به پروردگار خود دروغ بستند. این شهادتی است از آن گواهان علیه مشركین كه به خدای تعالی افتراء بستند كه در حقیقت از ناحیه شهادت، اشهاد علیه آنان مسجل میشود كه آنان مفتری بودند؛ چون آنجا مکانی است که جز حق چیزی گفته نمیشود و كسی را نیز از گفتن حق و اعتراف و قبول حق چاره و مفری نیست .
اولئك یعرضون علی ربهم؛ "عرض" به معنای اظهار چیزی است تا طرف آن را ببیند و به موضع آن واقف گردد. در روز قیامت حجابها (ی مادیت و منیت و عادت و ملكات زشت ناشی از آنها و از غیر آنها ) كه در دنیا بین مشركین و پروردگارشان حائل شده بود، به وسیله ظهور آیات الهی كنار میرود و حق به طور صریح و بدون هیچ شاغلی كه آن را از یادها ببرد و انسانها را مشغول به خود سازد روشن میگردد، و انسانها حاضر میشوند، و چون این حضور، حضوری اضطراری خواهد بود كه خود انسانها در آن دخالتی ندارند، لذا در آیه مورد بحث از این حضور تعبیر به "عرضه شدن انسانها به پروردگارشان " كرد. پس در آن روز ملائكه موكل بر مشركین، آنان را میآورند و در موقفی قرار میدهند كه بین آنان و پروردگارشان هیچ حجابی حایل نباشد تا خدای تعالی بین آنان داوری كند.
و یقول الاشهاد هؤلاء الذین كذبوا علی ربهم؛ كلمه "اشهاد" جمع شهید (گواه) است، مانند كلمه "اشراف " كه جمع شریف است . بعضی گفتهاند: جمع شاهد است، مانند اصحاب كه جمع صاحب است . مؤید آن آیه شریفه زیر است كه میفرماید: فكیف اذا جئنا من كل امه بشهید (26)؛ چه خواهند كرد روزی كه از هر امتی شهیدی بیاوریم. (سوره نساء، آیه 41 ) كه این آیه نیز از روزی خبر میدهد كه اشهاد قیام میكنند، پس اشهاد همان شهیدهای امتها هستند، در نتیجه این كلمه جمع شهید است .
پس اگر لاعنی در قیامت كسی را لعنت كند معنایش این است كه او را از رحمت مخصوص به مؤمنین طرد نموده و عذاب را علیه او مسجل كند.
در این كه شاهدان، فرشتگان الهى هستند؟ یا ماموران ضبط اعمال؟ و یا پیامبران؟ مفسران احتمالاتى دادهاند، ولى با توجه به این كه در آیات دیگر قرآن، پیامبران خدا به عنوان شاهدان اعمال معرفى شدهاند ظاهر این است كه در اینجا نیز منظور همانها هستند و یا مفهوم وسیعترى كه آنها و سایر شاهدان اعمال را در برگیرد.
شاهدان، در روز قیامت میگویند: اینها آن كسانیاند كه در دنیا به پروردگار خود دروغ بستند. این شهادتی است از آن گواهان علیه مشركین كه به خدای تعالی افتراء بستند كه در حقیقت از ناحیه شهادت اشهاد علیه آنان مسجل میشود كه آنان مفتری بودند؛ چون آنجا مکانی است که جز حق چیزی گفته نمیشود و كسی را نیز از گفتن حق و اعتراف و قبول حق چاره و مفری نیست .
الا لعنة الله علی الظالمین. الذین یصدون عن سبیل الله ... . این جمله تتمه كلام گواهان است؛ و این كلام گواهان كه خدای تعالی آن را حكایت كرده تثبیت دوری از رحمت خدا از ناحیه گواهان است برای ستمكاران و مسجل كردن عذاب است برای آنان، نه این كه نظیر لعنت و رحمت دنیایی، صرف نفرین و دعا و مانند لعنتی باشد كه در آیه آمده، زیرا دنیا دار عمل است و قیامت روز جزاء. پس هر لعنت و رحمتی كه در قیامت باشد بروز آن است نه لفظ و آرزوی ما. لعنت در قیامت، رساندن عذابی است به ایشان كه برایشان ذخیره شده، و رحمت در آن روز رساندن پاداش ذخیره شده است . پس اگر لاعنی در قیامت كسی را لعنت كند معنایش این است كه او را از رحمت مخصوص به مؤمنین طرد نموده عذاب را علیه او مسجل كند .
خدای تعالی سپس ظالمینی را كه مورد لعن گواهان بودند تفسیر كرده به: الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا و هم بالاخره هم كافرون.
آیه فوق صفات این ظالمان را در ضمن سه جمله بیان میكند:
نخست میگوید: آنها كسانی هستند كه مردم را با انواع وسائل از راه خدا باز میدارند. این كار یا از طریق القاء شبهه، و زمانى از طریق تهدید، و گاهى تطمیع، و مانند آن، صورت میگیرد كه هدف همه آنها یكى است و آن بازداشتن از راه خدا است.
دیگر این كه آنها مخصوصا سعى دارند راه مستقیم الهى را كج و معوج نشان دهند. یعنى با انواع تحریفها كم و زیاد كردن، تفسیر به راى و مخفى ساختن حقایق چنان میكنند كه این صراط مستقیم به صورت اصلیش در نظرها جلوهگر نشود، تا مردم نتوانند از این راه بروند، و افراد حق طلب جاده اصلى را پیدا نكنند .
و سومین خصوصیت این كه آنها به قیامت و روز رستاخیز ایمان ندارند . و عدم ایمانشان به معاد سرچشمه سایر انحرافات و تبهكاریهاى آنان میشود چرا كه ایمان به آن دادگاه بزرگ و عالم وسیع بعد از مرگ، روح و جان را تربیت میكند.
جالب این كه تمام این مسائل در مفهوم ظلم جمع است زیرا مفهوم وسیع این كلمه هر گونه انحراف و تغییر موضع واقعى اشیاء و اعمال و صفات و عقائد را شامل میشود. پس این ستمكاران چه این كه معتقد به صانعی باشند ولی دین فطرت را كه همان اسلام است رها كرده به سنت تحریف شده و منحرف كنندهای گرویده باشند، و چه این كه اصلا به صانعی معتقد نباشند و از آنهایی باشند كه میگویند: " جز این زندگی دنیا زندگانی دیگری نیست و ما را جز روزگار كسی نمیمیراند" در هر حال ستمكار و مفتری بر خدا هستند و به خدا دروغ بستهاند .
منظور از افترای كذب بر خدای سبحان، توصیف خدای تعالی است به صفتی كه در او نیست، و یا نسبت دادن چیزی به ناحق، و یا بدون علم و مدرك به اوست. و افتراء از روشنترین مصادیق ظلم و گناه است.
اولئك لم یكونوا معجزین فی الارض و ما كان لهم من دون الله من اولیاء ... كلمه "اولئك، آنان" اشاره است به آن كسانی كه بر خدای تعالی افتراء بسته بودند؛ كه در دو آیه قبل اوصافشان ذكر شد. مقامی كه آیه شریفه دارد دلالت میكند بر این كه منظور خدای تعالی كه فرمود: " آنان در زمین خدای را عاجز نمیكنند"، این است كه در زندگی مادی و زمینی خود نمیتوانند به صرف خارج شدن از زی بندگی او را به ستوه بیاورند، پس اگر با دست زدن به افتراء، دروغ به خدای تعالی میبندند، و اگر راه خدا را به روی مردم سد میكنند، و اگر آن راه را كج و معوج میخواهند همه اینها بدان جهت نیست كه قدرت عاریتی آنان بر قدرت خدای سبحان فایق آمده، كه توانستند چنین كارهایی بكنند، و نیز برای آن نیست كه مشیت آنان بر مشیت خدای سبحان پیشی گرفته، و باز برای آن نیست كه آنان از تحت ولایت خدای تعالی بیرون آمده در ولایت كس دیگر داخل شدهاند، و غیر خدا را ولی خود گرفتهاند كه یا بتها باشند و یا اسباب ظاهری كه دل بدان بستهاند، زیرا خود خدای تعالی فرموده: و ما كان لهم من دون الله من اولیاء . پس نه قدرتشان بر قدرت خدای عزیز غالب آمده و نه شركایی كه برای خود گرفته و آنها را اولیای خود نامیدهاند و در حقیقت ولایتی دارند و مدبر امور آنهایند، و نه آن اولیاء خیالی، آنها را به این كارهای ناروا یعنی بغی و ظلم واداشتهاند، بلكه مدبر امورشان خدای تعالی است و اوست كه امر آنان را تدبیر میكند و در برابر سوء نیات و اعمال زشتشان كه سرانجامش سوء عذاب است كیفر میدهد و آنان را از راهی كه خودشان متوجه نشوند استدراج میكند. روایات فراوانى داریم كه هر كس سنت بدى بگذارد، وزر و گناه تمام كسانى كه به آن سنت بد عمل میكنند، براى او نوشته میشود همچنین هر كس سنت نیكی بگذارد معادل پاداش كسانى كه به آن عمل میكنند براى او ثبت میگردد.
یضاعف لهم العذاب؛ خدای تعالی عذاب را برای آنان مضاعف میكند و این مضاعف كردن عذاب برای این است كه آنها فاسق شدند، و سپس بر این فسق و تباهی خود لجاجت و اصرار كردند. و یا برای این است كه هم خودشان نافرمانی خدا را كردند و هم دیگران را به معصیت خدا واداشتند؛ به این جهت، هم عذاب معصیت خود را دارند و هم عذاب معصیتی كه دیگران به تحریك آنان مرتكب شدند. آیات بسیاری دلالت میكنند بر این كه خدای تعالی عقل و چشم و گوش را از آنان سلب كرده که البته به اعتراف خودشان؛ نشنیدن و تعقل نكردن را گناه خود میشمارند، و در اینجا این سؤال پیش میآید كه چگونه گناه خود شمردند با این كه خدا عقل و گوش را از آنان سلب كرده؟ جوابش این است كه همین خود دلیل بر این است كه خودشان در این سرنوشت خود دخالت داشتهاند و خود با ارتكاب گناهان باعث سلب این نعمتها از خویش شدهاند.
اگر كسی معتقد باشد به این كه معادی نیست، نسبت لغو به خدا داده؛ زیرا در این صورت خلقت بیهوده و بی غرض خواهد بود.
اولئك الذین خسروا انفسهم و ضل عنهم ما كانوا یفترون.
آیه فوق محصول تمام تلاشها و كوششهاى نادرست آنها را در یك جمله بیان میكند و میگوید: اینها همان كسانى هستند كه سرمایه وجود خود را از دست داده و ورشكست شدند. و این بزرگترین خسارتى است كه ممكن است دامنگیر انسانى شود كه موجودیت انسانى خویش را از دست دهد، سپس اضافه میكند آنها به معبودهائى دروغین دل بسته بودند اما سرانجام تمام این معبودهاى ساختگى گم شدند و از نظرشان محو گشتند.
این آیه شریفه مشتمل بر دو نكته است: یكی این كه میفرماید كفار نفس خود را خاسر كردند. دوم این كه میفرماید افترایی كه یك عمر مرتكب آن شدند در آخرت اثری از آن نمییابند. اما خسران آنان دلیلش این است كه آدمی مالك نیست مگر نفس خود را كه البته مالكیتش نسبت به نفس خودش استقلالی نیست، بلكه به تملیك خدای تعالی است و وقتی آدمی چیزی را برای نفس خود بخرد كه مایه هلاكتش باشد و سرمایه عمر و مال و هر چیز دیگر را بدهد و در مقابل كفر و معصیت را بخرد در این معامله ضرر كرده و این ضرر را خودش برای خود فراهم آورده است . پس خسران نفس كنایه است از هلاك كردن نفس؛ و اما ضلالت در افترایی كه بستند علتش این است كه عقاید خرافی كه داشتند که دروغ بود، یعنی وهمی بود كه در خارج واقعیت نداشت، خرافاتی بود كه هوا و هوسهای دنیوی آن را در نظرشان جلوه داده بود، و با برچیده شدن زندگی دنیا و هیچ و پوچ شدن هوا و هوسها، آن اوهام و خرافات نیز جلوه و رنگ خود را میبازد، و معلوم میشود چیزی جز دروغ و افتراء نبوده، در آن روز هر كسی میفهمد كه حق مبین تنها خدای تعالی بوده و آنچه را حق میپنداشتند چیزی جز خیال نبوده است.
لا جرم انهم فی الاخره هم الاخسرون. از "فراء" نقل شده كه گفته است: كلمه "لا جرم" در اصل به معنای كلمات "لابد" و "لامحاله: بناچار " بوده و بعدا در معنای سوگند، استعمالی شایع یافته و به تدریج معنای كلمه "حقا" را به خود گرفته است، و به همین جهت در جواب آن، لام قسم آورده میشود؛ یعنی گفته میشود: " لا جرم لا فعلن كذا؛ حقا این كار را به یقین انجام میدهم."
پس معنای آیه اینطور میشود: حقا این خرافه پرستان در آخرت زیانكارترین افراد خواهند بود. و وجه زیانكارتر بودنشان در آخرت - اگر فرض كنیم منظور ، زیانكارتر از سایر معصیت كاران باشند - این است كه سایر گنهكاران امید نجات دارند، اما اینها به خاطر كفر و عنادشان نفس خود را خاسر و ضایع و هلاك كردند، در نتیجه دیگر امیدی در نجاتشان از آتش آخرت نیست همانطور كه در دنیا با حفظ آن عنادی كه داشتند امیدی به رستگاری و برگشتن از كفر به سوی ایمان در آنان نبود. اگر فرض كنیم كه منظور از خاسرتر بودنشان این است كه خسران آخرتشان بیش از خسران دنیایی آنان است در این صورت وجه آن این است كه این كفار به خاطر كفرشان و به خاطر این كه مردم را از راه خدا جلوگیری میكردند و در سعادتی كه دین حق برای آنان فراهم نموده بود محروم میساختند، قهرا هم در دنیا زیانكار شدند و هم در آخرت، لیكن خسران آخرتشان شدیدتر است، زیرا دایمی و جاودانی است، (برای این كه باعث كفر و محرومیت دیگران نیز شدند.) پس خسران دنیاییشان در مقایسه با خسران آخرتیشان بسیار اندك است. علاوه بر این، در آخرت اعمال از نظر نتایج، شدیدتر و مضاعف میگردد.
برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه
سایت تبیان
مهری هدهدی
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن