ای ازلی مرد برای ابد بی تو رمین سرد برای ابد
نام قدیمت زلب حادثه نعره بر آورد برای ابد
پلک تو شد باز به روی دلم پنجره گسترد برای ابد
هر گل سرخی که جدا از تو رست زرد شود زرد برای ابد
غیر دلت لشکر اندوه را کیست هماورد برای ابد
یار تو عیار زروز ازل خصم تو نامرد برای ابد
چشم تو در عین تحیر شگفت آینه آورد برای ابد
دست تو از روز ازل زد رقم بهردلم درد برای ابد
مست شداز باده روشنگرت این دل شبگرد برای ابد
صبح ازل مهر تو در من گرفت شعله ورم کردبرای ابد