بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 از مجموع 3

موضوع: مشق زندگی

  1. #1
    sara.it69 آواتار ها
    • 1,920

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    IT
    راه های ارتباطی

    eh مشق زندگی

    ساعت بمان نرو
    دیگر زمان زیادی نمانده است
    باید کمی ستاره ببینم در آسمان
    باید نهال خنده بکارم به روی لب
    تا انتهای خط
    راهی نمانده است
    تیک تاک عمر من
    آه ای دقیقه های عجول و فراری ام
    رخصت نمی دهید ؟
    باید برای خنده بیابن بهانه ای
    ای لحظه های عزیزم شما چرا
    فرصت نمی دهید ؟
    بر من چه کارهای زیادی که مانده است
    زین خیل آرزوی فراوان دور دست
    ناگه چه دیر شد
    زین فرصتی که نمی آیدم به دست
    آخر کجا شدند
    ایوان و چای و حوض
    وآن کودکی که پر از خاطرات سبز
    از دست رفته اند
    ساعت تو را به جان عقربه هایت ، بمان ، نرو
    باید کمی بنفشه بکارم کنار حوض
    با چترهای بسته ، بجویم سرشک ابر
    آیینه ، خنده های من از یاد برده است
    باید دوباره بیابم نشان عشق
    گویی که سالهاست
    من با کسی ، که نه
    گویی که با خودم
    من قهر بوده ام
    دیگر لواشکی ، به دلم پر نمی کشد
    قاشق زنی ، به پشت پنجره ، قاشق نمی زند
    بادبادکی به آسمان سپیدم نمی رود
    دیگر دلم ، ز روی آتش گرمی نمی پرد
    قلک شکستنی ، مرا به ثروت بی حد نمی برد
    اینک من و دقایقی که پر از شاید و اگر
    در انتظار چه ؟
    خود نیز مانده ام
    بی پرده با تو بگویم عزیز دل
    یک شب چه کودکانه به خوابی سپید و پاک
    ناگه چنین بزرگ ، من از خواب جسته ام
    در این زمانه آدم بزرگ ها
    من سخت گشته ام
    گویی کسی ، شبانه ، کودکی ام را ربوده است
    از آن همه امید و خنده و احساس پاک و ناب
    از لذت نشستن در حوض لحظه ها
    چیزی نمانده است
    باید شروع کنم
    حتی اگر به آخر خط هم رسیده ام
    یک نقطه می نهم
    اینک منم
    بر پا و استوار در آغاز خط نو
    خوش خط تر از گذشته
    آری منم ، که دفتر عمرم نوشته ام
    بد خط ، سیاه ، خط خورده
    کسی را گناه نیست
    آه ای خدای من
    از دفتر حیاتی چند برگ عمر من
    چند صفحه مانده است ؟
    دیگر گلایه بس
    باید دو کاسه آب ، بریزم به پشت سر
    باید دوباره عاشقانه نفس را فرو برم
    باید که بی بهانه بخوانم ترانه ای
    تا هست دفتری
    تا مانده برگ نو
    باید تمام ورق های رفته را
    خط خورده یا سیاه
    دیگر ز یاد برم
    دیگر مدادرنگ سیاهی نمی خرم
    یک جعبه ابرنگ
    و آنگه مدادرنگی و نقاشی حیات
    آبی آسماه
    سرخی به گونه ها
    زردی به آتش و سبزی به زندگی
    اینک منم ، قلبم به دست
    خطاط لحظه ها
    نقاش عمر خود
    ساعت نماند و رفت
    در این دو روز عمر
    پیروز آن کسی
    که در دفتر حیات
    تکلیف هر چه بود
    این مشق زندگی
    زیبا نوشت و رفت

    ما و مجنون درس عشق را از یک ادیب آموختیم
    او به ظاهر گشت عاشق،ما به معنی سوختیم...

  2. #2
    • 2

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    قشم
    شغل , تخصص
    پزیرش
    رشته تحصیلی
    مدیریت جهانگردیو هتلداری
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    سلام از قشم هستم از شعر زیبا ودلنوازت تشکر
    ایمل من شعرتازه تو برام بفرست aisa.stara@yahoo.com

  3. #3
    • 2

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    قشم
    شغل , تخصص
    پزیرش
    رشته تحصیلی
    مدیریت جهانگردیو هتلداری
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    Trois allumettes une à une allumées dans la nuit

    La premiére pour voir ton visage tout entire

    La seconde pour voir tes yeux

    La dernière pour voir ta bouche

    Et l'obscuritè tout entière pour me rappeler tout cela

    En te serrant dans mes bras.

    Jacques Prevert
    پاریس در شب

    سه کبریت در شب یکی پس از دیگری روشن میشود

    اولی برای اینکه چهره ات را بی هیچ کم و کاست ببینم

    دومی تا چشمانت را نظاره کنم


    و آخری تا تماشا کنم دهانت را

    و تاریکی فراگیر که همه آنها را به خاطرم بیاورد

    وقتی در آغوشت می گیرم
    این یه متن فرانسوی است با ترجمه فارسی بای کسای که دوست دارند

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •