تغییر افکار و باورها:
کشیشی خود را برای انجام مراسم دعا و نیایش آماده می کرد.
همسرش به قصد خرید خانه را ترک کرده بود.هوا بارانی و پسر کوچکش بی قرار و
ناراحت بود.کشیش مجله ای قدیمی را برداشت وآن را ورق زد تا به یک عکس
رسید.نقشه جهان بود.او صفحه را کند و به قطعات ریز پاره کرد وبعد تکه های کاغذ را
در تمام اتاق پخش کرد وبه پسرش گفت: "پسرم اگر تمام این تکه پاره های کاغذ
راکنار هم بگذاری و نقشه اصلی را درست کنی به تو 25 سنت می دهم " کشیش خیال
میکرد که این کار دست کم تا ظهر پسرش را سرگرم نگاه می دارد. ده دقیقه بعد صدای
در اتاق مطالعه بلند شد. پسرش بود که نقشه را تهیه کرده بود.تعجب کرد.پرسید "پسرم
چطور به این سرعت این کار را انجام دادی؟ "
پسر گفت: " خیلی ساده بود در پشت عکس تصویر مردی بود.قطعه کاغذی برداشتم و
آن را در پایین عکس قرار دادم.می دانستم که اگر تصویر مرد را درست در بیاورم
نقشه جهان نیز درست در کنار هم قرار می گیرد "
کشیش لبخندی زد و سکه 25 سنتی را به پسرش داد وگفت: آفرین پسرم! با این کار
موضوع سخنرانی فردایم را در کلیسا به من آموختی:
" اگر انسان درست بشود جهان درست خواهد شد"
در دنیای بیرون هیچ چیز معنا ندارد.وقتی به توصیف و تعریف جهان/انسان/زندگی
/جامعه و طبیعت می پردازیم در واقع باورها و عقاید خودمان را از این موضوعات
شرح می دهیم.هر تغییر وتحول اساسی از درون و با تغییر اندیشه ها و تفکرات ذهنی
آغاز می شود.