-
زشت ترین بیماری جدید!
حضرت امام حسن عسگری علیه السلام فرموده اند:
جعلت الخبائث فی بیت والكذب مفاتیحها
تمام ناپاكی ها وگناهان درخانه ای جمع شده وكلید آن دروغگویی است
یعنی با دروغگویی، آدمی به تمام معاصی آلوده می شود.
معنای دروغ:
دروغ سخنی است كه مطابق با واقعیت نیست، آن چنان كه نقطه مقابل آن صدق، گفتارمطابق با واقعیت است.
ریشه دروغگویی:
دروغگویی یك بیماری روانی است وازعقده حقارت وخود كم بینی نشات می گیرد ودرروایت نقل شده است كه:
خاستگاه دروغگویی، ذلت نفس است وبیماری دروغ زشت ترین بیماری است.
دروغگودروغش را نشانه عقل وفرزانگی می داند، درحالی كه دروغ نشانه نالایقی وحقارت نفس است. این تصورباطل است كه دروغگوزیرك است، زیرا همه كس حتی ضعیف ترین مردم هم به دروغ گفتن قادرهستند. راستگویی شهامت می خواهد وهركسی شهامت راست گفتن راندارد.
ناسازگاری دروغ وایمان:
دروغگویی با ایمان سازگارنیست. یعنی اینكه انسان ممكن است كه مرتكب گناه شود، كه باید همانند همه گناهان بلافاصله توبه وانابه وازآن استغفاركند، اماهرگزمومن به دروغ عادت نمی كندودروغ خودوطبیعت ثانویه اش نخواهد شد؛ یعنی، دروغ هیچ گاه برای مومن عادی نخواهد شد. روایت است كه:
نگاه به ركوع وسجود طولانی افراد نكنید، چرا كه ممكن است عادت آنها شده باشد، به طوری كه اگرآن را ترك كنند، ناراحت شوند ولی نگاه به راستگویی وامانتداری آنها بكنید.
دروغ های رایج:
ازگناهان بزرگ عادی شدن گناه نزد انسان است. متاسفانه برخی دروغ ها رایج وقبحش ازبین رفته است. مثلا با اینكه به خوردن غذا ونوشیدنی تمایل دارند، هنگامی كه چیزی به آنها عرضه می شود، اظهاربی میلی می كنند ویا نسبت به شخصی كه علاقه قلبی به اوندارند، آن قدراظهاراخلاص ومحبت می كنند كه گاهی مطلب برخودگوینده نیزمشتبه می شود. مثلا می گوید:‹‹ آقا مخلصم، ارادتمندم، شمارانمی بینم، ناراحتم›› اگرواقعا این جورنیست، این دروغ حرام است.
یا كسی كه دروغ رابرای شوخی بگوید، این هم حرام است. طبق روایت، انسان مزه ایمان را نمی چشد، مگراینكه دروغ رابه شوخی وجدی ترك كند. به همین دلیل، انسان هرگزنباید به فرزندش وعده چیزی بدهد، ولی وفا نكند، پیامبر(صلی الله علیه واله) می فرمود:
من مزاح می كنم اما جزحق نمی گویم.
بنا براین، نمی توان به بهانه مزاح مرتكب دروغ، كه حرام است، شد.
سزای قسم دروغ:
اسماعیل بن محمد می گوید:‹‹ درمسیرحركت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام به انتظاروی نشسته بودم، چون ازمقابل من گذشتند، ازفقرونیازم به ایشان شكایت كردم وگفتم:‹‹ به خدا سوگند بیش ازیك درهم ندارم وصبحانه وشام نیزندارم.›› حضرت فرمودند:‹‹ آیا به دروغ سوگند می خوری؟ درحالی كه دویست دینارسكه طلا درزیرخاك دفن كرده ای واین سخن من نه ازآن جهت است كه پولی به توندهم وكمكی ننمایم.››
سپس حضرت روبه غلام كردند وفرمودند:‹‹ هرچه پول همراه داری به اوبده.›› وی نیزصد دیناربه من داد. سپس حضرت روبه من كردند وفرمودند: ‹‹توازدینارهایی كه مخفی كرده ای ، محروم خواهی گشت، درزمانی كه نسبت به آنها به شدت محتاج ونیازمند باشی.›› این را فرمودندورفتند.
راوی درادامه می گوید: من آن پولی كه ازحضرت گرفته بودم، خرج كردم وچون مدتی برمن سپری گشت، شدیدا دراضطرارافتادم وتمام درها به رویم بسته شد. لذا به دنبال پولی كه مخفی كرده بودم ، رفتم ولی آن را نیافتم. سپس دانستم كه فرزندم محل آن رایافته وپول ها رابرداشته وگریخته است.››
برگرفته ازكرامات ومقامات عرفانی امام حسن عسگری علیه السلام
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن