-
از ما بهترون!
گاهی با خودم فکر می کنم فاصله اون جوونی که موهاشو فشن زده و یه هندزفری تو گوشش گذاشته و از کنارم ردّ میشه و تو عالم خودش صفا میکنه با منی که ادّعام گوش فلک رو کر میکنه چقدره. خداییش من که وقتی با اغلب این جوونا میشینم صفا میکنم وقتی حرف میزنند تازه متوجه میشی چه دل باصفایی دارن و چه بسا خدای اونا از خدای ماها قشنگتره وقتی ما در خم کوچه پس کوچه های حروف حلقی و رعایت قواعد تجویدی با یه خدای رسمی حرف میزنیم، همین جوونای به قول بعضی ها لات و الوات؛ فرقی نمیکنه چه دختر چه پسر؛ وقتی یه گوشه، دلشون از عالم و آدم خسته میشه و یه "خدایا چاکرتیم" میگن شاید سیمشون خیلی راحت تر از ما وصل میشه و بی تکلّف خدا هم تحویلشون میگیره. نه بخاطر اینکه خلافن بلکه بخاطر اینکه ادّعا ندارند و ریا نمیکنن ظاهرشون خلاف سنگینه و باطنشون بعضی وقتا هم که شده پاک و خداییه.
خلاصه گاهی فکر می کنم منی که با هزار ادّعا و ظاهری که ازش معنویّت میباره منی که به نماز میایستم و دلم هزار راه میره و معلوم نیست یک کارم با اخلاص باشه، اگه منو با اون جوون قیامت حاضر کنند، کی مقامش بالاتره اونی که ظاهر و باطنش یکی بود و یا حتی گاهی باطنش بهتر از ظاهرش یا منی که ظاهرم بهشت بود و باطنم دورویی. استادم یه شعر خوند که خیلی برام جالب بود یادگاری از من داشته باشید:
"زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار / که ره از صومعه تا دیرمغان اینهمه نیست "
__________________________________________________ ________________________
این پست را اوّل برای خودم نوشتم بعد برای همه اونهایی که خیال میکنن خدا و بهشت شش دنگش قباله اونهاست و به دیگران با چشم حقارت نگاه می کنند یا بهتره بگم اصلا دیگران را لایق نگاه کردن نمی بینند.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن