بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 30

موضوع: دانشمندان فیزیک

  1. #1
    moo2010 آواتار ها
    • 1,499

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته بخش فیزیک
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل تحصیل
    پشت دریاها
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فیزیک اتمی و ملکولی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض دانشمندان فیزیک

    استيون هاوكينگ
    ( Stephen Hawking )


    متولد 8 ژانويه 1942
    او از هر گونه تحرك عاجز است. نه مي تواند بنشيند نه برخيزد. نه راه برود. حتي قادر نيست دست و پايش را تكان بدهد يا بدنش را خم و راست كند. از همه بدتر توانايي سخن گفتن را نيز ندازد. زيرا عضلات صوتي او كه عامل اصلي تشكيل و ابراز كلمات اند مثل 99 درصد بقيه عضلات حركتي بدنش در يك حالت فلج كامل قرار دارند. مشتي پوست و استخوان است روي يك صندلي چرخدار كه فقط قلبش و ريه هايش و دستگاه هاي حياتي بدنش كار مي كنند و بخصوص مغزش فعال است. يك مغز خارق العلده كه دمي از جستجو و پژوهش و رهگشايي بسوي معماها و نا شناخته ها باز نمي ماند.


    اين اعجوبه مفلوج استيفن هاوكينگ پرآوازه ترين دانشمند دهه آخر قرن بيستم است كه اكنون در دانشگاه معروف كمبريج همان كرسي استادي را در اختيار داردكه بيش از دو قرن پيش زماني به اسحق نيوتن كاشف قانون جاذبه تعلق داشت.همچنين وي را انيشتين دوم لقب داده اند زيرا مي كوشد تئوري معروف نسبيت را تكامل بخشد و از تلفيق آن با تئوري هاي كوانتومي فرمول واحد جديدي ارائه دهد كه توجيه كننده تمامي تحولات جهان هستي از ذرات ريز اتمي تا كهكشان هاي عظيم باشد.
    اينشتين معتقد بود كه چنين فرمول يا قانون واحدي مي بايست وجود داشته باشد و سالهاي آخر عمرش را در جستجوي آن سپري كرد اما توفيقي نيافت.
    استيفن هاوكينگ شهرت و اعتبار علمي خود را مديون محاسبات رياضي پيچيده و بسيار دقيقي است كه در مورد چگونگي پيدايش و تحول سياهچاله هاي آسماني يا حفره هاي سياه انجام داده است.اين اجرام فوق العاده متراكم كه به علت قدرت جاذبه بسيار قوي حتي نور امكان جدايي از سطح آن ها را نداردوجودشان بر اساس تئوري نسبيت انيشتين پيش بيني شده بود و به همين جهت هم سياهچاله ناميده شدند.رديابي و رويت آنها بوسيله قويترين تلسكوپ ها يا هر وسيله ديگر تا كنون ممكن نبوده است. با وجود اين استيفن هاوكينگ با قدرت انديشه و محاسبات رياضي چون و چرا ناپذيرش- نه فقط وجود سياهچاله ها را به اثبات رسانده و چگونگي شكل گيري و تحول آن ها را نشان داده بلكه به نتايج جالبي در رابطه اين اجرام با كيفيت وقوع انفجار بزرگ Big Bang در آغاز پيدايش كيهان دست يافته است كه در دانش فيزيك اختري و كيهان شناسي اهميت بسزايي دارد و به عقيده صاحبنظران بناي اين علوم را در قرن آينده تشكيل خواهد داد.

    كتاب جديد هاوكينگ در اين زمينه كه بعنوان سياهچاله ها و جهان هاي نوزاد انتشار يافت در محافل علمي جهان مثل يك بمب صدا كرد و شگفتي فراوان برانگيخت. اما قبل از اشاره خلاصه اي مي آوريم از زندگي نويسنده اش كه براستي از كتاب او شگفتي بر انگيز تر است .

    استيفن هاوكينگ در 8 ژانويه 1942 در شهر دانشگاهي آكسفورد زاده شد و دوران كودكي و تحصيلات اوليه اش را در همان شهر گذرانيد. از همان زمان به علوم رياضيات علاقه داشت و آرزوي دانشمند شدن را در سر مي پروراند اما در مدرسه يك شاگرد خودسر و بخصوص بد خط شناخته مي شد و هرگز خود را در محدوده كتاب هاي درسي مقيد نمي كرد بلكه چون با مطالعات آزاد سطح معلواتش از كلاس بالاتر بود هميشه سعي داشت در كتاب هاي درسي اشتباهاتي را گير بياورد و با معلمان به جر و بحث و چون و چرا بپر دازد !

    پدر و مادرش از طبقه متوسط بودند با يك زندگي ساده در خانه اس شلوغ و فرسوده اما مملو از كتاب كه عادت به مطالعه را در فرزندانشان تقويت مي كرد. فرانك پدر خانواده پزشك متخصص در بيماري هاي مناطق گرمسيري بود و به همين جهت نيمي از سال را به سفرهاي پژوهشي در مناطق آفريقايي مي گذرانيد. اين غيبت هاي متوالي برلي بچه ها چنان عادي شده بود كه تصور مي كردند همه پدر ها چنين وضعي دارند. و مانند پرندگان هر ساله در فصل سرما به مناطق آفتابي مهاجرت مي كنند و بعد به آشيانه بر مي گردند. در عين حال غيبت هاي پدر نوعي استقلال عمل و اتكا به نفس در بچه ها ايجاد مي كرد.

    استيفن در 17 سالگي تحصيلات عاليه را در رشته طبيعي آغاز كرد و از همان زمان به فيزيك اختري و كيهان شناسي علاقه مند شد زيرا در خود كنجكاوي شديدي مي يافت كه به رمز و راز اختران و آغاز و انجام كيهان پي ببرد. سالهاي دهه 60 عصر طلايي كشف فضا- پرتاب اولين ماهواره ها و سفر هيجان انگيز فضانوردان به كره ماه بود و بازتاب اين وقايع تاريخي در رسانه ها جوانان را مجذوب مي كرد. بعلاوه استيفن از كودكي عاشق رمان هاي علمي تخيلي بود و مطالعه آن ها نيز بر اشتياق او به كسب معلومات بيشتر در فيزيك و نجوم و علوم ديگر مي افزود. او دوره سه ساله دانشگاه را با موفقيت به پايان برد و آماده مي شد تا دوره دكترا را در رشته كيهان شناسي آغاز كند اما . . .



    اما به دنبال احساس ناراحتي هايي در عضلات دست و پا استيفن در ژانويه 1963 يعني آغاز بيست و يكسالگي مجبور به مراجعه به بيمارستان شد و آزمايش هايي كه روي او انجام گرفت علائم بيماري بسيار نادر و درمان ناپذيري را نشان داد. اين بيماري كه به نام ALS شناخته مي شود بخشي از نخاع و مغز و سيستم عصبي را مورد حمله قرار مي دهد و به تدريج اعصاب حركتي بدن را از بين مي برد و با تضعيف ماهيچه ها فلج عمومي ايجاد مي كند بطوريكه بمرور توانايي هرگونه حركتي از شخص سلب مي شود. معمولا مبتلايان به اين بيماري بي درمان مدت زيادي زنده نمي مانند و اين مدت براي استيفن بين دو تا سه سال پيش بيني شده بود.

    نوميدي و اندوه عميقي را كه پس از آگاهي از جريان بر استيفن مستولي شد مي توان حدس زد. ناگهان همه آرزوهاي خود را بر باد رفته ميديد. دوره دكترا-روياي دانشمند شدن - كشف رمز و راز كيهان - همگي به صورت كاركاتورهايي در آمدند كه در حال دورشدن و رنگ باختن به او پوزخند مي زدند. بجاي همه آن خيال پروريهاي بلند پروازانه حالا كاري بجز اين از دستش بر نمي آمد كه در گوشه اي بنشيند و دقيقه ها را بشمارد تا دوسال بعد با فلج عمومي بدن زمان مرگش فرا برسد.

    به اتاقي كه در دانشگاه داشت پناه برد و در تنهايي ساعتها متفكر و بي حركت ماند. خودش بعدها تعريف كرده است كه آن شب دچار كابوسي شد و در خواب ديد كه محكوم به اعدام شده است و او را براي اجراي حكم مي برند و در آن موقعيت حس كرد كه هر لحظه زندگي چقدر برايش ارزشمند است. بعد از بيداري به ياد آورد كه در بيمارستان با يك جوان مبتلا به بيماري سرطان خون هم اتاق بوده و او از فرط درد چه فريادهايي مي كشيد. پس خود را قانع كرد كه اگر به بيماري لادرماني مبتلاست اما لااقل درد نمي كشد. بعلاوه طبع لجوج و نقادش كه هيچ چيز را به آساني نمي پذيرفت هشدار داد كه از كجا معلوم كه پيش بيني پزشكان درست از كار در بيايد و چه بسا كه از نوع اشتباهات كتب درسي باشد!

    اما آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بيشتري براي مبارزه با نوميدي و بدبيني داد آشنايي اش در همان ايام با دختري به نام (جين وايلد) بود كه عد ها همسرش شد و نقش فرشته نگهبانش را به عهده گرفت. جين اعتقادات مذهبي عميقي داشت و معتقد بود كه در هر فاجعه اي بذراهي اميد وجود دارد كه با استقامت و قدرت روحي خود مي تواند رشد كند. و بارور شود. بايد به خداوند توكل داشت و از ناكاميهايي كه پيش مي آيد خيزگاههايي براي كاميابي ساخت.

    جين دانشجوي دانشگاه لندن بود اما تحت تاثير هوش فوق العاده و شخصيت استثنايي استيفن چنان مجذوب او شده بود كه هر هفته به سراغش مي آمد و ساعتي را به گفتگوي با او مي گذرانيد و آمپول خوشبيني تزريق مي كرد.آنها پس از چندي رسما نامزد شدند و استيفن تحصيلات دانشگاهي اش را از سر گرفت زيرا براي ازدواج با جين مي بايست هرچه زودتر دكتراي خود را بگيرد و كار مناسبي پيدا كند.

    و او طي دو سال با اشتياق و پشتكار اين برنامه را عملي كرد در حاليكه رشد بيماري لعنتي را در عضلاتش شاهد بود و ابتدا به كمك يك عصا و سپس دو عصا راه مي رفت. ازدواجش با جين در سال 1965 صورت گرفت و او چنان غرق اميد و شادي بود كه به پيش بيني دو سال پيش پزشكان در مورد مرگ قريب الوقوعش نمي انديشيد.

    پروفسور استيفن هاوكينگ اكنون 61 سال داردو ظاهرا بيش از يك ربع قرن قاچاقي زندگي كرده است. البته اگر بتوان وضع كاملا استثنايي او را در حال حاضر زندگي ناميد.!

    پيش بيني پزشكان در مورد بيماري فلج پيش رونده او نادرست نبود و اين بيماري اكنون به همه بدنش چنگ انداخته است. از اواخر دهه 60 براي نقل مكان از صندلي چرخدار استفاده مي كند و قدرت تحرك از همه اجزاي بدنش بجز دو انگشت دست چپش سلب شده است. با اين دو انگشت او مي تواند دكمه هاي كامپيوتر بسيار پيشرفته اي را فشار دهد كه اختصاصا براي او ساخته اند و بجايش حرف مي زند. و رابطه اش را با دنياي خارج برقرار مي كند زيرا از سال 1985 قدرت تكلم خود را هم ازدست داده است.

    در آن سال او پس از بازگشت از سفري به درو دنيا براي مدتي در ژنو بسر مي برد كه مركز پژوهشهاي هسته اي اروپاست و دانشمندان اين مركز جلسات مشاوره اي با او داشتند. يك شب كه استيفن هاوكينگ تا دير وقت مشغول كار بود ناگهان راه نفس كشيدنش گرفت و صورتش كبود شد بيدرنگ او را به بيمارستان رساندند و تحت معالجات اضطراري قرار دادند. معمولا مبتلايان به بيماري ALS در مقابل ذات الريه حساسيت شديدي دارند و در صورت ابتلاي به آن ميميرند كه اين خطر براي استيفن هاوكينگ هم پيش آمده بود و گرفتن راه تنفس او ناشي از ذات الريه بود. پس از چند روز بستري بودن در بخش مراقبتهاي ويژه بيمارستان سرانجام با اجازه همسرش تصميم گرفته شد كه با عمل جراحي مخصوص مجراي تنفس او را باز كنند اما در نتيجه اين عمل صداي خود را براي هميشه از دست مي داد

    عمل جراحي با موفقيت صورت گرفت و بار ديگر استيفن از خطر مرگ جست. هر چند قدرت تكلم خود را از دست داد اما با جايگزيني كامپيوتر مخصوص سخنگو ارتباط او با اطرافيانش حتي بهتر از سابق شد زيرا قبلا بعلت ضعف عضلات صوتي با دشواري و نارسايي زياد صحبت مي كرد. كامپيوتر سخنگو را يك استاد آمريكايي كامپيوتر در كاليفرنيت براي او ساخت و تقديمش كرد. برنامه ريزي اين دستگاه شامل سه هزار كلمه است و هر بار كه استيفن بخواهد سخني بگويد مي بايست با انتخاب كلمات و فشردن دكمه هاي كامپيوتر به كمك دو انگشتش كه هنوز كار مي كنند جمله مورد نظرش را بسازد و صداي مصنوعي به جاي او حرف مي زند. البته اينگونه سخنگويي ماشيني طولاني تر است اما خود استيفن كه هرگز خوشبيني اش را از دست نمي دهد عقيده دارد كه به او وقت بيشتري مي دهد براي انديشيدن آنچه مي خواهد بگويد و سبب مي شود كه هرگز نسنجيده حرف نزند.

    ويلچر يا صندلي چرخدار استيفن كه بوسيله آن رفت و آمد مي كند نيز از پيشرفته ترين پديده هاي تكنولوژي است و با نيروي الكتريكي حركت مي كند. وي اتكاي زيادي به ويلچر خود دارد چون علاوه بر حركت با آن وسيله اي براي ابراز احساساتش نيز محسوب مي شود. مثلا اگر در يك ميهماني به وجد آيد با ويلچرش به سبك خاص خود مي رقصد و چنانچه صبر و حوصله اش را در مورد يك شخص مزاحم از دست بدهد در يك مانور سريع از روي پاهاي او رد مي شود !!! بسياري از شاگردانش ضربه چرخهاي ويلچر او را تجربه كرده اند و به گفته خودش يكي از تاسف هايش اين است كه طعم اين تجربه را به مارگارت تاچر نچشانده است !

    يكي از شگفتيهاي اين آدم مفلوج و نحيف كه به ظاهر بايد موجودي تلخ و غمزده و منزوي باشد شوخ طبعي و شيطنت كودكانه اوست كه بخصوص در برق نگاه هوشمندانه و رندانه اش ديده مي شود. در حاليكه اجزاي چهره اش بي حركت و فاقد هرگونه واكنش احساسي و عاطفي هستند اما چشمانش مي درخشند.


    انگار به هزار زبان با مخاطب سخن مي گويند. او بهيچوجه خودش را منزوي نكرده است. به كنسرت و پارك مي رود. در رستوران غذا مي خورد. در انجمن هاي دانشجويان شركت مي كند. و سر به سر شاگردانش كه هميشه او را سوال پيچ مي كنند مي گذارد. شيوه شيطنت آميزش اينست كه پاسخگويي را گاهي عمدا كش مي دهد و در حاليكه پرسش كنندگان پس از چند دقيقه انتظار پاسخ مفصلي را براي سوال خود پيش بيني مي كنند با يك كلمه بله يا نه از كامپيوتر سخنگويش همه را به خنده مي اندازد.

    اين اعجوبه فاقد تحرك عاشق جنب و جوش و گشت و سياحت است و تا كنون دوبار به سفر دور دنيا رفته و حتي از چين و ديوار باستاني آن ديدن كرده است. همچنين در صدها كنفرانس و سمينار علمي شركت كرده است و به ايراد سخنراني پرداخته است. كه البته اين سخنراني ها قبلا در نوار ضبط و در روز كنفرانس پخش مي شود.


    پرفروشترين كتاب علمي

    از نكات جالب ديگر در زندگي استيفن هاوكينگ يكي هم اينست كه او در سالهاي اوليه زناشويي اش با جين وايلد از او صاحب سه فرزند شد يك دختر و دو پسر. لذت پدري و احساس مسئوليت در تامين زندگي فرزندان يكي از مهمترين انگيزه هايي بود كه او را در مقابله با مشكلاتش ياري داد زيرا با طبع لجوج و بلندپروازش اصرار داشت كه بهترين امكانات زندگي و تحصيل را براي بچه هايش فراهم كند و اين امر مخارج هنگفتي روي دستش مي گذاشت. هزينه خودش هم كم نبود چون مي بايست به دو پرستار تمام وقت و يك دستيار حقوق بپردازد و درامد استادي دانشگاه كفاف اين مخارج را نمي داد. به همين جهت در اواسط دهه 80 به فكر نوشتن كتاب افتاد و در سال 1988 كتاب معروف خود به نام ( تاريخ كوتاهي از زمان) را منتشر كرد.{بزودي اين كتاب را در سايت خواهيم آورد}

    در اين كتاب كه به فارسي هم ترجمه شده است استيفن هاوكينگ به زبان ساده و قابل فهم عامه پيچيده ترين مسائل فيزيك جديد و كيهان شناسي و بخصوص ماهيت زمان و فضا را بررسي كرده و نظريات و محاسبات خودش را شرح داده است. بي آنكه خواننده را با فرمولها و معادلات رياضي بغرنج گيج كند. اما به رغم سادگي بيان و جذابيت مباحث بسياري از مردم از آن سر در نمي آورند. زيرا ايده هاي مطرح شده در كتاب در سطح بالاي علمي است. با وجود اين كتاب مزبور 8 ميليون نسخه به فروش رفته و 183 هفته در ليست 10 كتاب پرفروش جهان قرار داشته است و طبعا چنين موفقيت بيمانندي مشكلات مادي استيفن را براي هميشه حل مي كند.

    كتاب جديد استيفن به نتايج پژوهشها و يافته هاي او درباره ي سياهچاله ها اختصاص دارد. اين اجرام مرموز و فاقد نورانيت آسماني كه بر اساس تئوري پذيرفته شده اي در سالهاي اخير از فروريزي و تراكم ستارگان سنگين وزن پس از اتمام سوخت هسته اي آن ها پديد مي آيند ستارگان ديگر را در اطراف خود مي بلعند و با افزايش جرم و در نتيجه دستيابي به نيروي جاذبه قويتر به تدريج ستارگان دورتر را به كام مي كشند. بدينگونه در سياهچاله ها ماده به حدي از تراكم مي رسد كه هر سانتي متر مكعب آن مي تواند ميليونها و حتي ميلياردها تن وزن داشته باشد و نيروي جاذبه آنچنان قوي است كه نور و هيچگونه تشعشعي امكان خروج از سطح آن ها را ندارد. به همبن جهت ما هرگز نمي توانيم حتي با قويترين تلسكوپها اين غولهاي نامرئي را رديابي كنيم.

    اما استيفن هاوكينگ در كتاب تازه اش برداشتهاي متفاوتي از سياهچاله ها ارائه داده است و با محاسبات خود به اين نتيجه مي رسد كه اين اجرام بكلي فاقد نورانيت نيستند و بعلاوه موادي را كه از ستارگان ديگر جذب و بلع مي كنند در مرحله نهايي تراكم به حالتي انفجار گونه از يك كانال ديگر بيرون مي ريزند. منتها آنچه دفع مي شود به همان صورتي نيست كه بلعيده شده است. به عبارت ديگر سياهچاله ها نوعي بوته زرگري هستند كه طلا آلات مستعمل را به شمش تبديل مي كنند. از كانال خروجي عناصر تازه در يك جهان نوزاد تزريق مي شود كه مي توان آن را در مقابل سياهچاله ( سپيد چشمه) ناميد.

    شايد سالها طول بكشد تا صحت و سقم نظزيه هاي جديد استيفن هاوكينگ روشن شود زيرا آنقدر تازگي دارد كه عجيب به نظر مي رسد. اما عجيب تر از آن مغز اين مرد است كه اين نظزيه پردازي ها و رهگشائيها از آن مي تراود. او براي محاسبات طولاني و پيچيده رياضي و نجومي خود حتي از نوشتن ارقام روي كاغذ محروم است و بايد همه اين عمليات بغرنج را در مغز خود انجام بدهد و نتايج را در حافظه اش نگهدارد بدينگونه فقط با مغزش زنده است و به قول دكارت چون فكر مي كند پس وجود دارد.

    اما اين موجود اين آدم معلول و نحيف و عاجز از تحرك و تكلم يك سرمشق است . . . .

    براي آن ها كه با اميد و استقامت و تلاش بيگانه اند . . .

    براي آن ها كه تواناييهاي انسان و ارزش انديشه سالم و سازنده را دست كم مي گيرند . . .

    براي بدبين ها و منفي باف ها كه در افق ديد خود جهان را به گونه سياهچاله اي مخوف و ظلماني مي بينند . . . .

    به سخن استيفن هاوكينگ : ( در آنسوي هر سياهچاله سپيد چشمه اي وجود دارد )


    به نقل از :: مقالات فيزيك : اخبار فیزیک : انجمن فیزیکدانان جوان ایران : شبکه فیزیک هوپا :
    منبع :physics.ir
    و
    منبع 2 :پایگاه اطلاعات، مطالب و دانستنیهای علمی،فیزیک،شیمی،ریاضی،گال ری تصاویر iranika.ir
    حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
    بنمود جمال و عاشق زارم کرد
    من خفته بدم به ناز در کتم عدم
    حسن تو به دست خویش بیدارم کرد

  2. #2
    moo2010 آواتار ها
    • 1,499

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته بخش فیزیک
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل تحصیل
    پشت دریاها
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فیزیک اتمی و ملکولی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض نخستین بانوی استاد فیزیك ایران

    نخستین بانوی استاد فیزیك ایران بعد از بنیانگذاری نخستین رصدخانه و تلسكوپ خورشیدی تاریخ نجوم ایران، فارغ التحصیلی از دانشگاه سوربن پاریس و 30 سال تدریس در دانشگاه هم اكنون با خیالی آسوده و خاطراتی خوش بر روی تخت آسایشگاه سالمندان، تنها افتخار خود را تربیت دانشجویان موفق (استادان امروز) می‌داند.

    آلینوش طریان در سال 1299 در خانواده ارمنی در تهران متولد شد. وی در خرداد سال 1326 با درجه لیسانس فیزیك از دانشكده علوم دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل و در مهرماه همان سال به سمت كارمند آزمایشگاه فیزیك دانشكده علوم استخدام شد و یكسال بعد به عنوان متصدی عملیات آزمایشگاهی در دانشكده علوم منصوب شد.
    پس از تلاش بی‌نتیجه برای متقاعد كردن استادش (دكتر حسابی) برای كمك به اعزام وی به خارج از كشور، با هزینه شخصی خود به بخش فیزیك اتمسفر دانشگاه پاریس رفت.
    دانشنامه دكترای دولتی را از دانشگاه علوم پاریس در سال 1956 میلادی(1335 شمسی) دریافت كرد و به دلیل خدمت به كشورش پیشنهاد كرسی استادی دانشگاه سوربن را رد كرد و به ایران بازگشت و با سمت دانشیار فیزیك رشته ترمودینامیك در گروه فیزیك مشغول به كار ‌شد.
    در سال 1338 دولت فدرال آلمان غربی بورس مطالعه رصد‌خانه فیزیك خورشیدی را در اختیار دانشگاه تهران قرار داد و وی برای این بورس انتخاب شد و از فروردین سال 1340 به مدت 4 ماه به آلمان رفت و بعد از انجام مطالعات به ایران بازگشت.
    3 سال بعد در تاریخ 9 خرداد 1343 به مقام استادی ارتقا پیدا كرد و بدین ترتیب او اولین فیزیكدان زن است كه در ایران به مقام استادی رسید.

    در تاریخ 29 آبان سال 45 عضو كمیته ژئو فیزیك دانشگاه تهران انتخاب شد و در سال 48 رسما به ریاست گروه تحقیقات فیزیك خورشیدی موسسه ژئوفیزیك دانشگاه تهران منصوب شد و در رصدخانه فیزیك خورشیدی كه خود وی در بنیانگذاری آن نقش عمده‌ای داشت، فعالیت خود را آغاز كرد.
    وی كه اولین كسی بود كه در ایران درس فیزیك ستاره‌ها را تدریس كرد، در سال 58 تقاضای بازنشستگی داد و به افتخار بازنشستگی نائل شد.

    عزت‌الله ارضی رئیس انجمن فیزیك ایران كه مدتی دانشجوی آلینوش طریان بوده است در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی فارس گفت: استاد طریان بسیار مهربان بود، با دانشجویان به صورت دوستانه و محترمانه رفتار می‌كرد و با همه دوست بود. منش و برخورد انسانی از ویژگی‌های بارز وی است. وی یكی از تاثیرگذاران بر علم فیزیك خورشیدی در ایران بود كه منجر به رشد شاخه اختر فیزیك و فیزیك ستاره‌ها شد.

    آلینوش طریان منزل خود را وقف كرده و از آنجا كه فرزند و بستگانی در ایران ندارد هم اكنون در خانه سالمندان به سر می‌برد.
    برای گفت‌وگو با نخستین بانوی استاد فیزیك ایران به همراه یكی از همكاران قدیمی‌اش به آسایشگاه سالمندان توحید رفتیم. با روی باز و در حالی كه شادی و رضایت در چهره‌اش نمایان بود از ما استقبال كرد و با لبخند ما را دعوت به نشستن كرد.
    وقتی از وی خواستیم خاطره‌ای از دوران تدریسش در دانشگاه برای ما تعریف كند، خنده‌ای كرد و گفت: تمام خاطراتی كه در دروان تدریس داشتم برای من شیرین است. من دانشجوها را خیلی دوست داشتم و بالطبع دانشجوها هم من را خیلی دوست داشتند و این مسئله باعث شده بود تا كوچكترین ناراحتی‌ای در دوران تدریسم احساس نكنم و با دانشجویانم مثل دوست رفتار می‌كردم و اصلا خودم را نمی‌گرفتم. معلم باید مهربان باشد زیرا مهربانی را باید به دانشجوها و دانش آموزانش یاد دهد چرا كه این جوانان آینده كشور هستند . اگر اساتید بداخلاق باشند، نمی‌تواند درس اخلاق بدهند.

    منبع : ؟؟
    حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
    بنمود جمال و عاشق زارم کرد
    من خفته بدم به ناز در کتم عدم
    حسن تو به دست خویش بیدارم کرد

  3. #3
    moo2010 آواتار ها
    • 1,499

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته بخش فیزیک
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل تحصیل
    پشت دریاها
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فیزیک اتمی و ملکولی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض دکتر حسابی



    محمود حسابی



    تولد
    ۱۲۸۱ ه.ش

    ملیت : ایرانی والدین : سید عباس معزالسلطنه ، گوهرشاد حسابی

    پیشه : فیزیکدان

    سید محمود حسابی، فیزیکدان ایرانی، در سال ۱۲۸۱ ه.ش در تهران متولد شد و در سال ۱۳۷۱ ه.ش در ژنو درگذشت.


    زندگی

    پدرش (سید عباس معزالسلطنه) و مادرش (گوهرشاد حسابی) هر دو اهل تفرش بودند. او چهار سال اول دوران کودکی‌اش را درتهران سپری نمود. سپس به همراه والدین و برادرش عازم شامات شد. در هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در بیروت با تنگدستی و مرارتهای دوری از میهن، در مدرسه کشیش‌های فرانسوی آغاز کرد. در همان زمان تعلیمات مذهبی و ادبیات فارسیرا نزد مادرش فرا می‌گرفت. او قرآن و دیوان حافظ را از حفظ می‌دانست. او همچنین بر کتب بوستان، گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی و منشات قائم مقام فراهانی اشراف کامل داشت. محمود حسابی در ۱۲ شهریور سال ۱۳۷۱ هجری شمسی در بیمارستان دانشگاه ژنو درگذشت. آرامگاه (خانوادگی) وی در شهر تفرش قرار دارد.
    تحصیلات

    شروع تحصیلات متوسطه او مصادف با آغاز جنگ جهانی اول و تعطیلی مدارس فرانسوی زبان بیروت بود. از این رو به مدت دو سال در منزل به تحصیل پرداخت. پس از آن در کالج آمریکایی بیروت به تحصیلات خود ادامه داد. در سن هفده سالگی لیسانس ادبیات، و در سن نوزده سالگی لیسانس بیولوژی را اخذ نمود. پس از آن در رشته مهندسی راه و ساختمان از دانشکده فرانسوی مهندسی در بیروت فارغ التحصیل شد. در آن دوران با اشتغال در نقشه کشی و راهسازی، به امرار معاش خانواده کمک می‌کرد. او همچنین در رشته‌های پزشکی، ریاضیات و ستاره شناسی به تحصیلات دانشگاهی پرداخت.

    حسابی در دانشگاه سوربن فرانسه، در رشتهٔ فیزیک به تحصیل و تحقیق پرداخت. در سال ۱۹۲۷ میلادی در سن بیست و پنج سالگی دانشنامه دکترای فیزیک خود را، با ارائهٔ رساله‌ای تحت عنوان «حساسیت سلول‌های فتوالکتریک»، با درجه عالی دریافت نمود.


    آثار

    آثار به جای مانده از محمود حسابی در زمینه‌های فیزیک، زبان فارسی و پژوهش‌های فرهنگی شامل ۲۱ کتاب و مقاله‌است. برخی از آثار وی عبارتند از:

    • کتاب فیزیک دوره اول متوسطه ۱۳۱۸
    • کتاب دیدگانی فیزیک دانشگاه تهران ۱۳۴۰
    • الکترودینامیک (۱۹۴۵) Essaid Interpretation des Ondes de Broylie
    • مقاله تفسیر امواج دو بر در شش رساله با عنوان A Strain Theory of Matter، دانشگاه تهران ۱۹۴۶.
    • مقاله‌ای دربارهٔ پیشنهاد تفسیر قانون جاذبهٔ عمومی نیوتون و قانون میدان الکتریکی ماکسول چاپ شده در گزارش ذرات اصلی در دانشگاه کمبریج انگلیس ۱۹۴۶.
    • مقاله‌ای دربارهٔ ذرات پیوسته Continuous چاپ شده به وسیلهٔ آکادمی علوم آمریکا ۱۹۴۷.
    • مقاله‌ای دربارهٔ مدل بی‌نهایت گسترده در نشریهٔ فیزیک فرانسه.
    • رساله‌ای دربارهٔ نظریه ذره‌های بی‌نهایت گسترده دانشگاه تهران ۱۹۷۷.



    برخی عقاید

    دکتر حسابی نسبت به تحصیلات عالیه زنان نظری منفی داشت. هنگامی که آلینوش طریان (مادر نجوم ایران) پس از اتمام دوره تحصیلی لیسانس فیزیک در دانشگاه تهران از وی درخواست بورس تحصیلی نمود، دکتر حسابی با این دلیل که تو یک زن هستی و تحصیل برای تو تا همین مرحله هم زیاد است از اعطای بورس تحصیلی به نامبرده خودداری کرد


    فعالیت‌های شغلی و اجتماعی

    او هم‌زمان با تحصیل در رشته معدن، در راه آهن برقی فرانسه نیز کار می‌کرد. پس از فارغ التحصیل شدن در رشته معدن، در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ایالت «سار» به کار مشغول شد.


    وی با وجود امکان ادامه تحقیقات در خارج از کشور، به ایران بازگشت و به پایه گزاری علوم نوین و تاسیس دارالمعلمین و دانشسرای عالی، دانشکده‌های فنی و علوم دانشگاه تهران، نگارش ده‌ها کتاب و جزوه و راه اندازی و پایه گزاری فیزیک و مهندسی نوین پرداخت.
    وی همچنین در کابینه محمد مصدق، وزیر فرهنگ بود.


    طرح تاسیس دانشگاه تهران

    کليات طرح تاسيس‌ دانشگاه‌ تهران‌ از سال‌ 1307 توسط محمود حسابی‌ به‌ وزير فرهنگ‌ وقت‌ آقای‌ حكمت‌ پيشنهاد شد. طرح‌ تفصيلي تاسیس‌ دانشگاه‌ تهران‌ نيز در سال‌ 1310 تهيه‌ و به‌ وزير فرهنگ‌ تقدیم‌ شد و با تلاش‌‌هاي دكتر حسابی‌ و مذاكرات‌ وی‌ با نمايندگان‌ مجلس،‌ اين‌ طرح‌ در سال‌ 1312 به‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ رفت‌ و در سال‌ 1313 از تصويب‌ مجلس‌ گذشت‌.[۳]
    مهدی خزعلی به هنگام نقل خاطره دیدارش از دکتر حسابی چنین نقل می‌کند: وقتی خواستم دانشگاه تهران را تاسیس کنم با وساطت یکی از دوستان وقت ملاقاتی از وزیر معارف وقت گرفتم، پس از توضیح طرح، وزیر معارف از من پرسید: «دانشگاه بسازید که چه بشود؟» و من عرض کردم: «دکتر و مهندس‌ها که برای تحصیل به فرنگ می‌روند را در مملکت خودمان تربیت کنیم.» و او پاسخ داد: «تربیت دکتر و مهندس برای ما صد سال زود است.»
    متاثر از کوته فکری وزیر معارف و ناامید از انجام رسالتی که بر دوش داشتم از دفتر وزیر خارج شدم، رفیق شفیق که آزردگی مرا دید برای تسلی خاطر گفت من می توانم از اعلیحضرت (رضا شاه) برایت وقت ملاقات بگیرم مشروط به اینکه وزیر معارف نفهمد که من این وساطت را انجام داده ام! وقت ملاقات با رضا شاه تعیین شد، برای او طرح تاسیس دانشگاه تهران را شرح دادم، و شاه پرسید «که چه شود؟» عرض کردم، به جای آنکه جوانان ما به فرنگ بروند در مملکت خودمان دکتر و مهندس آموزش دهیم و رضا شاه باز پرسید «که چه شود؟» و عرض کردم: «این جاده‌ها و راه آهن را آلمان‌ها می‌سازند مهندسین خودمان بسازند و ...» شاه بسیار استقبال کرد و گفت بروید طرحتان را بنویسید به مجلس می‌گویم رای بدهد! و من از همان شب شروع به نگارش طرح دانشگاه کردم.
    فردای آن روز از دربار به در خانه‌ام آمدند، تعجب کردم که با من چه کار دارند، دیدم یکصد هزار تومان پول فرستاده‌اند که اعلیحضرت فرموده‌اند، کارتان را شروع کنید و طرح تان را نیز بنویسید. و این همان مبلغ خرید زمین دانشگاه تهران است و کار ساخت و ساز همزمان با نوشتن طرح آغاز شد


    موسیقی

    حسابی با شعر و موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک غرب به خوبی آشنا بود. وی با کمک تنی چند از دانشجویان خود در دانشسرای عالی توانست تغییراتی در کاسه تار (ساز ایرانی) ایجاد نماید.

    ورزش

    وی در چند رشته ورزشی نیز موفقیت‌هایی کسب کرد، از جمله کسب مدرک نجات غریق در رشته شنا در دوران نوجوانی. کوه پیمایی و راه پیمایی از ورزش های مورد علاقه ایشان بود.از ورزش های مورد علاقه وی فوتبال،دوچرخه سواری،دوی استقامت،چوب پا،دشت نوردی و... بود.

    افتخارات

    به دریافت بالاترین نشان فرانسه لژیون دونور نائل گردید.

    خدمات

    • اولین نقشه برداری فنی و تخصصی کشور (راه بندرلنگه به بوشهر)
    • اولین راهسازی مدرن و علمی ایران (راه تهران به شمشک)
    • اولین مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران
    • پایه گذاری اولین مدارس عشایری کشور
    • پایه گذاری دارالمعلمین عالی
    • پایه گذاری دانشسرای عالی
    • ساخت اولین رادیو در کشور
    • راه اندازی اولین آنتن فرستنده در کشور
    • راه اندازی اولین مرکز زلزله شناسی کشور
    • راه اندازی اولین رآکتور اتمی سازمان انرژی اتمی کشور
    • راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران
    • محاسبه و تعیین ساعت ایران
    • پایه گذاری اولین بیمارستان خصوصی در ایران، به نام بیمارستان گوهرشاد
    • شرکت در پایه گذاری فرهنگستان ایران و ایجاد انجمن زبان فارسی
    • تدوین اساسنامه طرح تاسیس دانشگاه تهران
    • پایه گذاری دانشکده فنی دانشگاه تهران
    • پایه گذاری دانشکده علوم دانشگاه تهران
    • پایه گذاری شورای عالی معارف
    • پایه گذاری مرکز عدسی سازی اپتیک کاربردی در دانشکده علوم دانشگاه تهران
    • پایه گذاری بخش آکوستیک در دانشگاه و اندازه گیری فواصل گام‌های موسیقی ایرانی به روش علمی
    • پایه گذاری انجمن موسیقی ایران و مرکز پژوهش‌های موسیقی
    • پایه گذاری و برنامه ریزی آموزش نوین ابتدایی و دبیرستانی
    • پایه گذاری موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران
    • پایه گذاری مرکز تحقیقات اتمی دانشگاه تهران
    • پایه گذاری سازمان انرژی اتمی ایران
    • پایه گذاری اولین رصدخانه نوین در ایران
    • پایه گذاری مرکز مدرن تعقیب ماهواره‌ها در شیراز
    • پایه گذاری مرکز مخابرات اسدآباد همدان
    • پایه گذاری کمیته پژوهشی فضای ایران
    • ایجاد اولین ایستگاه هواشناسی کشور (در ساختمان دانشسرای عالی در نگارستان دانشگاه تهران)
    • تدوین اساسنامه و تاسیس موسسه ملی استاندارد
    • تدوین آیین نامه کارخانجات نساجی کشور و رساله چگونگی حمایت دولت در رشد این صنعت
    • پایه گذاری واحد تحقیقاتی صنعتی سغدایی (پژوهش و صنعت در الکترونیک، فیزیک، فیزیک اپتیک،هوش مصنوعی)
    • راه اندازی اولین آسیاب آبی تولید برق (ژنراتور) در کشور
    • ایجاد اولین کارگاه‌های تجربی در علوم کاربردی در ایران
    • ایجاد اولین آزمایشگاه علوم پایه در کشور

    موزه دکتر حسابی

    اندک زمانی پس از مرگ دکتر حسابی در سال ۱۳۷۲، خانه او تبدیل به موزه‌ای شد که در آن وسایل شخصی، مدارک علمی و تحصیلی، نشان‌ها و تقدیرنامه‌ها و عکس‌های قدیمی و متن نطق‌ها و نوشته‌ها در آن به نمایش گذاشته شده‌است. این موزه در خیابان تجریش – خیابان مقصودبیک قرار دارد.

    برخورد با پروفسور حسابی پس از جمهوری اسلامی

    برخورد روح الله خمینی

    زمانی که خمينی به اتاقی که عده‌ای از جمله دکتر حسابی در آن حضور داشتند، وارد شد ابتدا به سمت پروفسور حسابی آمد و وی را دعوت به نشستن کرد و سپس گفت: شما ۷ نسل خدمت ارزنده به این مرز و بوم داشته‌اید و ۷ نسل استاد و دانشجو برای کشور تربیت کرده‌اید و صلاح نیست که من پیش از شما بنشینم


    برخوردهای اغراق آمیز و انتقاد از آن

    اغراق‌هایی که در بیان مرتبه علمی دکتر حسابی و روابط وی با دانشمندان آن عصر در نشریات و کتاب‌های درسی مطرح شده‌است اعتراض برخی چهره‌های دانشگاهی را بر انگیخته‌است.
    عکسی که به ادعای برخی منابع مربوط به دکتر حسابی و انشیتن می‌باشد در واقع متعلق به گودل، ریاضی دان مشهور، است. مرحوم حسابی در بیان خاطرات خود به دیداری کوتاه با آلبرت انشتین اشاره می‌کند که طی آن نظریه خود را برای آن فیزیکدان بزرگ مطرح کرده و انشتین از او خواسته به تحقیقاتش در آن زمینه ادامه دهد
    طرح اعطای عنوان مرد علمی سال ۱۹۹۰ در رشته فیزیک از سوی مرکز بین‌المللی زندگی‌نامه‌ها (کمبریج) به مرحوم دکتر محمود حسابی، به دلیل بی اعتبار بودن صادرکننده آن خدمات درخشان علمی مرحوم دکتر حسابی را خدشه‌دار کرد.
    رضا منصوری عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف و معاون سابق وزارت علوم در مصاحبه‌ای می‌گوید مرحوم حسابی زمانی مقاله‌ای می‌فرستد برای مجله‌ای در پاریس در مورد آنچه در کتب درسی مدارس ما یا برپاکنندگان کتیبه‌ای در دانشگاه اصفهان، آن را نظریه‌ای بسیار عمیق و برتر از نظریه‌های انیشتین تلقی کرده‌اند. بنابر اسناد تاریخی این مقاله برای داوری به سینج، نسبیت‌دان معروف، داده می‌شود که داور به دلیل برخی اشتباهات محاسباتی آن مقاله را برای چاپ نمی‌پذیرد.
    دکتر هادی اکبرزاده رییس انجمن فیزیک ایران نیز گفت بخشی از مطالبی که در مورد مرحوم دکتر حسابی از جمله همکاری و ارتباط وی با انشتین مطرح می‌شود اغراق‌آمیز و غیر واقعی است. وی همچنین گفت: انجمن فیزیک ایران در سال‌های اخیر همواره با طرح این قبیل مطالب اغراق‌آمیز برخورد کرده و از جمله در دوره قبلی هیات مدیره انجمن طی نامه‌ای به ریاست دانشگاه اصفهان به درج برخی مطالب غیرواقعی و اغراق‌آمیز در کتیبه یادبود دکتر حسابی اعتراض کرده‌است.
    چه بسا اگر دکتر حسابی می‌توانست به عشق سرشار خود به رفع عقب‌ماندگی‌ها و پیشرفت کشورش غلبه کرده و آسایش کار در آزمایشگاه‌ها و محیط‌های علمی پیشرفته غرب را به شوق خدمت در جامعه عقب نگه‌داشته‌شده ایران دهه‌های نخست سده ۱۳۰۰ رها نکرده و تحقیقات علمی موفق خود را در عرصه فیزیک پی می‌گرفت، روزی به فیزیکدانی نامدار در عرصه جهانی و صاحب نظریه تبدیل می‌شد؛ اما روح بلند و متعهد دکتر حسابی که با اغنای خودخواهانه حس علم‌دوستی و کسب عناوین و افتخارات فردی سیراب نمی‌شد، آینده دیگری را برای او رقم زد


    حراج منزل و موزه

    بنا به گفته ایرج حسابی، پروفسور حسابی چند سال قبل از فوت وامی به مبلغ ۴۸ میلیون تومان به جهت انجام فعالیت‌های تحقیقاتی از یکی از بانک‌ها دریافت نمود و منزل خود را به رهن بانک در آورد. پس از چندی وی درگذشت و موفق به بازگرداندن مبلغ نشد و در سال ۱۳۸۸ مبلغ وام با احتساب بهره اش بر ۵ میلیارد تومان بالغ گردیده‌است و بانک بر درب منزل دکتر حسابی که موزه نیز در آن واقع است آگهی حراج نصب نمود !



    منبع : دانشنامه آزاد ویکی پدیا
    حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
    بنمود جمال و عاشق زارم کرد
    من خفته بدم به ناز در کتم عدم
    حسن تو به دست خویش بیدارم کرد

  4. #4
    moo2010 آواتار ها
    • 1,499

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته بخش فیزیک
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل تحصیل
    پشت دریاها
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فیزیک اتمی و ملکولی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض مایکل فارادی

    مقدمه

    مايكل فارادی 22 سپتامبر ، 1791م - 25 آگوست ، 18م دانشمندی (یک فیزیکدان و شیمیدان ) انگلیسی که با زمینه‌های الکترومغناطیس و الکتروشیمیمرتبط بود و چراغ بونزن را ابداع کرد. تمامی جهان اذعان دارند که مايكل فارادی یکی از بزرگترین دانشمندان تاریخ بوده است. برخی از تاریخدانهای علم او را به عنوان بزرگترین تجربه‌گر در تاریخ علم می‌دانند. تبدیل شدن الکتریسیته به عنوان یک منبع انرژی حیاتی نیز بیشتر به علت تلاشهای او است.



    زندگی اولیه

    مايكل فارادی در نزدیکی الفنت و کستل ، لندن به دنیا آمد. خانواده وی فقیر بودند و او مجبور بود که خودش درس بخواند. در چهارده سالگی او کارآموز یک صحافی و فروشگاه کتاب شد و در مدت هفت سال کارآموزیش کتابهای زیادی خواند که این امر علاقه‌اش را به علم زیاد کرد. در بیست سالگی او در سخنرانیهای دانشمند سرشناس هامفری داوی ، رئیس انجمن رویال ، شرکت کرد و به مباحث وی علاقه‌مند شد. پس از اینکه او نمونه‌ای از نوشته‌هایش را به داوی ارسال کرد، داوری فارادی را به عنوان دستیارش استخدام کرد. در آن دوران فارادی فرد متشخصی شناخته نمی‌شد و گفته می‌شود که همسر داوی با او برخورد خوبی نداشت. به هر حال طولی نکشید که فارادی از داوی پیش افتاد.
    زندگی علمی

    بزرگترین کار وی با الکتریسیته بود. در سال 1821م ، کمی بعد از اینکه شیمیدان دانمارکی ، هانس کریستن اورستد ، الکترومغناطیس را کشف کرد، داوی و ویلیام هید ولاستون سعی کردند تا یک موتور الکتریکی را طراحی کنند، اما نتوانستند. فارادی پس از صحبت با این دو نفر ، تصمیم به ساخت دو وسیله برای تولید آنچه که او گردش الکترومغناطیسی (یک حرکت چرخشی پیوسته ناشی از نیروی مغناطیسی اطراف یک سیم) می‌نامید، گرفت. اگر یک سیم غوطه‌ور در یک ظرف جیوه با یک آهنربا که در وسط آن قرار داده شده، با الکتریسیته تولید شده توسط یک باتری شیمیایی شارژ می‌شد، در اطراف آهنربا می‌چرخید.

    این آزمایشات و ابداعات پایه‌های فنآوری الکترومغناطیسی پیشرفته کنونی را ساختند. فارادی طی یک اقدام نابخردانه بدون اینکه از والستون و داوی بخاطر دینش نسبت به آنها ، قدردانی کند نتایج آزمایشاتش را منتشر کرد و منازعه حاصل باعث شد که فارادی از تحقیقات الکترومغناطیسی برای سالها کنار بکشد. ده سال بعد در سال 1831م او سری بزرگ آزمایشاتش را که در آن به کشف القای الکترومغناطیسی نایل شد، آغاز کرد. او فهمید که اگر یک آهنربا را از وسط یک حلقه سیمی عبور دهد، یک جریان الکتریکی در سیم ایجاد می‌شود. دلایل او نشان داد که جریان الکتریکی مغناطیسم را ایجاد کرده است. سپس فارادی از این اصول برای ساخت دینامو ، شکل قدیمی ژنراتورهای توان پیشرفته الکتریکی ، استفاده کرد.

    فارادی بیان داشت که نیروهای الکترومغناطیسی در فضای خالی اطراف هادی وجود دارد، اما او کارش را بر روی این پروژه تکمیل نکرد. تجسم آزمایشی فارادی ازخطوط شار نشأت گرفته از بدنه بارها ، برای بار اول بصورت ریاضی توسط قانون القای فارادی (که بعدا جزو معادلات ماکسول شد) مدل شد که در تعمیم کلی تکمیل شده و به عنوان تئوری میدان شناخته شده است. فارادی بصورت تفننی به شیمی نیز پرداخت و مواد شیمیایی نظیر بنزن را کشف و سیستم اعداداکسیداسیون و میعان گازها را ابداع کرد. او همچنین قانون الکترولیز را کشف کرده و الفاظی نظیر آند ، کاتد ، الکترود و یون را عمومی ساخت.

    در سال 1845م او آنچه را که اکنون اثر فارادی می‌نامیم و پدیده‌ای را که او دیامغناطیسم نامید، کشف کرد. سطح پلاریزاسیون نوری که بصورت خطی قطبی شده و از میان یک محیط مادی منتشر شده را می‌توان توسط بکار گیری یک میدان مغناطیسی خارجی که در جهت انتشار تنظیم شده ، چرخاند. او در دفترچه‌اش نوشت که من در نهایت در توصیف یک منحنی مغناطیسی یا خطوط نیرو و در مغناطیس کردن یک شعاع از نور موفق شدم. این نشان داد که نیروی مغناطیسی و نور به هم مرتبط هستند.

    در کار روی الکتریسیته ساکن ، فارادی نشان داد که بار تنها بر روی سطح خارجی یک هادی باردار قرار می‌گیرد و بار روی سطح خارجی هیچ اثری روی چیزی که داخل هادی قرار دارد، نمی‌گذارد. این اثر حفاظتی در آنچه که ما به عنوان قفس فارادی می‌شناسیم بکار رفته است.
    موارد متفرقه

    او یک سری سخنرانی موفق راجع به شیمی و فیزیک شعله‌ها در انستیتوی رویال ارائه داد که بنام تاریخ طبیعی شمع بود. این سخنرانیها ، مبدأ سخنرانیهای کریسمس برای جوانان بود که هنوز هم همه ساله در آن مکان ارائه می‌شود. فارادی در طراحی آزمایشات معروف بود، اما فاقد تعلیم خوب ریاضیات بود. او آنقدر کم توقع و سخاوتمند شناخته می‌شد که مقام ریاست انجمن رویال (مقام پیشین داوی) را منحل کرد. واحد خازن ، فاراد پس از او نام گذاری شده است و تصویر او روی اسکناس 20 پوندی انگلیس چاپ شد.

    فارادی متأهل بود اما فرزندی نداشت. حامی و مشاور او جان مدجک فولر بود که کرسی استادی فولرین شیمی را در انستیتوی رویال ایجاد کرد. فارادی اولین و معروفترین فرد دارنده این مقام بود که تا آخر عمرش برای این مقام انتخاب شد. او در منزلش در همپتون کورت در 25 آگوست ، 1867میلادی وفات یافت.
    نقل قولها

    هیچ چیز آنقدر عجیب نیست که درست نباشد.
    کار. اتمام. انتشار. ، نصیحت معروف او به ویلیام کروکس جوان.



    منبع : دانشنامه رشد
    حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
    بنمود جمال و عاشق زارم کرد
    من خفته بدم به ناز در کتم عدم
    حسن تو به دست خویش بیدارم کرد

  5. #5
    moo2010 آواتار ها
    • 1,499

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته بخش فیزیک
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل تحصیل
    پشت دریاها
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فیزیک اتمی و ملکولی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض لاپلاس

    پیتر سیمون لاپلاس در 23 مارس 1749 در حوالی پون لوک فرانسه متولد شد پدرش دهقان فقیری بود و از کودکی خودش اطلاعی در دست نیست لاپلاس از جمله مؤثرترین دانشوران در طول تاریخ می باشد او به محض اینکه ریاضیدان مشهوری شد و افتخاراتی کسب نمود اصل و نسب خود را مخفی نگاه می داشت، مشهور است که لاپلاس برای ملاقات دالامبر ریاضیدان با ارزش در یکی از روزهای سال 1770 به خانه او می رود و با وجود توصیه هایی که ارائه می دهد کمک قابل توجهی از طرف زیاضی دان بزرگ نسبت به او نمی شود لاپلاس مایوس نمی شود و نامه ای برای دالامبر می فرستد و در آن افکار خویش را درباره اصل مکانیک شرح می دهد دالامبر به محض خواندن نامه نویسنده را احضار می کند و به او می گوید چنانچه ملاحظه میکنید من به توصیه و سفارش ترتیب اثر نمی دهم ولی شما برای شناساندن خود وسیله خوبی بدست آوردید دالامبر فوراٌ‌ لاپلاس را به سمت استاد مدرسه نظامی پاریس انتخاب می کند.

    در مرحله اول لاپلاس نوشته هایی در باره مسائل حساب انتگرال، اختر شناسی، ریاضی کیهان شناسی نظریه بازیهای بخت آزمایی و علیت تالیف کرد در این دوره سازنده وی سبک و شهرت و موضع فلسفی و برخی شیوه های ریاضی خود را ساخته و پرداخته کرد و برنامه ای برای پژوهش در دو زمینه – احتمالات و مکانیک آسمانی – تنظیم نمود که بقیه عمر را به کار ریاضی در باره آنها پرداخت در مرحله دوم در هر دو زمینه به بسیاری از نتایج عمده ای رسید که به سبب آنها مشهور است و بعدها آنها را در رساله های بزرگ خو«مکانیک سماوی 1799 – 1825) ونظریه تحلیلی(1812) گنجانید اطلاع از بخش اعظم این مسائل به وسیله شیوه های ریاضی صورت گرفت که او در آن زمان یا قبل از آن، به وجود آورد ابداع کرده بود مهمترین آنها عبارتند از توابع مولد، که از آن پس به نام وی خوانده شدند. بسط، که آن نیز در نظریه دترمینانها به نام وی گردید، تغییر مقادیر ثابت به منظور رسیدن به راه حلهای تقریبی در انتگرال گیری عبارتهای اختر شناسی و ابع گرانشی تعمیم یافته که بعدها با دخالت پواسون به صورت تابع پتانسیل برق ومغناطیس قرن 19 در آمد همچنین در طی همین دوره بود که لاپلاس به سومین حوزه علایقش – یعنی فیزیک که با همکاری لاوازیه در زمینه نظریه گرما بود، وارد گردید و تا حدودی در نتیجه آن همکاری بود که وی تبدیل به یکی از اعضای مؤثر حلقه درونی مجمع ملی شد.

    اولین مسئله مورد توجه لاپلاس دنبال نمودن کار اسحاق نیوتن بود زیرا اسحاق نیوتن قانون اصلی مکانیک آسمانی را یافته بود و لاپلاس می خواست این قانون را در مورد تمام اجسام منظومه شمسی به کار برد لاپلاس شروع به تعیین قوانین مکانیک سیارات کرد تا نشان دهد که این اجسام مانند سایر اجسام تابع قوانینفیزیکی هستند اولین موضوعی که لاپلاس نزد خود مطرح می کند موضوع ثبات دستگاه شمسی است که آیا به وضعی که داراست می ماند یا بالاخره ماه روی زمین سقوط می کند و سیارات بر جرم خورشید پرتاب شده و معدوم می گردند اسحاق نیوتن هم این سؤال را مطرح کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که باید گاهگاهی دست خداوند در کار بیاید و حرکات آنها را به جریان عادی برگرداند ولی لاپلاس گفت اگر چه وضع سیارات نسبت به خورشید تغییر می کند ولی این تغییرات تناوبی است لاپلاس تمام این اکتشافات را تحت عنوان مکانیک آسمانی منتشر ساخت ولی چون فهم مطالبش برای همه کس مقدور نبود لذا تصمیم گرفت کتابی دیگر بنویسد که مردم عادی هم از آن بهره مند گردند این کتاب تحت عنوان شرح دستگاههای جهانی منتشر شد.

    لاپلاس علاوه بر نجوم و ریاضیات استادی عالیقدر در علم فیزیک بود و در باره لوله های موئین و انتشار امواج صوتی مطالعات فراوانی داشت از مهمترین آثار لاپلاس تئوری تحلیلی احتمالات را که در سال 1812 نوشته است می توان نام برد لاپلاس را که دانشمندی بی همتا می توان گفت متاسفانه نسبت به تمام حکومتهایی که پی در پی عوض می شدند تملق می گفت و از آنها استفاده می کرد در مقابل ناپلئون تا زانو تعظیم می کرد و به همین علتها بود که از طرف امپراطور به مقامهای کنت – سناتور – ریاست مجلس سنا انتخاب شد با وجود اینها وقتی ناپلئون اسیر شد به او پشت کرد و به عزلش رای داد و خود را در دامان لویی هجدهم انداخت و از طرف او به سمت رئیس کمیته تجدید تشکیلات مدرسه پلی تکنیک و عضو مجلس عیان انتخاب شد. لاپلاس با تمام این اوصاف جوانان را تشویق و کمک می کرد به طوری که روزی یکی از اکتشافات جوان ناشناسی بنام بیو از طرف آکادمی مورد تمجید قرار گرفت او را نزد خود خواند و معلوم گردید لاپلاس قبلاٌ این اکتشاف را مورد مطالعه قرار داده سات.

    لاپلاس اواخر عمر را در آرکوری نزدیک پاریس در عمارت ییلاقی خود که نزدیک دوستش برتوله بود گذارنید او روز 5 مارس 1812 در 78 سالگی در گذشت در حالیکه آخرین حرف او این بود: آنچه می دانیم بسیار ناچیز و آنچه نمی دانیم عظیم و وسیع است.



    منبع : دانشنامه رشد
    حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
    بنمود جمال و عاشق زارم کرد
    من خفته بدم به ناز در کتم عدم
    حسن تو به دست خویش بیدارم کرد

  6. #6
    moo2010 آواتار ها
    • 1,499

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته بخش فیزیک
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل تحصیل
    پشت دریاها
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فیزیک اتمی و ملکولی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض مونژ

    گاسپار مونژ در سال 1746 در شهر کوچک بون واقع در فرانسه متولد شد. مونژ که فرزند کاسب دوره گردی بود در 16 سالگی به تیزکردن چاقو و قیچی و غیره می پرداخت وی با وسایلی که به دست خود ساخته بود نقشه بزرگی از وطن خود تهیه کرد که مورد توجه و تحسین فراوان واقع شد و نقشه او را در فرمانداری نصب کردند.

    معلمین او پس از مشاهده نقشه گفتند او داناتر از آن است که شاگرد ما باشد و او را برای تدریس فیزیک به مدرسه کشیشان شهر لیون فرستادند وی دستیار شارل بوسو، استاد ریاضیات، شد در سال 1768 مونژ جانشین او شد اگر چه مقام استادی نداشت سال بعد به عنوان مدرس فیزیک تجربی در مدرسه جای آبه نوله را گرفت در این سمتهای دو گانه که قسمتی از آن اختصاص به هدفهای علمی داشت مونژ نشان داد که ریاضیدان و فیزیکدانی توانا، طراحی با استعداد، آزمایگشری ماهر و معلمی در تراز اول است. مونژ به مطلعه بعضی از شاخه های هندسه دوباره جان بخشید و کار وی نقطه شروع شکوفایی فوق العاده آن رشته در سده 19 بود علاوه بر این پژوهشهای وی به رشته های دیگر تحلیل ریاضی کشیده شد خصوصاٌ به نظریه معادلات دیفرانسیل جزئی و مسائل فیزیک،شیمی و فناوری. مونژ که معلمی نامدار و رئیس مدرسه ای بی نظیر بود، مسئولیتهای مهم اداری و سیاسی را در طول انقلاب و دوره امپراطوری بر عهده گرفت بنابراین وی یکی از مبتکرترین ریاضیدانان عصر خود بود مونژ خیلی زود کارهای شخصی خود را آغاز کرد پژوهشهای وره جوانی او(1766 – 1772) بسیار متنوع اما جلوه دهنده خصوصیاتی بودند که نشانه استعداد کامل وی بود: از جمله حس تند و تیز درک واقعیت هندسی، علاقه به مسائل علمی، توانایی عظیم تحلیلی و توجه به جنبه های متعدد تحلیلی هندسی. در جریان سالهای 1777 تا 1780 مونژ عمدتاٌ به فیزیک و شیمی علاقه مند بود و مقدمات تهیه آزمایشگاه شیمیمجهزی را برای مدرسه مهندسی فراهم آورد انتخاب شدنش به عضویت فرهنگستان علوم به عنوان هندسه دان دستیار در سال 1780 زندگی مونژ را دگرگون ساخت زیرا وی را مجبور کرد که بر اساس منظمی در پاریس اقامت کند در پاریس در طرحهای فرهنگستان شرکت کرد و مقاله هایی در باره فیزیک و شیمی وریاضیات تنظیم و عرضه نمود فهرستی از مطالبی که به فرهنگستان تقدیم کرد گواه بر تنوع آنها است: ترکیب اسید نیتریک، ا=تولید سطوح منحنی، معادلات تفاضلی متناهی و معادلات دیفرانسیل جزئی، انعکاس مضاعف و ساختار اسپات اسبند، ترکیب آهن، فولاد و چدن و تاثیر جرقه های برقی و بر گاز بیو کسید کربن، پدیده موئینگی و علل بعضی از پدیده های هواشناختی و بررسی در نور شناسی فیزولوژیک.

    وقتی انقلاب در 1789 آغاز شد مونژ در زمره شناخته شده ترین دانشمندان فرانسوی بود او که عضو بسیار فعال فرهنگستان علوم بود شهرتی در ریاضیات وفیزیک و شیمی کسب کرده بود به عنوان ممتحن دانشجویان افسری نیروی دریایی، شاخه ای از مدارس نظامی فرانسه را رهبری می کرد که در آن زمان عملاٌ تنها مؤسسات نظامی بودند که تعلیمات علمی شایسته ای به دانشجویان خود می دادند و این مقام وی را، در هر بندری که از آن دیدار می کرد با دیوانسالارانی در تماس می گذاشت که اندکی بعد تحت مدیریت او قرار می گرفتند این مقام همچنین وی را قادر ساخت که معدنهای آهن، کارخانه ذوب آهن و کارخانه های دیگر را ببیند و بدین ترتیب در کار فلز پردازی و مسائل فناوری خبره و صاحب نظر شود علاوه بر این اصلاح مهمی که در 1776 در روش تعلیم در مدارس نیروی دریایی انجام داده بود وی را برای تلاشهایی آماده ساخت کهدر زمان انقلاب برای تازه کردن روشهای علمی و فنی بر عهده گرفت در سال 1794 مسئولیت تاسیس مدرسه مرکزی کارهای عامه(که بعداٌ به مدرسه پلی تکنیک تبدیل شد) به وی محول گردید مونژ مه در سال 1794 به عنوان معلم هندسهترسیمی منصوب شد بر عمل تربیت سرکارگران آینده نظارت کرد و هندسه ترسیمی را در دوره های انقلابی که برای تکمیل تربیت دانشجویان آینده طراحی شده بودند تدریس نمود و یکی از فعالترین عضوهای شورای مدیریت بود. این مدرسه پس از دو ماه تاخیر که بر اثر مشکلات سیاسی پیش آمد در سال 1795 به نجومی منظم شروع به کار کرد. هر چند وظایفی که به عنوان سناتور به عهده مونژ محول شد موجب گردید که او چند بار از درسهایش در مدرسه پلی تکنیک دور شود از علاقه شدیدش به مدرسه هیچ کاسته نشد مراقبت دقیق در پیشرفت دانشجویان داشت و کارهای پژوهشی انان را دنبال می کرد و دقت خاصی به برنامه تعلیمات مبذول داشت بیشتر آنچه مونژ در این دوره منتشر کرد برای دانشجویان مدرسه پلی تکنیک نوشته شده بود موفقیت گسترده کتاب او بنام«هندسه ترسیمی) (1799) باعث اشاعه سریع این شاخه جدید هندسه هم در فرانسه و هم در خارج از آن شد. این اثر چند بار چاپ شد.

    کار عملی مونژ ریاضیات(شاخه های گوناگون هندسه و تحلیل ریاضی) فیزیک، مکانیک و نظریه ماشینها را در می گرفت اگر چه اطلاع از جزئیات خدمات مونژ بهفیزیک بسیار ناچیز است زیرا وی هرگز اثر عمده ای در این زمینه منتشر نساخت خدمات اصلی وی متمرکز بودند بر نظریه گرما، صوت، برق ساکن، نور شناسی(نظریه سرابها) مهمترین پژوهش مونژ در شیمی مربوط بود به ترکیب آب. خیلی زود، در سال 1781 وی ترکیب اکسیژن با ئیدروژن را در لوله اکسیژن سنج تحقق بخشید و در سال 1783 – همزمان با لاووازیه و بی ارتباط با او – آب را ترکیب کرد. با این که اسباب مونژ بسیار ساده تر بود نتایج اندازه گیریهایش دقیقتر بودند. در قلمرو تجربی در سال 1784 مونژ با همکاری کلوله برای نخسین بار موفق شد که گازی را مایع سازد و آن انیدرید سولفور(بیوکسیدگوگرد) بود.

    سراجام بین سالهای 1786 و 1788 مونژ با برتوله و اندر مونه در اصول فلز پردازی و ترکیب آهن و چدن و فولاد به پژوهش پرداخت. مونژ مردی شجاع و از دوستان ناپلئون بود و در سال 1798 به اتفاق او به کشور مصر رفت در این سفر ناپلئون نتوانست او را از شرکت در حمله به اسکندریه منصرف سازد.

    بعد از آنکه ناپلئون روانه سنت هلن گردید مخترع هندسه ترسیمی و ایجاد کننده اصلی مدرسه پلی تکنیک هم تمام عناوین خود را از دست داد و از آکادمی رانده شد. مونژ در 28 سال 1818 در 72 سالگی در پاریش درگذشت مخترع هندسه ترسیمی میراثی عظیم از خود به جا گذاشت زیرا ساختن ماشینهای مدرن و عمارات عظیم بدون کمک آن ممکن نیست.


    منبع : دانشنامه رشد
    حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
    بنمود جمال و عاشق زارم کرد
    من خفته بدم به ناز در کتم عدم
    حسن تو به دست خویش بیدارم کرد

  7. #7
    moo2010 آواتار ها
    • 1,499

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته بخش فیزیک
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل تحصیل
    پشت دریاها
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فیزیک اتمی و ملکولی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض پلانک

    ماکس کارل ارنست لودویگ پلانک در 23 آوریل سال 1858 در شهر کیل آلمان زاده شد وی فرزند ششم ویلهلم پلانک استاد علوم قضایی دانشگاه شهر بود افراد خانواده پلانک احترام زیادی برای آموزش و پرورش و فرهنگ و حفظ ارزشهای سنتی خانواده قائل بودند والدین همه آن خصوصیات را به فرزند انتقال داده بودند نامه های پلانک گوشه ای از زندگی خانواده اش را بازگو می کنند که در آنها سخن از گذرانیدن تابستان در تفرجگاه الدنای کنار دریای بالتیک و بازی کروکه روی چمن و از خواندن رمانهای والتر اسکات در هنگام شب و از به روی صحنه آوردن نمایش و موسیقی با شرکت افراد خانواده زیاد به میان می آید پلانک دوره دبیرستان را در گیمنازیوم مکسیمیلان شهر مونیخ گذرانید و در آنجا بود که به علاقه خود به علوم پی برد پلانک اعتبار و امتیاز تفهیم معنای قوانین فیزیک به خود برای اولین بار را به هرمان مولر دبیر ریاضی خویش می دهد.


    پلانک یک تیزهوش استثنایی نبود دبیرانش در گیمنازیوم از لحاظ رتبه او را به شاگرد اولی نزدیک می دانستند اما او را در هیچ زمانی شاگرد اول نشناختند معلمان وی در او جز رفتار شخصی خوب و سختکوشی در کار نشانه ای که حاکی از تابناکی هوش یا وجود استعداد خاصی باشد، ندیدند به هر حال مهارتهای او در برخوردهای اجتماعی باید از گونه تراز اولی بوده باشد چرا که محبوب معلمان و همکلاسان خود بود. پلانک در پایان دوره گیمنازیوم خود در سال 1874 هنوز تصمیمی در زمینه انتخاب رشته برای آموزشهای بعدی خود نگرفته بود تا اینکه سرانجام ابتدا دانشجوی دوره کارشناسی دانشگاه مونیخ و چندی بعد دانشجوی آن دوره دانشگاه برلین شد وی به خواندن فیزیک عملی و ریاضیات پرداخت و در پی انتقال به دانشگاه برلین در کلاسهای فیزیکدانان مشهور آن روز هرمان فن هلمهولتز و گوستاو کیرشهوف شرکت کرد پلانک علاقه خویش به ترمودینامیک را مدیون این دو استاد می دانست. پلانک نظریه مکانیکی گرمای کلاوزیوس را به تفصیل مطالعه کرد و بعدها خاطر نشان ساخت که این مطالعه خصوصی چیزی بود که سرانجام وی را به فیزیک کشانید پلانک که تحت تاثیر کار و روشنی روش استدلال کلاوزیوس قرار گرفته بود رشته اصلی درس خود را ترمودینامیک انتخاب و بررسی در قانون دوم آن را موضوع تز دکترای سال 1879 خویش در دانشگاه مونیخ کرد.
    تز دکترای پلانک مروری بر دو اصل کلاسیک ترمودینامیک بود اصل اول، اصل بقای انرژی و اصل دوم مفهوم انتروپی(کمیتی که اندازه اش در تمام فرآیندهایفیزیکی حقیقی مدام در افزایش است) افکار پلانک در باره انتروپی و آزمایشهای پیشنهادی او در آن باره هیچکدام از راهنمایان دانشگاهی ممتاز او را تحت تاثیر قرار نداد استاد هلمهولتز او را اصلاٌ نخواند و کیرشهوف هم آن را نخواند از آن خوشش نیامد حتی کلاوزیوس که منبع الهام او بود کمترین علاقه ای به موضوع نشان نداد. پلانک با آن واکنش استادان نسبت به پایان نامه دکترای خود با وقار و آرامش برخورد کرد و با اشتیاقی حتی بیش از پیش به کار برگشت فارغ التحصیل شدن وی به سبب بیماری اش با دو سال تاخیر همراه بود اما درجه دکترایی که سرانجام در سال 1879 گرفت با رتبه ممتاز بود.
    پلانک در سال 1880 با سمت دانشیاری به هیات علمی دانشگاه مونیخ پیوست و 5 سال پس از آن به مقام استادی دانشگاه کیل رسید استخدام به عنوان استاد غیر رسمی در دانشگاه کیل پلانک را از استفاده از استقلال علمی بیشتری برخوردار ساخت گوستاو کیرشهوف استاد راهنمای قدیمی پلانک در سال 1889 در گذشت وکرسی استادی او در دانشگاه برلین خالی ماند و پلانک به جای کیرشهوف به عنوان استاد یار و مدیر مؤسسه فیزیک نظری منصوب شد پلانک در یکی از روزها که به یاد نداشته است در چه کلاسی از دانشگاه برلین درس دارد جلوی اتاق دفتر بخش ایستاده و از کارمندی نشانی محل برگزاری درس آن روز پروفسور پلانک را جویا می شود کارمند در جواب می گوید: آنجا مرو مرد جوان تو بسیار جوانتر از آن هستی که بتوانی درس پلانک، استاد فرهیخته ما را بفهمی.


    پلانک در پی استقرار در کرسی استادی خویش توجه خود را معطوف پدیده تابش جسم سیاه مشکل روز فیزیک کلاسیک کرد که آن را نخستین بار کیرشهوف به میان آورده بود. پلانک در سال 1900 به این نتیجه رسید که برای توضیح پدیده تابش جسم سیاه باید ایده کاملاٌ‌ جدیدی را پیش کشید وی این فکر را در میان نهاد که انرژی نیز مانند ماده از آحاد یا بسته های کوچکی درست شده است. او آن آحاد را کوانتوم نام داد که کلمه ای ماخوذ از زبان لاتینی به معنی چقدر و جمع آن کوانتا بود، این فکر که با اصول و قوانین آن زمان وفق نمی کرد بالطبع مخالفانی بوجود آورد ولی این مخالفتها بیش از 5 سال طول نکشید زیرا تئوریانیشتین که متکی به تئوری کوانتا بیان شد ارزش واقعی و حقیقی تئوری بیان شده بوسیله پلانک را معلوم نمود بعد از آن پلانک و انیشتین با یکدیگر مکاتباتی آغاز کردند که تا پایان عمر پلانک ادامه یافت و سبب همکاری های مهمی بین آنهاد در زمینه خواص نور نیز شد.


    سهمی که پلانک در پیشبرد علم ادا کرد او را دانشمند دانشمندان کرد. او مورد احترام همکاران خود در همه حوزههای علمی و از همه ملیتهای جهان بود. در سال 1918 که جایزه نوبل در فیزیک اعطاء می شد، آلبرت انیشتین، نیلز بوهر، ارنست رادرفورد و ورنر هایزنبرگ – که همه می توانستند خود مستحق کسب آن افتخار باشند – مناسبت را با توافق بئدون شرط خویش تاریخی کرده و مستحق ترین شخص برای جایزه را پلانک دانستند بدین ترتیب پلانک به اخذ جایزه نوبلنائل آمد و استاد دانشگاه برلین گردید. همچنین شاهد تاسیس انجمن ماکس پلانک برای پیشبرد علم به جای انجمن قیصر ویلهلم که در سال 1911 پی افکنده شده وبد – گردید(خود او از 1930 تا 1937) ریاست این انجمن را بر عهده داشت.
    پلاک در روز 4 اکتبر 1947 در 92 سالگی در پی یک حمله قلبی در گذشت تاریخ او را به پاس دو کشف عمده اش به یاد خواهد داشت: کشف نظریه کوانتومی و کشف آلبرت انیشتین –انیشتین در سال 1948 در ستایشنامه ای که عنوان آن در رثاء ماکس پلانک بود چنین نوشت: انسانهای زیادی عمر خود را وقف علم می کنند اما آنها همه به خاطر خود علم آن کار را نمی کنند عده ای برای آن معبد علم می آیند که علم به آنها بروز فرصت استعدادهای ویژه شان را می دهد برای این گروه علم گونه ای ورزش است که آنها از تمرین در آن به وجد می آیند مانند آن ورزشکاری که تمرین دادن به ماهیچه های قوی خود شاد می شود گروه دیگری از انسانها به معبد علم برای عرضه توده مغز خود می آیندبه آن امید که از آن کار بازده مفیدی بیندوزند. این عده تنها از آن رو سر از کار علمی در می آورند که شرایط گزینش حرفه انتخابی را به حسب اتفاق پیش روی آنها نهاده است اگر شرایط حاکم بر آن گزینش به گونه دیگری بود، آنها ممکن بود سیاستمدار یا مدبر تجاری بشوند چنانچه پیش آید که خدا فرشته ای از فرشتگان خود را برای بیرون راندن گروههایی که نام بردیم از معبد به پایین بفرستد، بیم آن دارم که معبد از بن خالی شود. با این حال هنوز شمار اندکی از عابدان در آن باقی خواهند ماند برخی از زمانهای گذشته و برخی از عصر خود ما. پلانک ما جای در گروه اخیر دارد و از این روست که ما همه او را دوست داریم.


    منبع : دانشنامه رشد
    حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
    بنمود جمال و عاشق زارم کرد
    من خفته بدم به ناز در کتم عدم
    حسن تو به دست خویش بیدارم کرد

  8. #8
    moo2010 آواتار ها
    • 1,499

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته بخش فیزیک
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل تحصیل
    پشت دریاها
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فیزیک اتمی و ملکولی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض ماکسول

    جیمز کلارک ماکسول در 13 نوامبر سال 1831 در ادینبرای اسکاتلند متولد شد از کودکی به ریاضیات و فیزیک علاقه فراوان داشت از سال 1841 ماکسول درفرهنگستان ادینبرا حضور می یافت و در آنجا با لوئیس کمبل زندگینامه نویس ودانش پژوه افلاطونی و دوست تمام عمر دیدار می کرد در 1847 وارد دانشگاه ادینبرا شد و تحت تاثیر جیمز دیوید فاربز و سر ویلیام همیلتن قرار گرفت در 1850 به کمبریج رفت و زیر نظر معلم خصوصی بزرگ ویلیام هاپکینز به تحصیل پرداخت و همچنین تحت تاثیر استوکس و ویلیام هیوئل واقع شد او در سال 1854 از تحصیل فراغ یافت و در سال 1855 به عضویت ترینیتی برگزیده شد.

    ماکسول از سال 1856 تا 1865 استادی کالج مارشال در ابردین و کالج کینگ در لندن را عهده دار بودآنگاهاز کارهای نظم دانشگاهی کناره گرفت تا به نگارش اثر معروفش رساله ای در باره برق و مغناطیس بپردازد در 1871 به عنوان نخستین استاد فیزیک تجربی در کمبریج منصوب شد و نقشه آزمایشگاه کوندیش را طرح کرد و آن را گسترش داد ماکسول علاوه بر پژوهشهای انقلابی در برق مغناطیس و نظریه جنبشی گازها که نام وی را در تاریخ علم جاودان ساختند خدمات قابل توجه دیگری در چندین زمینه انجام داد نخستین مقاله اش در باره روش جدید ترسیم یک مرغانه کامل زمانی انتشار یافت که وی 14 ساله بود کارهای ابتدایی او در نورشناسی هندسی بود از جمله عدسی چشم ماهی(1843) و نور کشسانی(1840) که با استفاده از یک جفت منشور قطب دهنده که ویلیام نیکل به وی داده بود صورت پذیرفت ماکسول در سال 1839 پژوهش در مخلوط رنگها را در آزمایشگاه فاربز آغاز کرد و آنقدر پیش رفت تا دانش رنگ سنجی کمی را آفرید او ثابت کرد که نظیر همه رنگها را می توان با مخلوط کردن عامل طیفی بوجود آورد مشروط بر اینکه افزایش یا کاهش عاملها امکان پذیر باشد او نظریه تامس یانگدرباره سه گیرنده در دیدن رنگها را احیاء کرد و نشان داد که کوررنگی به علت ناکارآیی یکی یا بیشتر از یکی از این گیرنده هاست او اولین عکس سه رنگی را طرح ریزی کرد(1851).

    بیشتر وقت ماکسول بین سالهای 1845 و 1849 صرف بررسیهای ریاضی حرکات و پایداری حلقه های کیوان(زحل) گردید. ماکسول بر اثر مطالعه در حلقه های زحل که مساله تعیین حرکات تعداد زیادی از اجسام متصادم را پیش آورد و بر اثر مقالات کلاوزیوس(1847 و 1848) با تصوری از احتمال و مسیرهای آزاد و نیز در نتیجه مطالعات قبلی(یعنی نظریه جنبشی گازها) به فرمولهای آماری برای توزیع سرعتها در گازی با فشار یکنواخت انجامید و از آغاز عصر نوینی در فیزیک خبر داد که از تازگی فوق العاده اندیشه ماکسول در باره توصیف فرآیندهای عملی فیزیک به وسیله تابعی آماری پدید آمد پژوهشهای ماکسول در زمینه برق در سال 1844 آغاز شد این پژوهشها به دو چرخه گسترده تقسیم می شوند چرخه اول از زمان پنج مقاله عمده است در زمینه نظریه برق مغناطیس چرخه دوم با تنظیم رساله ای در باره برق و مغناطیس و بیشتر از ده مقاله کوناهتر در زمینه مسائل خاص ادامه می یابد.

    اندازه گیری ناروانی های گازی در فشار ها و دما های مختلف، که ماکسول و همسرش در سال 1855 انجام دادند در آن زمان مفیدترین خدمت به فیزیک تجربی بود مقاله نظریه پویشی گازها که بعد از آن عرضه شد بزرگترین تک مقاله ماکسول بود و ماکسول در آن نظریه تازه ای پرورد که در آن مولکولهای گاز به صورت مراکز نیرویی بودند دستخوش نیروی رانش مولکولی از درجه «ان» و به جای میانگین مسیر آزاد زمان مشخص کننده ای را قرار می داد و آن مدول زمان واهلش تنشها در گاز بود فرآیندهای کوتاه مدت که با زمان و اهلش مقایسه شوند کشسانند و فرآیندهایی که طول مدتشان درازتر باشد ناروانند این نظریه آغازگر تغییر شکل ماده شد و به طور نامستقیم به هر شاخه فیزیک مولکولی اثر گذاشت ماکسول در دو سال آخر عمر خود دو مقاله بسیار قوی در باره فیزیک مولکولی منتشر ساخت کتاب درسی ماکسول بنام نظریه گرما در سال 1870 منتشر شد و چندین چاپ با تجدید نظر بسیار انتشار یافت همچنین در سال 1873 کتاب خود را بنام دوره الکتریسیته و مغناطیس منتشر ساخت و بلافاصله به سمت استاد کرسی فیزیک دانشگاه انتخاب شد ولی عمر وی کوتاه بود و در 5 نوامبر 1879 در 49 سالگی وفات یافت.


    منبع : دانشنامه رشد
    حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
    بنمود جمال و عاشق زارم کرد
    من خفته بدم به ناز در کتم عدم
    حسن تو به دست خویش بیدارم کرد

  9. #9
    moo2010 آواتار ها
    • 1,499

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته بخش فیزیک
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل تحصیل
    پشت دریاها
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فیزیک اتمی و ملکولی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض نیکلا کپرنیک

    مقدمه

    نیکلا کپرنیک یک پزشک و ستاره شناس لهستانی است که نظریه‌های قبلی را نسبت به موقعیت زمین در کیهان عوض کرده است. او در کتاب مشهورش (گردش افلاک آسمانی) می‌گوید: زمین در هر روز یکبار به دور خود و در مداری که یک سال به طول می‌انجامد، به دور خورشید می‌چرخد. این ادعا مخالف عقاید رایج مبنی بر گردش جهان به دور زمین بود. وی همچنین روشهایی را برای بدست آوردن اندازه منظومه شمسی و حرکات سیارات ابداع نمود. بیش از یک قرن طول کشید تا صحت نظرات وی بوسیله علم تأیید و پذیرفته شود.


    زندگی نیکلا کپرنیک

    نوزدهم فوریه سال 1473 در شهر تورون لهستان به دنیا می‌آید. اسم محلی وی میکاج کپرنیک بود. ولی وی بیشتر با معادل لاتینی اسم خود یعنی نیکلا کپرنیک شناخته می‌شود. نیکلا برای تحصیل به مدرسه سنت جان در شهر خود می‌رود.
    مهمترین وقایع زندگی

    94 ـ 1491: در دانشگاه کراکف لهستان در رشته ریاضی و نور شناسی به تحصیل می‌پردازد.


    1496: در دانشگاه بولوگنا در ایتالیا در رشته قوانین شریعت و ستاره شناسی مشغول تحصیل می‌شود.


    1497: کشیش کلیسای فرانبورگ اتریش می‌شود. این سمت را تا پایان عمرش حفظ می‌کند.


    5 ـ 1501: در دانشگاه پادوا در ایتالیا در رشته‌های حقوق ، زبان یونانی و پزشکی مشغول تحصیل می‌شود.


    1506: به فرانبورگ باز می‌گردد. او بیشتر به عنوان یک پزشک و یک مرد روحانی شناخته می شود تا یک ستاره شناس.


    1512 ـ 1506: به عنوان پزشک و منشی عمویش کار می‌کند.


    1512: بر روی نظریه خود که خورشید را مرکز جهان فرض می‌کند، شروع به کار می‌کند.


    1530: کارش را کامل می‌کند ولی منتشر نمی‌سازد.


    1543: 24 ماه مه در فرانبورگ از دنیا می‌رود. کمی قبل از مرگش یک نسخه چاپ شده از کتاب جدیدش را که عنوان آن گردش افلاک آسمانی بود دریافت می‌کند.


    1616: چاپ و فروش کتاب وی از سوی کلیسای کاتولیک رم ممنوع می‌شود. این ممنوعیت تا سال 1835 ادامه می‌یابد.



    منبع : دانشنامه رشد
    حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
    بنمود جمال و عاشق زارم کرد
    من خفته بدم به ناز در کتم عدم
    حسن تو به دست خویش بیدارم کرد

  10. #10
    moo2010 آواتار ها
    • 1,499

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته بخش فیزیک
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    محل تحصیل
    پشت دریاها
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فیزیک اتمی و ملکولی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض نیکولا تسلا

    مقدمه

    نیکولا تسلا (10 جولای ، 1856 - 7 ژانویه ، 1943) یک فیزیکدان ، مخترع و مهندس برق صربی - آمریکایی بود. مشهورترین کوشش تسلا ارائه تئوری الکتریسیتهجریان متناوب چند فاز بود که او در ساخت اولین موتور القایی در سال 1882م بکار برد و نیز توسعه طراحی تعداد زیادی از دیگر ماشینهای الکتریکی و فنآوریهای مرتبط. تئوری او و بسیاری از |اختراعات ثبت شده او زیر بنای سیستم توان الکتریکی پیشرفته کنونی را پایه گذاری کردند. تسلا همچنین برای اختراع سیم پیچ تسلا و توربین بدون تیغه (که بر اساس اصول روان روی مایعات و اثر لایه مرزی کار می‌کند) مورد توجه قرار گرفته است.



    مجله life در یک شماره اختصاصی که یک بار چاپ مجدد شد، تسلا را در بینصد نفر از مهمترین افراد هزاره گذشته شمرد. او رتبه 57 را در این بین کسب کرد و در موردش گفته شده بود یکی از دور اندیشترین مخترعین عصر الکتریکی. آنها بیان می‌کنند که کار او بر روی میدان دوار مغناطیسی و جریانهای متناوب به برقدار کردن جهان کمک کرد. تسلا، واحد SI اندازه گیری چگالی شار مغناطیسی یا القای مغناطیسی (که عموماً به عنوان میدان مغناطیسی B شناخته می‌شود)، به افتخار او نام گذاری شده است (درConférence Générale des Poids et Mesures ، پاریس ، 1960م).
    سالهای اولیه

    تسلا در دهم ژولای 1856 در سمیلجان در نزدیکی گوسپیک ، لیکا به دنیا آمد. پدرش ، پدر روحانی میلوتین تسلا ، در مرکز صرب ارتودکس کارلوچی یک کشیش بود. مادرش ، دوکا ماندیک تجهیزات صنایع خانگی درست می‌کرد. تسلا یکی از پنج فرزند این خانواده بود. او یک برادر و سه خواهر داشت. تسلا در کارلواک (آستریا - هانگری) به مدرسه رفت و سپس مهندسی برق را در پلیتکنیک آستریا در گراز ، آستریا در سال 1875م به پایان رساند. در این هنگام او به مطالعه کاربردهای جریان متناوب پرداخت.

    در سال 1881م او به بوداپست رفت تا برای شرکت تلگراف کمپانی آمریکایی تلفن کار کند. هنگام گشایش مرکز تلفن در بوداپست ، سال 1881م ، تسلا سرتکنسین شرکت بود و بعدها مهندس دولت یوگوسلاو و مهندس اولین سیستم تلفن کشور شد. او یک تکرار کننده تلفن (یا تقویت کننده) را نیز ساخت. برای مدت کوتاهی او در ماریبور اقامت کرد. او در اولین شغلش به عنوان کمک مهندس استخدام شد. در این زمان تسلا از یک آشفتگی روانی رنج می‌برد.

    در سال 1882م او به پاریس رفت تا در آنجا به عنوان یک مهندس برای شرکت آمریکای شمالی ادیسون بر روی بهبود طراحی تجهیزات الکتریکی کار کند. در همین سال او به فکر موتور القایی افتاد و شروع به ساخت دستگاههای مختلفی کرد که از میدانهای مغناطیسی دوار استفاده می‌کردند (که او برای آن در سال 1888م حق ثبت اختراع گرفت). با شنیدن خبر بیماری مادرش ، تسلا به سرعت سراغ مادرش رفت و تنها چند ساعت قبل از مرگ مادرش در سال 1882م پیش او رسید. پس از مرگ مادرش تسلا بیمار شد. او مدت دو الی سه هفته در تومینگاژ صرف بهبود خود کرد. در سال 1896م ، تسلا (بنابر مصاحبه‌ای که در سال 1916م انجام داد)، نوعی بلندگو ساخت. صداهای بلندگو دارای کیفیت صدای تلفنهای آن زمان بود. این اختراع هیچگاه نه ثبت شد و نه بطور عمومی منتشر شد (تا سالها بعد توسط خود تسلا).
    سالهای میانی

    در سال 1884م با رها کردن زادگاهش ، تسلا به ایالات متحده آمریکا رفت تا شغلی را در شرکت ادیسون در شهر نیویورک بپذیرد. او با 4 سنت) ، یک کتاب شعر و یک توصیه نامه (از طرف چارلز بتچلور ، مدیر او در کار سابقش) به آمریکا رسید.
    استخدام اولیه

    تسلا برای توماس ادیسون کار کرد و او برای ارتقای دیناموهای DC ادیسون مبلغ 50000 دلار به تسلا پیشنهاد داد. تسلا حدود یک سال برای طراحی جدید آنها کار کرد و وقتی که راجع به پنجاه هزار دلار از ادیسون سوال کرد، او پاسخ داد، تسلا ، تو شوخی ما آمریکاییها را نمی‌فهمی. تسلا استعفا داد. در سال 1886م تسلا شرکت خودش را تأسیس کرد، روشنایی الکتریکی و تولید صنعتی تسلا. سرمایه گذاران مالی اولیه با تسلا بر سر طرح وی برای یک موتور جریان متناوب مخالفت کردند و در نهایت او را از مسئولیتهایش در شرکت عزل کردند.

    تسلا از سال 1886م الی 1887م در نیویورک برای تأمین مالی خودش و جمع آوری سرمایه برای پروژه بعدی‌اش به عنوان یک کارگر ساده کار کرد. در سال 1887م او موتور القایی ابتدایی جریان متناوب بدون جاروبک را ساخت که آن را در سال 1888م به موسسه مهندسین برق آمریکایی (که اکنون IEEE نامیده می‌شود) ، ارائه داد. در همان سال او اصول سیم پیچی تسلا را توسعه داد و شروع بکار با وستینگهاوس ، آزمایشگاه پیتسبرگ وستینگهاوس کرد. وستینگهاوس به ایده‌های او راجع به سیستمهای چند فاز که انتقال جریان الکتریکی AC را در طول فواصل بلند ممکن می‌سازد، توجه کرد.
    اشعه‌های X و دوستیها

    در آوریل 1887م تسلا شروع به تحقیق راجع به آنچه بعدها به عنوان اشعه X شناخته شد، کرد اما توسط دستگاههای خودش کرد که از تیوبهای اشعه X بدون الکترود هدف گیری متفاوت بود، مانند تیوبهای انحنا. واژه جدید این فرآیند برمسترالانگ است. در سال 1891م او یک شهروند آمریکایی به تابعیت در آمده شد و آزمایشگاه خیابان هاستون خودش را تأسیس کرد. او تیوبهای خلا را بصورت بدون سیم در آن روشن کرد و نشان داد که قابلیت انتقال توان بی‌سیم وجود دارد. در این هنگام ، تسلا دوستی نزدیک و همیشگی را با مارک توین آغاز کرد.

    آنها زمان بسیاری از اوقاتشان را باهم در آزمایشگاه تسلا و دیگر جاها صرف کردند. دوستان نزدیک تسلا هنرمندان بودند. او همچنین با آر. ا. جانسون دوست بود که بسیاری از شعرهای صربی زماج را اقتباس کرده بود (که تسلا آنها را ترجمه کرد). وقتی که او 36 ساله بود، اولین حقوق ثبت اختراع او که راجع به سیستم قدرت چند فاز بود پذیرفته شد. او تحقیقاتش را راجع به سیستم و اصول میدان مغناطیسی دوار ادامه داد. پیش از سال 1892م تسلا از آنچه که بعدهاویلهلم رونتگن به عنوان اثر اشعه X شناسایی کرد، آگاه شد.

    او آزمایشات متعددی انجام داد (شامل عکس گرفتن از استخوانهای دست خودش ، بعدها او این تصاویر را برای رونتگن فرستاد) اما او یافته‌هایش را در معرض اطلاع عموم قرار نداد، اکثر تحقیقات او در آتش سوزی آزمایشگاه خیابان هاستون در سال 1895م از بین رفت. تسلا اولین کسی بود که خطرات کار با اشعه Xرا گزارش داد اما با دلایل غلط: "راجع به اثرات مضر بر روی پوست ... من فهمیدم که آنها به غلط تفسیر شده‌اند، این مسایل به علت اشعه‌های رونتگن نیست، بلکه به علت ازن تولید شده در تماس با پوست است. اسید نیتروژن هم ممکن است علت این امر باشد، اما به میزان بسیار کمی." (تسلا ، در نقد الکتریکی ، 30 نوامبر 1896).
    بی‌سیم و AIEE

    تسلا به عنوان جانشین رئیس موسسه مهندسین برق آمریکا (که الان بخشی از IEEE است) از سال 1892م تا 1894م فعالیت کرد. از سال 1893م تا 1895م او بر روی جریانهای متناوب فرکانس بالا تحقیق کرد. او ولتاژ متناوبی به اندازه یک میلیون ولت ایجاد کرد که از یک سیم پیچی تسلای مخروطی استفاده می‌کرد و اثر پوستی را در اجسام هادی مورد تحقیق قرار داد. همچنین او مدارات تنظیم شده را طراحی کرد و یک ماشین برای القای خواب ، لامپهای خلا گازی بدون سیم و انرژی الکترو مغناطیسی انتقال یافته بدون سیم را ابداع کرد، که با این کار ، عملا اولین فرستنده رادیویی را ساخت.

    در سنت لوییس ، میسوری در سال 1893م ، تسلا نمایشی راجع به ارتباطات رادیویی انجام داد (او عبور انرژی رادیویی را در فضا از یک طرف صحنه به طرف دیگر نشان داد). او اصول این آزمایش را بطور دقیق برای موسسه فرانکلین در فیلادلفیا ، پنسیلوانیا و انجمن روشنایی الکتریکی ملی توضیح داد. هنریش هرتز چنین نمایشهایی را بطور مکرر پنج سال پیش انجام داده بود. نمایشهای هنریش عمومی نبودند (او این کار را در دوران درس فیزیکش ارائه داده بود) اما اگر بخواهیم به دقت صحبت کنیم کارهای تسلا هم عمومی نبودند (موسسه فرانکلین تا سال 1934م برای عموم مردم باز نشد).
    نمایشگاه جهان

    در سال 1893م نمایشگاهی در شیکاگو ، الینویس با عنوان نمایشگاه کلمبیای جهان برگزار شد که برای اولین بار ساختمانی را به نمایشگاه الکتریکی اختصاص داد. تسلا و وستینگهاوس طی یک واقعه تاریخی ، برق AC را با روشن کردن نمایشگاه توسط آن ، به بازدید کنندگان معرفی کردند.
    جنگ جریانها

    در عصر جنگ جریانها در اواخر دهه 1880م ، به علت تبلیغ ادیسون بر استفاده از جریان مستقیم در توزیع توان الکتریکی در مقابل جریان متناوب که توسط تسلا حمایت می‌شد، نیکولا تسلا و توماس ادیسون تبدیل به دو رقیب و دشمن شدند. برای اطلاعات دقیقتر جنگ جریانها را مشاهده کنید. وقتی که تسلا 41 ساله بود، اولین حق اختراع رادیوی پایه را به ثبت رساند (به شماره US645576) یک سال بعد ، او طرز کار یک قایق کنترل از راه دور را به ارتش ایالات متحده نشان داد و معتقد بود که ارتش به چیزهایی نظیر اژدرهایی با هدایت رادیویی نیاز خواهد داشت.

    این دستگاهها دارای یک کوهیرر ابداعی و یک سری از گیتهای منطقی بودند. کنترل از راه دور رادیویی تا دهه 1960م یا همان عصر فضا تازگی خودش را حفظ کرد. در همان سال ، تسلا یک شمع الکتریکی برای موتورهای گازوئیلی اختراع کرد که طرز کارش تقریبا مشابه فرآیند بکار رفته توسط موتور احتراق داخلی پیشرفته بود.
    ورود به کلورادو اسپرینگس

    در سال 1899م تسلا تصمیم گرفت که به کلورادو اسپرینگس رفته و با داشتن مکانی برای آزمایشات فشار قوی و فرکانس بالا ، تحقیقاتش را آغاز کند. او این مکان را اولا بخاطر طوفانهای همیشگی‌اش ، ارتفاع بالا (که در آن هوا به علت فشار پایین ، توانایی شکست دی الکتریک کمتری داشته و راحتتر منجر به یونیزاسیون می‌شود) و خشکی هوا (که نشتی بار الکتریکی را از طریق عایقها کمینه می‌کند) ، انتخاب کرد. و ثانیا هزینه‌ها رایگان بودند و توان الکتریکی از شرکت برق E1 پاسو فراهم می‌شد.

    امروزه ، جدولهای شدت مغناطیسی نیز نشان می‌دهند که زمین اطراف آزمایشگاههای او میدان مغناطیسی چگالتری را نسبت به محیط اطراف دارد. تسلا در تاریخ 17 می 1899م به کلورادو اسپرینگس رسید. پیش از رسیدن به خبرنگاران گفت که او در حال انجام آزمایشاتی برای ارسال سیگنالها از قله پیکس به پاریس بوده است. تسلا خاطراتی از آزمایشاتش را در کلورادو اسپرینگس که حدود 9 ماه را در آنجا سپری کرد، نگاه داشت. این خاطرات شامل: 500 صفحه از دست نوشته‌های تسلا و حدود 200 طراحی که بین 1 ژوئن 1899م و 7 ژانویه 1900م به ترتیب تاریخی انجام شده به همراه توضیحات آزمایشاتش ، می‌شود.

    او در حال ساخت سیستمی بود برای تلگراف بی‌سیم ، تلفن و انتقال توان ، که با الکتریسیته فشار قوی آزمایش می‌شدند و امکان انتقال بیسیم و توزیع مقادیر بالای انرژی الکتریکی در طول فواصل بلند را داشت. او همچنین سیستمی را برای تحقیقات جغرافیایی سیسمولوژی طراحی کرد که او آنرا تلجیودینامیکسنامید ... و بیان داشت که از یک دنباله بلند انفجارهای کوچک می‌توان برای یافتن سنگهای معدن و ایجاد زمین لرزه‌هایی که قادر به تخریب زمین باشد، استفاده کرد. او این آزمایش را انجام نداد چرا که گمان می‌کرد نتیجه مطلوبی نخواهد داشت.
    ساخت و ساز آزمایشگاه

    کمی بعد از رسیدن به کلورادو اسپرینگس ‏‏، تسلا و یک پیمان کار محلی و تعدادی از دستیارانش شروع به ساخت یک آزمایشگاه کردند. آزمایشگاه در نوب هیل واقع در شرق مدرسه نابینایان و ناشنوایان کلورادو و یک مایلی (1.6 کیلومتر) شرق مرکز شهر ، تأسیس شده بود. اهداف این آزمایشگاه در ابتدا آزمایش با الکتریسیته فرکانس بالا و دیگر پدیده‌ها و دوما تحقیق بر روی انتقال بیسیم توان الکتریکی بود.

    تسلا برای آزمایشگاه ، یک ساختمان پنجاه در شصت فوت (15 در 18 متر) با یک سقف هشتاد فوتی (24متر) در نظر گرفت. یک آنتن هادی یک صد و چهل و دو فوتی (43 متر) با یک توپ چوبی پوشیده شده با فویل روی ، به ضخامت سی اینچ (760 میلیمتر) ، بر روی پشت بام برافراشته شده بود. پشت بام برای جلوگیری از آتش سوزی ناشی از جرقه‌ها و دیگر اثرات خطرناک آزمایشات ، صاف شده بود. آزمایشگاه تجهیزات و دستگاههای حساسی داشت.
    فرستنده تقویت کننده

    این آزمایشگاه دارای بزرگترین سیم پیچی تسلا بود که تا بحال ساخته شده است که قطرش پنجاه و دو فوت (16 متر) بود و به عنوان فرستنده بزرگ کننده (MT) شناخته می‌شد. این دستگاه بر خلاف سیم پیچهای تسلای کلاسیک ، یک سیستم تقویت کننده سه سیم پیچه بود که نیازمند تحلیلهای مختلفی ، متفاوت از تحلیل بر اساس سیم پیچهای رزونانسی کوپل شده ثابت متمرکز بود. این دستگاه در یک فرکانس طبیعی یک چهارم طول موج نوسان می‌کرد و می‌توانست در یک حالت موج پیوسته و در یک حالت نوسانی موج ناقص میرا شده نیز کار کند. مطابق محاسبات ، تسلا از این دستگاه برای ارسال دهها هزار وات توان بصورت بیسیم استفاده کرده است. این دستگاه می‌توانسته میلیونها ولت الکتریسیته را تولید کرده و صاعقه‌هایی بلندتر از یک صد فوت (30 متر) را بوجود بیاورد.

    تسلا اولین کسی بود که اثرات الکتریکی در حد صاعقه را بوجود آورد. دستگاه MT رعدهایی را بوجود آورد که از فواصلی به اندازه کریپل کریک شنیده می‌شدند. مردم نزدیک آزمایشگاه جرقه‌هایی را مشاهده می‌کردند که از زمین و از طریق کفشهایشان ، به پاهایشان ساطع می شد. برخی جرقه های الکتریکی را از شیر آتشنشانی مشاهده می‌کردند (تسلا برای مدتی زمین کردن را توسط لوله کشی شهر زمین انجام می‌داد). محیط اطراف آزمایشگاه با یک کرونای آبی، درخشان شده بود (مشابه آتش الموی مقدس).

    یکی از آزمایشات تسلا با MT، ژنراتور شرکت برق کلورادو اسپرینگس را به دلیل باز خورد ژنراتورهای شهر ، از بین برد و شهر را دچار خاموشی کرد. شرکت از دسترسی تسلا به تغذیه ژنراتورهای پشتیبان در صورت عدم تعمیر ژنراتور اولیه با هزینه خود تسلا ، جلوگیری به عمل آورد. طی چند روز ، این ژنراتور دوباره به راه افتاد.
    مدارات تنظیم شده

    به علاوه تسلا ترانسفورماتورهای رزونانسی بسیار کوچکی ساخت و ایده مدارات الکتریکی تنظیم شده را کشف کرد. او همچنین تعدادی کوهیرر را برای جداسازی و دریافت امواج الکترومغناطیس ساخت و کوهیرر دوار را طراحی کرد و از آن برای شناسایی انواع خاص پدیده‌های الکترو مغناطیسی که مشاهده کرده بود، استفاده کرد. این دستگاهها دارای مکانیسمی متشکل از چرخه‌ای دنده دار بودند که توسط یک مکانیسم رانشی فنری حلقوی که استوانه‌های شیشه‌ای کوچکی را می‌چرخاند، گردانده می‌شدند. این آزمایشات آخرین مرحله سالهای کار بر روی مدارات تنظیم شده هم زمان شده بود.

    تسلا در تاریخ 3 ژولای ، 1899م در دفترچه‌اش نوشت که یک ترانسفورماتور رزونانسی جداگانه که در فرکانسی مشابه فرکانس یک ترانسفورماتور بزرگتر و تنظیم شده با ولتاژ بالاتر ، انرژی را از سیم پیچی بزرگتر که به عنوان یک فرستنده انرژی بیسیم عمل می‌کند، دریافت و ارسال می کند. از این مطلب برای تصویب حق انحصاری اختراع تسلا برای رادیو در طی آخرین مباحث مطرح شده دادگاه استفاده شده است. این سیم پیچهای رزونانس فرکانس بالای هسته هوایی ، شکل ابتدایی سیستمهای رادیویی تا رادار و تصویر نگاری رزونانسی مغناطیسی پزشکی بودند.
    انتشار و رزونانس

    در تاریخ 3 ژولای ، 1899م تسلا امواج ساکن زمینی را در داخل زمین کشف کرد. او نشان داد که زمین مانند یک هادی نرم و صیقل خورده رفتار می‌کند و دارای ارتعاشات الکتریکی است. او امواجی را مورد آزمایش قرار داد که ویژگیشان یک کمبود ارتعاش در نقاطی بود که بین آن نقاط نواحی ارتعاش حداکثر ، بصورت دورهایی رخ می‌دهد. این امواج ایستا توسط محدود کردن امواج در مرزهای هادی ساخته شده ، ایجاد می‌شده‌اند. تسلا نشان داد که زمین می‌تواند به فرکانسهای از پیش تعریف شده ارتعاشات الکتریکی پاسخ دهد. در این هنگام ، تسلا فهمید که دریافت و ارسال توان در اطراف جهان ممکن است.

    تسلا آزمایشاتی را به منظور فهمیدن نحوه انتشار الکترومغناطیسی و رزونانس زمین انجام داد. از روی اسنادی که به دقت موجود هستند (از عکسهای مختلف گرفته تا تاریخ آزمایشات) معلوم است که او صدها لامپ را از فاصله 25 مایلی (40 کیلومتر) بصورت بی‌سیم روشن کرده است. او چندین کیلومتر سیگنالهایی را ارسال کرد و لامپهای نئون را که از طریق زمین هدایت می‌شدند روشن کرد.

    او در رابطه با روشهای بهینه سازی یون کره برای ارسال انرژی بدون سیم در طول فواصل بلند ، تحقیق کرد. او در تحقیقاتش فرکانسهای بسیار پایینی از طریق زمین و بخشهایی از یون کره که لایه طرف سنگین کنلی خوانده می‌شد، ارسال کرد. تسلا محاسبات ریاضیاش را بر پایه آزمایشاتش انجام داد و کشف کرد که فرکانس رزونانس این بخش تقریبا هشت هرتز است. در دهه 1950 محققین تأیید کردند که فرکانس رزونانس در این محدوده بود.
    امواج کیهانی

    در آزمایشگاه کلورادو اسپرینگس تسلا، سیگنالهای رادیویی فرا زمینی را ضبط کرد و یافته‌هایش را در برخی از ژورنالهای آن زمان منتشر کرد. اطلاعات و اخبار او توسط کمیته علمی که سخنان او را نپذیرفته بودند رد شد. او متوجه شد که اندازه گیریهای گیرنده او از سیگنالهای مکرر با سیگنالهایی که او از طوفانها و نویز زمین دریافت کرده بود، اساسا متفاوت بودند. خصوصا این که او بعدا به یاد آورد که سیگنالها بصورت گروههایی از کلیکهای 1تایی ، 2 تایی ،3تایی و 4 تایی باهم ظاهر شدند.

    او در مقاله‌ای به نام یک چشم عظیم در حال دیدن اطراف جهان در 25 فوریه 1923م عنوان کرد که: بیست و دو سال پیش هنگام انجام آزمایش در کلورادو با یک دستگاه توان بی‌سیم ، به شواهدی تجربی غیر عادیای از وجود حیات در مریخ دست یافتم. من یک گیرنده بی‌سیم با حساسیت فوق العاده را بدون این که هیچ چیزی را بدانم ساخته بودم و بدین وسیله سیگنالهایی را دریافت کردم که من از آنها به عنوان 1-2-3-4 تعبیر می‌کنم. من اعتقاد دارم که مریخیها از اعداد برای ارتباطات استفاده می‌کنند چرا که اعداد جهانی هستند. (تلگرام آلبانی &#8212 25 فوریه ، 1923م)

    تسلا بوضوح احساس کرد که گروههای سیگنال از سیاره مریخ نشأت گرفته‌اند. در سال 1996م


    منبع :دانشنامه رشد
    حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد
    بنمود جمال و عاشق زارم کرد
    من خفته بدم به ناز در کتم عدم
    حسن تو به دست خویش بیدارم کرد

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •