بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 از مجموع 4

موضوع: جعبه عبادت(جالبه بخوانید)

  1. #1
    SaHaR-A آواتار ها
    • 2,460

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته تالار عکس
    تاریخ عضویت
    Oct 2008
    محل تحصیل
    شیراز
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    راه های ارتباطی

    پیش فرض جعبه عبادت(جالبه بخوانید)


    دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن كرده بود؛
    فریب می‌فروخت.
    مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌كردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند.


    توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و جنایت ،‌ جاه‌طلبی و ...
    هر كس چیزی می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد.
    بعضی‌ها تكه‌ای از قلبشان را می‌دادند و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را.
    بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند و بعضی آزادگیشان را.

    شیطان می‌خندید و دهانش بوی گند جهنم می‌داد. حالم را به هم می‌زد.
    دلم می‌خواست همه نفرتم را توی صورتش تف كنم


    انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت: من كاری با كسی ندارم،
    ‌فقط گوشه‌ای بساطم را پهن كرده‌ام و آرام نجوا می‌كنم.


    نه قیل و قال می‌كنم و نه كسی را مجبور می‌كنم چیزی از من بخرد. می‌بینی!

    آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند.
    جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیك‌تر آورد و گفت‌:
    البته تو با اینها فرق می‌كنی.
    تو زیركی و مومن. زیركی و ایمان، آدم را نجات می‌دهد.
    اینها ساده‌اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می‌خورند
    از شیطان بدم می‌آمد. حرف‌هایش اما شیرین بود. گذاشتم كه حرف بزند و
    او هی گفت و گفت و گفت
    ساعت‌ها كنار بساطش نشستم تا این كه چشمم به جعبه‌ی عبادت افتاد
    كه لا به لای چیز‌های دیگر بود
    دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم.
    با خودم گفتم: بگذار یك بار هم شده كسی، چیزی از شیطان بدزدد.

    بگذار یك بار هم او فریب بخورد.

    به خانه آمدم و در كوچك جعبه عبادت را باز كردم.
    توی آن اما جز غرور چیزی نبود.
    جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت.

    فریب خورده بودم، فریب. دستم را روی قلبم گذاشتم،‌نبود!
    فهمیدم كه آن را كنار بساط شیطان جا گذاشته‌ام.

    تمام راه را دویدم. تمام راه لعنتش كردم. تمام راه خدا خدا كردم.
    می‌خواستم یقه نامردش را بگیرم.
    عبادت دروغی‌اش را توی سرش بكوبم و قلبم را پس بگیرم.
    به میدان رسیدم، شیطان اما نبود.


    آن وقت نشستم و های های گریه كردم. اشك‌هایم كه تمام شد،‌
    بلند شدم تا بی‌دلی‌ام را با خود ببرم كه صدایی شنیدم،

    صدای قلبم را
    و همان‌جا بی‌اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم.
    به شكرانه ی قلبی كه پیدا شده بود.
    ======================
    پیشاپیش رسیدن سال نو را به تمامی دوستان همراه تبریک
    میگویم ..

    به امید این که در سال جدید هیچ قلبی به بهانه ی
    عبادت کنار بساط شیطان جا نماند.












  2. #2
    yamahdi آواتار ها
    • 686

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته تالار الهیات و معارف اسلامي
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    ادبیات فارسی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    خیلی قشنگ بود
    مطالب هم طوری نوشته شده بودکه آدم حال داشت تاآخربخونه
    خیلی ممنون.
    عشق یعنی اشک توبه درقنوت
    خواندنش بانام غفارالذنوب
    عشق یعنی چشم هاهم دررکوع
    شرمگین ازنام ستارالعیوب
    عشق یعنی سرسجودودل سجود
    ذکریارب یارب ازعمق وجود

  3. #3
    فرناز88 آواتار ها
    • 154

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل تحصیل
    دامغان
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    روانشناسی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    خیلی جالب و پر معنا بود ممنون

  4. #4
    TAHA آواتار ها
    • 9,180
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    PNU-CLUB
    شغل , تخصص
    PNU-CLUB
    رشته تحصیلی
    PNU-CLUB
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بسيار جالب و خواندني بود.
    من كه لذت بردم.
    ممنون سحري خانوم

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •