تبنا. احمد
مقدمه
كارآفريني چيست ؟
تضمین حیات، بقا، پیشرفت و تغییرات مفید شورها نیازمند نوآوری، ابداع و خلق محصولات و خدمات جدید می باشد. چنین رویدادی میسر نیست مگر توسط افرادی که بتوانند با ایجاد تحول در سازمان ها یا تاسیس شرکت های نو این امر را محقق سازند، این افراد کارافرین هستند. مفهوم کارافرین اولین بار در فرانسه برای افرادی به کار می رفت که در جنگهای سده ی شانزدهم میلادی مخاطره ی یک جنگ را می پذیرفتند و به استقبال مرگ می رفتند اما امروزه کارافرین کسی است که مخاطره یک فعالیت اقتصادی را می پذیرد و دست به نواوری میزند. جفری تیمونز کارافرین را ایجاد کننده ی یک چیز ارزشمند از هیچ می داند. کارافرینی در واقع پلی بین علم و بازار می باشد که آن فرد کارافرین با ایده های نو و خلاق و شناسایی فرصت های جدید و بسیج منابع مبادرت به کسب و کار می نماید. که توام با پذیرش ریسک و منجر به معرفی محصول یا خدمتی جدید به جامعه می گردد. کارافرین کسی است که براحتی از کنار مسئل و مشگلات اطراف خود نمی گذرد چون حلال مشکلات هستند. کارافرینی دربردارنده ی معنای موفقیت در زمینه ی ایجاد محصولات، ابداعات، کیفیت و خدمات نوین مورد نیاز مردم است در حقیقت ایجاد کسب و کار جدید با مزایای فراواوان از هیچ است. "ای.آ.باتلر" مفسر روزنامه ی تجاری آن را شوق خلقت می نامد. امروزه بیشتر مشاغل جدید، کالاها و خدمات برتر، فن آوریهای نوین و پیشرفت ها عموما از مراکز کارافرینی نشات میگیرند. از مزایای کارافرینی می توان به دستمزد بالا، امنیت شغلی، اجاد دارایی، استقلال کاری و رضایتمندی شغلی اشاره کرد. با وجود این مزایا بیشتر افراد جامعه به دلیل ترس از شکست ، ریسک، عدم اطمینان و فکر بی پولی دست به این کار نمی زنند.


نقش کارافرین: به طور کلی کارافرین در در کار خود خلاقیت دارد و نوآوری میکند، از موقعیت های اقتصادی نهایت استفاده را می کندبرای آینده خود برنامه ریزی می کند و به درستی تصمیم می گیرد و به برنامه ها نظم می بخشد و با فروش تولیدات خود (با سود مناسب) تولید سرمایه می کند.
ضرورت کارافرینی: در حال حاضر سالانه تعداد قابل توجهی از دانشجویان دانشگاههای کشور فارغ التحصیل می شوند ک کمتر از 20 درصد این افراد شانس ورود به بدنه ی دولت را دارند که آنهم با با توجه به روابط بسیار پیچیده ی حاکم بر امر استخدام ( به جای ضوابط) این درصد کمتر خواهد بود. البته این مطلب نشان از ارجحیت کار دولتی بر خصوصی نیست بلکه ناشی از نوع تربیت جویندگان کار در دانشگاهها و جامعه است. بنابراین دانشجویان و افراد جامعه باید بدانند که چگونه باید خود شخصا یک فعالیت اقتصادی را راه اندازی کنند؟ آن را گسترش دهند؟ دست به کارهای خلاق زده و تکنیک های خلاقیت را در کار خود استفاده نمایند؟ کار خود را مدیریت کنند؟ محصول خود را بفروشند؟ و با دیگران ارتباط برقرار کنند؟
خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی: نقش این 3 عامل را در کارآفرینی می توان به این ترتیب خلاصه نمود، خلاقیت یک توانایی فکری است که می تواند به یک اختراع یا ایده ی بکر در فرد خلاق منجر شود. نوآوری فرآیندی است که این اختراع یا ایده را به محصول یا خدمتی که به بازار قابل عرضه است تبدیل می کند. کارآفرینی ویژگی فردی است ک هبه عزمی راسخ با وجود موانع بسیار در رساندن یک محصول به بازار فرآیند نوآوری را با مفقیت هدایت می کندن کارآفرینی مستلزم نوع ویژه ای از خلاقیت است و همچنین در تمامی مراحل نوآوری از ایجاد ایده اولیه تا تا تامین منابع مالی و فروش همه مستلزم خلاقیت است. در همه تعاریفی که از خلاقیت شده 2 مفهوم تازگی و نو بودن و دیگری
ارزشمندی و تناسب مشترک می باشد. (Amabile ) آمابیل را 3 عنصر مهارتهای مربوط به قلمرو یا موضوع، مهارتهای
مربوط به خلاقیت و در نهایت انگیزه تشکیل می دهد.
مهارتهای موضوعی: دانش و شناخت ما نسبت به موضوع، حقایق، اصول و نظریات در آن موضوع می باشد.
مهارتهای مربوط به خلاقیت: این مهارتها با شکستن قالبهای خشک ذهنی مهارتهای موضوعی را در راههای جدید به کار می گیرند یعنی از مهارتهای موضوعی به شکل جدیدی استفاده می کند. مهارت های خلاقیت با ارزش های فکری زیر همراه است:
1.شکستن عادتها. 2.به تعویق انداختن قضاوتها و ارزیابی. 3.درک پیچیدگی مسائل با توجه به درگیر بودن با آن. 4.متفاوت دیدین مسائل و مشاهده امور به شیوه ای تازه که قبلاتوجه کافی بدان نشده بود. 5.وسعت فکر و برقراری ارتباط بین ایدهای متفاوت. تکنیکهای توفان فکری، اسکمر، اسینکتیس و ... این ارزشها را تقویت می نماید.
انگیزه: یکی از عناصر مهم و شاید مهمترین عنصر است. انسان بدون داشتن انگیزه درونی و بیرونی نمی تواند کار خلاقانه انجام دهد. اگر انگیزه درونی باشد انجام کار برای افراد لذت بخش خواد بود. آمابیل می گوید: انگیزه درونی مهمترین نقش را در خلاقیت ایفا می کند. اگر افراد از ابتدای کار بدان علاقه ی درونی داشته باشند و با لذت و رضایت وارد کار شوند و نه فشار خارجی آنگاه می توانند از خود خلاقیت و نوآوری بروز دهند.
فرآیند خلاقیت: فرآیند شکل گیری راه حل های خلاق و مسائل و گامهایی که در این فرایند برداشته می شود را خلاقیت گویند. در این زمینه آمابیل اگوی جالبی از فرآیند خلاقیت ارائه کرده است که شامل چهار مرحله اساسی عرضه مسئله، آمدگی یا اماده کردن، ایجاد پاسخ و اثبات پاسخ است. در مرحله اول (ارائه کار یا مسئله) انگیزه تاثیر مهمی داردچراکه جهت شروع فرآیندی خلاق وجود انگیزه ضرورت دارد. در مرحله ی دوم که آمادگی برای پاسخ یا راه حل مسئله است بررسی، جستجو، مطالعه و جمع آوری مدارک در خصوص موضوع انجام می پذیرد. به رغم باور عمومی این مدل حاکی از آن است که اطلاعات بیشتر موجب خلاقیت بیشتر نمی گرددطبق تححقیقات دانش مهم نیست بلکه راه کسب آن مهم است. در مرحله ی سوم جستجوی حافظه و محیط اطراف برای ایجاد بهترین راه حل ممکن است. که انگیزه و مهارت های خلاقیت در این مرحله موثر است. در مرحله ی چهارم در آزمایش پاسخ مهارتهای مربوط به موضوع ضرورتی است که بتوان پاسخ را با مقیاس و اطلاعات موجود مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که آیا راه حل موفقیت آمیز بوده یا اینکه پاسخ مستدل نیست و امکان تولید وجود ندارد و راه حل به شکست انجامیده است و یا اینکه این راه حل توانسته است ما را به هدف نزدیک تر کند.
نوآوری: نوآوری یا ابداع، علمی و کاربردی ساختن افکار و اندیشه های نو و بدیع ناشی از خلاقیت است. نوآوری تبدیل خلاقیت (ایده نو) به عمل یا نتیجه پر سود است.
فرآیند نوآوری: نياز يا فرصت؟ زمانی که در سازمان مشكل پيش مي‌آيد یا مديران از فرآيند ناراضي هستند نیاز به محصول یا خدمتی جدید احساس می شود، در این زمان است که نوآوری در سیستم بوجود می آید.
نظر یا ایده: ارائه ی راه حل جدیدی برای ایجاد کارهاست که در قالب نظر،طرح و یا برنامه می تواند ارائه گردد.
پذیرفتن: در این مرحله ارزیابی صورت می گیرد و مدیران یا خود فرد تصمیم میگیرند آن ایده را اجرا کنند و وسابل و امکانات و منابع مادی و انسانی مورد نیاز را برای اجرای ایده تدارک می بینند.
کارآفرینی: فرآيندي است كه فرد كارآفرين با ايده هاي نو و خلاق و شناسايي فرصتهاي جديد و بسيج منابع ، مبادرت به ايجاد كسب و كار و شركتهاي نو نموده كه توأم با پذيرش ريسك و مخاطره است و منجر به معرفي محصول و يا خدمت جديدي به جامعه مي‌گردد.
فرآيند كارآفريني: این فرایند شامل 3 مرحله ی: مقدماتی، تاسیس و توسعه است.
مرحله ی مقدماتی: شخص ابتدا تصميم به کسب درآمد مي گيرد و سپس فرصتي را تشخيص مي دهد و براي
استفاده از آن فرصت در ذهنش ایده ای شکل می گیرد و بعد آن ايده را بر روي كاغذ آورده و آنرا نظم مي‌دهد و به
شكل يك طرح شغلي (Busines Plan ) در مي‌آورد.
مرحله تأسيس در اين مرحله شخص شروع به تدارك و سازماندهي منابع براي شركت تازه‌ تاسیس خود مي‌نماید و منابع اساسي را مطابق با طرح شغلي يا مقدماتي تركيب مي‌كند تا بتواند كسب و كار خود را شروع كند.
مرحله توسعه : در اين مرحله شخص كانالهايي را براي ارتباط با بازار كشف و محصول خود را وارد بازار مي‌كند و بعد آنچه در دستور كار شرکت براي توسعه قرار مي‌گيرد عبارتست از افزایش سرمايه در گردش، تأمين مواد اوليه مورد نیاز، ايجاد شبكه‌اي در بازار و مديريت منابع انساني ، عمليات و امور اداري، نوآوری و خلاقیت در محصول یا خدمت و با روز کردن همیشگی آن.

کارآفرينى در هفت گام
گام اول: آغاز كار يك مبارزه است:
آغاز يك كسب و كار جديد چالشى سخت، نوميدكننده و سرشار از نگرانى است. اين كار به شجاعت و پايدارى لجوجانه نياز دارد. كارآفرينان بايد براى برخورد با مشكلات عذاب آورى آماده باشند كه تنها با استقامت و پافشارى سخت و مداوم برطرف مى شوند. هر كسب و كار تازه اى را كه شروع مى كنيد علاوه بر مشكلات معمول‏، مشكلات خاص خود را دارد. هر كارآفرين در شروع كار مجبور است راه خود را از ميان طيف بى پايان مشكلات باز كند. تمام اين مسايل و مشكلات قابل حل اند. كسانى كه مقاومت مى كنند و از مشكلات نمى هراسند از سياهى بيرون مى آيند. نكته مهمى كه يك كارآفرين در آغاز كار بايد آن را در نظر داشته باشد اين است كه گاه، پول پاداشى نيست كه فوراَ بدست آيد. اما تجربه مى تواند از مثقال ها طلا ارزشمندتر باشد. چرا كه نرخ بهره بسيار بالايى دارد كه قطعاَ جايى به كار شما خواهد آمد. هر چه ثروت خود را ديرتر به دست آوريد، آن ثروت بيشتر خواهد بود.

گام دوم: چگونه يك زمينه كارى مناسب بيابيد:
كسب و كارى كه شروع مى كنيد حتى االامكان بايد مبتنى بر يك فكر تازه باشد. راه رسيدن به چنين ايده يا مفهومي، تمركز بر حل يك مشكل يا برآورده ساختن نيازى در جامعه است كه اخيراَ به آن توجه نشده است. براى آنكه گام دوم كارآفرينى را برداريم بايد نكات زير را رعايت كنيم.1- نيازهاى شما، نيازهاى ديگران نيز هست. مردم خيلى بيش از آنچه متفاوت به نظر مى رسند به هم شبيه اند. يأس ها و اميدهاى شما همان يأس ها و اميدهايى است كه همسايه شما دارد. موفقيت شما به تجزيه و تحليلى كه از خود داريد يا شناختتان از ديگران، بستگى دارد. اگر شما به طور جدى به دنبال موقعيت و موفقيت باشيد، شانس در خانه شما را هم خواهد زد. وقتى آماده مى شويد، آنچه را به دنبالش هستيد خواهيد يافت. اگر احتياجات، خواسته ها و نااميدى هاى كوچك خود را دقيق بررسى كنيد، فرصتى را كشف خواهيد كرد. در خانه، در محل كار، حتى در زمان تفريح بايد هر روز به واكنش هاى خود توجه كنيد، چرا ناراضى هستيد، چه چيز شما را عصبى مى كند، چه آرزويى داريد، دلتان چه مى خواهد؟ احتياجات شما نيازهاى همگانى است، از ديگران هم غافل نمانيد. اطرافيان در محل كار يا خانه چه مشكلاتى دارند؟ شما چگونه مى توانيد حلال مشكلات آنها باشيد؟ چگونه مى توانيد نيازهاى و خواسته هاى آنان را برآوريد؟2 - براى پيشرفت، بايد يك شكاف بازار بيابيد، آنگاه كسب و كار شما هدفى خواهد داشت. تقليد از تلاش هاى رقبا كارى بيهوده است. شما مراد خود را بيابيد. به ديگران خدمت كنيد. زندگى را براى مشتريان خود بهتر، ساده تر، شادتر و سودمندتر كنيد. به اين ترتيب پول دار خواهيد شد. كارآفرين بايد در توليد كالا و ارايه خدمات بالاتر از حد وظيفه عمل كند. اين طرز برخورد شكاف هاى بازار را بهتر از هر روش ديگرى پر مى كند. فرصت، چيزى بيش از يك روش بهتر براى ارائه خدمات و رفع نيازهاى جامعه بشرى نيست. در واقع «از هر دستى بدهيد، از همان دست پس خواهيد گرفت.»«هنرى كايزر» كسى كه تاكنون يكصد شركت تاسيس كرده است در اين خصوص توصيه مى كند‎؛ « هرچه خدمات بهترى ارائه كنيد، پيشرفت بهترى خواهيد داشت. اگر هدف شما جسورانه و والا باشد، مى توانيد به دنبال خدمات جديدترى براى رفع نيازهاى ديگران باشيد… اعتراف مى كنم كه هر گاه نياز برطرف نشده اى مى بينم. شوق عجيبى به رفع آن پيدا مى كنم. موقعيت هاى ارايه محصولات و خدمات جديد همانند ايده ها و اشتياق هاى انسانى بى پايان اند.»3- كارهاى خدماتى براى شروع ساده تر از كارهاى توليدى اند. تنها تحولى كه در يك شركت خدماتى به آن نياز داريد، ارائه برترين خدمات است. خدمات ضعيف را بررسى كنيد، به فرصت هاى ناگفته اى دست خواهيد يافت. فرمول موفقيت « در كارآفرينى به اين صورت است؛«ارائه خدمات، كمى بهتر و كمى بيشتر» . «اى.دبليو. ستاتلر»، موسس هتل هاى ستاتلر، شعارى دارد كه مى توانيد آن را شالوده فرمول موفقيت خود بدانيد، رمز ساده اى كه اگر به آن مجهز باشيد، مى توانيد محله و يا حتى كشور را فتح كنيد: «زندگى خدمت است، كسى كه پيشرفت مى كند كسى است كه به همنوعان خود كمى بيشتر، كمى بهتر خدمت كند.»بهتر آن است كه به سخنان «هنرى فورد» نيز در اين خصوص گوش فرا دهيم: «مشكل خيلى از ما در دنياى كسب و كار اين است كه بيش از هر چيز به دلارهايى فكر مى كنيم كه مى خواهيم كسب كنيم و از همان آغاز، راه را اشتباه مى رويم. من به شما اطمينان مى دهم كه اگر شخص به ارائه خدمات در كسب و كار خود عقيده داشته باشد، نيازى ندارد نگران سودآورى كارش باشد. او قطعاَ به پول خواهد رسيد. ايده خدمات رسانى در كسب و كار، بالاترين تضمين موفقيتى است كه شخص مى تواند داشته باشد.»
4- شركتى بامحصولى جديد، بايد بر كيفيت تاكيد كند. محصولى توليد كنيد كه بيش از يك مزيت سودآور داشته باشد. به دنبال فروش هاى قابل تكرار و هميشگى باشيد. «چارلز وال گرين» موسس يك فروشگاه زنجيره اي، در اين خصوص توصيه مى كند: «بزرگترين فرصت شغلى هر فرد معمولي، دقيقاَ توسط كارى ايجاد مى شود كه به آن مشغول است. كارى كه فرد انجام مى دهد، هر چقدر هم كه دون پايه باشد، باز، در آن كار سريع تر از هر كار ديگر مى تواند پيشرفت كند. آدم متوسطى مثل من كه هيچ هنر خاصى ندارد، بهتر است به كسب و كارى بچسبد كه به آن وارد است.»5 - كارى كه شروع مى كنيد احتمالاَ هدف ثابت شما نخواهد بود. پس از آغاز كار ايده ها و فرصت هاى جديد به ذهن تان خطور خواهد كرد كه پاداش هاى بزرگ ترى خواهند داشت. به دنبال راه هايى براى چند برابر كردن امكان سوددهى باشيد. در جستجوى كسب و كارهاى جديدى باشيد كه امكانات جنبى داشته باشد. 6 - شايد تصميم به خريد كسب و كارى داريد. در صورت داشتن سرمايه لازم، اين كار مزاياى مشخصى دارد. ولى براى موفق شدن، همچنان براى كشف موقعيت ها و متحول كردن آنها، به نبوغ كارآفرينى نياز داريد. پيشنهادهاى زير براى موفقيت شما ارايه مى گردد: - اگر شما وسيله اى را اختراع مى كنيد، در دنياى خالى مخترعان گرفتار نشويد، بيرون برويد و اختراعات را به اهل فن، سرمايه گذاران و ديگران متخصصان نشان دهيد. حتى اگر توصيه هاى نوميد كننده هم دريافت كنيد، مهم نيست. لااقل به واقعيت هايى در مورد محصول خود پى مى بريد. از اين اطلاعات به عنوان عاملى براى پيشرفت استفاده كنيد. - از در جا زدن در برنامه هاى بزرگ و اساسى كه يكى از مهمترين مشكلات جامعه بشرى را حل خواهند كرد، بپرهيزيد، آنها معمولاَ خوره پول اند و بيشتر اوقات قابل اجرا هم نيستند، با پروژه هاى كوچك ولى مورد نياز، شروع كنيد. - ممكن است كار يا سرگرمى موقتى وجود داشته باشد كه كسى را پولدار كند، ولى اينها همه پديده هايى گذرا هستند، شما چيزى مى خواهيد كه ده سال يا بيشتر به توليد آن ادامه دهيد. در اين صورت است كه سود واقعى به دست خواهيد آورد.- ايده شما براى ايجاد يك كسب و كار تازه مى تواد واجد يا فاقد مزاياى باشد، اما تا آن كسب و كار را راه نياندازيد، نمى توانيد اين نكته را ثابت كنيد. بايد كار را شروع كنيد و تصميم بگيريد كه يك كارآفرين باشيد.
گام سوم؛ چگونه شركت خود را راه اندازيد؟
شما به عنوان يك كارآفرين بايد محصول يا خدمت خاص خود را، در چارچوب بازار، در كنار محصولات و خدمات رقابتى ديگر، به پادشاهان بازار عرضه كنيد. اين پادشاهان بازار همانا مصرف كنندگان اند. شما بايد با كالاهاى خدماتى پرمزيت، اين فرمانروايان را راضى نگهداريد. «چارلز كترينگ»، يكى از بزرگترين كارآفرينان نوآور دنيا، در اين خصوص می گويد: «در كسب و كار، آن كسى كه هرگز درباره اش فكر نمى كنيد و او را نمى شناسيد، مى نشيند و كل جريان را كنترل مى كند. آن شخص، مشترى شما است. هميشه گفته ام تمام سود و زيانى كه در دفاتر يك توليد كننده ديده مى شود، حاصل تشويق ها و تحذيرهاى مشتريان است.»گام هاى اساسى اوليه براى راه اندازى يك شركت كه محصول يا خدمتى جديد را ارائه مى كند‏، مى توان به شرح زير برشمرد.1- نخست بايد، طرحى براى كسب و كار ترسيم كنيد؛ هر گاه ايده اى براى ايجاد يك كسب و كار داريد، طرح آن را بنوسيد. اين كار، در آينده به كارتان خواهد آمد. 2- براى نخستين سال عمليات خود بودجه اى تنظيم كنيد. اين كار ميزان پول مورد نياز شما را تعيين خواهد كرد. يك بودجه، بايد مشخص كند كه براى عمليات سالانه چقدر پول نياز خواهيد داشت. سپس بايد اين پول را تهيه كنيد. 3- مرحله بعدى در راه اندازى كسب و كار جديد، تهيه سرمايه است. يافتن سرمايه براى كسب و كار نو آسانتر از آن است كه مى پنداريد. بايد كارى كنيد كه سرمايه گذاران شما را باور كنند و شما را به عنوان يك موقعيت بسيار سودآور ببينند. «ويليام لير» در اين خصوص مى گويد: «بسيارى از افراد نمى دانند كه در آغاز راه اندازى يك كسب و كار جديد، آيا بايد زير بار قرض بروند؟ من مى گويم اين بستگى به شعور فرد دارد. اگر شخصى كاملاَ در مورد كسب و كار جديدش مطمئن است بايد خانه را گرو بگذارد. من بارها براى حفظ كسب و كارم همه چيزم را گرو گذاشته ام. در واقع، زمانى را به ياد مى آورم كه به نظرم مى رسيد به همه كس در اين كشور بدهكارم. به هر حال، بدون توجه به چگونگى آغاز كار، دير يا زود شما هم بايد زير بار چنين تعهداتى برويد.»4- اگر از كارهاى كوچك شروع كنيد، هيچ راهى مگر ترقى نداريد. شروع از كار كوچك بسيار كمتر از آغاز كارهاى بزرگ نياز به پول دارد. چنين شروعى شما را قادر مى سازد بر كل بنياد كسب و كارتان احاطه داشته باشيد. 5- گام اساسى ديگر در راه اندازى كسب و كار جديد، انتخاب يك وكيل است. در همان اوان كار به وكيلى خوب نياز داريد.6- نامگذارى شركت و به ثبت رساندن آن گام اساسى ديگرى است كه براى راه اندازى شركت خود بايد آن را انجام دهيد. به شكل هاى مختلفى مى توانيد شركت جديد
خود را پايه گذاريد، ولى به شما توصيه مى كنيم، موسسه اى خصوصى بمانيد. 7- وجود شريك در اوان كار نعمت بسيار بزرگى است. با اين حال، شراكت عموماَ به مرور زمان به هم خواهد خورد. در دوره اى خاص، شما مى توانيد بدون شريك به كار ادامه دهيد. برخى از بهترين و دراز مدت ترين شراكت ها، شراكت زوجى است شامل يك فرد مخترع يك دانشمند و يك فرد خبره در كار فروش يا مديريت. 8- يكى از اولين كارهايى كه در آغاز كسب و كار جديد خود بايد انجام دهيد، جمع آورى اطلاعات است. شما بايد در مورد رقبا، قيمت گذاري، بازاريابي، توزيع و غيره مطلع باشيد. تلفن اين كار را براى شما انجام خواهد داد.

گام چهارم؛ چگونه كارمند بگيريد و روابط خود را تنظيم كنيد؟
بعد از آنكه شركت خود را راه اندازى كرديد، بخشى از مشغله فزاينده شما استخدام، تعليم و نظارت بر كارمندان جديد خواهد بود، كه اين كار شكوفايى شركت شما را به همراه خواهد داشت. براى انجام اين كار بايد نكات زير را رعايت كرد:1- وقتى شركتى راه انداختيد بايد آن را اداره كنيد و توسعه دهيد. بايد اولين كاركنان را استخدام كنيد و گروه اصلى خود را تشكيل دهيد. كارمندان، در توسعه شركت به شما كمك مى كنند، ولى معمولاَ به مرور زمان كارمندان ديگرى جايگزين آنها خواهد شد. 2- بايد بياموزيد كه چه سياستى براى استخدام بهترين افراد اتخاذ كنيد. بيشتر افراد در محيطى كارآفرينانه رشد مى يابند. «ديويد اوگيلوي» به مديرانش در اين خصوص مى گويد: «اگر شما افرادى را استخدام كنيد كه از خودتان تواناتر باشند، شركت «اوگيلوى ماتر» به شركتى از غول پيكرها مبدل خواهد شد، ولى اگر اشخاصى را به كار گيريد كه از شما كمتر باشند، شركتى پر از كوتوله ها خواهيم داشت.»
6
3- همه روابط انسانى يك دوره ماه عسل دارند. اگر كاستى هايى در اين دوران مشاهده كرديد، اين‏ تنها قسمت بالايى كوه يخ است. 4- از قراردادهاى استخدامى استفاده كنيد، ولى سعى نكنيد از طريق آن رقابت را از بين ببريد. هرگز بدون قولنامه كتبى كه وكيل تان آماده كرده، معامله اى را قبول نكنيد. بياموزيد چگونه از دادگاه استفاده كنيد و چگونه مخارج حقوقى خود را كنترل نماييد. 5- براى انجام امور شغلى خود هميشه نامه بنگاريد. اطمينان يابيد كه رفتار تلفنچى هاى شركت كاملاَ‌مودبانه و عالى باشد. از كارت هاى شكايت پيوسته استفاده كنيد. بررسى شكايات مشتريان بهترين ابزار مديريتى اند. 6- هرگز از مشتريان خود نترسيد با مشكلات رويارو شويد. قيمت گذارى مناسب داشته باشيد. مطالبات خود را وصول كنيد و بر حاشيه سود خود بيفزاييد. 7- از حسابدار خود بخواهيد اصول اوليه را به شما بياموزد. از او اطلاعات مالى دقيق بخواهيد و هميشه از او سئوال كنيد. 8- مامور بيمه آتش سوزى و حوادث خود را واداريد اصول بنيادين بيمه را آن گونه كه در مورد شما صدق مى كند به شما بياموزد. 9- با يك شركت روابط عمومى هم رابطه برقرار كنيد. تبليغات را از اهل فن فراگيريد. به دنبال تبليغات سطح بالا باشيد. با تبليغات خود به ديگران خدمت كنيد. 10- بانكداران كمك زيادى به كارآفرينان نمى كنند. روابط بانكى خود را به آرامى و دقت بسازيد. از آبرو و اعتبار خود حفاظت كنيد. «هاروى فايرستون» در اين خصوص مى گويد: « مهمترين دارايى اصلى مردى كه در كسب و كار موفق مى شود، اعتبار است. آغاز كار با اعتبار بالا، شانس موفقيت نهايى را بيشتر مى كند تا تنها داشتن پول آماده، چرا كه اعتبارى خوب باعث مى شود يك تاجر مشكلات مالى خود را حل و فصل كند و ذخيره اى مالى براى نيازهاى آتى كنار بگذارد.»11- شخصيت والاى خود را حفظ كنيد‏، عدالت را تضمين كنيد.

گام پنجم؛ چگونه با تكيه بر سه اصل راه خود را هموار كنيد
سه مهم و اساسى وجود دارد كه نه تنها دورنماى مورد نظر يك شركت را مشخص مى كند، بلكه اصول مستحكمى را براى اداره سازمان پايه مى گذارد. آن سه اصل مهم عبارتند از: اصل نخست: صداقت و درستكارىهيچ شركتى بدون صداقت تام نمى تواند در دراز مدت پيشرفت كند. هرگز اين افسانه را باور نكنيد كه اعمال خلاف از عناصر معمول موفقيت در كسب و كار است. همه شركت هاى بزرگ به بالاترين حد درستكاراند. بدون آن نمى توان خدمتگزارى صادق بود. صداقت هرگز نبايد بدون خلوص و تنها در حرف باشد. درستكارى بايد ريشه اى عميق در شركت جديد شما داشته باشد. براى موفقيت هيچ چيز حياتى تر از آن نيست. «توماس.بى. واكر» ميليونر چوب بر (مالك بيش از 000/900 هكتار جنگل در مينه سوتا و كاليفرنيا) مى گويد: «نه تنها آدمى مى تواند درستكار باشد و ثروتمند شود، بلكه تقريباَ ناممكن است ثروتمند شد، مگر آنكه درستكار باشد. اين امانتداري، درستكارى و تعهد است كه موجب مى شود مردم به شما اطمينان كنند و تجارت را رونق مى بخشد و روابط كارى را فعال مى كند.»«هاروى فايرستون» نيز در اين خصوص توصيه مى كند: «يك كاسبكار موفق آن نيست كه در يكى دو سال رونق بازار پول زيادى درآورد يا از
خوش اقبالي، از نخستين پيشگامان آن زمينه تجارى باشد؛ بلكه كسى است كه در زمينه اى پررقابت، بدون داشتن هيچ برترى نسبت به رقبا، صادقانه و قانونى از ديگران پيشى گيرد و حرمت خود و اجتماع را حفظ كند.»اصل دوم: اجتناب از كمك هاى دولتىشركت تازه كار بيشمارى سعى مى كنند. از دولت كمك مالى دريافت كنند. اگر از اين فلسفه پيروى كنيد‏، قوانين طبيعت انسانى به ضرر شما خواهند بود. شما ناگزير بايد براى آنچه به دست مى آوريد، بهايى بپردازيد و اين برايتان گران تمام مى شود. به دست آوردن چيزى در قبال هيچ، پاداش شما را به تعويق مى اندازد و حتى شايد آن را براى هميشه از شما بگيرد. «هانرى كايزر» در اين خصوص مى گويد: « مردان قدرتمند، قابل و شجاع، نياز به كمك مالى ندارند. آنها فقط مى خواهند امكان كار كردن، خلاقيت، پس انداز كردن، خرج كردن و رهايى از قيود را داشته باشند و به انرژى آزاد خود براى كسب و كار بزرگ زندگى احتياج دارند.اصل سوم: سهيم كردن كارمندان در سود وقتى شركت شما به سودآورى مى رسد، بايد در تقسيم آن با كارمندان سخاوتمند باشيد. كارمندانى با دستمزدهاى بالا، پرانگيزه اند. اگر به كارمندان اجازه دهيد به پاداش هاى بالا برسند خودتان هم از اين طريق منتفع خواهيد شد، ساير سودها و پاداش هاى شركت را هم قسمت كنيد.

گام ششم؛ چگونه بر نگرانى هاى خود غلبه كنيد؟
آغاز كارآفريني، به شجاعت و همت بسيار كارآفرين نياز دارد، اما زمانى كه او در اين مسير قدم گذاشت، هيچ امنيتى و هيچ تضمينى وجود ندارد، تنها مخاطره است و انبوهى از ناشناخته ها. همه چيز روى يك مسير خطى پيش مى رود. كارآفرين تنها، مشكوك، مسخره يا فراموش شده است. او تنها به خود اعتقاد دارد، به ايده اى ايمان پيدا كرده و به رويايى نامحسوس به مثابه يك لنگر متكى شده است. احساسات مهيج و نشاط آورى كه مدتى بر تازه كاران مستولى است، جاى خود را به شك و ترديدى عذاب آور مى دهد. نداشتن يك شغل، چك حقوقى و امنيت، ترس ايجاد مى كند و اراده را سست مى نمايد. نگرانى و فشار روحى كارآفرين را عذاب مى دهد. از همان روز نخست، ناراحتى و درد شروع مى شود. براى غلبه بر اين نگرانى ها رعايت نكات زير توصيه مى شود: 1- بين مصيبتى كه تجربه مى كنيد و ميزان موفقيت نهايى شما ارتباطى وجود دارد. در آغاز شما با مشكلات فراوانى روبرو مى شويد. در كار خود كلك نزنيد، اگر حتى از ساده ترين اطلاعات هم آگاهى نداريد، سئوال كنيد. 2- تنها با جواب رد شنيدن است كه مى توانيد حساسيت خود نسبت به جواب رد را از بين ببريد. به عنوان يك كارآفرين خيلى زود پوست كلفت خواهيد شد. 3- مشكلات مالى با پشتكار برطرف خواهند شد. همه كارآفرينان با موانع مالى روبرو بوده اند. هر چه بيشتر رنج بكشيد، بيشتر ياد مى گيريد.4- ايده خام شما براى كسب و كارى نو به سرعت موضوع تمسخر اطرافيان واقع خواهد شد. هميشه اين گونه بوده است. به ياد داشته باشيد كه هيچ انسان عاقلى باور نداشت احتراع هنرى فورد چيزى بيش از يك سرگرمى باشد. پدر بزرگ «جيمزاس. كمپر» يكى از قدرتمندان بيمه و بنيانگذار «كمپر كمپانيز» به او اين گونه توصيه مى كند: «وقتى مى بينى بيشتر همكارانت، بيشتر هم دوره ها يا رقباى كارى ات يا بيشتر مردم كشور به يك سو مى روند، به گوشه اى خلوت برو، ترجيحاَ به جايى كه بتوانى با طبيعت ارتباط برقرار كني، و از خودت بپرس: چرا آنها به آن سو مى روند، آيا جهت آنها درست است؟»5- تنها راه فرار از مصائب، كار كردن است. تلاش هاى مضاعف شما را از چنگ مشكلات شغلى مى رهاند. «لى دى فارست»، مخترع لوله خلاء كه پخش راديويى جديد را ممكن ساخت، مى گويد: «اوقاتى وجود داشت كه حس مى كردم از حد تحمل خود گذشته ام. برخى مشكلات بزرگ مى نمودند. به نظر مى رسيد اراده لازم براى شروع دوباره را از دست داده باشم. ولى هر بار، پس از بررسى اجمالى اوضاع، راه فرارى پيدا مى كردم. هر چقدر اوضاع وخيم به نظر برسد، اگر خوب جستجو كني، هميشه اميد نجاتى وجود دارد.»6- وقتى كسى به شما نه مى گويد تازه اول كار است، هنر غلبه بر «نه» چيزى است كه بايد در آنها مهارت يابيد. بايد سعى كنيد «نه» را به «بله» تبديل كنيد. 7- اگر مى خواهيد كارآفرين موفقى باشيد، بايد به شركت خود در حيطه ملى بنگريد و دريافت خود را نسبت به كسب و كارتان ارتقاء بخشيد و فضايل ساده يك كارآفرين موفق را ياد بگيريد. «آدولف آخر» بنيانگذار نيويورك تايمز، در خصوص فضايل ساده يك كارآفرين موفق مى گويد: «شما درخواهيد يافت كه موفقيت تنها با تمرين فضايل معمولى يعنى ساخت كوشي، شعور، علاقه، اعتماد به نفس و صداقت به دست مى آيد. منابع اين مملكت چنان نامحدود، موقعيت ها چنان بى شمار و امكانات تحصيل و تجهيز چنان فراوان و اتلاف و غفلت چنان متداول اند كه براى شكست نه تنها در رسيدن به اهداف خرد مالي، بلكه در دستيابى به كامل ترين شكل موفقيت هيچ بهانه اى وجود ندارد.» 8- تجربه كافى شما را خردمند خواهد ساخت. اگر دوام آوريد، به كار ادامه دهيد و روحيه جنگندگى را حفظ كنيد، در نهايت مى توانيد به يك ابركارآفرين تبديل شويد.

گام هفتم؛ چگونه كسب و كار جديد خود را اداره كنيد؟
مرحله مهم و پايانى كارآفريني، مرحله اى است كه يك كارآفرين كسب و كار جديد خود را راه اندازى كرده است و بايد در اين مرحله آن را اداره كند تا به اهداف مورد نظر خود نايل گردد. براى اداره بهتر كسب و كار جديد در اين مرحله توصيه هاى زير را همواره مدنظر داشته باشيد:1- كارمندان به قواعد و خط مشى ها نياز دارند. با استخدام اولين كارمندان، به چيزهايى مثل آيين نامه داخلى و شرح وظايف و پرونده پرسنلى نياز دارند. كارمندان بايد تحت آموزش قرار گيرند. حالت اسمزى (تاثيرپذيرى) روش آموزشى ضعيفى است. اجتناب از اشتباه را تمرين كنيد. از روش هاى امنيتى استفاده كنيد. كمى بدبين شويد.2- نگذاريد تصميمات مهم خراب شوند. بر تصميمات مالى نظارت كنيد. يك سيستم سفارش خريد تعيين كنيد. 3- براى پيروى از خط مشى شركت، به مديران خود متكى باشيد. مواظب تصميمات خودخواهانه خود و كارمندان تان باشيد.4- فلسفه يك شركت بزرگ و فعال، تحت فشار تقويت مى شود. اين پيام و ديگر پيام هاى حياتى را به طور مرتب براى زيردستان تكرار كنيد. دوره هاى آموزشى و تعليمى را پيوسته ترويج دهيد.5- دست كم هفته اى يك بار شركت خود را بازرسى كنيد. هيئتى از كارگران تشكيل دهيد تا از طريق آنها بازخورد داشته باشيد.6- تا آنجا كه مى توانيد خودتان تصميم بگيرد‏، ولى بياموزيد كه برخى مسئوليت ها را به زيردستان واگذاريد. مديران معتقد خود را از روى عملكردها انتخاب كنيد. 7- با رشد شركت، يك سيستم گزارشگر دقيق تهيه كنيد، اطلاعات دقيقى بر پايه زمان بندى مرتب به دست آوريد. موجودى ها را محافظه كارانه اداره كنيد. 8- تمام سعى خود را براى اجتناب از نابرابرى ها و بى عدالتى ها بين كارمندان به كار بريد. كم كاران را اخراج كنيد. كمى سخت گير الزامى است.

كار گروهي، شروع كارآفريني
يكي‌ از معيارهايي‌ كه‌ كشورهاي‌ توسعه‌ يافته‌ را از كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ مجزا مي‌كند، فرهنگ‌ گروهي‌ كار كردن‌ است‌، در كشورهاي‌ توسعه‌ نيافته‌، افراد علاقه‌يي‌ به‌ فعاليت‌هاي‌ گروهي‌ ندارند و همين‌ امر سبب‌ مي‌ شود علاوه‌ بر صرف‌ انرژي‌ بيشتر، كارها با كيفيت‌ پايين‌ترين‌ انجام‌ پذيرد.اصولا جهت‌ رسيدن‌ به‌ يك‌ جامعه‌ كارآفرين‌، رشد فعاليت‌هاي‌ گروهي‌ نيز ضروري‌ است‌ و بدون‌ چنين‌ ويژگي‌، كارآفريني‌ در جامعه‌ فراگير نخواهد شد.
شركت‌ مايكروسافت‌ جهت‌ تهيه‌ متن‌ برنامه‌ ويندوز 2003 از پنج‌ هزار برنامه‌ نويس‌ كمك‌ گرفت‌ به‌ گونه‌يي‌ كه‌ اين‌ تعداد افراد در يك‌ كار گروهي‌، موفق‌ به‌ طراحي‌ اين‌ برنامه‌ شدند.
مهمتر از طراحي‌ و توليد اين‌ برنامه‌، بايد از هماهنگي‌ و همبستگي‌هاي‌ گروهي‌ لازم‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ هدف‌ نام‌ برد. حال‌ ما با اين‌ سوال‌ روبرو خواهيم‌ بود كه‌ چگونه‌ بايد يك‌ گروه‌ كاري‌ موفق‌ را سازماندهي‌ كنيم‌ و چه‌ شرايط‌ فرهنگي‌ بايد بر اين‌ گروه‌ حاكم‌ شود تا بتواند به‌ اهداف‌ مورد نظر خود دست‌ يابد. براي‌ رسيدن‌ به‌ اين‌ هدف‌ بايد از قدم‌هاي‌ كوچك‌ آغاز كرد تا در نهايت‌ با كسب‌ تجربيات‌ لازم‌ بتوان‌ به‌ تشكيل‌ گروه‌هاي‌ بزرگتر اقدام‌ نمود. گروه‌هاي‌ بزرگتري‌ كه‌ بتوانند زمينه‌ساز تحول‌ در جامعه‌ باشند. در اين‌ مقاله‌ تلاش‌ مي‌شود فرصتي‌ براي‌ انديشيدن‌ در اين‌ خصوص‌ پديد آيد. رشد و بسط‌ فرهنگ‌ گروهي‌ كار كردن‌ نيازمند انجام‌ پژوهش‌هاي‌ لازم‌ در اين‌ زمينه‌ است‌ زيرا فرهنگ‌ جامعه‌ ما با ديگر كشورها متفاوت‌ است‌ و لذا بعضي‌ از دستورالعمل‌هاي‌ ارايه‌ شده‌ در مقالات‌ نويسندگان‌ كشورهاي‌ ديگر براي‌ ما كارساز نخواهد بود. اميد است‌ مطالعه‌ اين‌ مقاله‌ بتواند توجه‌ شما خواننده‌ محترم‌ را براي‌ مدتي‌ هر چند كوتاه‌ به‌ اين‌ موضوع‌ هدايت‌ كند و زمينه‌يي‌ براي‌ شروع‌ يك‌ كار گروهي‌ باشد. همچنين‌ شما مي‌توانيد جهت‌ آشنايي‌ با موانع‌ بر سر راه‌ فعاليت‌هاي‌ گروهي‌، در جامعه‌ خويش‌ به‌ جست‌وجو پرداخته‌ و به‌ يافتن‌ پاسخ‌ اين‌ سوال‌ بپردازيد كه‌ چه‌ عواملي‌ سبب‌ مي‌ شود كه‌ فعاليت‌ هاي‌ گروهي‌ در نيمه‌ راه‌ تداوم‌ نيابد؟ براي‌ تشكيل‌ يك‌ گروه‌ كاري‌ توجه‌ به‌ عوامل‌ زير مي‌تواند مفيد واقع‌ شود.- ابتدا يك‌ موضوع‌ مورد علاقه‌ بيابيد كه‌ ممكن‌ است‌ مرتبط‌ با كار و يا امور زندگي‌ شما باشد و از اينكه‌ در اين‌ زمينه‌ فعاليت‌ مي‌كنيد لذت‌ ببريد و حتي‌ بتوانيد چندين‌ سال‌ در اين‌ زمينه‌ مطالعه‌ و بررسي‌ كرده‌ و نتايج‌ آن‌ بتواند در شغل‌ و يا زندگي‌ شما اثرگذار باشد. فرض‌ كنيد تصميم‌ گرفته‌ايد در زمينه‌ «حفظ‌ محيط‌ زيست‌» به‌ بررسي‌ بپردازيد، لذا اين‌ موضوع‌ مي‌تواند شروعي‌ براي‌ تشكيل‌ يك‌ گروه‌ كاري‌ در زمينه‌ حفظ‌ محيط‌ زيست‌ باشد. به‌ خاطر داشته‌ باشيد، موضوعي‌ را انتخاب‌ كنيد كه‌ سبب‌ ايجاد يك‌ انگيزه‌ قوي‌ در شما شود. به‌ گونه‌يي‌ كه‌ مشكلات‌ نتواند به‌ راحتي‌ شما را از ادامه‌ اين‌ راه‌ بازدارد.- اكنون‌ شما بايد به‌ جست‌وجوي‌ افراد علاقه‌مندي‌ بپردازيد كه‌ دوست‌ دارند در رابطه‌ با موضوع‌ مورد نظر با شما همكاري‌ كنند حتي‌ اگر انتخاب‌ اين‌ افراد مدت‌ زمان‌ زيادي‌ طول‌ بكشد و به‌ خاطر داشته‌ باشيد اولين‌ پايه‌ تشكيل‌ يك‌ گروه‌ كاري‌ موفق‌، وجود افراد با انگيزه‌ها و علاقه‌مند به‌ موضوع‌ مورد بحث‌ است‌.- هنگامي‌ كه‌ گروه‌ كاري‌ خود را تشكيل‌ داديد براي‌ آن‌ هدف‌ و وظايفي‌ را تعريف‌ كنيد. براي‌ مثال‌ ممكن‌ است‌ يك‌ گروه‌ تشكيل‌ دهيد كه‌ هدف‌ از آن‌ «دستيابي‌ به‌ دانش‌ IT‌» است‌. ابتدا هدفهاي‌ مورد نظر را تعريف‌ كنيد و آن‌ موقع‌ وظايف‌ هر كسي‌ را در گروه‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ هدف‌ تعيين‌ كنيد ،به‌ گونه‌يي‌ كه‌ هر كس‌ بتواند در يك‌ مدت‌ زمان‌ مشخص‌ وظايف‌ خويش‌ را به‌ انجام‌ رساند و ارايه‌ گزارش‌ كند.- تلاش‌ كنيد يكي‌ از اعضاي‌ گروه‌ شما اهل‌ نوشتن‌ و نويسندگي‌ باشد تا بتواند نتايجي‌ را كه‌ در گروه‌ به‌ دست‌ مي‌آيد به‌ خوبي‌ ثبت‌ كند. اين‌ مستندات‌ سبب‌ مي‌شود انديشه‌ گروه‌ آرام‌ آرام‌ به‌ ديگران‌ منتقل‌ شده‌ و مورد نقد و بررسي‌ قرار گيرد و گهگاه‌ لازم‌ است‌ اعضاي‌ گروه‌ نتايج‌ فعاليت‌هاي‌ خويش‌ را به‌ صورت‌ يك‌ مقاله‌ در اختيار ديگران‌ قرار داده‌ و زمينه‌ براي‌ تبادل‌ انديشه‌ و افكار ميان
10‌
علاقه‌مندان‌ به‌ موضوع‌ فراهم‌ شود.- مسووليت‌ گروه‌، كاري‌ مشكل‌ است‌ لذا فردي‌ كه‌ مسووليت‌ گروه‌ را مي‌پذيرد بايد در برقراري‌ ارتباط‌ با ديگران‌،فردي‌ موفق‌ باشد. او بايد دانسته‌هاي‌ خويش‌ را در خصوص‌ برقراري‌ ارتباط‌ موثر با ديگران‌ افزايش‌ دهد، به‌ گونه‌يي‌ كه‌ بتواند در قلب‌ ديگران‌ نفوذ كند. انسانها زماني‌ علاقه‌مندند با ديگران‌ ارتباط‌ صادقانه‌ و خوبي‌ برقرار كنند كه‌ اين‌ ارتباط‌ از قلب‌ها آغاز شود و اصولا هيچ‌ كس‌ قادر نيست‌ در قلب‌ ديگران‌ نفوذ كند، مگر آنكه‌ از خصايل‌ اخلاقي‌ ارزشمندي‌ برخوردار باشد. مسوول‌ گروه‌ بايد سختكوش‌تر، ثابت‌ قدم‌ تر و چه‌ بسا مطلع‌تر از ديگران‌ باشد و او بايد گوي‌ سبقت‌ را از بابت‌ مطالعه‌ و جست‌وجوگري‌ از ديگر اعضاي‌ گروه‌ بربايد تا از اين‌ طريق‌ زمينه‌ براي‌ همبستگي‌ بيشتر در گروه‌ پديد آيد.- حفظ‌ احترام‌ ميان‌ اعضاي‌ گروه‌ از اصول‌ اساسي‌ حاكم‌ بر گروه‌ است‌. انسانها همه‌ به‌ دنبال‌ تكامل‌ و رشد شخصيت‌ هستند و هنگامي‌ كه‌ افراد در گروه‌، كسب‌ شخصيت‌ كرده‌ و مورد احترام‌ واقع‌ مي‌شوند، زمينه‌ براي‌ ارتقاي‌ بهداشت‌ رواني‌ در بين‌ اعضا، مهيا مي‌شود. به‌ همين‌ خاطر همبستگي‌ ميان‌ اعضا بيشتر شده‌ كه‌ اين‌ خود سبب‌ پايداري‌ گروه‌ مي‌شود.- آموزش‌ مستمر بايد در گروه‌ تداوم‌ يابد و هر كسي‌ بايد بكوشد دانسته‌ها و علم‌ و دانش‌ خويش‌ را در خصوص‌ موضوعات‌ مرتبط‌ با گروه‌ افزايش‌ دهد و نتايج‌ آن‌ را به‌ ديگران‌ منتقل‌ كند و هر كسي‌ بايد تنها در فكر رشد ديگري‌ در گروه‌ باشد در غير اين‌ صورت‌ گروه‌ در آينده‌ از هم‌ خواهد پاشيد. بايد اين‌ نكته‌ به‌ خاطر سپرده‌ شود كه‌ اگر در جامعه‌ يي‌ هر كسي‌ سعي‌ كند جلوي‌ رشد ديگري‌ را مسدودكند تا از اين‌ طريق‌ رشد يابد، فرصت‌هاي‌ لازم‌ براي‌ خلاقيت‌ و رشد چنين‌ جامعه‌يي‌ بر باد خواهد رفت‌. - يكي‌ از نكاتي‌ كه‌ اعضاي‌ گروه‌ بايد به‌ آن‌ توجه‌ كنند، انجام‌ مطالعات‌ در زمينه‌ خلاقيت‌، نوآوري‌ و كارآفريني‌ است‌ و همچنين‌ لازم‌ است‌ اعضا با تكنيك‌هاي‌ مورد نياز براي‌ گروه‌ نظير يورش‌ فكري‌، تكنيك‌ شش‌ كلاه‌ تفكر و ديگر تكنيك‌هاي‌ خلاقيت‌ آشنا شوند و در زمينه‌ تكنيك‌هاي‌ حل‌ مشكل‌، بيشتر بدانند و در اين‌ رابطه‌ مطالعه‌ و تمرين‌ كنند.- صبر و انتقادپذيري‌ از ويژگيهاي‌ مهم‌ فرهنگ‌ فعاليت‌هاي‌ گروهي‌ است‌، اعضاي‌ گروه‌ بايد هميشه‌ آماده‌ پذيرش‌ سخت‌ترين‌ انتقادات‌ بوده‌ و در برابر ناملايمات‌ صبر فراوان‌ داشته‌ باشند. انسانها از نظر خصوصيات‌ شخصيتي‌ متفاوتند. زماني‌ كه‌ انسانها در شروع‌ فعاليت‌ها كنار هم‌ قرار مي‌گيرند، بعضي‌ از خصوصيات‌ رفتاري‌ غيرقابل‌ تحمل‌ به‌ نظر مي‌رسند، درست‌ مانند چرخ‌دنده‌هايي‌ كه‌ با يكديگر جفت‌ نمي‌شوند و همين‌ موضوع‌ باعث‌ برخورد چرخ‌دنده‌ها و اصطكاك‌ ميان‌ آنها مي‌شود. اما ميان‌ انسان‌ با چرخ‌دنده‌ها فرق‌ بسيار اساسي‌ وجود دارد. آدمي‌ قادر است‌ با گذر زمان‌ كم‌كم‌ خود را با شرايط‌ تطبيق‌ دهد، لذا در اينجا صبر بسيار، ضروري‌ است‌.تحمل‌ سختي‌هاي‌ شروع‌ كار و تحمل‌ بعضي‌ خصوصيات‌ رفتاري‌ انسانها سبب‌ مي‌شود آرام‌آرام‌ انسانهاي‌ صبور به‌ نتايج‌ ارزشمندي‌ دست‌ يابند. صبر باعث‌ مي‌شود آدمي‌ از انجام‌ رفتارهاي‌ شتابزده‌ وغيرمنطقي‌ خودداري‌ كرده‌ و شاهد نتايج‌ شيرين‌ اعمال‌ خود در آينده‌ باشد.- گهگاه‌ لازم‌ است‌ گروه‌ از متخصصين‌ مرتبط‌ با موضوعات‌ مورد بحث‌ دعوت‌ كرده‌ و از نظرات‌ آنان‌ بهره‌مند شود. شركت‌ در سمينارها، نمايشگاه‌ها و...مي‌تواند فرصتي‌ براي‌ ديدار با متخصصان‌ و افراد صاحب‌نظر باشد. - اعضاي‌ گروه‌ بايد سعي‌ كنند در عرصه‌ پژوهش‌ نيز وارد شوند تا بتوانند به‌ نتايج‌ ارزشمند دست‌ يافته‌ و در كنار آن‌ به‌ انتقال‌ افكار نو پرداخته‌ و راه‌حل‌هاي‌ كاربردي‌ و ارزشمند به‌ جامعه‌ ارايه‌ كنند.- سيمونتون‌ از محققان‌ خلاقيت‌ بيان‌ مي‌كند كه‌ فرد پس‌ از ده‌ سال‌ درگير شدن‌ در يك‌ مساله‌ و كسب‌ تجربه‌ و تخصص‌ در آن‌ زمينه‌، به‌ خلاقيت‌ واقعي‌ دست‌ مي‌يابد و لذا تداوم‌ فعاليت‌هاي‌ گروه‌ در مدت‌ زمان‌ طولاني‌ نتايج‌ شگفت‌انگيز و ارزشمندي‌ در پي‌ خواهد داشت‌.- گروه‌ مي‌تواند در بعضي‌ مواقع‌ جلسات‌ خود را در مكانهاي‌ تفريحي‌ و فرح‌بخشي‌ نظير مكانهاي‌ سرسبز برگزار كند كه‌ اين‌ خود مي‌تواند انگيزه‌ بيشتري‌ براي‌ تداوم‌ بحث‌ها باشد.- گروه‌ بايد علم‌ و دانش‌ خويش‌ را در رابطه‌ با رايانه‌ و اينترنت‌ و زبان‌ انگليسي‌ ارتقا دهد و از اطلاعات‌ روز برخوردار شود به‌ گونه‌يي‌ كه‌ اعضا بتوانند از منابع‌ خارجي‌ بهره‌ برده‌ و از طريق‌ و بلاگ‌ها و يا وب‌هاي‌ ايجاد شده‌ توسط‌ گروه‌ به‌ انتشار نتايج‌ فعاليت‌هاي‌ خود بپردازند. اين‌ اقدام‌ سبب‌ مي‌شود كه‌ زمينه‌ براي‌ جذب‌ علاقه‌مندان‌ و تبادل‌ نظر در سطحي‌ بسيار وسيع‌تر و در مقياس‌ فراملي‌ پديد آيد كه‌ اين‌ خود زمينه‌ساز انتقال‌ علم‌ و دانش‌ به‌ داخل‌ مرزهاي‌ كشور است‌ و اعتبار ملي‌ را ارتقا مي‌دهد.- گروه‌ بايد نتايج‌ فعاليت‌هاي‌ خود را براي‌ علاقه‌مندان‌ در همايش‌ها ارايه‌ كند. اين‌ اقدام‌ باعث‌ خواهد شد كه‌ گروه‌ بازخوردهاي‌ ارزشمند از ديگران‌ دريافت‌ كرده‌ و از طرفي‌ بتواند با انگيزش‌ بيشتر به‌ نقد و بررسي‌ و اصلاح‌ فعاليت‌هاي‌ خويش‌ بپردازند.- لازم‌ است‌ اعضاي‌ گروه‌ در زمينه‌ «روانشناسي‌ گروه‌» مطالعه‌ كنند. كسب‌ اطلاعات‌ در اين‌ خصوص‌ مي‌تواند زمينه‌ساز شناخت‌ اعضاي‌ گروه‌ از يكديگر شده‌ و زمينه‌ براي‌ همبستگي‌ بيشتر شود.بدون‌ شك‌ تشكيل‌ گروه‌ و ادامه‌ فعاليت‌هاي‌ آن‌ همچون‌ تولد موجودي‌ است‌ كه‌ اگر تداوم‌ يابد، آرام‌آرام‌ رشد و تكامل‌ يافته‌ و به‌ مرحله‌يي‌ خواهد رسيد كه‌ نتايج‌ ارزشمندي‌ از خود به‌ جامعه‌ ارايه‌ مي‌كند و چه‌ بسا زمينه‌يي‌ براي‌ وقوع‌ خلاقيت‌ و كارآفريني‌ در جامعه‌ و شروعي‌ براي‌ سازندگي‌ در جامعه‌ باشدو ذكر اين‌ نكته‌ لازم‌ است‌ كه‌ بدانيم‌ اگر اين‌ گروه‌ در فكر خدمت‌ به‌ جامعه‌ نباشد بدون‌ شك‌ در نيمه‌ راه‌ از حركت‌ باز خواهد ايستاد.

فرصتها و محدوديتهاي كارآفريني در اقتصاد ايران
مقاله حاضر اشاره به مطالعه اي دارد كه به يك رشته مسايل اقتصادي ايران از زاويه كارآفريني پرداخته است . در اين مقاله نشان داده مي شود كه كارآفرينها از چه ويژگيهايي برخوردارند و از اينرو مي توانند موتور حركت توسعه باشند. اين افراد به شرايطي محيطي مطلوب نياز دارند تا استعدادهاي خود را بروز دهند. اين شرايط شامل ساختار اقتصادي وبويژه وفور بنگاههاي خرد و متوسط، و وجود اقتصاد آزاد مي شود. در ايران ساختار در هرسه بخش مناسب به نظر مي رسد درحالي كه سياستهاي دولت فاصله اي ملموس با كاركرداقتصاد آزاد دارد.
مطالعه اجمالي كشورهاي ديگر نشان مي دهد كه بنيان كار آنها متكي بر اقتصاد آزاداست . از اينرو با تقويت سازوكار بازار آزاد، يك رشته سياستهايي را درپيش گرفته اند تاتوليدكنندگان خرد تقويت شوند، مانند اعطاي وام و تسهيلات بانكي ، ارائه خدمات مشاوره اي ، پشتيباني علمي و تكنولوژيك ، آموزشي و همه اين فعاليتها ازطريق يك سازمان واحد صورت مي گيرد كه مستقيم يا غيرمستقيم امور مزبور را تدارك مي بيند.
تصور بر اين است كه در ايران نيز مي توان با برپايي يك سازمان واحد، بنگاههاي خرد و همچنين كساني كه با پذيرش ريسك مي خواهند پيشتاز باشند، كارآفريني راتقويت كرد. آموزش مي تواند تنها يكي از وظايف اين سازمان باشد، درحالي كه ايجادتسهيلات براي گرفتن وام ، ارائه خدمات مشاوره اي ، اجراي سخنرانيهاي متعدد،راهنمائيهاي اقتصادي و بازرگاني ، و غيره ابزارهاي ديگري براي تحقق اين هدف به شمارمي آيند.
نگاهي گذرا به تاريخ چنددهه اخير ايران به روشني نشان مي دهد كه فرايند توسعه آن در چارچوب برنامه هاي عمراني و توسعه اي و نيز برپايه سياستهاي دولت طي شده است .شالوده اين فرايند را درآمدهاي كلان ارزي حاصل از صدور نفت تشكيل مي دهد. اين درآمد هنگفت در دست دولت مي باشد، و بنابراين پرچمدار توسعه دولت بوده است ، كه در بيشتر زمينه ها و موارد به طورمستقيم دست به كار مي شود. اين شرايط دو مشكل بنياني دارد: يكي آنكه درآمدهاي ارزي به اين شكل ، اساسا موجب اختلال در قيمت نسبي عوامل شده و درنتيجه از كاربرد بهينه عوامل توليد جلوگيري كرده است ; و دوم آنكه ، حضور مستقيم دولت موجب گرديده تا فعالان اقتصادي تحت الشعاع قرار گيرند و ياحتي تبديل به رانت جويان پرتواني گردند. اين جريان تاهنگامي كه درآمد نفتي سرشارباشد، تداوم دارد و نارسائيهاي آن نمود نمي كند. ولي در اين زمان تمام پيامدهاي منفي وغيرعقلايي آن كم كم خود را مي نماياند و جامعه ما را با اين مساله روبرو كرده است كه بايد درپي چاره انديشي باشد و فرايند متفاوتي را درپيش گيرد.

كارآفريني و توسعه
اين واقعيت عيني ، بسياري از انديشمندان جامعه را بر آن داشته است تا برپايه يك رشته ديدگاههاي نظري و نيز تجربه شماري از كشورهاي موفق در گذشته وحال ، نقش كارآفرينان را در فرايند واقعي توسعه مطرح كنند. يعني عناصري كه در شرايط مناسب مي توانند با تكيه بر توان ذهني و نيز ريسك پذيري ذاتي خود، به عنوان موتور "يا پيشرانه "حركت جامعه مسئوليت بپذيرند و سازوكاري را به جريان اندازند كه مستقل از دولت و باتكيه بر نيروي مادي و ذهني مردم موجب اعتلاي جامعه شود. ولي كارآفريني چيست وكارآفرينان از چه ويژگيهايي برخوردارند؟ آيا امكاناتي در جامعه ما براي آنها وجود دارد؟و سرانجام تجربه ديگران چه درسهايي براي ما دارد؟ اين پرسشهايي است كه در زيربه آنها پرداخته خواهدشد.
شماري از انديشمندان ، كارآفريني را نوعي رفتار و شيوه زندگي مي دانند، گروهي ديگر آن را كاري هنري مي انگارند. ولي پيتر دراكر كارآفريني را به معناي جستجوي دائمي براي تغيير، واكنش دربرابر آن و بهره برداري از آن به عنوان يك فرصت بيان مي كند. ازسوي ديگر شومپيتر، به عنوان كسي كه براي نخستين بار اين مقوله را در نظريات خود به صورت علمي بيان كرد، كارآفريني را فرايند تخريب خلاق مي داند. طبق نظر وي ، در فرايندكارآفريني در آغاز نوآوري صورت مي گيرد، خلاقيت و انحصاري گذرا را به وجود مي آوردو درپي آن سودهاي انحصاري حاصل مي شود، و سپس با گسترش اين نوآوري ، سودهاي انحصاري از ميان مي روند، و امكان نوآوريهاي بيشتري فراهم مي آيد. در كارآفريني از يك سو فرد قرار دارد و از سوي ديگر محيط وي مطرح مي شود كه بيان هر دو ضروري مي نمايد.
كارآفرين به طوركلي از مدير متمايز مي شود. كارآفرين را عمدتا عامل شتاب دهنده تغيير در عرصه فعاليتهاي اقتصادي مي انگارند زيرا وي شجاعت انجام واكنشي متفاوت از ديگران را دربرابر رويدادها دارد. كارآفرين درحقيقت عنصري اقتصادي است كه بابه كارگيري عوامل توليد و بهره گيري از فرصتهاي بوجود آمده در بازار، در بنگاه خود دست به كارهاي توليدي و تجاري مي زند. وي پيشتاز است چون ريسك پذيري بالايي دارد. درمتون اقتصادي به طور معمول ويژگيهاي زير را براي كارآفرين برمي شمارند:
ابتكار عمل داشتن و فراتر از وظايف شغلي حركت كردن ;
قدرت تصميم گيري و پيگيريهاي فردي داشتن ;
فرصتها را به خوبي تشخيص دادن و به موقع عمل كردن ;
با ريسك هاي حساب شده حركت كردن ;
دقت در كارها داشتن و نگران كيفيتها بودن ;
نسبت به انجام به موقع قراردادها و توافقها نگران بودن و تعهد داشتن ;
نسبت به عوامل سودوزيان و بازدهي در كارها حساس بودن ;
اتكا به نفس داشتن و به توانائيهاي دروني خود اعتماد كردن ;
انعطاف پذيربودن و انتقادات را با روي باز پذيرفتن ;
در بيان عقايد و نظرات خود شجاعت و جسارت داشتن ;
با نفوذ كلام ، قابليت قانع ساختن ديگران را داشتن ;
از استراتژي هاي نفوذي و اثرگذار بر ديگران استفاده كردن ;
با برنامه ريزيهاي منظم ، مشكلات بزرگ را جزبه جز كردن و موانع را از سر راه برداشتن .
كارآفرين با اين ويژگيها، هشت وظيفه كلي زير را برعهده مي گيرد: از موقعيتهاي محيطي آگاه مي شود; براي استفاده از اين موقعيتها پذيراي ريسك مي شود; سرمايه گذاري مي كند; نوآوري مي كند; كار و توليد را نظم مي بخشد; تصميم مي گيرد; براي آينده برنامه ريزي مي كند و سود خود را با سود مي فروشد.
ولي تمام اين قدرت آفرينندگي در محيط ويژه اي عينيت پيدا مي كند. اين محيط از دوزاويه بايد موردتامل قرار گيرد. نخست ساختار اقتصادي جامعه است ، به اين مفهوم كه توليدكنندگان در چه مقياسي فعاليت مي كنند و در چه گروههايي از لحاظ اندازه طبقه بندي مي شوند، در چه مناطقي و در چه حوزه هايي از فعاليتهاي اقتصادي متمركز هستند، و چه رابطه اي با يكديگر دارند. و دوم چه فضاي سياستگذاري بر آنها سايه انداخته است : آياسياست آزاد اقتصادي حاكم است و سازوكار بازار حكم مي راند يا اقتصاد دستوري تسلطدارد؟ مفاد نظريه نشان مي دهد كه كارآفرين مي تواند در محيطي به بهترين وجه خلاقيت خود را عينيت بخشد و فضايي پررقابت آماده كند كه متكي بر سازوكار بازار آزاد باشد.
ساختار اقتصادي ايران
با اين نگرش ، مي توان اقتصاد ايران را موردبررسي اجمالي قرار داد، و در سطح كلان عوامل مثبت و منفي موثر بر فعاليت كارآفريني را تحليل كرد. براي اين منظور نخست نگاهي به ساختار اقتصادي مي اندازيم و سپس اشاره اي به سياستهاي دولت و ميزان حمايت آنها از نظام اقتصادي آزاد خواهيم كرد.
اقتصاد ايران را همچون اقتصاد بسياري از كشورها مي توان به سه بخش كشاورزي ،صنعت ، و خدمات تفكيك كرد. اين تفكيك به اين دليل صورت مي گيرد كه هريك از اين سه بخش از ويژگيهاي خاصي برخوردار است كه در چارچوب آنها مي توان روشن تر به فرصتها و تهديدات پي برد. درهرحال ، نقطه شروع مي تواند بخش سنتي تر يعني كشاورزي باشد.
الف " بهره برداران كشاورزي : در سال 1375 حدود 38.3رصد از جمعيت كشور "برابر ب23.2 ميليون نفر" دربيش از86 هزار آبادي در سراسر كشور زندگي مي كردند. جمعيت شاغل اين بخش را عمدتا مردان تشكيل مي دادند درحالي زنان تنها 8/8 درصد سهم داشتند. بخش بزرگي از اين جمعيت شاغل يعن34.5 درصد بيش از 05 سال داشتنددرحالي كه 62.4 درصد ديگر در گروه سني 15-49 قرار مي گرفتند. اين نيروي كار نسبتاسالخورده درحد87 درصد ماهر و حدود نيمي از آنها باسواد بودند. درصد ناچيزي از اين شاغلان كارفرما و يا حقوق بگير بودند، درحالي كه65 درصد آنان به طور مستقل و 14.6درصد ديگر به صورت فاميلي كار مي كردند.
اكثر شاغلان به روي زمين كار مي كنند كه بسيار خرد و پراكنده است . به عبارت ديگردر روستاهاي ايران حدو2.8 ميليون مترمربع زمين قابل بهره برداري است ك85 درصدبه خرده مالكان "با مساحتي كمتر ا10 هكتار"، 14 درصد ديگر، به مالكان داراي 10 تا50 هكتار و يك درصد بقيه نيز مربوط به مالكان بزرگ تعلق دارد. علي رغم تعداد زيادكشاورزان خرده پا، مساحت زمين تحت اختيارشان درحد 37.2 درصد اراضي زراعي است ، درحالي كه گروه مياني بيش از 45 درصد را دراختيار دارد.
گروههاي بزرگتر از50 هكتار، نيروي كار كمتري را به استخدام مي گيرند و مالك بقيه اراضي هستند. چنين ساختاري نشان مي دهد كه بخش بزرگي از فعاليتها در مقياس خردانجام مي گيرد كه اشتغال زايي بالايي هم دارند. خردبودن بهره برداران را مي توان به عنوان يك امكان مناسب ارزيابي كرد بويژه آنكه بسياري از آنها ازسوي مالكان اداره مي شوندتوليداتشان هم عمدتا روانه بازار مي شود و در فصولي از سال خود نيز به عنوان نيروي كاردر بازار كار حضور پيدا مي كنند. ولي محدوديتهاي اين بخش را نيز بايد درنظر آورد كه اهم آنها عبارتند از: پراكندگي جغرافيايي آباديها و پايين بودن جمعيت در هر روستا;مهاجرت به مراكز شهري كه درحقيقت موجب خروج نيروهاي فعال تر روستايي به شهرمي شود; ساختار سني جمعيت روستايي كه روبه پيرشدن گذارده است ; و نيز سطح نسبتابالايي از اراضي كه دردست واحدهاي بزرگ قرار دارد.
غير از اين ساختار، مي توان نگاهي هم به وضعيت توليدكنندگان صنعتي انداخت تافرصتها و محدوديتها در آن حوزه نيز مشخص شود.
ب " كارگاههاي صنعتي : برخلاف بخش كشاورزي ، در صنعت نقش زمين كم اهميت تراست و اثرپذيري كمتري از رويدادهاي طبيعي دارد. با اين مقدمه ، مي توان نگاهي به آمارهاي كارگاههاي صنعتي كه بنابر شماري از نظريه هاي توسعه ، قرار بوده كه موتورحركت رشد اقتصادي باشند، مي اندازيم . برپايه آمارهاي رسمي در سا1373 حدود365 هزار كارگاه صنعتي در ايران فعال بوده است . طبقه بندي اين كارگاهها نشان مي دهدكه حدود 91.6 درصد آنها كمتر از 6 نفر كارگر، حدود4.8 درصد، 6تا9 نفر و 3 درصدبين 10 تا 94 نفر مشغول به كار بودند. و 0.6 درصد را نيز كارگاههاي بزرگ تشكيل مي دادند كه بيش از 50 نفر در آن كار مي كردند. به اين ترتيب انبوهي از كارگاههاي خردوجود داشت كه علي القاعده به دور از هرگونه بوروكراسي و در بازاري كه مي تواند به "بازار رقابت كامل " نزديك تر باشد فعاليت مي كردند. نكته قابل توجه آن است كه در اين كارگاههاي كوچك كه از لحاظ اشتغال زايي حائزاهميت است بيش از 50 درصد ازشاغلان كار مي كردند. ولي با وجود آنكه تعداد كارگاههاي بزرگ بسيار اندك بود با اين حال حدود 38.8 درصد از شاغلان در آن مشغول به كار بودند.
پراكندگي جغرافيايي كارگاههاي صنعتي شايد درهمان حد اندازه آنها ناهمگون باشد.به عبارت ديگر 27 درصد از كل اين كارگاهها در تهران 12.7 درصد در استان خراسان و10.5 درصد در اصفهان قرار دارند. به اين ترتيب سه استان مزبور 50 درصد كارگاهها رادر خود جاي داده اند درحالي كه در پايين ترين رده ها استانهايي مانند هرمزگان ، بوشهر قراردارند كه سهم شان درحد نيم درصد مي شود.
از سوي ديگر توزيع نيروي انساني در رشته هاي نه گانه صنعتي نيز جالب توجه است :صنايع نساجي بيشترين سهم "يعني43.2 درصد" از شاغلان صنعتي را دارد، و دررده هاي بعدي ماشين آلات "17.4 درصد" و سپس موادغذايي "12.5 درصد" قرار دارند.به اين ترتيب ديده مي شود كه حدود بيش از 55 درصد شاغلان بخش صنعت در حوزه غذايي و نساجي فعاليت مي كنند كه از تكنولوژي نسبتا ساده اي برخوردارند و آنها رامي توان كاربر به شمار آورد. اين دو رشته درعين حال بيشترين پيوند را با بخش كشاورزي هم دارند. و سرانجام آنكه بهره وري سرمايه ، به عنوان يك عامل كمياب در جامعه ما، دركارگاههاي كوچك "بويژه در صنايعي همچون غذايي و نساجي " به مراتب بيشتر ازكارگاههاي بزرگ است . به عبارت ديگر كارگاههاي كوچك بهره برداري اقتصادي تري ازسرمايه خود مي كنند، درحالي كه مي توان تصور كرد همين كارگاهها از لحاظ تامين سرمايه خود كمترين اتكا را به دولت دارند; وبرعكس كارگاههاي بزرگ كه تاحد بالايي به دولت و منابع مالي و ارزي آن تكيه دارند، كمترين بهره وري را از سرمايه مي كنند و درعين حال تحصيل كرده ترين نيروي انساني را هم به خود اختصاص داده اند.
به هرحال اين نگاه اجمالي هم نشان مي دهد كه در صنعت هم مانند كشاورزي انبوهي از توليدكنندگان خرد وجود دارند كه با پراكندگي جغرافيايي بسيار ناموزون دربرابراندكي توليدكنندگان بزرگ قرار گرفته اند. با اين ملاحظات اكنون مي توانيم نگاهي هم به بخش خدمات بيندازيم . يعني بخشي كه بيش ا43.8 درصد از شاغلان را در خود جاي داده است .
ج " بخش خدمات : در سرشماريهاي نفوس و مسكن ، فعاليتهاي بخش خدمات به زيرمجموعه هاي زير تقسيم شده است : بازرگاني ، رستوران و هتلداري ; حمل ونقل ،انبارداري و ارتباطات ; خدمات موسسات مالي و پولي ; خدمات مستغلات ; حرفه اي وتخصصي ; خدمات عمومي ; و خدمات اجتماعي ، شخصي و خانگي . در سال1375 دراين مجموعه حدود 6.388 ميليون نفر مشغول به كار بودند. از اين تعداد، 46.4 درصددر بخش خدمات عمومي 30.2 درصد در بخش بازرگاني ، رستوران و هتلداري15.2درصد در بخش حمل ونقل ، انبارداري و ارتباطات فعاليت مي كردند. سهم ديگر فعاليتهابويژه آنهايي كه تخصص بالايي را هم مي طلبد بسيار اندك است . به اين ترتيب ديده مي شود كه قطبي بودن شاغلان در اين بخش بيش از دو بخش ديگر است . نيروي انساني اين بخش برخلاف بخش كشاورزي جوان است و حتي در برابر بخش صنعت نيز جوان تربه نظر مي رسد.
غير از بخش عمومي كه اساسا متشكل از مزدوحقوق بگيران است ، دو گروه اصلي ديگر اين بخش كه در بالا ذكر شد، به طور محدود دولتي هستند مزد و حقوق بگيران آن درحد 20 تا 25 درصد است و در مقابل بخش بزرگي از فعالان آن را كاركنان مستقل وكارفرمايان تشكيل مي دهند. به اين ترتيب در اين بخش اگرچه در يك سوي آن بخش عمومي قرار دارد كه اساسا فعالان آن مزدوحقوق بگير هستند، ولي در سوي ديگر آن دوفعاليت يعني "بازرگاني ، رستوران و هتلداري " و "حمل ونقل ، انبارداري و ارتباطات " قراردارد كه انبوهي از فعاليتهاي خرد با شمار زيادي از كاركنان مستقل را در خود جاي داده است . جالب توجه است كه همين دو گروه كه ظاهرا به تخصص كمتري نياز دارند، به ترتيب ارزش افزوده اي برابر با 21.5 درصد و 21.6 درصد از كل ارزش افزوده بخش خدمات داشته اند كه اين مقدار بيش از سهم خدمات عمومي "19.9 درصد" است . و نيزجاي شگفتي ندارد كه گروه "خدمات مستغلات ، حرفه اي و تخصصي " نزديك به 30درصد از ارزش افزوده اين بخش را به خود اختصاص داده است . طبيعي است كه همين گروه بيشترين بهره وري نيروي كار را هم داشته باشد و از اين لحاظ در نقطه مقابل خدمات عمومي قرار مي گيرد.
د" جمع بندي : تصوير ساده و بسيار اجمالي ساختار اقتصادي ايران را مي توان چنين نمايش داد: در كشاورزي انبوهي از توليدكنندگان خرد قرار دارند كه بهره وري كار و زمين در آنها بالا است و با تكنولوژي پايين و سرمايه اندك كار مي كنند; در صنعت بخش بزرگي از توليدكنندگان خرد "كه اكثريت مطلق كارگاهها را تشكيل مي دهند" در صنايع غذايي ونساجي كه بيشترين پيوند را با كشاورزي دارد، فعاليت مي كنند. بهره وري سرمايه در اين صنايع به طور نسبي بالاتر از ديگران است ; و سرانجام هم در بخش خدمات دو گروه كه في نفسه پيوند تنگاتنگي با فعاليتهاي كشاورزي و صنايع غذايي و نساجي دارند، حدودبيش از 54 درصد نيروي كار را در خود جاي داده اند. اين نيروي كار كه عمدتا جوان هم هستند از تخصص بالايي برخوردار نيستند. به اين ترتيب به نظر مي رسد كه سياستگذاري در اين سه حوزه مي تواند آثار مفيدي درپي داشته باشد بويژه آنكه همه آنها عمدتادردست فعالان اقتصادي خرده پا قرار دارد. ولي رونق يا ركود در ميان اين مولدين خرد تااندازه اي هم به سياستگذاريهاي دولت بستگي دارد كه در بخش ذيل به آن مي پردازيم .

سياستهاي اقتصادي
همان طور كه گفته شد محيط مناسب براي كارآفريني غير از ساختار اقتصادي ، بعدديگري هم دارد كه عمدتا به سياستگذاريهاي دولت مربوط مي شود. در بند پيشين ساختار اقتصادي ايران گفته شد كه اين ساختار به لحاظ خردبودن و همچنين كاربر بودن چند حوزه از فعاليت در هر سه بخش كه انسجام تنگاتنگي هم با هم دارند، شرايطمناسبي را براي كارآفريني مي تواند فراهم آورد. حال در اينجا نگاه اجمالي هم به سياستهاي دولت مي اندازيم تا ببينيم اين بعد تاچه حد مي تواند توسعه بخش كارآفريني باشد.
در آغاز بايد گفته شود كه به طور معمول و بويژه در الگوهاي اقتصادي ، وضعيت اقتصاد آزاد مناسب ترين شرايط براي فعاليت كارآفرينان محسوب مي شود. كارآفرين بايد باموانع غيراقتصادي روبرو نباشد، كارآفرين نبايد درگير بوروكراسي دولت شود، كارآفرين بايد بداند كه شرايط آينده بازار صرفا برپايه سازوكار آن تعيين مي شود،... در اين شرايطاست كه چنين فعاليتي تمام نيرو و ابتكار خود را در راه رقابت به كار مي گيرند و براي تحقق اهداف خود، خلاقيت عينيت پيدا مي كند.
با اين ذهنيت مي توان نگاهي اجمالي به ايران دو دهه گذشته انداخت . سالهاي اوليه انقلاب اسلامي و نيز دوره پرتلاطم جنگ از قوانين خاص خود پيروي مي كرد: سياست انبساطي ، كسري بودجه ، ملي كردن بسياري از صنايع ، كنترلهاي ارزي ، قيمت گذاري كالاها و... به طور معمول در هر جامعه اي كه با جنگ و انقلاب روبرو باشد، ديده مي شود.ولي با پايان گرفتن اين دوران ، و آغاز دوره سازندگي ، تصور بر اين است كه دولت ازصحنه اقتصادي فاصله بگيرد و صرفا با سياستگذاريهاي خود، نيروهاي خلاق جامعه رابه حركت وادارد. ولي ، مطالعه اين دوره از تاريخ ايران نشان مي دهد كه دخالتها از يك سوو ناتوانيها از سوي ديگر همچنان ادامه دارد.
دخالتهاي دولت را مي توان شامل اعمال سياست ارزي و كنترل ، تعيين و تغييربوروكراتيك نرخ ارز، اعمال نظر در قيمت گذاري و يا حتي تعيين قيمت ، ايجاد انحصارات از دو طريق يعني مالكيت خود و نيز جلوگيري از واردات برخي كالاها، پرداخت انواع يارانه هاي مستقيم و غيرمستقيم يا آشكار و پنهان به توليدكنندگان دانست . اين مجموعه بويژه ايجاد انحصار و سازوكار تسهيم ارز با نرخهاي دولتي موجب شده است تاكارآفريني در جامعه ما درقالب رانت جويي متجلي شود; فعاليتي كه اثر بازدارنده براقتصاد كشور دارد و از سوي ديگر، ما ناتوانيهاي دولت را هم مي توانيم در سياستهاي مالياتي آن "كه نمي تواند بخش غيررسمي را زيرپوشش بگيرد" كسري بودجه ، اعوجاج درسياستگذاريها، و نيز فقدان اراده و برنامه اي هدفمند براي اجراي سياست خصوصي سازي مشاهده كنيم .
به اين ترتيب ديده مي شود كه علي رغم وجود بستر مناسب براي كارآفريني ،سياستهاي دولت فاصله زيادي با اقتصاد آزاد داشته است و اين اقدامات موجب شده است كه سرمايه جذب حوزه توليد نشود، نيروي كار نتواند ظرفيت بالقوه خود را بروزدهد، نيروي بيكار گسترش پيدا كند، و بر شمار عظيم بيكاران هم افزوده شود. به منظورپاسخ به اين مشكل ، سياست كارآفريني در چند كشور موردمطالعه قرار گرفته است تاشايد از اين طريق بتوان چاره اي انديشيد.

سياست كارآفريني در چند كشور
براي بررسي سياست كارآفريني ، 9 كشور خارجي موردمطالعه قرار گرفته است . اين مجموعه كشورها را مي توان به دو گروه تقسيم كرد: در گروه نخست كشورهاي استراليا،امريكا، كانادا، انگليس و ژاپن قرار دارند كه در تاريخ اقتصادي به عنوان كشورهاي پيشرفته معروف هستند. اين كشورها از آغاز دوره كلاسيك به منظور پيشرفت ، فضاي آزاد را براي رشد و توسعه صنايع فراهم آوردند و از اينرو در زمان حاضر ابعاد خردتري همچون مسايل فرهنگي در آنها اهميت پيدا مي كند. و گروه دوم ، كشورهاي درحال توسعه يانوصنعتي مطرح شده اند كه آنها نيز دو استراتژي متفاوت "يعني استراتژي توسعه صادرات و استراتژي جايگزيني واردات " را براي توسعه خود برگزيده اند. جالب آنكه درهر دو گروه از اين كشورها، سياست كارآفريني از مشابهت هاي زيادي برخوردار هستند.
نكته مشترك تمام اين كشورها در حوزه سياستگذاري براي كارآفريني آن است كه تمام آن ها "بنگاههاي خرد" را به عنوان هدف برگزيده اند اگرچه هريك بنابر تعبير خود،تعريف خاصي از خردبودن بنگاهها دارند. علاوه بر اين ، تمام كشورهاي مزبور تعدادشاغلان را اساسا ملاك اندازه بنگاه قرار داده اند. در بسياري از اين كشورها، مانند ايران ،همين بنگاههاي خرد سهم بزرگي در توليد و اشتغال دارند. و سرانجام اقتصاد آزاد در تمام اين كشورها يا ريشه اي ديرينه اي دارد "مانند كشورهاي پيشرفته " و يا طي دو يا سه دهه اخير با عزمي راسخ پي ريزي شده است "مانند كره جنوبي ، فيليپين ". بنابراين مقايسه آنها باسياستهاي اقتصادي جاري در ايران اساسا بيهوده است . ولي روشن است كه بايد گامهاي بعدي كه آنها برداشته اند موردتاكيد قرار گيرد. آنچه در زير مي آيد نگاهي اجمالي به سياستها و اقدامات كشورهايي است كه در زمينه توسعه و ترويج كارآفريني موردمطالعه قرار گرفته اند.
چنين مي نمايد كه نقطه آغاز حركت تمام اين كشورها در روند توسعه و ترويج كارآفريني ، پي ريزي يك سازمان يا مركز مسئول و متولي سياستگذاري توسعه كارآفريني باشد زيرا در تمام آنها دست كم يك مركز يا سازمان ، چنين مسئوليت مهمي را برعهده دارد. اين مركز اساسا وسيله اي براي تحقق اهداف موردنظر تلقي مي شود. چنين مركزي اساسا به امور بنگاههاي خرد مي پردازد و تمام سياستهاي دولت در اين زمينه از مجراي آن مي گذرد. عمده ترين اقداماتي كه در كشورهاي موردمطالعه ، مشاهده شده است درحوزه هاي زير بوده است :


وام و اعتبارات : يكي از بارزترين اقدامات كمك به بنگاههاي خرد براي دستيابي به سرمايه مالي است . اين اقدام متكي بر اين بينش است كه بنگاههاي خرد به طور نسبي ازسوي كساني هدايت و مديريت مي شود كه توان مالي محدودي دارند و به همين لحاظميل به كاربرد تكنولوژي ها كاربر دارند. از اين رو سهولت در دادن وام ، وابسته نكردن وام به دارائيهاي ثابت و مانند آنها، از ويژگيهاي ظرفيت سازي سرمايه مالي تلقي مي شود.
تكنولوژي : در كشورهاي موردمطالعه ، مراكز مسئول كارآفريني بر كاربرد تكنولوژي وكاربر آن تاكيد دارند و به شيوه هاي گوناگون مانند دادن وام براي ماشين آلات نو مي كوشنداين هدف تحقق پذيرد.
خدمات مشاوره اي : در كشورهاي موردمطالعه مراكز كارآفريني خدمات مشاوره اي درزمينه هايي مانند مديريت ، امورمالي ، فعاليتهاي تجاري و بازاريابي ، و گاه تهيه طراحهاي توجيهي ارائه مي كنند و هزينه ارائه اين خدمات از سوي دولت پرداخت مي گردد.
حمايتهاي اطلاعاتي : علاوه بر خدمات مشاوره اي ، حمايتهاي اطلاع رساني براي فعاليتهاي خرد نيز متداول است اين اطلاع رساني شامل مواردي همچون وضعيت تجاري ، مديريتي و فني مي شود.
پيوندهاي درون بخشي : ايجاد و تقويت پيوند در ميان توليدكنندگان يك جامعه رامي توان از اساسي ترين پايه هاي توسعه به شمار آورد. از اين رو، در سياست كارآفريني اين اصل مدنظر قرار مي گيرد و در برخي موارد ايجاد پيوند بين بنگاههاي خرد و بنگاههاي بزرگ درشمار وظايف مراكز كارآفريني قرار گرفته است .
ظرفيت سازي علمي : در راستاي تقويت تكنولوژيك و حمايتهاي اطلاع رساني ، تلاش شده است تا ميان بنگاههاي خرد از يك سو و مراكز علمي و فني از سوي ديگر پيوندبرقرار شود. اين ارتباط ازطريق مركز توسعه كارآفريني و در حوزه هايي مانند تحقيق ،آموزش و توسعه صنعتي برقرار مي شود.
تسهيلات براي تاسيس شركتها: نوسانات بازار و مشكلات حاصل از آن به طور طبيعي موجب ورشكستگي دائمي شماري از بنگاههاي خرد مي شود. از اين رو برخي دولتها باالهام از يكي از اصول اقتصاد آزاد يعني برداشتن موانع وروديه بازار، كوشيده اند تا مقررات دست وپاگير براي تاسيس يا انحلال شركتها را به حداقل برسانند.
آموزش : آموزش كارآفريني سياستي است كه به طور مستقيم بر كميت و كيفيت عرضه كارآفرين در يك جامعه اثر مي گذارد. به همين دليل است كه در بسياري از كشورها بويژه كشورهاي پيشرفته كه حتي الامكان موانع و مشكلات برطرف شده اند، دولتها به شكوفاكردن توان بالقوه مردم پرداخته اند.
در چارچوب اين مجموعه اقدامات است كه در بسياري از كشورها هدفهاي گوناگون اقتصادي - اجتماعي دولت مانند افزايش صادرات ، توسعه مناطق محروم ، تحقق مي پذيرد.

نتيجه گيري و پيشنهاد
مسايل نظري درباره كارآفريني و شرايط لازم براي فعاليت سازنده پيشتازان اقتصادي يعني كارآفرينان بيان شد. درپي آن ساختار اقتصادي ايران و سياستهاي اقتصادي دولت مطرح گرديد. حاصل آن بود كه ساختار اقتصادي شرايط لازم براي فعاليتهاي خرد را بويژه در حوزه هايي كه بيشترين پيوند دروني را برقرار كرده اند، دارد; ولي سياستهاي اقتصادي هدفمند و مشوق اين گونه فعاليتها نيست . و سرانجام نگاهي هم به ديگر كشورها شد كه جملگي با برپايي يك مركز مسئول و با سياستهاي گوناگون مي كوشند تا كارآفرينان را به عنوان موتور حركت جامعه تقويت كنند. تكيه بر بنگاههاي خرد "و متوسط" اصل اساسي در اين كشورهاست .
حال با تكيه بر اين ديدگاه كه دولت به جاي دخالت در اقتصاد بايد فعاليت خود راصرفا به سياستگذاري و نقش هدايتي محدود كند و در اين راه درجهت تقويت سازوكاربازار آزاد گام بردارد، يك رشته پيشنهادهايي مطرح مي شود تا شرايط لازم براي فعاليت پيشتازان اقتصادي فراهم آيد:
1 - برپايي سازماني كه اساسا مسئوليت تمام وجوه كارآفريني و تقويت بنگاههاي خرد ومتوسط را برعهده گيرد. اين سازمان مي تواند متمركز عمل كند و يا در سطح استاني وغيرمتمركز باشد.
2 - اعطاي وام و تسهيلات بانكي همانند كشورهاي ديگر بايد براي توليدكنندگان خردايراني فراهم آيد به طوري كه كارآفرينان بتوانند به دور از هرگونه ضوابط دست وپاگير وزيرنظر يا نظارت مركز مسئول ، از آن بهره مند شوند.
3 - ارائه خدمات مشاوره اي يكي از مرسوم ترين سياستها بوده است و دليل آن هم در بنيه ضعيف بنگاههاي خرد براي برخورداري از اين خدمات نهفته است . اين خدمات مي بايست شامل مواردي مانند مديريت ، امورمالي ، فعاليتهاي تجاري و بازاريابي ، و حتي تدوين طرحهاي توجيهي باشد. مشاوره مستقيم و يا كمك به بنگاههاي خرد براي بهره مندشدن از خدمات مشاوره اي سازمانهاي حرفه اي از شيوه هاي مرسوم مي تواندباشد.
4 - حمايتهاي اطلاعاتي يكي از بنيانهاي فعاليت اين بنگاهها را تشكيل مي دهد كه بايدازطرق مختلف صورت گيرد و عمدتا شامل اطلاعات مربوط به مسايل تجاري ، مديريتي و فني و نيز كاربرد تكنولوژي اطلاعات مي شود.
5 - تكنولوژي و دانش فني هم از مواردي است كه بايد زمينه هاي تدارك آن براي بنگاههاي موردنظر فراهم آيد. ناآشنابودن با تكنولوژي و دانش فني و يا فقدان امكان استفاده از آن در ايران كاملا محسوس است كه بايد موردتاكيد قرار گيرد. لذا اقداماتي ماننداعطاي وام ، خدمات مشاوره اي و آموزش مي تواند در اين راستا جهت گيري شود.
6 - آموزش به توليدكنندگان كوچك بسيار اهميت دارد. با اجراي اين سياست همواره مي توان به اهداف گوناگوني مانند شناخت فرصتها و چگونگي بهره برداري از آنها، آشنايي با تكنولوژي و دانش فني جديد و چگونگي بكارگيري آنها، روشهاي جديد علمي مديريتي و بازرگاني ، جامه عمل پوشيد. آموزش مي تواند بلندمدت "مانند آموزش از دوره دبيرستان به بعد" و يا كوتاه مدت "مانند سخنرانيهاي ادواري " باشد.
اين موارد اساسا شامل موارد كلاني مي شود كه تنها با اتخاذ يك رشته سياستها وقانونگذاريها مي تواند از قوه به فعل درآيد. ويژگيهاي بارز اين موارد عبارتند از: تكيه برسازوكار بازار، كم هزينه بودن آن براي دولت ، استقلال نسبي كاركرد آن از دولت ،اشتغال زايي و تقويت روند بروز استعدادها و خلاقيتها با اجراي يك رشته سياستها،احتمالا مي توان توليدكنندگان خردي را تقويت كرد كه از لحاظ ارتباطات اقتصادي بيشترين پيوند را با يكديگر دارند.