دل من یه روز به دریا زد و رفت…
صاحب صدای جنوبی پر طنین و ترانه خوان موسیقی پاپ ایران در اغما ماند و خودش را به خاطره ای مبدل کرد که حافظه و حواس هر ایرانی را برای تمام زندگی در بر می گیرد.این نوشته ی کوتاه در رثای ناصر نیست. مرثیه ای برای رفتن خواننده ی (گنوغ)نیست٬ شما را به سوگ نشستن دعوت نمی کند٬ آگهی تسلیت یا ترحیمی هم حتی نیست. در ستایش صدای جوان رعنای هرمزگان است که موسیقی ایران مدیون اوست.
این موسیقی پاپ است که از این پس هیچ کار تازه ای را از حنجره ی طلایی مردی که هم ایرانی بود و هم تمامی شرق را در گلویش آواز می داد نمی شنود. موسیقی ایرانی عزادار است. موسیقی ایرانی یکی از گرم ترین٬جسورترین و زنده ترین صداهای تمام سالهایش را از دست داده است و در رثایش مرثیه ی نازک غمناکی می خواند که ناصر با ترانه (نازتکه)برایش به ارمغان آورده بود.
زنده یاد ناصر عبدالهی
دوستت دارم
چه واژه آشنایی ، انگار همین دیروز بود
نسیم صدایی را از کوچه پس کوچه های جنوب با خود همراه آورده بود . صدائی آرام و دلنشین که خود را فریاد می زد
من خودمم نه خاطره ، منظره ام نه پنجره ، من یه هوای تازه ام نه انعکاس حنجره
این نسیم طولی نکشید که چون طوفانی همه جا را به تسخیر در آورد و با خود کلامی را به همراه داشت که سال ها در سینه ها مانده بود و هیچ کس توان بیان آن را نداشت .
صحبت از ناصریاست ، او که با ناصریا به دل ها راه یافت و با لالایی اش دل های آشفته را مرحمی شد.
ناصر عبدالهی خواننده ای که برای اولین بار دوستت دارم را به زبان آورد
ناصریا با آلبوم دوستت دارم روحه تازه ای به موسیقی پاپ بخشید و علاقه مندان زیادی را شیفته صدای خود ساخت صدایی دلنشین و گوش نواز. بی شک بر هیچ یک از دوستارانش پوشیده نیست که ناصر ترانه ای نخواند جز ترانه های دلش ،چه آن هنگام که ناصریا را می خواند و چه آن هنگام که ارادت خویش را به ائمه اطهار علیهم السلام ابراز می داشت .
یا فاطمه بت نبی و محمد جان اوج ارادت خالصانه اوست.
در حالی به استقبال شروع زمستان و شب یلدا می رویم که دیگر شب یلدا برای دوستداران موسیقی چیزی جز خاطره تلخ در گذشت زنده یاد ناصر عبداللهی به همراه ندارد ، در حالی به استقبال سومین یلدای بی ناصریا می رویم که سینه هامان در فراغ او مالامال از غم اندوه است
با بغضی در گلو و با صدایی لرزان زیر لب می خوانیم ترانه عشق و دوستی را که ناصر بر زبانمان جاری ساخت .
دل من یه روز به دریا زد و رفت ، پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنه ی کفش فرار و ورکشید ، آستین همت و بالا زد و رفت
یه دفه بچه شد و تنگ غروب ، سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود ، به سرش هوای حوا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد ، نامه ی فردا ها رو تا زد و رفت
حیونی تازگی آدم شده بود ، به سرش هوای حوا زد و رفت
به سرش هوای حوا زد و رفت
دل من یه روز به دریا زد و رفت ، پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
زنده ها خیلی براش کهنه بودن ، خودشو تو مرده ها جا زد و رفت
هوای تازه دلش می خواست ولی ، آخرش توی غبارا زد و رفت
دنبال کلید خوشبختی می گشت ، خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت
یه دفه بچه شد و تنگ غروب ، سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود ، به سرش هوای حوا زد و رفت
دفتر گذشته ها رو پاره کرد ، نامه ی فردا ها رو تا زد و رفت
حیونی تازگی آدم شده بود ، به سرش هوای حوا زد و رفت
به سرش هوای حوا زد و رفت
« روحش شاد »
نقش و اهمیت ناصر در موسیقی ایرانی
ناصر عبداللهی در سالهایی که مسئولان موسیقی برای جلوگیری از نفوذ فراگیر صداها و ترانه های اکثرا فاقد معنی و محتوای خوانندگان ایرانی خارج از مرزها (موسوم به لس آنجلسی) دست به جایگزین و کپی سازی از آنان زده بودند٬ در آسمان موسیقی ایرانی ، پاپ ایرانی سر برآورد و نشان داد برای شنیده شدن حتما نباید صدای دیگران را تقلید کرد و در بین خیل کپی کاران٬ با صدای بم بندری اش که اصالت جنوبی را در خود داشت٬ درخشان ظاهر شد.
ناصر عبداللهی بعد از انقلاب جزو نخستین خواننده های صاحب صدا و سبک است که نه تنها تقلید نکرد بلکه بسیاری از وی متاثر شدند.
ناصر عبداللهی در برهه ای از زمان که شعر مذهبی تنها در مداحی ها و مجالس دینی شکل می گرفت یا اگر ترانه ای خوانده می شد به دلیل سطحی بودن و فاقد کیفیت لازم بودن در محاق می ماند با ترانه های (یا فاطمه) و(محمد جان) ژانر جدیدی را به موسیقی پاپ اضافه کرد که نه تنها شعاری و سطحی و ساده انگار نبود بلکه برعکس جذاب و شنیدنی و تاثیر گذار هم بود و بدین گونه خیل عظیمی از این سبک و سیاق بهره گرفتند و موسیقی پاپ ایرانی متناسب با اهداف اسلامی گام های بلندی برداشت . ( البته فرهاد و ترانه ی وحدتش در این میان یک استثنا به حساب می آید.)
ناصر عبداللهی با حضور درخشانش در عرصه ی موسیقی پاپ ایرانی علاوه بر این که نام هرمزگان و بندرعباس را بر سر زبان ها انداخت و نگاه مردم ایران را به این خطه ی آمیخته با ریتم ، گرم و زنده ساخت که ستایش و احترام را در خود به همراه داشت٬ خود باوری را هم برای جوانان جویای عرصه ی موسیقی هرمزگان به همراه آورد. نمونه ی خوانندگانی که بعد از ناصر عبداللهی در عرصه ی موسیقی پاپ ایران مطرح شده اند کم نیستند. اعتماد به نفس بالای عبدالهی باعث شد که هر علاقمند به موسیقی خود را شایسته ی مطرح و موثر بودن بداند. جدا از این٬ خیل زیادی از جوانان این خطه به تاسی از وی به موسیقی روی آوردند که این مورد هم در جای خود قابل توجه و تقدیر است.
ترکیبی که ناصر عبدالهی برای ترانه هایش می ریخت از جهتی تازه و بکر بود و دلیل استقبال عظیم و اقبال بزرگش نیز جدا از صدای خاصش٬ ریتم و فضای کارش می باشد.
ترانه های عبدالهی با توجه به استفاده از گویش و ریتم بندری و معرفی نشدنش در موسیقی ایرانی بسیار شنیدنی است.
از یک سو گویش بندری که ریشه اوستایی دارد به دلیل هم خانوادگی اش با زبان سانسکریت و ریشه های مشترک فرهنگی اش با هند به موسیقی هندی نزدیک است و از سوی دیگر به دلیل ریتم تند و ضرباهنگ شدید در گفتار و رفتار و کلام مردم هرمزگان٬ با ریتم و لحن اسپانیایی نزدیکی فراوانی دارد ٬ رفتار موسیقی اسپانیایی را نیز در خود دارد. (عبدالهی) با آگاهی از این امکانات و ظرفیت های موسیقیایی٬ ترانه هایش را از این سو نزدیک تر می نمود. به دلیل همین تازگی زبان با ضرباهنگ متنوع و ریتم منحصر به فرد موسیقی هرمزگان(ناصر عبدالهی) در عالم موسیقی پاپ گل می کند. اگر چه پیش از او کسانی مثل (مهرپویا) از امکانات و سازهای هندی در راستای ترانه هایش بهره می گیرد اما تازگی کار عبدالهی به این دلیل است که او از امکانات فرهنگ های دیگر بهره نمی گیرد بلکه این مکان در فرهنگ موسیقیایی خودش(هرمزگان) وجود دارد و این موضوع وی را در این زمینه نیز پیشتاز می سازد.
شخصیت عبداللهی چنان فراگیر است که حتی اگر ناصر عبدالهی را نیز قبول نداشته باشی٬ صدا و حضور پر طنین اش را در عرصه ی موسیقی مردمی ایران نمی توانی قبول نداشته باشی و نبودش دنیای موسیقی را به اشک وا داشته کسی که با بغض پنجره ها حرف می زد و از دریچه جاودانگی با زندگی وداع کرد.
زندگی نامه زنده یاد ناصرعبدالهی
ناصر عبدالهی در ساعت ده و ده دقیقه ی دهمین روز از دهمین ماه سال ١٣۴٩ در محله باغ (محله مسجد بلال)بندر عباس دیده به گیتی گشود. پدرش عبدالرحمن عبدالهی کارگر بازنشسته شرکت ملی بود و مادرش مهرنگاربندری نیایی خانه دار است. ناصر فرزند سوم خانواده بود. از ۱۳ سالگی به موسیقی علاقمند شد. فعالیتهای هنری خود را از سالهای نوجوانی در صدا و سیما و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی استان هرمزگان آغاز کرد.
او چهاربرادر و یک خواهر دارد، تنها خواهرش نسرین و برادرانش به ترتیب سن محمدطیب ، نادر ، علیرضا و عقیل هستند که ناصر برادر وسطی آنها است ؛ یعنی سومی .
ناصر در هیجده سالگی با فهیمه غفوری اهل بندرعباس که سه سال از خودش بزرگتر است ازدواج کرد و حاصل آن سه فرزند ( دو پسر و یک دختر ) به نامهای نوید , نازنین و نامی است .
همسر ناصر تعداد فرزندان خود را کافی می داند در صورتی که ناصر به پنج فرزند دیگر اعلام نیاز می کند!
وی کار حرفهای را به طور جدی از سال ۱۳۷۴ خورشیدی آغاز کرد. در سال ۱۳۷۵ همراه با همسرش به تهران آمد. محمدعلی بهمنی شاعر هرمزگانی و دوست نزدیکش، وی را به انتشارات دارینوش معرفی کرد. پس از آن آلبومهای ناصر از این انتشارات ضبط و منتشر شد.
عبدالهی در ترانههای خود از کسی تقلید نمیکرد و صدایی منحصر به فرد داشت. بیشتر اشعار ترانههای او از سرودههای محمدعلی بهمنی بود. در کار موسیقی به گفته خود وی تحت تأثیر سبک موسیقی ابراهیم منصفی بود. طوری که در سالهای آغازین کار هنری ترانههای منصفی را بازخوانی میکرد.
عبدالهی همچنین با موسیقی غربی و ایرانی آشنا بود و به آثار محمدرضا شجریان و علیرضا افتخاری علاقه بسیاری داشت.
پس از ارائه ترانه ناصریا منتقدان عبدالهی گفتند که این کاری اسپانیولی است و از ملودیهای جیپ سی کینگ برگرفته شدهاست، اما وی معتقد بود که چنین نیست، و این کار ریتم عربی دارد، ریتمی که بارها با سازهای دیگری نظیر عود، دهل، و دف نواخته شدهبود. اما تاکنون هرگز با گیتار نواخته نشدهبود، اما عبدالهی این کار را انجام داد.
ملودی ترانهی ناصریا سال ۱۳۷۶ ساخته شد. شعر این آهنگ به گویش بندری است و به گفته عبدالهی هدف از ساخت آن اعتراض ضد ظلم در جهان و نیز همدردی با ستمدیدگان جهان بودهاست. بر اساس متن شعر ناصریا اگر کسی به اسم ناصر بودن قصد یاری مظلومی را داشتهباشد پس از تحمل سختی بسیار و دشواریهای این راه در پایان پیروز خواهد شد.
از ناصر عبدالهی ۵ آلبوم به نام های زیر به یادگار مانده است
◊ بوی شرجی
◊ هوای حوا
◊ عشق است (همراه با پرویز پرستویی و محمد علی بهمنی)
◊ دوستت دارم
◊ ماندگار
ناصرعبدالهی در سوم آذرماه ۱۳۸۵ در بندرعباس به دلایل نامشخصی بی هوش و به کما رفت و پس از گذراندن ۲۷ روز در کما (بیمارستان هاشمی نژاد تهران ) سر انجام در یک روز زمستانی ،در ۲۹ آذر در حالی که تنها ۱۰ روز تا ۳۶ سالگی اش باقی مانده بود شمع وجود ناصرخاموش گشت
اما ناصر هرگز از یادها نخواهد رفت ، نه به خاطر مرگ مشکوکش یا صدای زیبایش بلکه به خاطر هنرپاک و والائی که به راستی فراموش نخواهد شد