اولين سالن نمايش فيلم
اولين گام براي عمومي شدن سينما به وسيلهً مردي به نام " ميرزا ابراهيم خان صحاف باشي " برداشته شد. اين مهم در آذرماه 1284 هجري شمسي روي داد ( روايتي تائيد نشده، حاکي از آن است که اولين نمايشهاي عمومي در ايران، در تبريز و رشت نيز قبل از سال 1284 صورت گرفته است ). ميرزا ابراهيم خان صحاف باشي در خيابان لاله زار روبروي سينما کريستال مغازه آنتيک فروشي داشت و کارش فروش اشياء زينتي بود که از ژاپن و يا اروپا وارد مي کرد. او به تاريخ دهم ذي الحجه 1314 هجري قمري برابر با خرداد 1276 هجري شمسي با اجازه از " مظفرالدين شاه " از بندر انزلي به قصد سفر دور دنيا، ايران را ترک کرد. صحاف باشي در بازگشت به ايران ( حدود مهر ماه 1283 هجري شمسي ) نخستين سالن نمايش فيلم را در حياط پشت مغازه اش داير کرد ( سه راه مهنا - چهار راه مهناي فعلي در لاله زارنو - که تا خيابان ارباب جمشيد ادامه داشت )، مشتريان او در اين دوره از اعيان از جمله " اتابک " و " علاءالدوله " بودند و از فلمهايي که نمايش مي داد يکي داستان مردي بود که بيش از صد مرد را وارد کالسکه کوچکي مي کرد و يا از مرغي بيش از بيست تخم مي گرفت و اين فيلمهاي فانتزي، نوع معمول کمديهاي آن زمان بود. صحاف باشي در ماه رمضان ر 1322 ( نوامبر 1904 م. ) در اول خيابان چراغ گاز ( امير کبير ) فعلي
سالني باز کرد که يقيناً نخستين سالن عمومي سينما در ايران است. معروف است که مقابل درب ورودي سالن نمايش ( دالان سينما ) سه دستگاه جهان نما قرار داشت که تماشاگران از سوراخي که در آن تعبيه شده بود، تصاويري برجسته مي ديدند. از فيلمهايي که در اين سالن - که معمولا فقط شبها باز بود و در آن ليموناد و ساير آشاميدنيها به فروش مي رسيد - به نمايش در مي آمد مي توان از فيلمي ياد کرد که در آن مردي مشغول جارو کردن کوچه اي است در اين حال ماشين جاده صافکني از راه مي رسد و او را زير مي گيرد و جاروکش بصورت باريک و بلند در مي آيد. بعد يکي از روي چهار پايه اي با تخماخي روي سرش مي کوبد و مرد اين بار کوتاه و چاق مي شود. فيلم ديگري که در سالن چراغ گاز نمايش داده مي شد، داستان مرد آشپزي در مطبخ يک هتل است که وقتي قفسه ها را باز مي کندف اشباح و اسکلتهايي از آن خارج مي شوند. گمان مي رود که فيلمهاي اخير از محصولات پاته باشد. اصولا بيشتر فيلمهاي اين سالن از محصولات کمپاني پاته بود. اويل تماشاگران گمان مي کردند که آنچه در سالن چراغ گاز مي بينند در واقع لانترن ماژيک است که بازيگران پشت آن بازي مي کنند. از فيلمهاي ديگري که در سالن چراغ گاز به نمايش در مي آمد، فيلمهاي خبري مربوط به جنگ ترانسوال ( افريقاي جنوبي ) بود که غالباً از روي مدارک بازسازي مي شد
و هر کدام بيش از ده دقيقه طول نمي کشيد. و اغلب از شهرهاي اودسا و روستف در روسيه تهيه شده بود. اين سينما يک ماه رمضان فعاليت داشت و بليط هايش يک، دو، سه و پنج ريالي بود. يکي از اولين تماشاگران سينماي چراغ گاز تعريف مي کند که وقتي تماشاگران سر جاي تعيين شده نمي نشستند، صحاف باشي که همواره لبادهً بلند سياهرنگي به تن داشت با صداي بلند مي گفت : " حيا کنيد، برويد سر جايتان، آهاي يک قراني ها برويد سر جايتان ... ". عمر سينماي چراغ گاز که تماشاگرانش آدمهاي نسبتاً پولداري بودند فقط يک ماه رمضان بود.