مروزه مریخ و همین طور اروپا که یکى از اقمار مشترى است جزء محل هایى است که براى یافتن اشکال اولیه حیات مورد بررسى قرار مى گیرند و فى الواقع با این وضعیت ۳ زمین احتمالى براى فرمول درک در منظومه ما پدید مى آید.به هر حال سیارات فراخورشیدى که در سال هاى اخیر کشف شده اند نکته اى را به ما انسان ها آموخته اند (به این ترتیب که) منظومه شمسى ما با مجموعه اى از عوالم و اقمار که در وضعیتى پایدار و در عین حال زیبا و با مداراتى که تقریباً به دایره نزدیک است، قرار دارد شاید انتظار بیش از آن چیزى است که در قانون طبیعت وجود دارد.

fi چه تعداد از سیارات سرچشمه حیات هستند؟

امروزه در محافل علمى در رابطه با مقدار متغیر fi نظرات مثبت بیشترى وجود دارد همان متغیرى که بیانگر کسرى از سیارات است که قابل سکونت باشد و حیات در آن شکل بگیرد.توده هاى مولکولى پیکره حیات (اعم از مجموعه هاى بنیادى هیدروکربنى و حتى اسیدهاى آمینه) در سرتاسر عالم به وفور یافت مى شوند. موارد فوق الذکر در شهاب سنگ ها، دنباله دارها و گاز و غبارهاى بین ستاره اى کشف شده اند.
با وجود اینکه هیدروکربن ها و اسیدهاى آمینه ارگان هاى زنده نیستند لکن شکى وجود ندارد که تحولات ماقبل حیات بسیارى در محبس تاریک کهکشان و در میان ستارگان در حال انجام است.

مهمترین بخش این روند، یافته هاى شگفت انگیزى است که (به زبان زمین شناسى) چنین بیان مى شود: میکروارگانیسم ها تنها لحظاتى پس از آخرین برخورد مخرب (در روند شکل گیرى زمین) بر روى این سیاره نمایان شده اند.احتمالاً (البته در صورت حصول شرایط صحیح) پیدایش حیات روندى بالنسبه سهل الوصول دارد که به راحتى اتفاق مى افتد، اگر این روند مسیرى نامعمول و دشوار بود نمى شد انتظار داشت که در اولین فرصت پیش آمده بر روى زمین انجام پذیرد بلکه باید در مقاطع بعدى تاریخ سیاره پدیدار مى شد.

امروزه زیست شناسان در این باره به بحث مى پردازند که آیا حیات بر روى زمین چند بار و به صورت جداگانه پدید آمده یا نه.دلایل فراوانى وجود دارد که نشان مى دهد تمام موجودات زنده اى که امروزه بر پهنه کره زمین یافت مى شوند منشاء واحدى دارند ولى (با این وجود) رشته هاى دیگرى از حیات نیز ممکن است در طول تاریخ ظهور کرده و از میان رفته باشد.


• هوش fi

با پایان بخش مربوط به تعداد سیارات زمین مانند ما تنها با ۳ مجهول دیگر مواجه هستیم. (اولاً) احتمال تکامل منتج به هوش چقدر است؟ (پاسخ به این سئوال مقدار مولفه fi را براى ما مشخص مى کند)
(ثانیاً) ما تا چه حد اطمینان داریم که موجودات فرازمینى قادر مایل به انتشار امواج رادیویى هستند (پاسخ این سئوال ما را به سوى تعیین مقدار
fc رهنمون مى سازد).و آخرین مورد اینکه طول عمر متوسط تمدن هایى که امکان و توان برقرارى تماس رادیویى را داشته باشند چقدر است؟
(
L)
این عوامل زیست شناختى و جامعه شناختى (مطروحه) در معادله درک بحث ها و تردیدهاى علمى بیشترى را در مقایسه با عناصر بیان شده در عرصه اخترشناسى پدید آورده است. با توجه به نظرات بسیارى از دانشمندانى که در زمینه حیات فعالیت دارند بسیار ساده لوحانه است که بینگاریم سیر تکامل در یک سیاره دیگر لزوماً باید به هوش (آن گونه که مدنظر ماست) منتج گردد.دیرین شناسى به نام استفن جى گلد (دانشگاه هاروارد) در پرفروش ترین کتاب خود به نام «جهان شگفت انگیز» چنین ادعا مى کند که: «احتمالاً ما وجود خود را مدیون اقبال خوش هستیم، بشر صرفاً به حرکت محدود نیست بلکه یک جوهر است.»
مسیر تکامل، یک فرآیند غیرقابل پیش بینى، آشفته و عارى از نظم است.

گلد بارها و بارها به این مطلب اشاره مى کند که اگر ما قادر بودیم که نوار سیر تکامل بر روى سیاره زمین را به عقب بازگردانده و دوباره آن را آغاز کنیم، غیرممکن بود که انسان دوباره بر روى صحنه زمین خودنمایى کند.
دیگران این گونه پاسخ مى دهند که البته، آنچه که ما در جست وجوى آن هستیم نوع بشر نیست. هیچ کس در پى آن نیست که انسانى را در میان ستارگان بیابد (موجودات کوچک سبز رنگ یا چیزى شبیه به آن).
بلکه موضوع این است که آیا اصولاً هیچ گونه ارگانیسمى وجود دارد که قابلیت استفاده از ابزار، پیشبرد یک جامعه پیشرفته و پیچیده و همچنین ذخیره و پردازش اطلاعات به طریقى که منتهى به کشف اصول و مبانى الکتریسیته شود را از خود بروز دهد؟از دیدگاه افراد خوش بین در این مورد تفاوت تنها در درجه است و نه در نوع، به این دلیل که مراحل متفاوت هوش در انواع گسترده جانوران به طور مستقل تکامل پیدا کرده است.اما گلد اشاره مى کند که هیچ الگوى کلى و یا هر گونه گرایش ترجیهى در مسیر تکامل وجود ندارد. این برداشت که افزایش تنوع زیستى ضرورتاً همراه است با افزایش توان فکرى کاملاً غلط است. اگر برخى از حیوانات که به تازگى تکامل یافته اند، بزرگ تر و باهوش تر از گذشتگان خود هستند تنها مى تواند محصول یک اتفاق باشد.
پیشرفت بشر هم در زمینه هاى مختلف مى تواند به همین شکل صورت گرفته باشد.

از دیدگاه برخى از زیست شناسان و حامیان طرح سنتى عبارت «بقاى انسب» بیانگر این واقعیت است که هوش بیشتر ضرورتاً شانس ادامه حیات و همچنین تکثیر از طریق انتخاب طبیعى را بیشتر مى کند.

اما زیست شناس مشهورى به نام ارنست مایر (دانشگاه هاروارد) معتقد است که بسیارى از ستاره شناسان و فیزیکدانان بیش از حد در رابطه با حتمى بودن هوش خوش بین اند.
وى در شماره هاى ماه مه سال
۱۹۹۶ در مجله پلنترى ریپورت چنین مى نویسد: فیزیکدانان هنوز بیش از زیست شناسان تمایل دارند که نظریات جبرگرایانه را سرلوحه کار خود قرار دهند. فیزیکدان ها به این نظر گرایش دارند که هر کجا که حیات پدیدار شود هوش نیز در زمانى مقتضى پدید خواهد آمد اما در سوى دیگر زیست شناسان شالوده تفکرات خود را در این رابطه بر پایه نظریاتى بنا نهاده اند که احتمال چنین تحول و تکاملى را رد کرده و منتفى مى داند.

جاى بسى شگفتى است که هر دو گروه موافق و مخالف ادعاى خود را بر پایه یک مشاهده مشابه بنا کرده اند و آن، عبارت زیر است.
«تکنولوژى و تمدن بر روى سیاره ما پس از چهار میلیارد سال پدید آمده است»

طرف بدبین این مجادله از جمله مایر (البته این طور به نظر مى رسد که آنها بیشتر راضى خواهند بود اگر به جاى بدبین آن را رئالیست خطاب کنیم) در مورد مطلب فوق از جمله مذکور به عنوان مدرکى استفاده مى کنند که حامى نظریه عدم احتمال پدیدار شدن هوش به عنوان حاصل یک سیر تکاملى است. اما براى گروه مقابل (یعنى سوى خوش بین این بحث) این امر موجب تقویت اعتقادشان مبنى بر وجود تمدن هاى دیگر مى گردد.
گروهى که بر یافتن تمدن هاى فرازمینى نظر مثبت دارند بر این مطلب اشاره مى کنند که زمین پیش از آنکه توسط خورشیدى که (به دلیل نزدیک شدن به زمان مرگ) در حال گسترش است پخته شود بیش از یک میلیارد سال را در صلح و صفا سپرى خواهد کرد.
این زمان بیش از دو برابر مقدار زمانى است که از هنگام خزیدن نخستین موجودات ساده از دریا به سوى خشکى مى گذرد.

بر طبق نظرات طرف خوش بین این جدل اگر پدیدار گشتن هوش، دشوار (کمیاب) و نامعمول بود آنگاه احتمالاً با توجه به زمانى که در دست داشته آنقدر زود نمایان نمى شد. با توجه به اینکه ما هنوز در ابتداى این مسیر قرار داریم مى توان انتظار داشت که چند نوع حیات دیگر در خلال این دوره بر پهنه زمین خودنمایى کند.
این مورد بازتاب نکته اى است که از پدیدار شدن زودهنگام میکروارگانیسم ها بر روى زمین به دست مى آید. گروه بدبین در مورد این مطلب این گونه پاسخ مى دهند که «ما نمى دانیم که زمین تا کى اینچنین رئوف و مهربان باقى مى ماند (آب و هواى به ظاهر باثباتى که هم اکنون وجود دارد ممکن است حاصل مجموعه اى از اقبال هاى نیک بوده باشد). پس در واقع این امر محتمل مى نمود که ما با بازه زمانى موجود در زمان هاى دیرترى پدیدار مى شدیم.

برخلاف باور عمومى این واقعیت که وضعیت کنونى ما و همین طور نمایان شدن هوش تنها یک بار واقع شده یا نه هیچ کمکى به ما، در حل این مسئله نمى کند و ما را در راه رسیدن به این نکته که آیا مورد فوق امرى معمول است یا نه یارى نمى رساند. به عنوان یک دلیل ساده ما مى توانیم به خودمان به عنوان یک نمونه اشاره کنیم! حتى اگر حیات هوشمند آنقدر نامانوس و بعید باشد به طورى که تنها یک بار و در گوشه دور افتاده اى از عالم هستى واقع شده باشد، به طور قطع ما خود را آنجا خواهیم یافت چون ما خود همان مورد هستیم.

نکته شگفت انگیز آن است که هر دو سوى جبهه این نبرد بر سر اصل (به اصطلاح) کوپرنیکى توافق دارند، همان اصلى که مدعى است «نوع بشر هیچ نقطه اى در فضا یا زمان را به عنوان نقطه ارجح برنمى گزیند.»
شکاکان از جمله مایر در مورد این مطلب بیان مى دارند که اعتقاد بر این مورد که هوش از نوع بشرگونه آن بار ها در عالم پدید آمده عقیده اى به شدت انسان محور است. افرادى که (از جمله درک) به تعدد محل هاى تشکیل حیات هوشمند معتقدند مایل نیستند که تنهایى ما را (در عالم) بپذیرند زیرا پذیرفتن این مطلب ما را در مسیرى کاملاً غیر از مسیر کوپرنیک قرار مى دهند.


بنا بر شواهد و قرائن مقدار متغیر
fi بحث برانگیز ترین عامل در معادله درک است. برخى از دانشمندان معتقدند که مقدار این عامل تقریباً نزدیک به صفر است و دیگران بر این امر توافق دارند که این مقدار عددى است نزدیک به ۱.
این طور به نظر مى رسد که در این مورد مقدارى میانى وجود ندارد. این سئوال که هوش اجتناب ناپذیر و قطعى است سئوالى است که بیش از هر موضوع دیگر بحث درباره پروژه ستى را به تضاد کشانده است.

حتى اگر هوش نتیجه اى محتمل براى سیر تکامل باشد باز هم مقدار
fi به احتمال زیاد، خیلى کمتر از یک است، همانطور که نگرش اخیر درباره ثبات منظومه شمسى و وضعیت آب و هوایى سیاره اى گواهى است بر همین مطلب. در میان موارد دیگر، شبیه سازى هاى کامپیوتر ى که توسط فردر اسیو و اریک فورد در موسسه تکنولوژى ماساچوست انجام شده است نشان مى دهد سیاراتى که مانند زمین هستند نمى توانند در مقابل کشش دوجانبه اى که توسط دو یا چند سیاره غول پیکر پرجرم، مانند مشترى بر آنان اعمال مى شود تاب بیاورند.

سیاراتى از این دست یا به خارج از سیستم پرتاب مى شوند و یا به سمت ستاره مرکزى متمایل مى شوند.
در وضعیت معکوس، سیستم هاى بدون سیاره هاى غول پیکر هم براى سیاره هایى که قابل سکونت باشند مناسب نیستند. شبیه سازى کامپیوترى توسط جورج وتریل در موسسه کارنگى واقع در واشینگتن بیانگر این مطلب است که سیاره مشترى به عنوان یک جاروبرقى گرانشى در منظومه شمسى عمل مى کند و به میزانى در حد کفایت تعداد ستارگان دنباله دارى را که مدار زمین را قطع مى کنند تقلیل مى بخشد.


وتریل مى گوید: بدون وجود سیاره مشترى در منظومه شمسى برخورد هاى کنونى دنباله دار ها با زمین هزار برابر بیشتر مى شد و برخورد هاى فاجعه بارى که اکنون ۶۵ میلیون سال از واپسین آن مى گذرد هر صد هزار سال یک بار اتفاق مى افتد. این مسئله به طور قطع موجب توقف هرگونه روند تکاملى مى شد، از اشکال ساده حیات گرفته تا مراتب بالاتر هوش.همچنین مطالعات پویا و مستمر توسط فیلیپ روبوتل و در پاریس نشان داده است که سیارات سنگى زمین شکل تغییر و تحول هاى بدون نظمى را در انحرافات مدارى خود نشان مى دهند، که همین مطلب مى تواند منجر به تغییرات شدید آب و هوایى شود.

خوشبختانه گرایش زمین در مورد این بى نظمى ها توسط برهمکنش کشندى ماه مهار مى گردد. بدون وجود یک قمر بالنسبه بزرگ، احتمالاً زمین دگرگونى هایى را در انحرافات مدارى خود همانطور که در مریخ اتفاق مى افتد تجربه مى کرد. احتمالاً به میزانى معادل
۲۰ تا ۶۰ درجه سانتى گراد.

این واقعه موجب تغییرات بسیار شدید در وضعیت فصل ها مى شود. با این تفاسیر هر کسى مى تواند حدس بزند که این مسائل چقدر بر سیر تکامل حیات و همین طور، احتمال پدیدار شدن هوش تاثیر مى گذارد. زیست شناسان بر این باورند که دیگرگونى ها و فشار ها سبب پدید آمدن انواعى از موجودات شده که قابلیت سازگارى با محیط را دارند.
پاول اف هافمن (دانشگاه هاروارد) و سه تن از هم درسان او این تئورى را پیشنهاد کرده اند که مجموعه اى از اعصار یخى عالمگیر در حدود
۵۵۰ تا ۷۶۰ میلیون سال قبل که تمامى سطوح اقیانوس ها را حتى در استوا منجمد کرد فاجعه اى بود که حاصل انفجار پرکامبرین بود (لازم به ذکر است) که در همان حول و حوش زمانى حیات شکل گرفت.

نتایج انهدام هاى عظیم و مصیبت بار بر روى زمین (در آن دوران) با شکل گیرى تعداد زیادى موجود تازه در دوران زمین شناسى بعدى جبران شد.
گاهى اوقات از پدیدار شدن ما به عنوان یک موجود زنده در دورانى غیرعادى از اعصار یخى به عنوان یک مثال محتمل در رابطه با تکامل تحت فشار یاد مى شود.
اما فجایع سیاره اى که بیش از حد زیاد و یا غیرمعمول باشند همه چیز را نابود خواهند کرد و یا اینکه حیات را در سطوح پایین آن متوقف خواهند کرد.
در هر حال این طور به نظر مى آید که حضور ما بر روى این سیاره و در این زمان محصول تصادف و اتفاق بوده (اتفاقاتى نجومى) که در سال
۱۹۶۱ متصور نبود.

آیا موجودات فرازمینى اقدام به انتشار امواج مى کنند؟ (
fC) فرض را بر این مى گیریم که تعداد هوش هاى فرازمینى کم، اما موجود باشد، آیا ما مى توانستیم که از آنها انتظار برقرارى ارتباط رادیویى داشته باشیم؟
چه کسرى از این تمدن ها قادر و مایل به انتشار امواج به طریقى هستند که براى ما قابل آشکارسازى باشد؟

به دیگر کلام، مقدار fC چقدر است؟

حامیان پروژه ستى بر این باورند که مقدار مولفه fC زیاد است و اینگونه بیان مى دارند که «بالاخره زمانى فرا مى رسد که هر تمدن داراى فناورى، کشف مى کند که رادیو کارآمدترین مسیر جهت برقرارى ارتباط در فواصل نجومى است و بدون شک درصدد بهره گیرى از آن برخواهد آمد.» آیا ممکن است در این مورد تفکرى ساده لوحانه از انسان محورى وجود داشته باشد؟

آیا این امر منطقى به نظر مى رسد که ما متوقع باشیم که حیات بر روى سیاره اى که دیگر با میکروارگانیسم هاى تک سلولى آغاز مى شود منتج به تشکیل موجوداتى بشود که رادیوتلسکوپ بسازند؟
شاید ما تنوع حقیقى در تکامل زیستى و همین طور آن بخش از علوم و فناورى را که براى بشر ناشناخته باقى مانده است نپذیرفته ایم.
شاید رادیو در مقایسه با آنچه که ما باید در آینده کشف کنیم به طرز ناامیدکننده اى ابتدایى باشد.


طول عمر (L)
پس از آنکه ما موفق به تعیین مقدار مولفه هاى fi و fC نشدیم به سراغ آخرین عامل در معادله درک مى رویم: (L) طول عمر متوسط تمدن هایى که قابلیت برقرارى ارتباط را دارند در اینجا هم موافقان و مخالفان نظرات بسیار متفاوتى دارند.گروه خوش بین بر این باورند که جامعه هوشمند اگر جاودان نباشد حداقل مى تواند براى ده ها میلیون سال پابرجا بماند. این نظر به طور قطع تنگنا هاى موجود در اوایل معادله درک را تا حدى قابل عبورتر مى سازد.گروه مخالف ابراز مى دارد که انسان تنها چند دهه پیش رادیو را اختراع کرد در حالى که انسان در زما ن هاى بسیارى به دلیل جنگ و همین طور افزایش آلاینده ها خود را در معرض نابودى قرار داده است.