مالیات برسود :
این نوع مالیات یعنی گرفتن درصدی از سود محض بنگاه توسط دولت (طبق قانون مالیاتی کشور )
سود محض=
TR-TC
سود متغیر =
TR-TVC
یعنی با توجه به نمودار تا زمانی که
P>ATC0
با شد مالیات بر سود می تواند تعریف شود و گرفته شود و برای غیر از این سود محضی وجود ندارد پس مالیات بر سودی هم توسط دولت بر بنگاه بسته نمی شود . واما محدوده ی انتقال منحنی های هزینه هم از جایی است که
P> ATC0
در غیر اینصورت منحنی های هزینه انتقال نمی یابند .
حال فرض که بنگاه و صنعت به ترتیب در نقاط
E
K
در تعادل به سر می برند. حال مالیات بر سودی با نرخ مالیاتی توسط دولت به صورت زیر بر بنگا هها بسته می شود :
T=t( TR-TC0)=t(pq-TC0)
در نتیجه منحنی های هزینه و تابع سود به صورت زیر تغییر می کند.توجه شود کلیه اندیسهای 1 مربوط به بعد از مالیات می باشد :
π 1=π0- t(pq-TC0)=π0-tπ0=(1-t)π0
TC1=TC0+t( pq-TCO)
ATC1=ATC0+t(p-ATC0)
MC1=MC0+t(p- mc0)
با انتقال منحنی های هزینه به بالا بنگاه طبق شرط حداکثر سازی سود سود خویش را ماکزیمم کرده ودوباره در نقطه ی
E
قرار گرفته و همان
q1
را تولید می کند . اینم دلیل ریاضیش :
P=MC1
P=MC0+t(pq-MC0)
با اندکی ساده سازی مجددابه :
P=MC0
می رسیم که این یعنی تغییر نکردن تولید بنگاه.و چون در دوره ی کوتاه مدت قرار داریم و ورود و خروجی انجام نمی گیرد پس منحنی صنعت که
∑MC
های بنگاهها ست نیز تکان نمی خورد . قیمت هم ثابت می ماند پس تولید صنعت در کوتاه مدت نیز ثابت می ماند. به نمودار توجه کنید .
در بلند مدت با فرض اینکه در تعادل بلند مدت صنعت بنگاهها دارای سود اقتصادی صفر می باشند پس مالیات بر سود در بلند مدت تعریف نمی شود.