بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 7 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 61

موضوع: اشعار عاشورایی

  1. #1
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض اشعار عاشورایی

    در این قسمت سعی میشه اشعار در مدح سالار شهیدان حضرت اباعبدالله حسین رو بزاریم

  2. #2
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شن بود و باد، قافله بود و غبار بود
    آن سوی دشت، حادثه چشم انتظار بود
    فرصت نداشت جامه نیلی به تن کند
    خورشید سر برهنه لب کوهسار بود
    گویی به پیشواز نزول فرشته ها
    صحرا پر از ستاره دنباله دار بود
    می سوخت در کویر، عطشناک و روزه دار
    نخلی که از رسول خدا یادگار بود
    نخلی که از میان هزاران هزار فصل
    شیواترین مقدمه نوبهار بود
    شن بود و باد، نخل شقایق تبار عشق
    تندیس واژگون شده ای در غبار بود
    می آمد از غبار، غم آلود و شرمسار
    آشفته یال و شیهه زن و بی قرار بود

  3. #3
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    کارم از جنون گذشته مست مست بوی سیب

    دل من تنگه برا شش گوشه و قبر حبیب

    از حسین و کربلا تپش تپش دل میخونه

    برای زیارتش همش میگیره بهونه

    شوق پابوسی او افتاده باز توی سرم

    میزنم به هر دری جور بشه کار سفرم

    حالا که دورم از او میخونم از ناز نگاش

    میشینم زل می زنم به عکس گنبد طلاش

    با خودم میگم میشه که شامل کرم بشم

    آقا دعوتم کنه مسافر حرم بشم

    یاد بین الحرمین چشم منو تر می کنه

    دل من با خاطرات کربلا سر می کنه

    زیارت خوندنای با اشک و آه یادش بخیر

    به سر و سینه زدن تو قتلگاه یادش بخیر

    یاد اون شبها بخیر مست بوی یار می شدیم

    دخیل ضریح خوشگل علمدار می شدیم

    اما عیبی نداره اگر به قصه مبتلام

    توی روضه هاش میام انگاری توی کربلا

    اگه پا نده بیام تو روضه هاش هم بشینم

    برام این بسه که عکس کربلاتو ببینم

  4. #4
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    فلک، چند نالم زدردِ فراق *** دلم خون شد ازدوری اشتیاق
    الهی نباشد به دار فنا *** به درد یتیمی کسیمبتلا
    که گیرد مرا از وفا در کنار؟ *** کند پاک ازگیسوانم غبار
    بگویم به او شرح غمهای خویش *** نمایم به او زخمپاهای خویش
    بگویم ببین صورتم را که چون *** زسیلیّ دشمن شدهنیلگون
    از این درد و غم «ذاکر» خسته جان *** کشد هر دماز سینه آه و فغان

  5. #5
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    غم هجر
    آمدی گوشه ویران چه عجب! *** زده ای سر بهیتیمان چه عجب!
    تو مپندار که مهمان منی *** به خدا خوبتر از جانمنی
    بس که از جور فلک دلگیرم *** اول عمر ز عمرمسیرم
    دل دختر به پدر خوش باشد *** مهربانی زدو سر خوشباشد
    تو بهین باب سرافراز منی *** تو خریدار من و نازمنی
    بعد از این ناز برای که کنم *** جا به دامانوفای که کنم
    اشک چشم من اگر بگذارد *** درد دلهام شنیدندارد
    گرچه در دامن زینب بودم *** تا سحر یاد تو هر شببودم
    گر نمی کرد به جان امدادم *** از غم هجر تو جانمی دادم
    آنقدر ضعف به پیکر دارم *** که سرت را نتوانبردارم
    امشب از روی تو مهمان خجلم *** از پذیرایی خودمنفعلم
    مژده عمّه که پدر آمده است *** رفته با پا و بهسر آمده است
    دیدنی گوشه ویرانه شده *** جمع شمع و گل وپروانه شده
    آخر ای کشته راه ایزد *** پدرت سر به یتیمانمی زد
    تو هم آخر پسر آن پدری *** تو پور آن نخل امامتثمری
    که به پیشانی تو سنگ زده؟ *** که زخون بررخ تورنگ زده؟
    ای پدر کاش به جای سر تو *** می بریدند سر دخترتو

  6. #6
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    کودکی هایت شریک سجده پیغمبری که
    اوج معراجت شده از شانه اش، از منبری که
    آیه آیه عشق را تفسیر می کردی تو بر آن
    سوره سوره نور بودی، جرعه جرعه کوثری که ...
    کودکی های تو بود و بوسه شوق پیمبر
    در نگاهش اشک بود و بوسه های دیگری که
    بر تنت باغ شکوه لاله هایی سرخ می شد
    لاله های زخم تیغ دشمنت بر حنجری که
    بارها تکبیر را لبریز می کردی تو از آن
    بارها تکبیر تو برپا نموده محشری که
    یک به یک از پاره های جان خود در آن گذشتی
    تا بماند بعد از این هم مکتب پیغمبری که
    هر که بر دیدار او دلتنگ می شد در مدینه
    خیره می شد بر رخ ماه علی اکبری که ...
    کفر در جنگ علی اکبر مردّد بود و در میدان
    اشبه الناس پیمبر مانده بود و لشکری که
    زخم تیغ و نیزه هاشان بر تنش از حد گذشت و
    بوسه شمشیر بود و زخم بود و پیکری که . . .
    * *
    کربلاخون گریه می کرد از عبایت قطره قطره
    خیمه خیمه اشک بود و ماتم پیغمبری که . . .

  7. #7
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    تو کیستی که جهان تشنة زلالی توست
    بهار عاطفه مرهون خشکسالی توست
    شب زمانه که مقهور بامدادان باد
    شکیب خاطرش از خون لایزالی توست
    ز قصّه عطشت چشم عالمی گریان
    هزار چشمه جوشنده در حوالی توست
    تو ماه من به کدامین ظلامه ات کشتند
    که پشت پیر فلک تا ابد هلالی توست
    ندید نقش تو را کس به حجم آینه‌ها
    حکایت همه از صورت خیالی توست
    چه عاشقی تو که در دفتر قصاید سرخ
    هرآنچه خواند دلم، شاه بیت عالی توست
    سزد که رایحه درد، سازدم مدهوش
    که باغ عشق، به داغ شکسته‌بالی توست
    فغان که وارث بانوی آبهای جهان
    تویی و تشنه یک قطره، مشک خالی توست
    تو شهر عشقی و دروازه ات به باغ بهشت
    دل شکسته من یک تن از اهالی توست

  8. #8
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بادها
    نوحه‌خوان
    بیدها
    دسته زنجیرزن
    لاله‌ها
    سینه‌زنانِ حرمِ باغچه
    *
    بادها
    در جنون
    بیدها
    واژگون
    لاله‌ها
    غرق خون
    *
    خیمه خورشید سوخت
    برگ‌ها
    گریه‌کنان ریختند
    آسمان
    کرده به تن پیرهن تعزیه
    طبل عزا را بنواز ای فلک...

  9. #9
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    داغِ که داری امشب؟ ای آسمان خاموش!
    داغ کدام خورشید؟ ای مادرِ سیه‌پوش!
    این سرخیِ شفق نیست، خون شقیقه کیست
    که می‌چکد به رویت از گوش و از بناگوش؟
    طشت زری‌ست خورشید، گلگون، لبالب از خون
    تیغِ که باز کرده‌ست خون از رگ سیاووش؟
    این کشته کیست دیگر؟ ترکیب دُبّ ‌اصغر
    تابوت کوچک کیست که می‌برند بر دوش؟
    تا هر ستاره زخمی‌ست از عشق بر تن تو
    از زخم‌های عشقت خونِ که می‌زند جوش؟
    نامی که چون کتیبه‌ست بر سنگِ روزگاران
    یادش اگرچه خاموش، کی می‌شود فراموش؟
    ماه مرا فرو برد، چاه محاق هشدار
    ای قافله! که افتاد بیرق ز دست چاووش
    در قلعه که افتاد آتش؟ که در افق‌ها
    از پشت شعله و دود، پیداست برج و باروش

  10. #10
    mahdi271 آواتار ها
    • 3,305

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Jul 2009
    محل تحصیل
    رشت
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    عمران
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    توان واژه کجا و مدیح گفتن او
    قلم قناری گنگی‌ست در سرودن او
    کشاندنش به صحاریِ شعر ممکن نیست
    کمیت معجزه لنگ است پیش توسن او
    چه دختری، که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید
    کلید گلشن فردوس را به گردن او
    چه همسری، که برای علی به حظّ حضور
    طلوع باور معراج داشت دیدن او
    چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا
    حریم مدرسه کربلاست دامن او
    بمیرم آن همه احساس بی‌تعلق را
    که بار پیرهنی را نمی‌کشد تن او
    دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
    پیام می‌چکد از چلچراغ شیون او
    از آن ز دیده ما در حجاب خواهد ماند
    که چشم را نزند آفتابِ مدفن او

صفحه 1 از 7 123 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •