Postcard from Flamingo

At midnight, in Flamingo,
the dark palms are clicking in the wind,
an unabashed eroticism.


Far off in the red mangroves
an alligator has heaved himself
onto a hummock of grass
and lies there, studying his poems.
Consider the sins, all seven all deadly!
Ah, the difficulty of my life so far!
This afternoon, in the velvet waters,
hundreds of white birds!
What a holy and sensual splashing!


Soon the driven sea will come
lashing around the blue
islands of the sunrise. If you were here,
if I could touch you,
my hands would begin to sing.

کارت پستالی از فلامینگو

نیم های شب در فلامینگو
شاخه های تاریک نخل ها با باد به هم در آمیخته اند
.معاشعه ای گستاخانه

در آن دور ها در میان چندل های سرخ
تمساحی از پشته های علف بالا می خزد سینه کشان
.و آن جا برای خواندن شعرش لم می دهد
گناهان مرا، همان هفت گناه مهلک مرا رسیدگی کن
!آه بنگر، مشکلات زندگی مرا تا بدین لحظه
در این پسین زیبا در میان آب های نرم ومخملین، ببین صدها
پرنده ی سپید را
صدای مقدس در عین حال هوس انگیز قطرات آب را بشنو
بزودی دریای آبی مواج سر خواهد رسید
و زیر تازیانه خواهد گرفت جزایر آبی آفتاب را
اگر اینجا بودی
اگر می شد که تو را لمس کنم
.دستانم دوباره از سر می گرفت ترانه ای دیگر را