کاربرد دانش اخترشناسی
در تحلیل دادههای باستانشناختی
رضا مرادی غیاث آبادی
از سخنرانی در همایش انجمن نجوم آماتوری ایران به مناسبت روز بزرگداشت خواجه نصیر طوسی
بسیار خوشوقتم که امروز به مناسبت همایش بزرگداشت خواجه نصیر طوسی در گردهمایی دوستداران نجوم سخن میگویم. روز گرامیداشت دانشمند بزرگی که در ایران بیش از هر جای دیگر ناشناخته است و آثار بیهمتایش در ایران کمتر از کشورهای دیگر ترجمه و منتشر شده است. دانشمندی که «زیج ایلخانیِ» تألیفشده به همت او، دارای تابعهای مثلثاتی و هیئت، و معادلههای تعدیل زمان و سیارات با دقتی چشمگیر است، جدولهای او برای زمانهای میانگین تقویمی، مختصات ستارگان، خورگرفت و ماهگرفت و اختلاف منظر، با محاسبات و نوآوریهای شگفتی همراه است که مؤلفان «فرهنگ زندگینامه علمی دانشمندان» (نیویورک 1981؛ ترجمه فارسی، تهران 1374) او را "معرف تنها الگوی ریاضی جدیدِ حرکت سیارات میدانند" و بر این باورند که "کتاب «تذکره فی علم الهیئه» از راه ترجمه مترجمان بیزانسی بر کوپرنیک اثر گذاشته و بجز فرضیه خورشید مرکزی، دربردارندة تمامی تازههای نجوم کوپرنیکی است". دانش نجوم در کشوری تا این اندازه افول کرده است که چنین نامآورانی را در تاریخ خود دارد.
عکس از آقای بهزاد فرهانیه
باستانشناسی دانشی فراخگستره است که از علوم و تخصصهای متنوع دیگری برای پیشبرد اهداف خود و توجیه و تحلیل یافتههای باستانی بهره میگیرد و دارای میانرشتههای گوناگون و فراوانی است. میانرشتههایی همچون: جانورباستانشناسی،گیاهب استانشناسی، زمینباستانشناسی، استخوانباستانشناسی، اسطورهباستانشناسی و بسیاری میانرشتههای دیگر که هر کدام دارای ابزارها و آزمایشگاههای ویژهای هستند که میتوانند در تحلیل و بررسی دادههای باستانشناختی یاری رسانند.
از آنجا که حرکتهای اجرام آسمانی دارای قواعد و نظام مشخص و معینی هستند، و دامنه تغییرات آن در گذر زمان دارای قواعد تعریفشدهای است، این ویژگی میتواند به درک و تحلیل دادههای باستانشناختی یاری رساند. به ویژه که باورها و فرهنگ مردمان روزگاران باستان تا پیش از عصر هخامنشی تا اندازه زیادی تحت تأثیر آسمان و تمامی رخدادهای آن بوده است.
آسمان برای مردمان باستان، سرچشمه تمامی نیروهایی دانسته میشده که بر زمین و زندگی جوامع بشری تأثیر مینهاده است. آنان جایگاه خدایان، اهریمنان، ایزدان و دیوان را در آسمان میدانستهاند و این چنین است که این باور تاکنون نیز پایدار مانده و در تمامی ادیان برای راز و نیاز دستان خود را بسوی آسمان فراز میگیرند و نیایشها و مناسک خود را با توجه به گردش خورشید و ماه تنظیم میکنند.
از آنجا که بسیاری از نگارههای باستانیِ منقوش بر سفالینهها و صخرهها، از چشماندازهای کیهانی و پیکرههای آسمانی تشکیل شده است؛ دانش اخترشناسی میتواند به یاری تحلیل چنین نگارههای باستانی و تحلیل رازورمزهای آن برآید تا برای مثال، بدانیم سنگنگاره مرد و زنی سه هزارساله که رو به یکدیگر ایستاده و هر یک بر پشت گاو و شیری ایستادهاند، اشاره به حرکت دو سیاره مشتری و ناهید (نمادهای کیهانی اهورامزدا و آناهیتا) دارد که مسیر قهقرایی مشتری و سرعت ظاهری بیشتر ناهید، حرکت آنان بسوی یکدیگر را تداعی میکند. حرکتی که با شاخه گلی در دست هر کدام زینت داده شده است.
دانش اخترشناسی میتواند رازهای بسیاری از بناهای باستانی را که با در نظرداشت گردش خورشید و یا تغییرات میل خورشید ساخته شدهاند، هویدا کند. میتواند به ما بگوید که کدام هنگام از طول سال برای مردمان همزمان با ساخت بنا، مهمتر و یا لازمتر از دیگر هنگامها بوده و یا مبدأ ساشماری آنان بوده است. همچنین میتواند به ما توضیح دهد که کدام روزنه خاصی از بنا بسوی نقطه طلوع کدام ستاره خاصی واقع شده و به موجب آن دانست که سازندگان بنا، کدامیک از ایزدان کیهانی را در نظر داشتهاند و سپس به چون و چرا و چگونگی آن پرداخت.
اخترشناسی میتواند به یاری تحلیل و درک متون و کتیبههای کهن برآید و راز نبرد کیهانی تِشتَر و اَپوش، خدای باران و دیو خشکسالی را بگشاید که چگونه نخستین طلوع سالانه ستاره شباهنگ در بامدادِ آغازین روزهای تابستان چهار هزار سال پیش و اوج گرفتن آن در طول تابستان و رسیدن به آسمان سرشبی در آغاز پاییز که همزمان با غروب سالانه ستاره قلبالعقرب بوده، منجر به ایجاد چنین باوری در تشتر یشت اوستا شده است. باوری که همچنان در نام «تیر» که تلطیف شده نام تشتر میباشد، برای نخستین ماه فصل تابستان و آیینهای آبپاشونک در نخستین روز تابستان زنده مانده است.
اخترشناسی میتواند با تعیین ستاره قطبی 4800 سال پیش و بازسازی گردش صورتهای فلکی پیراقطبی، باورداشتهای منسوب به میترا، گردونه میترا و هشت یاور میترا که به دین مهر و سپس به دین مسیحیت راه یافته را توجیه کند.
تحلیل و ریشهیابی آیینهای در پیوند با نوروز و عقرب که به فراوانی با نام «رقعه کژدم» در تاریخنامههای ایرانی آمده است، با آگاهی از دادههای نجومی درکپذیر است. واقعهای که به 4200 سال پیش و هنگامی که نقطه اعتدال بهاری در صورت فلکی پروین (ثریا) یعنی در کوهان گاو (ثور) بوده و صورت فلکی کژدم (عقرب) در فاصله 180 درجهای از آن قرار داشته و آمدن یکی با رفتن دیگری توأمان بوده است. اینچنین است که اخترشناسی حتی میتواند به عنوان ابزاری برای گاهسنجی و تعیین قدمت برخی دادههای باستانی بکار رود.
اخترشناسی میتواند با بازسازی چشمانداز آسمان برای هزارههای گوناگون و تعیین نقاط انقلابها و اعتدالین، به باستانشناسی برای رمزگشایی نگارههای مشهور بز نری که خورشید و زمین زارعی را در میانه شاخهای بزرگ خود دارد، یاری رساند تا انگیزه جوامع باستانی شش هزار سال پیش از چنین نگارهای که همانا آرزوی فرارسیدن نوروز و اعتدال بهاری و آغاز فصل کشتوکار بوده است را آشکار کند.
آگاهیهای تقویمی و آشنایی با نظامهای گاهشماری جوامع باستانی، میتواند در تعیین زمان رویدادهای تاریخی با دقتی معین به کار رود. از همین روی است که برای نمونه میدانیم مرگ «کاساندان» بانوی کوروش بزرگ در بیست و یکم اسفندماه سال 1160 پیش از ایرانی (19 مارس 538 پیش از میلاد) روی داده و برای او آیین «اشکریزانِ» هفت روزه برگزار شده است.
از راست: دکتر حسین باهر، غیاث آبادی، مهندس مسعود عتیقی، مهندس احمد دالکی، مهندس محمدرضا صیاد
عکس از آقای بهزاد فرهانیه
همچنان که اخترشناسی میتواند به یاری باستانشناسی آید، باستانشناسی نیز میتواند متقابلاً در درک باورهای نجومی و تاریخ نجوم، یاریرسانی دقیق و مفید باشد. برای نمونه، باستانشناسی میتواند با گردآوری و طبقهبندی و گاهسنجی آوندهای سفالینی که نگارههایی از زمین بر آنها رسم شده است، نشان دهد که تا چه زمانی، زمین را به شکل مسطح و چهارگوش تصور میکردهاند و از چه زمانی به شکل مسطح و گرد. همچنین از چه زمانی نقش زمین در نگارههای باستانی به شکل برجسته و کروی رسم شده و یا کندهکاری شده است. این مرز در کجای تاریخ جای دارد؟
طبقهبندی و تحلیل نگارههای باستانی و بکارگیری آن در تاریخ نجوم، میتواند تاریخنگار را با این واقعیت آشنا کند که مردمان باستان تا چه زمانی، ناهید شرقی و ناهید غربی را دو جرم جداگانه میدانستهاند و از چه زمانی متوجه اینهمانی آنها شده بودهاند؟
متون کهن پرده از برخی آگاهیهای نجومی جوامع کهن برمیدارد که هر چند هنوز قابل توجیه نیستند، اما در نوع خود بینظیر و حیرتانگیزند. آگاهی از «یوغ کیوان» یا حلقههای زحل به روایت متن پهلوی «بندهش» و نیز اشاره به «موشپریهای دمبدار که به گردونه خورشید بسته شدهاند» یعنی دنبالهدارهایی که عضوی از منظومه شمسی دانسته میشدهاند که در بازههای زمانی خاصی بازمیگشتهاند، نمونههایی از اینگونه آگاهیها است.
نکتههایی که در اینجا به کوتاهی گفته شد، نمونههای اندکی بود از تأثیر توأمان دانشهای اخترشناسی و باستانشناسی در تحلیل دادههای باستانشناختی و تاریخ نجوم. اما در اینجا فرصت را غنیمت میدانم تا انتقادی را نیز به کوتاهی بیان کنم. اکنون کوششهای دوستداران نجوم در ایران، بیشتر به چند فعالیت متداول، همچون تماشای مقارنهها و مقابلهها، بارشهایشهابی، رؤیت هلال و بازیابی فهرست مسیه محدود شده است. هر چند که چنین فعالیتهایی میتواند مفید باشد؛ اما افراط در آن و صرف وقت و توان صدها گروه نجومی، غفلت و فراموشی از شاخههای علمی و تاریخی اخترشناسی را به همراه آورده و تاکنون منجر به تولید علم و فرضیههای علمی نشده است.
آرزومندم تا انجمنها و جوانان دوستدار نجوم، هرچند که با کمبود یا نبود امکانات و متخصصان و منابع پژوهشی مواجه هستند، اما بجای فعالیتهای تکراری و مشابه با یکدیگر، تا جای ممکن به مطالعات تخصصیتر بپردازند و هر کدام در شاخه و موضوعی متنوع به پژوهش بپردازن