با سلام امیدوارم بخش را درست انتخاب کرده باشم
آهنگسازان باستان بنا به گفته ی «عبدالقادر مراغی» یک آهنگ را در چهار بخش می ساخته اند :
بخش نخست : قول، که در زمان وی، معمولا شعر آن را به زبان عربی برمی گزیده اند.
بخش دویم : غزل که با اشعار پارسی آراسته می شده است.
بخش سیُم : ترانه که همین دوبیتی ها از جمله آن است. البته ترانه را امروز معادل تصنیف می توان به شمار آورد.
بخش چهارم : فرود است که مانند قول بوده است.[1]
در انجمنی از شاعران و موسیقیدانان در تبریز سخن از «سی لحن باربد» در سی روز ماه می رود و همگان با شگفتی از آن یاد می کنند.
«عبدالقادر مراغی» می گوید که در این دوران من اینکار را خواهم کرد ! اهل فن که چنین کاری را بعید می دانستند با وی گفتگوی بسیار کردند، و در پایان خواجه رضوانشاه که خود موسیقی دانی برجسته بود، با وی شرط بست که در سی روز ماه رمضان که در پیش بود سی آهنگ بسازد و در عید فطر همگی آن ها را مجددا بنوازد. و برای آنکه احتمال اینکه وی آهنگ را از پیش ساخته، از بین برود، قرار گذاشتند که وی آهنگ ها را با اشعاری که آنان می گویند بسرایند. «... اشعار عربی را مولانا جلال الدین فضل الله بر حسب فرمان اعلی نوشت، و ابیات فارسی را خواجه جمال الدین سلمان، پس من بدان اشعار در همان مجلس، نوبت مرتب کردم و پنج قطعه ساختم مشتمل بر آن صنایع که امتحان کرده بودند، و دیگر صنایع بر آن اضافت کردم و در همان مجلس به عرض رسانیدم به نوعی که همه مسلم دانستند، و انواع تحسین ها فرمودند، و حضرت سلطان این فقیر را در همان مجلس به مرحمت های شاهانه مخصوص گردانید ...»
در سی روز ماه رمضان وی سی آهنگ بساخت و در عید فطر نیز آهنگ ویژه ی آن روز را نواخت. به اضافه ی بیست آهنگ از روزهای پیش ... و «خواجه رضوانشاه مبلغ صد هزار دینار که گرو بسته بود به دختر خود داد و عقد نکاح بسته، به خانه ی این فقیر فرستاد ...»
مراغی این سی آهنگ را در «کنزالاحال» نوشته بود، و شعرهای آهنگ روز نخست را این جا آورده است :
قول :
سعادتنا الیوم فی مقدم بسلطان ها خیر اهل الهوی
ایا اکرم الناس کن دائما علی البر و العدل و الاهتدا
غزل :
کوری چشم مخالف، حسینی مذهبم راه حق اینست، نتوانم نهفتن راه راست [2]
ترانه بدین رباعی بسته شد :
اهواک ولو ضنت من اجل هواک او اتلف بالعزام فالروح فداک
لا کنت اذا لماک فی الحب کذاک اجفو لتجا فیک و ارضی لرضاک
در بازگشت ترصیح بدین بیت شد :
ای شاه جهان، جهان بکامت بادا خورشید و مه و مهر غلامت بادا
تا مدت دوران فلک خواهد بود این سکه ی سلطنت بکامت بادا [3]
فرو داشت بر این بیت بود :
خلد الله ملک مولانا باسط الامن ناشر العدل
فروداشت بر این شعر مولانا خواجه شیخ الکججی بر حسب درخواست او، و چون شش مصراع است، هر مصراع بر یک آواز مرکب از دو پرده است !
1. آواز نوروزی، مرکب از پرده ی حسینی و پرده ی اصفهان :
گل چو بیرون آمد از خلوت سرای خویشتن
2. آوازه گواشت از پرده ی حجاز و بزرگ :
عالمی را دید مشتاق لقای خویشتن
3. آوازه سلمک از پرده ی عشاق و راست :
بر سریر شد سلطان خوبان چمن
4. آواز کردانیا از پرده ی عراق و زنگوله :
مست حسن خویش و مغرور از هوای خویشتن
5. آواز مایه، از نوا، و بوسلیک :
تا نگردی فانی اندر عاشقی همچون کجج
6. آواز شهناز، از پرده ی راهور و زیرافکند :
کی توانی حکم کردن بر بقای خویشتن