دورهی ساسانی یا پارسی را میتوان دوران شکوفایی موسیقی در بخش باستانی تاریخ ایران به شمار آورد، زیرا به استناد مدارک موجود معلوم میشود که حتی شهریاران ساسانی، اغلب دوستدار و مشوق موسیقی بوده و حتی بعضی از آنان خود با موسیقی آشنایی داشتهاند.
اردشیر اول یا اردشیر بابکان (224 تا 241 پس از میلاد) - نخستین شهریار ساسانی - موسیقیدانان را در طبقهی ویژهای قرار داد.[1] و همو، به قراری که کارنامهی اردشیر بابکان نشان میدهد، هنگامی که هنوز به سلطنت نرسیده و به دستور اردوان - آخرین فرمانروای اشکانی - در ستورگاه (اصطبل) زندانی شده بود برای رفع دلتنگی تنبور میزد. [2]
فارمر به استناد «تاریخ ابوالفدا» رواج یا ساخت عود را به شاپور اول (272 تا 241 م.) نسبت داده است [3] که شاید به قول فارمر منظور اصلاح یا بهسازی گونهای ساز قدمیتر باشد. [4]
بهرام گور، ورهرام یا بهرام پنجم، پانزدهمین شهریار ساسانی (420 تا 438 م.) هنگامی که پیش از رسیدن به سلطنت و بنابر رسمی که شهریاران ساسانی در دور نگاهداشتن ولیعهد از پایتخت داشتند، در «حیره»، نزد «نُعمان لَخمی» از ملوک به سر میبرد، داستان علاقهاش به دوشیزهی خنیاگری به نام «آزاده» به قدری شهرت یافت که هنرمندان و نگارگران ایرانی یاد آن را در آثار هنری خود حتی در دوران اسلامی، به نمایش گذاشتند، مانند قدح لعابدار رنگین با نگارهی بهرام گور و آزاده، کاری از آثار سدهی هفتم هجری (13 م.) یا نظیر آن با نقاشی و زرین از سدهی ششم هجری (12 م.) کار کاشان.
همچنان که فردوسی بزرگ در شاهنامه آورده است :
به پشت هیونی دمان برنشست ابا سرو آزاده، چنگی به دست
زن چنگزن، چنگ دربرگرفت نخستین خروش مغان برگرفت
چو رود و بریشم سخنگوی گشت همه خانه از وی سمن بوی گشت
بزد جامهی باب خود ماهیار تو گفتی بنالد همی چنگ، زار
همین شهریار ساسانی، مانند اردشیر اول، در ترفیع مقام اجتماعی و رسمی موسیقیدانان بذل توجه است و از «شنکل»(Shankal) فرمانروای هند خواست تا عدهای خنیاگر به دربار او گسیل دارد. [5] این بود که به گفتهی فردوسی دههزار، و به روایت مولف «مجمل التواریخ و القصص» دوازده هزار هنرمند به ایران آمدند و ساکن شدند. نام این خنیاگران را به اختلاف «لوری»، «زوط»، «جاتی» یاد کردهاند [6] و شاید همانها بودهاند که بر اثر افزایش زاد و ولد و به گونهای که در «مجمع التواریخ و القصص» آمده است به نامهای «لولی»، «لوری»، یا «لوطی» شهرت یافته و حتی در آثار گویندگانی چون «حافظ شیرای» راه یافتهاند.
«خسرو اول انوشیروان»(531 تا 579 م.) همان طبقهبندی اردشیر اول را معتبر شناخت و در زمان او بود که «مزدک» مدعی آیینی شد با بنیان موسیقی، یعنی خدای یگانه را به صورت سلطانی تصور میکرد که بر تختی در آسمانها قرار دارد و در برابرش چهار نیروی گردانندهی جهان به شکل چهار فرمانبر ایستادهاند و یکی از آنها نماد موسیقی است. [7]
خسرو پرویز دوم (590 تا 628 م.) از آنجا که روایتهای تاریخی و افسانهای، او را دوستدار تجمل و زندگی اشرافی نشان داده است، طبعا پیش از دیگر شهریاران ساسانی به موسیقی توجه داشت تا آنجا که در مراسم افتتاح سد دجله، موسیقیدانان را هم مانند ساتراپها (استانداران) شرکت داد. [8]
یادگار با ارزشی که از دوران ساسانی و گویا خسرو پرویز به جای مانده، دو منظرهی شکارگاه حجاری شده در صخرههای «طاق بستان» کرمانشاه است. در این حجاری هنرمندانه که پس از گذشت قرنها، زیبایی هنری آن هنوز جلب توجه میکند، یکی منظرهای از شکار گراز وحشی و دیگری شکار گوزن (شاید گوزن قرمز نر) مشاهده میشود که عدهای نوازنده برای سرگرم کردن شهریار ساسانی مشغول نوازندگی هستند، در شکارگاه گراز وحشی، شهریار ساسانی در زورق سلطنتی ایستاده است و کمان کشیده در دست، در حال تیراندازی است و موسیقیدانان در سه قایق سادهتر و کوچکتر نشستهاند، در صورتی که در شکارگاه گوزن، هنرمندان روی سکویی مشرف به شکارگاه قرار دارند تا بتوانند از حمله و آسیب احتمالی جانوران مصون بمانند.