هترا ، تنها شهر به جا مانده از اشكانيان
تغيير مكرر مرزهاي جغرافيايي از مشخصههاي بارز تاريخ طولاني ايران است. در طول تاريخ اين سرزمين كهن، مرزهاي سياسي و فرهنگي بارها تغيير شكل دادهاند، به دفعات پيشروي كرده و يا پس نشستهاند و در هر عقب نشيني بخشي از آثار و ميراث ايران را در سرزمينهاي دور و نزديك به يادگار گذاشتهاند. هترا نيز از جمله همين ميراث ايراني است كه اكنون كيلومترها دورتر از مرزهاي سياسي امروز ايران، داخل خاك عراق واقع شده است.
شهر هترا كه به شهر الهه خورشيد نيز معروف است از معدود آثار تاريخ دنياي باستان است كه معماري و فرهنگ آن آميزهاي از سه تمدن ايراني ، يوناني و رومي بوده و مهمترين محوطه باستاني به جا مانده از دوران اشكانيان مي باشد. اهميت هترا وقتي آشكارتر ميشود كه بدانيم هيچ بنا يا محوطهاي با اين درجه از اهميت از دوران اشكانيان در داخل مرزهاي ايران باقي نمانده است.
اين شهر باستاني در منطقه بين رودهاي دجله و فرات، واقع شده است. با توجه به معيارهاي امروز، هترا در 290 كيلومتري شمال غرب بغداد و 105 كيلومتري جنوب غرب موصل قرار گرفته است، اما در دوران باستان اين شهر در فاصله 50 كيلومتري شمال غرب پايتخت آشور باستان واقع شده بود.
هترا از اوايل قرن اول ميلادي قلمرو حكمراني يك سلسله محلي بوده است. موقعيت جغرافيايي اين محل كه در مرز بين امپراتوري اشكاني و روم و در مسير مهم كاروانهايي كه از سمت شرق به سوي سوريه، پترا (در اردن)، بعلبك (در لبنان) و آسياي صغير ميرفتند و همچنين اتصال اين شهر به شبكه راههاي روم ، سلسله حاكم بر اين شهر و البته خود اين شهر را قدرتمند ساخته و موجب شده بود كه روز به روز بر قدرت اين شهر و حاكمانش افزوده شود.
در نتيجه اين تحولات هترا كه در ابتدا يكي از هجده ايالت امپراتوري اشكاني بود تبديل به قلمرو كوچك و نسبتاً مستقلي ميشود كه از شهر هترا و محيط پيرامونش تشكيل شده بوده است. در دوران اشكانيان كه ايران به صورت ملوك الطوايفي اداره ميشد، حكمرانان اين شهر شاه خوانده ميشدند و در سلسله مراتب پايينتر از شاه اشكاني كه شاه شاهان خوانده ميشد، جاي ميگرفتند.
شواهد باستانشناسي و ترجمه متن كتيبههاي موجود در اين شهر نشان ميدهند كه هترا در قرن دوم ميلادي رونق گرفته و در همان دوران به ميزان چشمگيري بر وسعتاش افزوده شده است. بر اساس همين شواهد، دوران رونق هترا بسيار كوتاه بوده و تنها اندكي بعد با و تصرف آن شهر توسط شاهپور اول ، بقاياي خاندان اشكاني در آنجا سقوط كردند ، بعدها زلزله اين شهر را ويران كردو از آن پس هترا براي هميشه خالي از سكنه مانده است.
وجود اين شهر در گزارشهاي باستاني مانند گزارش آميانوس مارسلينوس، تاريخ نگار رومي ذكر شده است. اين مورخ كه در سال 363 ميلادي از بقاياي اين شهر ديدن كرده است مينويسد: «هترا از مدتها پيش ويران و متروك مانده است. اين شهر داراي ديواري گرد و مدور و ضخيم است و بواسطه برج و باروهايي كه در فواصل معيني بنا شدهاند استحكام مييافته است و با خندقي عميق و پهن كه شهر را در احاطه دارد محافظت ميشده است. محيط شهر متجاوز از سه ميل بود و در وسط آن آثار كاخ سلطنتي ديده ميشود». ياقوت حموي، جغرافيدان مسلمان نيز كه بين سالهاي 575 تا 626 هجري قمري ميزيسته بقاياي اين شهر را ديده و گزارشهاي جالب توجهي درباره آن نوشته است.
خرابهها و بقاياي شهر مذكور توسط جهانگردان اروپايي قرن نوزدهم و مشخصاً ابتدا توسط جي راس در سال 1836 و يا 1837 كشف شد.
اولين بررسيهاي دقيق و علمي و ثبت اطلاعات مربوط به اين محوطه باستاني توسط والتر آندريا، بين سالهاي 1906 تا 1911 انجام شد. او از اعضاي تيم باستانشناسان آلماني بود كه در بقاياي آشور كه در همان حوالي قرار داشت، مشغول حفاري بودند.
نخستين و تنها حفاريهاي سازمان دهي شده در اين محوطه از سال 1955 به بعد توسط مقامات دولتي عراق صورت گرفت كه آن هم بيشتر روي قسمت معبد بزرگ هترا متمركز بود. در حفاريهاي بعدي اين محوطه كه بين سالهاي 1950 تا 1960 انجام شد باستانشناسان موفق شدند قسمتهاي زيادي از اين شهر باستاني را از زير خاك بيرون بياورند كه براي مثال ميتوان به دوازده معبد جديد، مكانهاي زيارتي كوچكتر، دروازه شمالي شهر و چندين مقبره اشاره كرد.
نام اين شهر آن طور كه در متون كتيبههاي هترايي آمده است در زبان آرامي به صورت «هُتَر» يا «هُآتَرا» است كه به نظر ميرسد بيشتر به معناي محيط بسته، حصار و يا پرچين باشد و نشانگر اين مطلب است كه اين شهر در واقع محلي محصور و حفاظت شده بوده است.
عليرغم اين كه برخي از محققان معتقدند سكونت و تمدن در اين ناحيه از دوران آشوريها و يا نهايتاً از دوران هخامنشيان آغاز شده است، اما تا كنون هيچ مدركي دال بر وجود شهر هترا پيش از دوران اشكاني به دست نيامده است و چنين ادعاهايي همگي مبتني بر فرضيات هستند.
نام اين شهر براي اولين بار در سال 117 ميلادي در گزارش تراجان، پادشاه روم كه به بين النهرين لشگر كشي كرده بود، ثبت شده است. تراجان كه به قصد گسترش مرزهاي امپراتوري روم به لشگركشي پرداخته بود، تا كرانههاي رود دجله پيش رفت و از كناره آن به سمت جنوب حركت كرد و تمامي سرزمينهاي اين ناحيه تا خليج فارس را به تصرف خود در آورد و حتي تا نزديكي تيسفون، پايتخت اشكانيان نيز پيشروي كرد. او هنگام بازگشت به هترا (هتروس) يورش برد اما حمله او بيحاصل بود و پس از مدتي محاصره هترا به دليل كمبود آب، هيزم و علوفه شكسته شد. اين همان سرنوشتي بود كه انتظار امپراتور سپتيميوس ميكشيد. او نيز هشتاد سال بعد از تراجان، به بهانه حمايت بارسمياس شاه هترا از پسنيوس، رقيب او، در سالهاي 193 و 197 دوبار اين شهر را محاصره كرد، ولي كاري از پيش نبرد.
پس از اين دوران و درست تا پايان قرن دوم هترا به اوج رونق و قدرت خود رسيد و تبديل به يكي از زيباترين شهرهاي مشرق زمين شد. اما دوران رونق هترا چندان به طول نيانجاميد و با انقراض خاندان آرساسيها ، خاندان حاكم بر هترا ، به دست ساسانيان همه چيز در هترا تغيير كرد.
گزارش برخي از تاريخ نگاران رومي نشان ميدهد كه در سالهاي اوليه حكومت ساسانيان ، هترا در مقابله ايران و روم با روميان متحد شد و ارتشيان امپراتور گرديانوس سوم حدود سال 230 ميلادي در اين شهر مستقر شدند. همين مسئله پادشاهان ساساني را به تسخير هترا تحريك كرد.
اردشير اول، شاهنشاه ساساني نيز در اولين تلاش خود در حصر اين شهر در حدود سال 220 ميلادي شكست خورد و به سرنوشت ساير محاصره كنندگان اين شهر دچار شد. اما سرانجام در سال 240 و يا 241 ميلادي اين شهر به دست جانشين اردشير، شاپور اول تسخير شد. شاپور در اولين سال تاج گذارياش به اين پيروزي نايل آمد.
سقوط هترا كه نهايتاً منجر به متروك ماندن ابدي اين شهر شد، بعدها آميخته به افسانه و داستان و در حالي كه هنوز رگههايي از حقيقت را در خود داشت به كرات در داستانهاي عربي و فارسي نقل شد كه از آن جمله ميتوان به كتابهاي تاريخ طبري و تاريخ مسعودي اشاره كرد. در اين ميان داستان «نازميرا» شاهزاده خانم هترايي كه به خاطر عشقاش، به شهر هترا خيانت كرد به ادبيات غرب نيز راه پيدا كرد و دست ماية خوبي براي هانس كريستين اندرسن، نويسنده مشهور دانماركي در داستان «شاهزاده خانم و نخود» فراهم آورد.
از بين اشيائي كه تا كنون در اين محوطه كشف شدهاند ميتوان به 500 لوح اشاره كرد. اين الواح به خط و زبان آرامي نوشته شدهاند و بر برخي از آنان تاريخ سلوكي حك شده است. تاريخهاي حك شده سالهاي بين 409 (97 و يا 98 ميلادي) تا 549 سلوكي (237-238 ميلادي) را نشان ميدهند. بيشتر اين الواح نوشتههاي يادبود، نذورات، نوشتههاي الواح مقابر و يا لوح يادبود بناي ساختمانها هستند و همگي به زبان آرامي ميانه و گويش محلي شرق بينالنهرين و با رسمالخط آرامي ميانه يعني با استفاده از 22 حرف نوشته شدهاند. علاوه بر اين متون آرامي نوشتههايي به خط و زبان يوناني و لاتين نيز در هترا پيدا شدهاند كه هنوز مطالعات لازم روي آنها صورت نگرفته است. در كنار اين نوشتهها ميتوان از سكههاي مسي و نقرهاي بسياري نيز در زمره اشيا مكشوفه در هترا نام برد.
متون به دست آمده از اين شهر شامل اسامي بسياري از قبيل نذر كنندگان، بنيانگذاران، حكمرانان و مسئولين رسمي ميشود. در كنار نامهاي سامي كه عموماً اسامي آرامي و عربي هستند، تعداد زيادي از اسامي ايراني مانند آسپاد، افراهتا، ميترا، مهرداد، ماني و تيرداد نيز قرار دارند كه در واقع نمونهاي از بافت جمعيتي اين شهر را به ما نشان ميدهند. اكنون مسلم است كه اكثريت ساكنان اين شهر را اقوام سامي يعني آراميها و اعراب تشكيل ميدادهاند و چنان كه در الواح مكشوفه آمده است حاكم هترا را با لقب «ملكالاعراب» كه به معناي شاه اعراب است، ميشناختهاند. خوشبختانه به لطف همين الواح باستانشناسان توانستهاند نام بسياري از شاهان هترا را پيدا كرده و ارتباط بين آنها و موقعيتشان را در سلسله پادشاهان اين شهر مشخص كنند.
علاوه بر اين باستانشناسان از طريق همين الواح موفق شدهاند كه نام خدايان اين شهر از جمله نام امه (يا شمش) خداي خورشيد را نيز كشف كنند. اين خدا نزد مردم هترا از ارج و منزلت ويژهاي برخوردار بوده و خداي نگهبان شهر هترا شمرده ميشده است به نحوي كه در بعضي از نوشتهها به شهر هترا به صورت «هتراي امه» اشاره شده است. اما در كل مذهب مردم هترا بيشتر به مذهب خواهر خوانده اين شهر در سوريه يعني به مذهب مردم پالميرا شباهت داشت چرا كه در اين جا نيز اديان رايج آميزهاي از مذاهب بينالنهرين باستان، مذاهب ايراني و مذاهب يوناني ـ رومي بودند. درباره برج و باروي هترا ميتوان گفت كه اين شهر در دو ديوار مدور هم مركز به شعاع 2 كيلومتر و محيط قريب 6 كيلومتر محصور شده بود. هنگامي كه دشمن موفق ميشد و از يكي از اين ديوارها عبور ميكرد تازه با ديواري جديد و خندقي كه در فاصله بين دو ديوار حفر شده بود مواجه ميشد. اين ديوارها كه از خشتهاي گلي ساخته شده بودند حدود 10 متر ارتفاع و 3 متر پهنا داشتند و درواقع يك چند ضلعي بزرگ ميساختند كه به شكل دايره به نظر ميرسيد. حصار اين شهر داراي 4 دروازه ، 11 بارو، 28 برج بزرگ و 160 برج كوچك بود.
در مركز شهر بناي مستطيل شكل بسيار بزرگي قرار داشت كه تمنوس خوانده ميشد اين بنا كه مهمترين ساختمان شهر بوده شامل هفت تالار است كه داراي اندازه هاي مختلف هستند و به موازات يكديگر قرار گرفته اند. تالارها تماما داراي سقف ضربي هستند و ارتفاع آنها متفاوت است ، فضاي داخلي تالارها فضاهاي بستهاي نبودند بلكه به صورت ايوانهاي مسقفي رو به شرق ساخته شده بودند و تيرهاي استوانهاي شكل بلندي سقف آنها را بالا نگه ميداشتند. وجود چنين ساختمانهايي باعث شد افرادي نظير ارنست هرتزفلد به اين نتيجه برسند كه احتمالاً ساكنان اين شهر در اين اماكن چادر برپا كرده و در اين چادرها به شيوه صحرانشينان عرب زندگي ميكردند. او به اين نتيجه رسيده بود كه شيوه ساخت اين ساختمانها با ورود اشكانيان به اين ناحيه به سرعت در اين منطقه رواج يافته بود و ساكنان محلي اين نقطه هنوز خود را با زندگي در اين ساختمانها وفق نداده بودند.
زيارتگاه اصلي هترا در مركز اين بنا قرار گرفته به معبد بزرگ و يا ايوان بزرگ مشهور است. معبد امه (يا همان شمش) خداي خورشيد نيز درست در كنار آن قرار دارد. در اين محل و در ناحيه مركزي هترا علاوه بر اين دو معبد كه به خدايان هترايي تعلق داشتند معبدي هلنيستي (يوناني) با مجسمههاي خدايان رومي و يوناني از جمله آپولو (كه در فرهنگ هترايي بالمارين خوانده ميشد)، پوسيون، اروس، هرمس و فورتونا نيز قرار داشت. معبد شهيرو، ايزدبانوي ستاره صبح نيز از ديگر ساختمانهاي مهم اين مجموعه بوده است. علاوه بر اينها معبد ديگري نيز در ناحيه مركزي هترا وجود دارد كه محققان هنوز درباره آن به توافق نرسيدهاند اما چنين به نظر ميرسد كه اين معبد زماني به پيروان آيين ميترايي تعلق داشته است.
از تزئينات داخلي تالارها چيزي بدست نيامده است ولي فيلوستارت Philostrate تالار كاخ ها را چنين معرفي مي نمايد. «تالاري است كه بوسيله طاقي پوشانيده شده است و زير آن طاق دانه هايي از لعل كبود نشانده اند بطوريكه بصورت آسمان در آمده است. روي زمينه آبي سنگ هاي قيمتي تصوير خدايان را از طلا مي ساختند كه مانند ستارگاني كه در آسمان باشند ، مي درخشيدند. در اين تالار پادشاه مي نشست و اجراي عدالت مي كرد».
به نظر مي رسد كه ساختمان هاي زمان اشكاني از نظر طرح و ساختمان و حتي تزئينات داخلي كاملا شرقي بوده و فقط نماي خارجي بنا را به سبك يوناني يا يوناني- رومي تزئين مي كردند.
از آن جايي كه مركز اين شهر به معابد خدايان گوناگون تخصيص داده شده و هيچ اثري از وجود كاخ شاهي در اين ناحيه به چشم نميخورد بعضي محققان به اين نتيجه رسيدهاند كه اين شهر يك شهر مذهبي و مقدس بوده و نوعي حكومت مذهبي بر آن حكمراني ميكرده است. با اين حال نميتوان انكار كرد كه هترا قدرت و توان مالي و رونق اقتصادياش را مديون نقش اين شهر به عنوان يك مركز تجاري بوده است.
امروزه از طريق الواح و نوشتههاي بر جا مانده ميدانيم كه معبد اصلي و معبد امه (يا شمش) اوايل قرن دوم ميلادي ساخته شدهاند. معابد كوچكتر و زيارتگاههايي كه به شيوه يوناني ساخته شدهاند بايد از قدمت بيشتري نسبت به اين بنا برخوردار باشند.
بيشتر بناهاي هترا از سنگ آهك و سنگ گچ ساخته شدهاند و همگي آنها تلفيقي از معماري آشوري، هلنيستي (يوناني)، اشكاني (پارتي) و رومي هستند. ديوارهاي معبد اصلي از سنگهاي كندهكاري شده با نقوش و تصاوير مرسوم دوران اشكانيان درست شدهاند. اين نقوش به خصوص در حاشيه قسمت ورودي و بالاي تيرهاي سقف چشمگيرتر هستند. در عين حال تاثير معماري هلنيستي (يوناني) در نقشهاي حكاكي شده در سرستونها، پايه ستونها، قرنيزها و گچبريهاي تزئيني كاملاً مشهود است. مجسمهها و پيكرههاي بازمانده از اين دوران نيز از ويژگيهاي بارزي برخوردارند. نماي روبروي مجسمههاي هترا با مشخصههاي مجسمههاي اشكاني نوعي از هنر دوران پسا هلنيستي كه با هنر شرقي تركيب شده است را به نمايش ميگذارد. مجسمهها عموماً شمايل خدايان و يا افراد سلسه خاندان فرمانروايي اين شهر هستند كه بيشتر لباسهاي اشكاني به تن دارند، لباسهايي با آستينهاي بلند، شلوار و بالاپوشهايي كه تا روي زانو ميآيند.
به رغم تمام اين اوصاف، هترا كه روزگاري شهري پر رونق و زيبا بود پس از متروكه ماندن در سال 241 ميلادي به تدريج رو به زوال گذاشت و در اين مدت زلزله نيز به روند تخريب آن كمك كرد.
متاسفانه اكنون نيز جنگ و درگيريها در عراق وضعيت شهر هترا را وخيمتر كرده و لرزههاي ناشي از انهدام مهمات يكي از انبارهاي تسليحاتي به جامانده از دوره صدام كه در نزديكي اين شهر قرار دارد، بيش از پيش به روند تخريب اين آثار باستاني دامن زده است و اين محوطه باستاني كه از سال 1985 در فهرست ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيده، اكنون در وضعيت اسفناكي به سر ميبرد.