بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 4 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 36

موضوع: زندگینامه بزرگان

  1. #1
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض زندگینامه بزرگان

    فقیه ترین مرجع تقلید در طی سالهای 1349 تا 1371 شمسی
    بله حدستان درست است ، از عنوان پستم کسی منظور نظر نیست مگر مرحوم آقای خويی ، مرجع معظّمی که بعد از درگذشت آقای حکیم در سال 49 تا سال 71 که دار فانی را وداع گفت ، به حق عالمی بلامنازع و سرآمد تمام دانشمندان شیعی بود . البته من از دوسان تعجب کردم که چرا یادی از ایشان در این تاپیک نشده و جهت پربار کردن محتوای این تاپیک اقدام به ارسال این پست کردم .


    مختصری از شرح حال و بیوگرافی ایشان که از سایت اندیشه قم نقل میشود :

    آیت الله سید ابوالقاسم خویی ولادت:
    آیـه اللّه الـعـظـمی حاج سید ابوالقاسم خوئی، در شب نیمه رجب 1317 ه ق درشهرستان خوی از تـوابـع آذربـایـجان غربی، در یك خانواده علمی و مذهبی دیده به جهان گشود والد بزرگوار او، مـرحوم آیه اللّه سید علی اكبر خوئی، از شاگردان مبرزآیه اللّه شیخ عبداللّه مامقانی بود كه پس از فـراغت از تحصیل به زادگاه خود مراجعت نموده و به وظایف روحانی خود اشتغال می ورزید پس از مطرح شدن مشروطیت درایران و موضع گیریهایی كه دو طرف موافق و مخالف داشتند، او در سـال 1328 هـ ق شـهـرسـتان خوی را به قصد سكونت در نجف اشرف ترك گفت سید ابوالقاسم جوان نیز در سن 13 سالگی، همراه برادرش سید عبداللّه خوئی در سال 1330 به پدر خودپیوستند و در نـجف شروع به فراگرفتن ادبیات عرب، منطق و سطوح عالیه نمودند درحدود 21 سالگی بود كه شایستگی آن را پیدا نمود تا در درس خارج بزرگترین مدرس حوزه علمیه نجف، یعنی مرحوم آیـه اللّه العظمی شیخ الشریعه اصفهانی حاضر شود و خوشه چین علوم و معارف او گردد البته جز آن استاد بزرگ، اساتیددیگری هم در رشته های مختلف و در مقاطع تحصیلی متفاوت داشته است كه خودآن مرحوم در كتاب معجم رجال الحدیث به اسامی برخی از آن اعاظم تصریح دارد.
    اساتید:
    اساتید او در مراحل مختلف تحصیلی، بزرگان و استوانه های فقاهتی زیربوده اند:
    1 ـ آیه اللّه العظمی شیخ الشریعه اصفهانی (1289 ـ 1361 ه ق).
    2 ـ آیه اللّه العظمی شیخ مهدی مازندرانی (متوفی 1342 ه ق).
    3 ـ آیه اللّه العظمی شیخ ضیا الدین عراقی (1289 ـ 1361 ه ق).
    4 ـ آیه اللّه العظمی شیخ محمد حسین اصفهانی كمپانی (1296 ـ 1361 ه ق).
    5 ـ آیه اللّه العظمی شیخ محمد حسین نائینی (1273 ـ 1355 ه ق).
    خـود آن مـرحـوم تـصریح دارد كه: من از دو استاد اخیر الذكر (آیه اللّه نائینی وآیه اللّه كمپانی) بـیشترین بهره را برده ام و نزد هر كدام از بزرگان فوق الذكر، دوره كاملی از اصول و خارج فقه، یا كـتابهای متعددی از فقه را حاضر شده ام مرحوم نائینی آخرین استاد من بود كه تا آخر عمر ملازم مـحـضر او بودم و از او اجازه روایتی گرفته ام او به من اجازه داد كه كتب اربعه را از ایشان روایت كـنـم و ایـشان نیز از شیخ و استادخود محدث نوری (1254 ـ 1320 ه ق) و او از استاد خود، شیخ مـرتضی انصاری (م1281 ه ق) روایت می نمود و طریقه شیخ انصاری نیز تا ائمه اطهار (ع)، بسیار روشن و واضح است.
    آثار و تالیفات:
    ادامه دارد

  2. #2
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    معظم له شاید یكی از موفق ترین مراجع عصر اخیر از نظر تالیف و تصنیف وتقریر بوده باشند، چون عـلاوه بـر تـالیفات گران سنگ و پرمحتوایی كه خود انجام داده اند، به همان مقدار یا بیشتر از آن شاگردان و فارغ التحصیلان مكتب فقهی، اصولی و تفسیری او تقریرات او را نگاشته و نشر داده اند در دو جدول زیر ستون تالیفات وتقریرات او با استفاده از منبع پیشین اجمالا مشخص می گردد:.
    1 ـ البیان فی تفسیر القرآن1 ج (تفسیر).
    2 ـ نفحات الاعجاز در دفاع از كرامت و عظمت قرآن1 ج (علوم قرآن).
    3 ـ اجود التقریرات 2 ج (اصول).
    4 ـ تكمله منهاج الصالحین1 ج (فقه).
    5 ـ مبانی تكمله منهاج الصالحین2 ج (فقه).
    6 ـ تهذیب و تتمیم منهاج الصالحین2 ج (فقه).
    7 ـ المسائل المنتخبه1 ج (فقه).
    8 ـ مستحدثات المسائل1 ج (فقه).
    9 ـ تعلیقه علی العروه الوثقی1 ج (فقه).
    10 ـ رساله فی اللباس المشكوك 1 ج (فقه).
    11 ـ منتخب الرسائل1 ج (فقه).
    12 ـ تعلیقه علی المسائل الفقهیه1 ج (فقه).
    13 ـ منتخب توضیح المسائل1 ج (فقه).
    14 ـ تعلیقه علی توضیح المسائل1 ج (فقه).
    15 ـ تلخیص المنتخب 1 ج (فقه).
    16 ـ مناسك الحج (عربی) 1 ج (فقه).
    17 ـ مناسك حج (فارسی) 1 ج (فقه).
    18 ـ تعلیقه المنهج لاحكام الحج1 ج (فقه).
    19 ـ معجم رجال الحدیث 23 ج (رجال).
    به این ترتیب مجموع آثار چاپ شده ایشان 43 جلد می باشد البته جز این آثارمطبوع، آثار مخطوط و چـاپ نـشـده و نـوارهای پیاده نشده بسیاری دارند كه هنوز به مرحله استفاده همگانی نرسیده است.
    مشایخ:
    آیه اللّه العظمی خوئی نزد مشایخ و اساتید مختلفی علم و دانش فراگرفته است اساتید او را در فقه و اصول در آغاز مقاله از خود او شنیدیم، اكنون به برخی از اساتیداو در علوم دیگر اشاره می كنیم:
    1 ـ آیـه اللّه شـیخ محمد جواد بلاغی (1282 ـ 1352) وی استاد كلام و عقائد و تفسیرعصر خود در نجف اشرف بود مبارزات قلمی او با مسیحیان و یهودیان و مادیون مشهور و آثار او در این باره برای اهل تحقیق روشن است مرحوم آیه اللّه العظمی خوئی كلام و تفسیر را نزد او فرا گرفته و از او نیز در آثار خود یاد می كند.
    2 ـ سید ابوتراب خوانساری: رجالی عصر خویش در نجف اشرف، آیه اللّه خوئی رجال و درایه را نزد او فرا گرفته و او حق عظیمی بر غالب رجالیون پس از خود دارد.
    3 ـ سید ابوالقاسم خوانساری: ریاضی دان عصر خویش، حضرت آیه اللّه خوئی ریاضیات عالی را نزد او فرا گرفته است.
    4 ـ سـیـد حسین بادكوبه ای: استاد بلامنازع فلسفه و عرفان (1293 ـ 1358) وی استاد فلسفه آیه اللّه خوئی بوده است.
    5 ـ حاج سید علی قاضی: عارف و سالك عصر خود كه گروهی را در اخلاق وعرفان پرورش داده و مترجم ما مدتها در مكتب او به سیر و سلوك پرداخته است.
    ویژگی ها:
    كـسانی که مدتی در محضر این عالم جلیل القدر به كسب فیض پرداخته اند، بر این ویژگیها اتفاق نظر و تاكید دارند:
    1 ـ عـلاقه به تدریس: آن مرد بزرگ از دوران جوانی به تدریس و بحث وگفتگوهای علمی علاقه فـراوانـی داشت با اینكه بار مرجعیت در سنین اخیر بر دوش او سنگینی می كرد، ولی از تدریس و تـحـقـیـق و نـگـارش دست برنداشت حتی درسفرهای خود به مشاهد مشرفه، كار علمی را ترك نمی كرد و كارهای موقتی كه یك محقق می تواند در سفر انجام دهد، جز برنامه خود قرار می داد و چـه بـسا در مجلسی كه گروهی به دیدن او می آمدند، او از كار مقابله و غیره استفاده می كرد در عـلاقـه او بـه بـحـث و گـفـتـگـو هـمـیـن بـس كـه چـه بسا ساعاتی با طرف مقابل به بحث و گفتگومی پرداخت و احساس خستگی نمی كرد.
    در شـیوه آموزشی، راه سقراط را می پیمود و با طرح سؤالها و شنیدن جوابها ازطرف، چه بسا او را نـسـبـت به رای و اندیشه خود قانع می ساخت، همچنان كه سقراطنیز به این روش معروف بود و می گفت: معلم بیش از آن كه آموزنده باشد، پرورش دهنده فكر است.
    2 ـ تواضع و فروتنی فزون از حد: او از دوران جوانی تا سنین بالا كه مرجعیت عظیمی پیدا كرد، به یـك حـالـت زیست و زندگی طلبگی را از دست نداد و پیوسته باكمال ابهت و عظمت مانند یك دانـشـجـوی دیـنی سخن می گفت و سخن می شنید و ازدوستان و بزرگان و كوچكان پذیرایی مـی كـرد عجب و خودبینی در او راه نداشت،ولی در عین حال از آرا و اندیشه های خود تا حد توان دفاع می كرد.
    3 ـ احـتـرام بـه بـزرگـان: او بـزرگـان را بیش از حد تكریم می كرد، به خاطر دارم روزی كه در مـسجدی درس می گفت، حضرت آیه اللّه حكیم پس از درس او در همان جایگاه تدریس می كرد، اسـتـاد پـس از فـراغـت از تـدریس به خاطر مذاكره تلامیذ، كمی درجایگاه تدریس باقی ماند كه نـاگـهـان آیه اللّه حكیم وارد مسجد شد وقتی چشم آیه اللّه خوئی به وی افتاد، با یك دستپاچگی خاصی كفش و لوازم دیگر خود را برداشت ودست به سینه ایستاد و معذرت خواست.
    شاگردان:
    حـقیقتا نمی توان شاگردان و خوشه چینان حوزه درسی این فقید بزرگوار وبزرگ مدرس حوزه عـلـمیه نجف را به شمار آورد چون در طول شصت و هفت سال تدریس، انبوهی از علما و فضلا از مـحـضـر درس ایـشـان بهره گرفته اند و همانندستارگان درخشان در افق آسمان جهان اسلام پـراكـنـده و مـنتشر گشته اند فقط می توان به اسامی برخی از برجستگان و اصحاب فتوای ایشان اشاره نمود.
    ایشان در دو مقطع خاص، دو نوع اصحاب استفتا و فتوی داشته اند:
    دور نخستین:
    1 ـ آیه اللّه حاج شیخ صدرا بادكوبه ای.
    2 ـ آیه اللّه شهید سید محمد باقر صدر.
    3 ـ آیه اللّه حاج شیخ مجتبی لنكرانی.
    4 ـ آیه اللّه حاج میرزا جواد آقا تبریزی.
    5 ـ آیه اللّه حاج میرزا كاظم تبریزی.
    6 ـ آیه اللّه حاج سید جعفر مرعشی.
    دور دوم: كـه پـس از اخـراج ایـرانیان از حوزه علمیه نجف، تركیب هیات فتوی به هم خورد و این حضرات به عنوان اعضای شورای فتوای ایشان برگزیده شدند:.
    7 ـ آیه اللّه حاج سید علی سیستانی.
    8 ـ آیه اللّه حاج سید علی بهشتی.
    9 ـ آیه اللّه حاج شیخ محمود فیاض.
    10 ـ آیه اللّه حاج شیخ مرتضی خلخالی.
    11 ـ آیه اللّه حاج شیخ علی اصغر احمدی شاهرودی.
    12 ـ آیه اللّه حاج شیخ جعفر نائینی.
    دیگر شاگردان:
    13 ـ آیه اللّه حاج میرزا علی غروی تبریزی، مؤلف التنقیح.
    14 ـ آیه اللّه شیخ مرتضی بروجردی، مؤلف مستند العروه الوثقی (باب صلوه).
    15 ـ آیه اللّه سید رضا خلخالی، مقرر معتمد العروه الوثقی.
    16 ـ آیه اللّه سید محمد تقی خوئی، مؤلف مستند العروه الوثقی (نكاح 2 جلد).
    17 ـ آیه اللّه سید مهدی خلخالی، مؤلف فقه الشیعه (اجتهاد و تقلید 5 جلد).
    18 ـ آیه اللّه شیخ محمد اسحاق فیاض، مؤلف محاضرات فی اصول الفقه (5ج).
    19 ـ آیه اللّه سید سرور بهسودی، مؤلف مصباح الاصول (2 ج).
    20 ـ آیه اللّه سید ابوالقاسم كوكبی تبریزی، مؤلف مبانی الاستنباط (4 ج).
    21 ـ آیه اللّه سید علا الدین بحر العلوم، مؤلف مصابیح الاصول (1 ج).
    22 ـ آیه اللّه سید علی شاهرودی، مؤلف دراسات فی الاصول العملیه (1 ج).
    23 ـ آیه اللّه شیخ محمد علی توحیدی تبریزی، مؤلف مصباح الفقاهه (7 ج).
    به عنوان اعضا شورای فتوای ایشان برگزیده شدند.
    24 ـ آیه اللّه سید محمد حسین فضل اللّه، مؤلف من وحی القرآن، 24 مجلد.
    25 ـ الشیخ اسد حیدر، مؤلف الامام الصادق و المذاهب الاربعه.
    26 ـ الشیخ عبداللّه الخنیزی، مؤلف ابوطالب مؤمن قریش.
    27 ـ السید عبدالرزاق المقرم، مؤلف الصدیقه الزهرا، مقتل الحسین.
    28 ـ الشیخ محمد جواد مغنیه، مؤلف الفقه علی مذاهب الخمسه و الكاشف.
    29 ـ الشیخ محمد باقر شریف القرشی، مؤلف النظام التربوی فی الاسلام.
    30 ـ السید محمد تقی الحكیم، مؤلف الاصول العامه للفقه المقارن.
    31 ـ الشیخ محمد تقی الجواهری، مؤلف غایه المامول من علم الاصول.
    32 ـ الشیخ عبداللّه نعمه، مؤلف دلیل القضا الجعفری.
    33 ـ الشیخ مهدی، مؤلف دراسات فی قواعد اللغه العربیه (2 ج).
    34 ـ الشیخ عبدالهادی الفضلی، مؤلف فی علم العروض، نقد اقتراح.
    35 ـ الشیخ محمد الخاقانی، مؤلف نقد المذهب التجربی.
    36 ـ السید محمود الهاشمی، مؤلف تعارض الادله الشرعیه.
    37 ـ السید مرتضی الحكمی، مؤلف نظریه الحركه الجوهریه عند صدرالمتالهین.
    38 ـ الشیخ محمد علی البهاولی، مؤلف فی ضلال الصحیفه السجادیه.
    39 ـ الشیخ محمد امین زین الدین، مؤلف الاسلام ینابیعه، غایاته، اهدافه.
    40 ـ الشیخ محمد مهدی شمس الدین، مؤلف فی الاحتجاج السیاسی الاسلامی.
    41 ـ السید هاشم معروف الحسنی، مؤلف المبادی العامه للفقه الجعفری.
    42 ـ الشیخ محمد مهدی الاصفی، مؤلف النظام المالی و تداول الثروه فی الاسلام.
    43 ـ آیه اللّه شیخ قربانعلی كابلی، مؤلف تحریر العروه الوثقی.
    44 ـ آیه اللّه سید محمد تقی حسینی جلالی، مؤلف فقه العتره فی زكاه الفطره.
    45 ـ آیه اللّه سید علی شاهرودی، مؤلف محاضرات فی الفقه الجعفری (3 ج).
    46 ـ آیه اللّه شیخ رضا لطفی، مؤلف الدرر الغوالی فی فروع العلم الاجمالی.
    47 ـ آیـه اللّه سـید عباس مدرسی یزدی، مؤلف نموذج فی الفقه الجعفری و بلغه الطالب فی شرح المكاسب (2 جلد).
    48 ـ آیـه اللّه سـیـد مـحمد تقی طباطبائی، مؤلف شرح الناسك فی شرح المناسك و مبانی منهاج الصالحین.
    49 ـ آیه اللّه شیخ محمد تقی جعفری، مؤلف الامر بین الامرین (جبر وتفویض).
    50 ـ آیه اللّه غلامرضا عرفانیان، مؤلف الرای السدید فی الاجتهاد و التقلید.
    خدمات اجتماعی و آثار باقیه و جاودانی:
    شـادروان آیـه اللّه الـعظمی خوئی (ره) در سلسله نور و رحمت فقاهت، فردشاخص و چهره بسیار مـمـتـازی بـود كه دهها اثر ماندنی و بنای خیر جاودان از او به یادگار مانده است علاقه ایشان به گسترش اسلام در سطح جهان، انگیزه ای شده بودكه دهها مركز مهم اسلامی و تبلیغی در نقاط مـختلف جهان به وجود آورند این مؤسسات مراكز نشر اسلام و معاهد نشر مكتب تشیع هستند این مـراكـز در شـهرهای مذهبی قم و مشهد مقدس، اصفهان و دیگر شهرهای ایران به وجود آمده اند، آنـچـنـان كه در كشورهای هندوستان، پاكستان، عراق، لبنان و مخصوصا در انگلستان و آمریكادو مـركـز بـسـیـار بـاشكوه و آبرومندی به وجود آورده اند و مبلغانی كه آشنا به زبانهای زنده جهان بـوده انـد، بـه مـناطق مختلف اعزام نموده اند اینك فهرست اجمالی برخی ازخدمات اجتماعی و اسلامی آن فقیه فقید نامور در اینجا به ثبت می رسد:.
    1 ـ مـدیـنه العلم حوزه علمیه قم، با امكانات وسیع و خانه ها و منازل مسكونی طلا ب، و كتابخانه جهت طلا ب علوم دینی، به صورت شهرك علم و دانش.
    2 ـ مدرسه علوم دینی در 7 طبقه و كتابخانه معظم مشهد جهت طلا ب ومحصلین علوم اسلامی.
    3 ـ دارالعلم اصفهان جهت طلا ب و عاشقان معارف اسلامی.
    4 ـ مجتمع امام زمان (عج) در اصفهان.
    5 ـ مـركز تبلیغی و آموزشی لندن ساختمان كامل و مجهزی كه تمام نیازمندیهای مسلمانان را در نظر دارد.
    6 ـ المجتمع الثقافی الخیری بمبئی ـ هندوستان.
    7 ـ مبره الامام الخوئی لبنان.
    8 ـ مدرسه دارالعلم نجف اشرف ـ عراق.
    9 ـ مدارس دینی بانكوك (تایلند) و داكار (بنگلادش).
    10 ـ مكتبه الثقافه و النشر للطباعه و الترجمه و التوزیع (انتشاراتی پاكستان).
    11 ـ مكتبه الامام الخوئی الاسلامی نیویورك ـ آمریكا.
    12 ـ مركز الامام الخوئی (سوانزی).
    13 ـ مدرسه دارالعلم بانكوك (تایلند).
    14 ـ مكتبه الامام الخوئی (كتابخانه بزرگ نجف اشرف ـ عراق).
    15 ـ مدرسه الامام الصادق (پسرانه) لندن ـ انگلستان.
    16 ـ مدرسه الزهرا (دخترانه) لندن ـ انگلستان.
    17 ـ مركز اسلامی امام خوئی در فرانسه.
    18 ـ مسجد و مركز اسلامی در شهر لوس آنجلس ـ آمریكا.
    19 ـ مسجد و مركز اسلامی در شهر دیترویت ایالت میشیگان آمریكا.
    20 ـ دهها بنای خیر و مركز تعلیم و تربیت در كشورهای عربی حوزه خلیج فارس.
    وفات:
    آیـه اللّه الـعـظمی خوئی در مدت زعامت خود با مصائب و مشكلات فراوانی روبرو شد، زیرا پس از تسلط عبدالكریم قاسم بر عراق و كودتاهای مكرر، وضع روحانیت و مردم نجف، دچار مشكل شد.
    كمونیستهای وطنی از یك سو و بعثیهای بی رحم از طرف دیگر، عرصه را برروحانیت تنگ كردند خـصـوصـا از سال 1389 كه بعثیها روی كار آمدند، مصائب فراوانی آفریده و آیه اللّه حكیم و پس از وی آیـه اللّه خوئی را با مشكلات انبوهی روبرو نمودند در شهامت و استقامت این مرد بزرگ همین بس كه از دوران تسلطبعثیها تا به امروز كه ربع قرن از آن می گذرد، آنان نتوانستند از این مرجع بـزرگ، برگی به نفع خود دریافت كنند، یا در جنگ تحمیلی علیه ایران، دست خطی از او بگیرند واو پـیـوسـته با حفظ مرجعیت و حوزه علمیه نجف، كوچكترین باجی به آنان نداد و درعین حال نـاملایمات را تحمل می كرد، تا آنجا كه متجاوز از ده سال است كه گروهی ازنردیك ترین یاران او به جرم خدمت و دیانت به زندان افتاده اند و از سرنوشت آنان خبری نیست، حتی یكی از فرزندان او یـعـنـی آقای سید ابراهیم خوئی به وسیله بعثیان ربوده شده و هیچ نوع نام و نشانی از او در دست نیست.
    او بـه خـاطـر نـاملایمات از یك طرف و كبر سن از طرف دیگر، دچار بیماری سختی شد و هر چه علاقمندان و بزرگان تلاش كردند كه برای او پزشكی از خارج بیاورند، یا او را به خارج ببرند، حزب بـعـث با آن موافقت نكرد و سرانجام به بیمارستان بغداد منتقل گشت و با یك مداوای مرموز او را مـرخـص كـردند و هیچ روشن نیست كه چگونه و به چه علتی از جهان رفت و در تاریخ مرجعیت شـیـعـه ایـن مـسـالـه بـه تـجـربـه ثـابـت شـده است هر مرجعی كه به بیمارستان بغداد منتقل گشت،مرموزانه درگذشت و شما می توانید این مساله را در تاریخ زندگی حاج شیخ احمدكاشف الغطا (م 1344) و حاج آقا حسین قمی (م 1366) و آیه اللّه حكیم (م 1390) وغیره به روشنی بیابید.
    سرانجام این مرد بزرگ پس از یك عمر بابركت، طرف عصر روز هشتم ماه صفر 1413 جان به جان آفرین سپرد و خبر درگذشت او ساعتها مكتوم ماند وسرانجام رادیو بغداد مجبور به بازگویی آن شـد انتشار خبر درگذشت او موجی ازاندوه در میان شیعیان پدید آورد شیعیان مظلوم عراق كه در خوف و رعب عظیمی به سر می برند، خود را آماده تشییع نمودند، ولی متاسفانه حكومت بعث، حـتـی در خـودنـجـف اجازه تشییع نداد و آن مرحوم در یك حكومت نظامی محلی در نیمه شب درصحن شریف در مدخل مسجد الخضرا كه جایگاه تدریس او بود به خاك سپرده شدو در تشییع او جز چند نفر از شاگردان او و فرزند عزیزش سید محمد تقی خوئی كسی حضور نداشت.

  3. #3
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    حکاياتی خواندنی از عارف بالله حضرت آيت الله سيد جمال الدين گلپايگانی
    حکایات
    1. حال عنایت شده از امیرالمؤمنین علیه السلام

    علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی داستانی از قول استادش مرحوم آیت الله آقا سید جمال الدین گلپایگانی(ره) نقل می کردند که ایشان روزی فرمودند:

    « در مرحله ای از مراحل سیر و سلوک، حال عجیبی پیدا کردم. و بدین کیفیت بود که نفس خود را افاضه کننده علم و قدرت و رزق و حیات به جمیع موجودات می دیدم، که هر موجودی از موجودات از من مدد می گیرد و من فیض رساننده به کلیه موجودات و عوالم هستند .
    این حال من بود، و از طرفی علماً و اجمالاً نیز می دانستم که این حال صحیح نیست، چون خداوند جل و علا مبدأ همه خیرات است، و افاضه کننده رحمت و وجود به همه موجودات .
    چند شبانه روز این حال طول کشید، هر چه به حرم مطهر حضرت امیر المؤمونین علیه السلام مشرف شدم و در باطن تقاضای گشایش نمودم سودی نبخشید، تصمیم گرفتم به کاظمین مشرف شوم، و آن حضرت را شفیع قرار دهم، تا خداوند متعال مرا از این ورطه نجات دهد.
    هوا سرد بود، به سوی مرقد مطهر حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام از نجف عازم کاظمین شدم یکسره به حرم مطهر مشرف شدم، هوا سرد و فرشهای جلوی ضریح را برداشته بودند، سر خود را در مقابل ضریح روی سنگهای مرمر گذاشتم و آنقدر گریه کردم که آب چشم من بر روی سنگهای مرمر جاری شد.
    هنوز سر از زمین برنداشته بودم که حضرت شفاعت فرمودند و حال من عوض شد و فهمیدم که من کیستم؟ من چیستم؟
    من ذره ای هم نیستم من به قدر پر کاهی قدرت ندارم. اینها همه مال خدا است و بس، و اوست فیاض علی الاطلاق، و اوست حیّ و حیات دهنده، و عالم و علم بخشنده، و قادر و قدرت دهنده، و رازق و روزی رساننده، و نفس من یک دریچه و آیتی است از ظهور آن نور علی الاطلاق.

    در این حال برخاستم، و زیارت و نماز را بجای آوردم و به نجف اشرف مراجعت کردم و چند شبانه روز باز خدا را فیاض و حیّ و قادر در تمام عوالم می دیدم، تا یکبار که به حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف شدم در وقت مراجعت به منزل در میان کوچه حالتی دست داد که از توصیف خارج است و قریب ده دقیقه سر به دیوار گذاردم، و قدرت بر حرکت نداشتم، این یک حالی بود که امیرالمرمنین علیه السلام مرحمت فرمودند و از حال حاصله در حرم حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام عالیتر و دقیق تر بود و آن حال مقدمه این حال بود. »

    اینها همه شواهد زنده ایست از شفاعت آن سروران و امامان علیهم السلام ولی البته باید محکم گرفت و دست بر نداشت، و مانند مرحوم آقا سید جمال الدین سر مسکنت و مذلت در آستانشان فرود آورد. تا دستی از غیب برون آید و کاری بکند.

    ادامه دارد

  4. #4
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    2. دیدن صور برزخیه

    آن عارف بزرگ و متقی می فرمود:
    « من وقتی از اصفهان به نجف اشرف مشرف شدم تا مدتی مردم را بصورتهای برزخی خودشان می دیدم بصورتهای وحوش و حیوانات و شیاطین، تا آنکه از کثرت مشاهده ملول شدم.
    یک روز که به حرم مطهر مشرف شدم، از امیر المؤمنین علیه السلام خواستم که این حال را از من بگیرد، من طاقت ندارم، آن حضرت علیه السلام هم این حال را از من گرفت و از آن پس مردم را بصورتهای عادی می دیدم. »




    ادامه دارد

  5. #5
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    3. مشاهده عذاب میت

    مرحوم آقا سید جمال الدین گلپایگانی می فرمود:
    « من در دوران جوانی که در اصفهان بودم نزد دو استاد بزرگ مرحوم آخوند کاشی و جهانگیر خان قشقایی درس اخلاق و سیر و سلوک می آموختم و آنها مربی من بودند.
    به من دستور داده بودند که شبهای پنج شنبه و شبهای جمعه در بیرون اصفهان به قبرستان تخت فولاد بروم و قدری در عالم مرگ و ارواح، عبادت و تفکر کنم. عادت من این بود که شبهای پنج شنبه و جمعه به قبرستان تخت فولاد می رفتم. و مقدار یکی دو ساعت در بین قبرها و در مقبره ها حرکت می کردم و تفکر می نمودم و بعد از آن چند ساعتی استراحت نموده، و سپس برای نماز شب و مناجات بر می خاستم و نماز صبح را می خواندم و پس از آن به اصفهان بر می گشتم .

    شبی از شبهای زمستان که هوا بسیار سرد بود و برف هم می آمد. من برای تفکر در ارواح و ساکنان وادی آن عالم از اصفهان حرکت کردم و به تخت فولاد آمدم و در یکی از حجرات رفتم.
    خواستم دستمال خود را باز کرده چند لقمه ای از غذا بخورم و بعد بخوابم تا حدود نیمه شب بیدار و مشغول کارها و دستورات خود از عبادات گردم، در این حال در مقبره را زدند تا جنازه ای را که از ارحام و بستگان صاحب مقبره بود و از اصفهان آورده بودند آنجا بگذارند .
    شخص قاری قرآن که متصدی مقبره بود مشغول تلاوت شد تا آنها صبح بیایند و جنازه را دفن نمایند. آن جماعت جنازه را گذاردند و رفتند و قاری قرآن هم مشغول تلاوت شد.
    من همین که دستمال را باز کرده و می خواستم مشغول خوردن غذا شوم، دیدم که ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب کردن آن مرده شدند.

    چنان گرزهای آتشین بر سر او می زدند که آتش به سوی آسمان زبانه می کشید، و فریادهایی از این مرده بر می خواست که گویی تمام این قبرستان عظیم را متزلزل می کرد.
    نمی دانم اهل چه معصیتی بود؟ از حاکمان جائر و ظالم بود که این طور مستحق عذاب بود؟ و ابداً قاری قرآن اطلاعی نداشت، آرام بر سر جنازه نشسته و به تلاوت اشتغال داشت.
    من از مشاهده این منظره از حال رفتم، بدنم می لرزید، رنگم پرید و هر چه به صاحب مقبره ( قاری قرآن) اشاره می کردم که در را باز کن من می خواهم بیرون بروم، او نمی فهمید، هر چه می خواستم به او بگویم زبانم قفل شده بود و حرکت نمی کرد.
    بالاخره به او فهماندم که چفت در را باز کن، من می خواهم بروم. گفت: آقا هوا سرد است، برف روی زمین را پوشانیده و در راه گرگ است تو را می درد. هر چه می خواستم به او بفهمانم که من طاقت ماندن ندارم، او ادراک نمی کرد به ناچار خود را به در اتاق کشاندم، در را باز کردم و خارج شدم.
    تا اصفهان با آنکه مسافت زیادی نیست بسیار به سختی رفتم و چندین بار به زمین خوردم، رفتم در حجره و یک هفته مریض بودم.
    مرحوم آخوند کاشی و جهانگیر خان می آمدند حجره و عیادت می کردند و به من دوا می دادند. جهانگیر خان برای من کباب باد می زد و به زور به حلق من فرو می برد تا کم کم قدری قوت گرفتم. »




    ادامه دارد

  6. #6
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    4. بیرون آمدن دو پرتو نور از چشمان آیت الله گلپایگانی

    آیت الله شیخ جواد کربلایی فرمودند:
    « آقای بهجت حدود 30، 40 سال پیش یا بیشتر یک وقتی صحبت ایشان ( آیت الله آقا سیدجمال الدین گلپایگانی ) را می فرمودند، نقل کردند که :
    یک شب بعد از نماز مغرب و عشاء دیدم ایشان (آیت الله گلپایگانی) می خواهند به وادی السلام بروند. من هم همراه ایشان راه افتادم.
    حالا هر دو ساکت بودند و حرفی نمی زدند و مشغول ذکر بودند در این تاریکی در وادی السلام سر یک سقیفه ای که آنجاها هست یک گوشه ای نشستیم.

    در آن تاریکی ایشان (مرحوم آیت الله گلپایگانی) مشغول ذکر بودند. یک دفعه دیدم که از دو تا چشمهای ایشان مثل دو لوله نور بیرون زد. و تمام آن فضا را روشن کرد.
    هیچ حرفی هم با هم نداشتیم او مشغول خودش بود. و دوباره برگشتیم و به منزل رفتیم. »




    ادامه دارد

  7. #7
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    5. اشاره نمودن به امراض روحی شخصی با دید باطنی

    آیت الله شیخ حسن صافی اصفهانی (ره ) فرمودند:
    « مرحوم آقا جمال (گلپایگانی) بسیار به زیارت اهل قبور می رفت بطوریکه آقایی از اهل فضل با خود می گوید:
    این آقا مثل اینکه کار مهمتری ندارد. مرجع تقلید است و این همه مشکلات، وقت و بی وقت به وادی السلام می رود.
    روزی همین آقا به منزل آقا (سید) جمال می رود آقا آهسته در گوش وی می گوید ما به وادی السلام می رویم تا مبتلا به فلان و فلان نشویم. اشاره می کند به برخی از امراض روحی آن شخص که مبتلاء بوده است. »
    ادامه دارد

  8. #8
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شرح احوالات و زندگی جناب شيخ رجبعلی خياط (ره) - 3 ( اتمام )

    گفتگوی کیهان فرهنگی با جناب آقای حاج محمود نکوگویان فرزند جناب شیخ رجبعلی خیاط- ره
    شماره 206 آذر 1382

    كیهان: جناب نكوگویان با تشكر از حضور جناب عالی ... تقاضا می‌كنیم خاطرات و ناگفته‌هایی از پدر بزرگوارتان جناب شیخ برایمان بیان بفرمایید
    نكوگویان: بسم الله الرحمن الرحیم
    من محمود نكوگویان هستم و پدرم به هر كس رسیده سفارش مرا كرده و گفته: این ته تغاری مرا دعا كنید كه بیراهه نرود
    كیهان: شما هنگام فوت جناب شیخ چند سال داشتید؟
    نكوگویان: آن موقع من 24 سال داشتم
    كیهان: جناب شیخ كلاً چند فرزند داشتند؟
    نكوگویان: ایشان جمعاً 8 فرزند داشتند، 5 پسر و 3 دختر
    كیهان: از برادران و خواهرانتان در حال حاضر چند نفر در قید حیاتند؟
    نكوگویان: همه برادرانم فوت كرده‌اند و تنها دو خواهرم زنده‌اند
    كیهان: به نظر شما مهمترین ویژگی جناب شیخ چه چیزی بود؟
    نكوگویان: من فكر می‌كنم مهمترین ویژگی پدرم این بود كه او «عبد خدا» بود. بشر باید بنده خدا باشد تا بتواند در امور تصرف كند
    كیهان: به نظر می‌رسد جناب شیخ در سال‌های اختناق كه فشار هم زیاد بود، سعی‌شان این بود كه تك‌تك آدم‌ها را بسازد، چون هدایت جمعی عملاً ممكن نبود. شرایط، ائمه (علیهم السلام) در زمان اختناق اموی و عباسی این گونه عمل می‌كردند، تا اینكه خیر و نیكی آنقدر گسترش پیدا كند كه مدرم آگاه بشوند و ظلم را تحمل نكنند و در واقع، حالا این اتفاق افتاده است. در این فضای آزاد، جوانان بسیاری را ما در مساجد و مراكز دینی
    مشاهده می‌كنیم، به طوری كه نسبت آنها خیلی بیشتر از دیگران است. در گذشته اینطور نبود. آن بذری كه آن روز كسانی امثال جناب شیخ در جامعه پاشیدند، امروز به ثمر نشسته، آن زمان تنها تك درخت‌هایی وجود داشت، اما حالا به فصل الهی جنگلی وجود دارد. در انقلاب و دفاع مقدس، جوانان برومند بسیاری مثل شهید محمد جهان‌آرا بالیدند كه عرفان و حماسه را توأمان داشتند

    نكوگویان: من در تأیید فرمایش شما باید عرض كنم، وقتی كه برای بابا سالگرد گرفتیم آقای دكتر هاشمیان را برای سخنرانی دعوت كردیم. جمعیت زیادی سر مزار پدرم آمده بودند. آقای هاشمیان وقتی منبر رفت گفت: برای این مجلس، من مطالب دیگری در ذهنم آماده كرده بودم، ولی حالا می‌بینم اكثراً جوانان در كنار مزار شیخ نشسته‌اند بنابراین، من حرفم را متناسب با مخاطبان جوان عرض می‌كنم و با جوان‌ها صحبت می‌كنم
    كیهان: یكی از نكات مهمی كه باید به آن اشاره كنیم، چاپ كتاب «تندیس اخلاص» و پس از آن، «كیمیای محبت» توسط آقای ری شهری است. این دو كتاب، بویژه كتاب كیمیای محبت، تأثیر فراوانی در شناساندن شخصیت عرفانی جناب شیخ به مردم داشت پس از انقلاب، كمتر
    كتابی با این حد از تأثیر در هدایت جوانان داشتیم
    نكوگویان: واقعاً هم چاپ ده هزار نسخه از یك كتاب در هر نوبت چاپ، بدون آنكه برایش تبلیغی در جایی صورت گرفته باشد و چاپ‌های متعدد از این كتاب، نشان می‌دهد كه این اثر در جامعه موفق بوده. خواندن همین یادنامه كیهان فرهنگی را هم آقای ری شهری به من سفارش كرد

    ادامه دارد

  9. #9
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    كیهان: آقای دكتر مدسی می‌فرمودند كه انتقاداتی به كتاب «تندیس اخلاص» داشتم نامه‌ای نوشتم كه قسمتی از آن در كتاب كیمیای محبت مورد توجه قرار گرفت و اصلاح شد. با این همه، جنبه هدایت كننده این اثر، خیلی بیشتر از اینهاست. به راستی اگر كتاب آقای ری شهری نبود، ما هم نمی‌توانستیم یادنامه جناب شیخ را در بیاوریم. او كار را شروع كرد و دیگران باید ادامه بدهند
    .نكوگویان: پدرم هرگز خودش را مطرح نمی‌كرد. اگر می‌خواست كسی را در اموری كمك كند تحت عنوانی دیگر و اسمی دیگر انجام می‌داد، اول خودش را كنار می‌گذاشت و برای اجابت دعا و سلامتی بیمار یا گرفتار، مثلاً می‌گفت: می‌روی یك گوساله می‌خری، ذبح می‌كنی و گوشتش را به فقرا می‌دهی، من هم برایت دعا می‌كنم، ان شاءالله بیمارت خوب می‌شود یا گرفتاریت بر طرف می‌شود. این را طوری می‌گفت كه مخاطبش فكر می‌كرد تنها گوساله نذری باعث شفای بیمار یا درست شدن كارها شده! این خیلی مهم است. پدرم هرگز به كسی كه پیش او می‌آمد و می‌گفت گرفتارم، نمی‌گفت بیا این نقل را بخور، درست می‌شود مثلاً می‌گفت: می‌روی 5 تا نان داغ می‌خری و به گرسنه‌ها می‌دهی، ان شاءالله مشكل تو حل می‌شود
    كیهان: جناب شیخ به یقین رسیده بود و آنچه می‌گفت، واقعاً باور قلبی او بود
    نكوگویان: شخصی به نام آقای سارنگ می‌گفت: من خدمت جناب شیخ رفتم و گفتم: من گرفتارم، زن ندارم، می‌خواهم ازدواج كنم، پول هم ندارم! شیخ گفت: برو 16 دست غذا بخر و فقرا را اطعام كن، ان شاء الله مشكل تو حل می‌شود. آقای سارنگ می‌گفت: من به جناب شیخ گفتم: آخر برای خرید همین 16 دست غذا هم پول ندارم! جناب شیخ گفت: برو قرض كن! ان شاءالله مشكل تو حل می‌شود. گفت: من رفتم قرض كردم و 16 دست غذا گرفتم و به فقرا دادم و بحمدالله مشكلاتم حل شد. بعد رفتم خدمت ایشان و گفتم: جناب شیخ! شما به بعضی می‌فرمایید 5 دست غذا به نیت 5 تن به فقرا بده، به دیگری می‌گویی 12 دست به نیت 12 امام، یا 14 دست به نیت 14 معصوم، چرا به من گفتید 16 دست غذا بخرم و به فقرا بدهم؟
    جناب شیخ گفت: برای كار تو، از حضرت ابوالفضل(ع) و حضرت زینب (س) هم كمك گرفتم. ببینید! این كار یعنی این كه این من نیستم كه كاری می ک‌نم، بلكه ائمه(ع) و بزرگان دین هستند كه توسل به آنها و اطعام گرسنگان كارگشاست
    كیهان: یك كرامت دیگر هم از ایشان درباره بركت دادن به غذا نقل شده و حالا بهتر است از زبان شما بشنویم
    نكوگویان: بله، آن زمان، موقعی كه در دیگ را باز كردند، من بالای سر دیگ بودم. پدرم نگفت كه بكش می‌رسد، مقداری برنج از سر دیگ برداشت، كمی از آن را خورد و بقیه را روی برنج‌های دیگ پاشید و جمله‌اش این بود: دم كشیده، بدهید. اگر می‌گفت: بكش می‌رسد، چیز دیگری بود، آن غذا برای 40 یا حداكثر50 نفر بود، اما به لطف حق به 1000 نفر هم غذا رسید .
    كیهان: این نكته بسیار مهمی است كه جناب شیخ از خودش می‌برید و در حقیقت واسطه ای در كارها قرار می‌داد
    .نكوگویان: پدرم دید برزخی داشت و مسایل پنهان را می‌دید. روزی به من گفت: آقا میرزا سید علی نطنزی غروی را دیدم كه او را نگه داشته‌اند و مؤاخذه می‌كنند گفتم: چرا تو را نگه داشته‌اند؟ گفت: داشتم سرحوض وضو می‌گرفتم، باران آمد، گفتم عجب باران به موقعی! حالا مرا نگه داشته‌اند و می‌پرسند: كدام كار ما بی موقع بوده؟

    ادامه دارد

  10. #10
    • 329

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Sep 2009
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    كیهان: این بزرگان نه تنها باید كلامشان حساب می‌داشت، بلكه بر واردات قلبی و آنچه كه از قلبشان هم می‌گذشت، باید كنترل داشته باشند. ما فكرمان پریشان است و نمی‌توانیم هر زمان كه دلمان می‌خواهد فكری را از ذهنمان خارج كنیم. حتی موقع نماز هم نمی‌توانیم تمركز كنیم و فكرمان را تنها معطوف به عبادت و خداوند كنیم، اما عرفا در 24 ساعت مثل هنگام نماز، در فكر خدا هستند و هر فكری اجازه ندارد به ذهنشان وارد شود. خداوند هم چشم و گوش آنها را باز می‌كند كه ببینند آنچه را دیگران نمی‌بینند
    نكوگویان: جناب مؤمنی یكی از شاگردان جناب شیخ می‌گفت: من دستم زخم شده ‌بود، رفتم خدمت جناب شیخ، گفت: مؤمنی دستت چه شده؟ گفتم: با آهن بریده، گفت: می‌دانی چرا اینطور شده؟ برای اینكه دختر كوچولویت را دعوا كردی و توی اتاق انداختی و به مادرش گفتی: تا من نگفتم بیرون نیاید؟ آقای مؤمنی می‌گفت: من با تعجب به جناب شیخ گفت ما من او را نزدم! جناب شیخ گفت: اگر زده بودی كه بدتر می‌شد! بعد اضافه كرد: حالی‌روی یك چادر كوچولو با اسباب بازی برایش می‌خری تا او دست‌های كوچكش را بالا كند و بگوید: ای خدا! من از سر تقصیرات پدرم گذشتم، من هر وقت به یاد این موضوع می‌افتم و یا آن را برای كسی تعریف می‌كنم، بعض گلویم را می‌گیرد و خطاب به پدرم می‌گویم بابا كجا بودی كه طفل سه ساله امام حسین (ع) را در كربلا سیلی زدند؟
    كیهان: جناب شیخ، علت‌های دیگری ورای این علت‌ها كه می‌شناسیم برای حوادث و اتفاقات به ظاهر بی‌ارتباط با هم می‌دید. سبب شناسی او بر مبنای دیگری بود، در برخی آیات و احادیث معصومین(ع) هم ردپای این‌گونه سبب شناسی وجود دارد، مثلاً در حدیثی ازمعصوم(ع) آمده است كه اگر حكام به مردم دروغ بگویند، باران نمی‌بارد! در حالی كه به
    ظاهر، بین آمدن باران و دروغگویی حاكمان ارتباطی نمی‌بینیم. گویی یك نظام علت و معلولی غیر از آنچه ظاهر است بر دنیا حاكم است كه فقط بعضی می‌فهمند
    نكوگویان: یك خیاطی به اسم «آقا صمد» در بازار كار می‌كرد كه یك چرخ خیاطی داشت و آن چرخ، همه زندگی‌اش بود. او از شاگردهای پدرم بود. با همان كسب ضعیف و درآمد كم همیشه بازارچه را ایام محرم خرج می‌داد. همین آقا صمد می‌گفت: یكی از دوستانم حدود 75 روز برای خودسازی جایی برای ریاضت و این نوع كارها رفته بود و بعد كه برگشت به من گفت: صمد! برو ببین جناب شیخ درباره من چه می‌گوید؟ می‌گفت: وقتی كه من وارد كارگاه جناب شیخ شدم، گفت: برو بیرون! گفتم: جناب شیخ، من آمده‌ام فیضی ببرم، گفت:
    به دوستت بگو بدبخت تو مشرك شده‌ای! در آن مدت تو خودت را گذاشته بودی جلو كه «من چشم برزخی‌ام باز شود! «من» ببینم! پس خدا كو؟ برای خدا چه كرده‌ای؟ بعد جناب شیخ گفت: به او بگو برو نمازت را بخوان! زنت هم از تو ناراضی است، برو دو حلقه النگو بگیر و او را راضی كن

    ادامه دارد

صفحه 1 از 4 123 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •