دماوند؛ كهنترين كوه صعودشده تاريخ
دماوند؛ يك ثروت ملي است كه بايد بيش از اين مورد توجه باشد.
دماوند در يك روز زمستاني
تهران_ميراثخبر:
جاذبههاي گردشگري، داوود محمدي:كوه اسطورهاي، گنبد گيتي، قله پرجاذبه دماوند، سرفرازتر از هر كوه و كوهسار، استحقاقي به مراتب بيش از آن دارد كه ده بار و بيست بار، از تمام جهات آن را صعود كنيم، اما راجع به ناگفتههاي آن سكوت كنيم، و به اين تيزترين و پرشيبترين كوه آتشفشان1 جهان را مورد بيمهري قرار دهيم؛ در حقيقت تا به حال به اين سكوي آسمانساي آرش كمانگير ظلم شده و حق مطلب دربارهاش ادا نشده است.
دماوند؛ يك ثروت ملي است كه بايد بيش از اين مورد توجه باشد و برنامههايي در خور مقام آن به اجرا در آيد؛ چنانچه بگوييم دماوند كهنترين كوه صعودي شده روزگار است، پربيراه نگفتهايم. در يك كشور باستاني چون ايران هميشه مطالب تاريخي تازه يافتهاي براي گفتن وجود دارد؛ سرزمين كهن سال ما ميتواند، آغازگر ابتداييترين كوهنورديها و خاستگاه اين ورزش خوانده شود.
اين ديگر بسته به آن است كه چگونه بيانديشيم تا بتوانيم در راستاي معرفي ديرپاترين كوه در نور ديده زمين گام برداريم. و آيا شايستگي آن را در خود سراغ داريم تا در جهت بزرگ داشت امري ملي و كوهنوردي حركت كنيم؟
در واقع اصل مطلب يك «بايد» است، و يك هدف بزرگ كه كوهنوردي ما را با انگيزه و جهاني خواهد كرد و دريچه زيبا و چشمنواز دماوند را به سوي جهانيان خواهد گشود.
البته بايد قبول داشت در حالي كه هنوز يك شناسنامه مستند، گويا و دلپسند براي دوستداران داخلي و خارجي دماوند تهيه نشده، چنين داعيهاي ثقيل ميكند. (شايد هم در بدو كار غافلگير شده و برافروخته شويم)اما با بردباري، اساس را بر واقعيت مينهيم، به تاريخ مستند مراجعه ميكنيم و با علاقه پيش ميرويم تا با توجه به مدارك و اسناد قابل قبول برايمان ثابت شود كه آيا در زمينه مورد بحث ما همتايي براي دماوند وجود دارد؟ اگر هست كدام و كجاست؟ و آيا مستند معتبر تاريخي دارد؟
با علم به اين كه در دوران ما «اولين»ها، ارجي شايسته احراز كرده و جايگاهي ويژه دارند، مشاتاقانه و با حساب گام برميداريم و قضايا را پيگيري ميكنيم.
در تاريخ زياد آمده، و تاريخ نگاران و جهانگردان نيز يادآور شدهاند كه ايرانيان قديم براي آفتاب و ماه و آتش و آب و باد در قله كوهها قرباني ميكردهاند و اهورامزدا، مجسمه و معبد مخصوصي نداشته و فقط در قله كوهها محلهايي بوده است كه روحانيان زردشتي آتشي مقدس را روشن نگاه ميداشتهاند2 هم اينك نيز در روزگار ما آثار و بقاياي قلاع و دژهاي باستاني گواه صادقاند و وجود آتشگاههاي متعدد در ارتفاعات و قلل كوهها، مهر تائيد است بر قدمت كوهنوردي در كشور كوهستاني ما. همچنين وجود لغاتي مانند كوه كوب، كوهگذار، كوهنورد، كوهپيما، كوه گرد و گوهرو در ادبيات ما سابقه هزار ساله و بيشتر دارد.
به زيراندرون آتش و نفت و چوب زبر گرزهاي گران كوه كوب
(فردوسي)
بيابان در نورد و كوه بگذار منازلها بكوب و راه بگسل
(منوچهري)
تازي اسبان پارسي پرورد همه درياگذار و كوهنورد
(نظامي)
اين لغات بر حسب نياز به وجود آمده و خود دليل بر انجام كوهنوردي در ازمنهدور بوده است. وجود گوگرد خالص بر راس قله و مصرف آن در صنايع هزارههاي قبل و كسب درآمد از اين راه، شديدا مورد توجه بوده و گوگرد دماوندي كه بهترين نوع آن بوده است توسط اهالي لاريجان براي فروش از قله به دامنه حمل و به بازار شهرستانها روانه ميشده است.
در حقيقت اهالي اين منطقه اولين كوهنوردان حرفهاي بودهاند كه با صعود به قله به ترويج كوهنوردي پرداختهاند، همان طور كه امروزه بهترين راهنمايان قله فرزندان همان كوهنورداناند و نسل اندر نسل براي توسعه كوهنوردي كوشان بودهاند. و هم اينان بودهاند كه آن قدر گوگرد از قله به لاريجان حمل كردهاند كه چندين مغازه بر ستيغ دماوند ايجاد شده و اولين شبمانيهاي تاريخ كوهنوردي در همين معادن ابتدايي بر بلنداي قله سپري شده است.3
ابودلف جغرافيدان و معدنشناس عرب نيز قطعا اطلاعات خود را مديون كوهنوردان لاريجان بوده و با كمك آنان د رسال 341 هجري قمري برابر با 330 شمسي (1051 سال پيش) عازم صعود به قله شده است. گرچه ظاهر ابودلف به قله نرسيده (كه شايد هم رسيده باشد) ولي اظهار وي به اين كه با سختي فراوان و خطرات جاني، خود را تا نيمه بلندي كوه رسانده و چشمه بزرگي يافته و اطراف آن گوگرد سنگ شده مشاهده كرده، حداقل سابقهاي يك هزار ساله از كوهنوردي بر دماوند را نشان ميدهد.
سه دهه بعد از ابودلف، حماسهسراي بزرگ، فردوسي نامور، داستان زال را كه با بدني سفيد و موهايي چون برف متولد شده و سام او را در كوه رها كرده بوده چنين سرود:
يكي كوه بود نامش البرز كوه به خورشيد نزديك و دور از گروه
نهادند بر كوه و گشتند باز برآمد بر اين روزگاري دراز
فرود آمد از ابر سيمرغ و چنگ بزرد بر گرفتش از آن گرم سنگ
همچنين ميتوان به واقعيت كوه8نوردي در ايران باستان، با اسطوره كمان گرفتن آرش كه به قله ميرود و تيري مياندازد تا مرز ايران تعيين شود، پي برد.
استاد عبدالحسين زرين كوب در جلد اول «تاريخ مردم ايران» در مورد آرش كمانگير چنين ميآورد «به موجب روايات، در جنگ سختي كه منوچهر در طي آن در محاصره تورانيهاي متجاوز ميافتد، آرش شيواتير (ارخشو خشويو ايستو) كه در اوستا از وي همچون آرياي آريانها و تيراندازي كه تير او تندترين است ياد ميشود، از فراز كوه آريو خشتهتيري مياندازد كه به شيوهاي معجزهآسا و با مساعدت ايزدان در فاصله طولاني در كوه خوانونت مي نشيند و بدين گونه مرز ايران و توران تعيين ميشود.» در همين مورد علامه دهخدا در لغتنامه اشاره ميكند: «آرش پهلوان ايراني از قله دماوند تيري بيفكند كه از بامداد تا نيمروز برفت و به كنار جيحون فرود آمد و جيحون حد شناخته شد.»
در اينجا با ذكر دو بيت از حكيم ناصرخسرو، مروري داريم بر سندي ده قرني و معتبر از وي:
برخاستم از جاي و سفر پيش گرفتم نيز خانهم ياد آمد و نزگلشن و منظر
گه دريا، گه بالا، گه رفتن بيراه گه كوه و گهي ريگ و گهي جوي و گهي جر
حجت خراسان، دانشمند و جهانگردي كه با 18000 كيلومتر بيابان كيلومتر بيابانگردي، مسافرت و كوهگردي ميتوان او را خود كوهنوردي شجاع و جسور دانست، در 956 سال پيش، هنگام عبور از سرزمين ري در سفرنامه خويش به دماوند اشاره كرده: «در ميان ري و آمل كوه دماوند است مانند گنبدي و آن را لواسان گويند و گويند بر سر آن چاهي است كه نوشا دراز آن جا حاصل شود و گويند كه كبريت نيز، و مردم پوست گاو ببرند و پر نشادر كنند و از سر كوه بغلطانند كه به راه نتوان فرود آوردن.4
با اظهار ناصرخسرو و داير بر حمل نشادر، مسلم ميكند كه كوهنورديهاي آن زمان تا قله دماوند تداوم داشته، و منظور از چاه نشادر، هم ميتواند گودي راس قله باشد و هم مغازههايي كه براي استخراج گوگرد كنده ميشده است.
گرچه در قرون پيش چشمههاي آبگرم و دامنههاي دماوند بازديد كنندگان داخلي و خارجي داشته، ولي اولين صعود _ لااقل تا ان جا كه من برخورد كردهام _ مربوط است به سال 1798 كه ملكونوف روسي در صفحه 93 سفرنامه خود در سال 1860 ميلادي مرقوم داشته: نخستين كسي كه به عزم سياحت به بالاي كوه رفته، گربرت (H.GERBERT) نمساوي (اتريشي) بوده، پس از آن الوي فراسوي كه به قلهي آن رسيدن نتوانست.
ليكن لرد كرزن در كتاب خود به نام ايران و قضيه ايران در صفحه 455 چنين نوشته است: «اولين كسي كه توفيق بالا رفتن به قله آن را احراز كرده مستمر تامين بوده است در سال 1836. طبيعي آن فرانسوي (AUCHER.ELOY) تامسن را در موقع پايين آمدن از كوه ملاقات كرد و چند روز بعد خودش بر اين كوه بالا رفت و از آن پس هم قله دماوند را چندين نفر از اعضاي سفارتخانهها در تهران بالا رفتهاند.»
اين نكته احتياج به توضيح بيشتر دارد كه سبب طولاني شدن مقاله خواهد بود. اما لازم است يادآور شود اولين شبماني مستند بر فراز قله، در 165 سال قبل انجام شده و مربوط به مستر تامسن است، و دومين آن متعلق به گروه ايراني كربلايي اسداله در 132 سال پيش كه هر دوي اينها از نظر تاريخ جهاني كوهنوردي از اهميت ويژهاي برخوردارند.
در سالهاي بعد، كوتسي (1843)، مور و فرشفيلد (1868)، نايپه (1880)، لرد كرزن (1881)، هيات سوئدي (1885)، ژاك دمرگان (1889)، سون هدن (1890)، دكتر ژزف كك (1900) و ديگران برنامههاي زياد روي دماوند اجرا كردهاند.
در اين ميان برنامه دمرگان به علت اين كه 113 سال پيش در اوايل دسامبر صعود به قله را در دماي 26 درجه زير صفر انجام داده از اهميت به سزائي برخوردار است. در اين برنامه نزديك بود همنورد دمرگان (پير واسلن) كشته شود. ميتوان گفت كه صعود در اين فصل شايد در كوهنوردي جهاني به موقع خود نادر بوده و از اين روي، احتمالا كمتر قلهاي چون دماوند در صعود «زمستاني» چنين سابقهاي دارد.
بخش مهمي از صعودها به دماوند در خاطرهنويسيها و پژوهشهاي علمي خارجيان به يادگار مانده، اما دليلي ندارد كه بگوييم ايرانيان كمتر صعود داشتهاند، چرا كه همراه همه بيگانگان، بلدهايي بودهاند مانند قربانعلي5 راهنماي، مور، فرش فيلد، و نيز چهار راهنماي مستر تامسن؛ و بايد يادآور شد كه خاطرهنويسي براي اروپاييان يك عادت فرهنگي است، در حالي كه با خوي و خلق ما، موضوعات معمولا سينه به سينه مستقل ميشود.
به هر حال نخستين صعود مستند ايراني به قله دماوند، در سال 1857 ميلادي (145 سال پيش) انجام شده كه تيم سرهنگ محمد صادقخان قاجار، ارتفاع قله را 6613 ذرع تعيين كرد؛ برنامه آنان بعد از فقط چهار صعود خارجي بوده و 17 سال قبل از تاسيس كلوب كوهنوردي فرانسه (1874) انجام شده و براي خود از جايگاهي مهم برخوردار است. (در مورد ماخذ اين مطلب در جاي ديگري توضيح خواهيم داد.)
گرچه در قرون اخير مون بلان با بلندي 4807 متر، به سال 1786 اولين صعود را داشته و دماوند در سال 1798 6، اما با توجه به اين كه ارتفاع دماوند 864 متر بيشتر است و صعود اول دفعه آن در سال 951 ميلادي7 توسط ابودلف جغرافيادان عرب، 835 سال جلوتر از نخستين صعود مونبلان بوده است، و با توجه به گواهي معتبر ناصرخسرو در مورد حمل گوگرد، كه مغازههاي آن در سالهاي 1837 و 1870 توسط تامسن و كربلايي اسداله گزارش شده و اولين شبمانيهاي تاريخي در ارتفاع 5671 متري دماوند توسط همين دو گروه انجام گرفته، بيشك در ميان كوههاي بلند دماوند كهنترين صعودها را در تاريخ دارد، و در صورت بررسي و پژوهش بيشتر، احتمالا به يافتههاي ديگري نيز خواهيم رسيد.
بنابراين با جرات ميتوان گفت دماوند، با داشتن ركورد و محتواي ويژه در صعودها، يك كوه معمولي نيست؛ كوهي است جهاني متعلق به فرهنگ كوهنوردي دنيا و ميراث گيتي با جاذبههاي جادويي. به راستي قلب ورزش كوهنوردي كشور ما در دماوند ميطپد، عظمت دماوند، عظمت كوهنوردي ايران است و معرفي جهاني آن، كوهنوردي ميهن ما را در دنيا به جايگاهي نو و معتبر خواهد رساند.
به تعبير ديگر از اعتبار و شهرت دماوند كه شان ملي دارد ميتوان بهره گرفت تا ورزش كوهنوردي كشور در صحنه جهان خودنمايي داشته باشد.
حال چه بايد كرد؟ ضرورت دارد كه بكوشيم، با درك اهميت معرفي دماوند، و پيآمدهاي پرشگون آن، با تمام وجود جامعه كوهنورد را به تحرك درآوريم. از همه امكانات سود جوئيم و پيشكسوتان، سازمانهاي كوهنوردي، مسئولان و تمام دستاندركاران را فرا خوانيم و با يك عزم ملي موارد زير را بررسي و اجرا كنيم:
الف) بر اساس مطلب پيش گفته و ساير اطلاعات تكميلي، موضوع براي استعلام و اظهار نظر مراجع ذيربط خارجي گزارش و پيگيري شود تا در تاريخ كوهنوردي جهان ثبت شود.
ب) دهه هشتاد، دهه دماوندشناسي و دماوندنويسي اعلام و كنگرههايي به ترتيب زير برگزار شود.
1.كنگره جهاني هزاره صعود دماوند به مناسبت اجراي برنامه ابودلف در سال 951 ميلادي، و در صورت امكان تشكيل كوهنوردان جهان اسلام و كوهنوردان آسيا.
2.كنگره 150 سال كوهنوردي ايران به مناسبت صعود تيم سرهنگ محمد صادق خان قاجار در سال 1857 ميلادي.
3.كنگره جهاني 115 سال سابقه صعود زمستاني دماوند، به مناسبت صعود 1889 ژاك دمرگان، نخستين غارشناس و غارنورد كه در ايران فعاليت كرده است. مسلما با توجه به خدمات گرانقدر اين دانشمند همه فن حريف به فرانسه، اين كنگره با استقبال گرم مقامات فرهنگي و سياسي آن كشور مواجه خواهد شد، و چون در تاريخ كوهنوردي ايران، فرانسويان كوهنورد موقعيت ممتازي دارند، كنگره مورد توجه كلوب كوهنوردي فرانسه نيز قرار خواهد گرفت.
4.تشكيل جلسههاي سخنراني، و بيان ديدگاهها توسط شخصيتها، سازمانهاي كوهنوردي، پيشكسوتان، مجامع فرهنگي و تمام علاقهمندان، با استفاده از امكانات كشوري از جمله وزارت ارشاد، ميراث فرهنگي، محيط زيست و غيره.
5.بررسي امكان تاسيس مدرسه كوهنوردي در پلور در نقطهاي با نماي مناسب از دماوند، برگزاري گشتهايي براي مشاهده منظره زيبا و به يادماندني اين كوه بلند و اسطورهاي كه كهنترين صعودها را در تاريخ كوهنوردي دارد.
به هر حال درباره دماوند مطالب گفته و ناگفته بسيار است؛ مسلم اين كه چنان چه، هنر معرفي و بهرهوردي از مواهب خداداد، در وجودمان به بار نشيند، صعود به قله و بازديد، گرفتن عكس و تهيه فيلم يادگاري با كوهي اين چنين، ميتواند افتخارآميز، و جزو آرزوهاي هر كوهنورد، اسكيباز، ورزشكار دانشمند و يا هر گردشگر طبيعت دوست جهان باشد.
حتي لازم نيست حتما صاحب قديمترين كوه بلند صعود شده در تاريخ باشيم؛ به هر جهت در فهرست دارندگان كهنترين صعودها هستيم و بايستي در راستاي معرفي تاريخ كوهنوردي خود حركت و سهم خويش را از افتخارات مربوط به آن دريافت كنيم. با اين كار شان و منزلت حقيقي دماوند (و ديگر كوههاي كشورمان) افزايش خواهد يافت.
تا رنج تحمل نكني، گنج نبيني تا شب نرود صبح پديدار نباشد
سعدي
پينوشت
1.پنجاهمين نخستين سفير آمريكا در ايران در عصر ناصرالدين شاه در صفحه 206 سفرنامه خود چنين نوشته است: «با محاسبات رياضي به اين نتيجه رسيديم كه زاويه مخروط قله دماوند 36 درجه است و بدين ترتيب قله آن از تمام قلل آتشفشاني جهان زيادتر است و همين امر صعود از كوه دماوند را مشكلتر از هر كوه ديگري ميكند
2.سفرنامه مادام ديالافوآ در زمان قاجار، ترجمه فرهوشي چاپ دوم سال 1361.
3.در سال 1837، تامسون با چهار تن راهنما به بالا برآمد و نزديك غروب آفتاب نزديك به تيغه كوه شد، در طرف شرقي آن جا غاري بوده، شب را در آن غار به سر بردهاند (كتاب سفرنامه ايران و روسيه تاليف عزالدوله، ملكوتوف ص 93)
طرف شرقي قله كه مشرف به لارستان است دو حفره ملاحظه كرده كه در سنين ماضيه و حاليه، لاريجانيها حفر كرده گوگرد برآورند... پناهگاهي از براي مسافران قله تشكيل يافته بود، شب را زير برف در ميان آن غار به سر برد، (روزنامه ايران نمره 28 سنه 1288 هجري برابر با 1249 شمسي) درباره اولين شبماني كوهنوردان ايراني پرفراز دماوند، نگاه كنيد به مقاله اينجانب در مجله كوه، شماره 23.
4.سفرنامه ناصرخسرو و قبادياني چاپ دوم سال 1363 به تصحيح دكتر محمد بير سياقي صفحه 5
5.فصلنامه كوه، شماره شش، ص 110
6.سفرنامه ايران و روسيه (نواحي شمال) تاليف ملكونوف، ترجمه پطرس، ص 93
7.سفرنامه ابودلف، ترجمه ابوالفضل طباطبايي، چاپ دوم، 135، ص 78.
گرچه در قرون پيش چشمههاي آبگرم و دامنههاي دماوند بازديد كنندگان داخلي و خارجي داشته، ولي اولين صعود _ لااقل تا ان جا كه من برخورد كردهام _ مربوط است به سال 1798 كه ملكونوف روسي در صفحه 93 سفرنامه خود در سال 1860 ميلادي مرقوم داشته: نخستين كسي كه به عزم سياحت به بالاي كوه رفته، گربرت (H.GERBERT) ن در واقع اصل مطلب يك «بايد» است، و يك هدف بزرگ كه كوهنوردي ما را با انگيزه و جهاني خواهد كرد و دريچه زيبا و چشمنواز دماوند را به سوي جهانيان خواهد گشود.
مساوي (اتريشي) بوده، پس از آن الوي فراسوي كه به قلهي آن رسيدن نتوانست.
ليكن لرد كرزن در كتاب خود به نام ايران و قضيه ايران در صفحه 455 چنين نوشته است: «اولين كسي كه توفيق بالا رفتن به قله آن را احراز كرده مستمر تامين بوده است در سال 1836. طبيعي آن فرانسوي (AUCHER.ELOY) تامسن را در موقع پايين آمدن از كوه ملاقات كرد و چند روز بعد خودش بر اين كوه بالا رفت و از آن پس هم قله دماوند را چندين نفر از اعضاي سفارتخانهها در تهران بالا رفتهاند.»
اين نكته احتياج به توضيح بيشتر دارد كه سبب طولاني شدن مقاله خواهد بود. اما لازم است يادآور شود اولين شبماني مستند بر فراز قله، در 165 سال قبل انجام شده و مربوط به مستر تامسن است، و دومين آن متعلق به گروه ايراني كربلايي اسداله در 132 سال پيش كه هر دوي اينها از نظر تاريخ جهاني كوهنوردي از اهميت ويژهاي برخوردارند.
در سالهاي بعد، كوتسي (1843)، مور و فرشفيلد (1868)، نايپه (1880)، لرد كرزن (1881)، هيات سوئدي (1885)، ژاك دمرگان (1889)، سون هدن (1890)، دكتر ژزف كك (1900) و ديگران برنامههاي زياد روي دماوند اجرا كردهاند.
در اين ميان برنامه دمرگان به علت اين كه 113 سال پيش در اوايل دسامبر صعود به قله را در دماي 26 درجه زير صفر انجام داده از اهميت به سزائي برخوردار است. در اين برنامه نزديك بود همنورد دمرگان (پير واسلن) كشته شود. ميتوان گفت كه صعود در اين فصل شايد در كوهنوردي جهاني به موقع خود نادر بوده و از اين روي، احتمالا كمتر قلهاي چون دماوند در صعود «زمستاني» چنين سابقهاي دارد.
بخش مهمي از صعودها به دماوند در خاطرهنويسيها و پژوهشهاي علمي خارجيان به يادگار مانده، اما دليلي ندارد كه بگوييم ايرانيان كمتر صعود داشتهاند، چرا كه همراه همه بيگانگان، بلدهايي بودهاند مانند قربانعلي5 راهنماي، مور، فرش فيلد، و نيز چهار راهنماي مستر تامسن؛ و بايد يادآور شد كه خاطرهنويسي براي اروپاييان يك عادت فرهنگي است، در حالي كه با خوي و خلق ما، موضوعات معمولا سينه به سينه مستقل ميشود.
به هر حال نخستين صعود مستند ايراني به قله دماوند، در سال 1857 ميلادي (145 سال پيش) انجام شده كه تيم سرهنگ محمد صادقخان قاجار، ارتفاع قله را 6613 ذرع تعيين كرد؛ برنامه آنان بعد از فقط چهار صعود خارجي بوده و 17 سال قبل از تاسيس كلوب كوهنوردي فرانسه (1874) انجام شده و براي خود از جايگاهي مهم برخوردار است. (در مورد ماخذ اين مطلب در جاي ديگري توضيح خواهيم داد.)
گرچه در قرون اخير مون بلان با بلندي 4807 متر، به سال 1786 اولين صعود را داشته و دماوند در سال 1798 6، اما با توجه به اين كه ارتفاع دماوند 864 متر بيشتر است و صعود اول دفعه آن در سال 951 ميلادي7 توسط ابودلف جغرافيادان عرب، 835 سال جلوتر از نخستين صعود مونبلان بوده است، و با توجه به گواهي معتبر ناصرخسرو در مورد حمل گوگرد، كه مغازههاي آن در سالهاي 1837 و 1870 توسط تامسن و كربلايي اسداله گزارش شده و اولين شبمانيهاي تاريخي در ارتفاع 5671 متري دماوند توسط همين دو گروه انجام گرفته، بيشك در ميان كوههاي بلند دماوند كهنترين صعودها را در تاريخ دارد، و در صورت بررسي و پژوهش بيشتر، احتمالا به يافتههاي ديگري نيز خواهيم رسيد.
بنابراين با جرات ميتوان گفت دماوند، با داشتن ركورد و محتواي ويژه در صعودها، يك كوه معمولي نيست؛ كوهي است جهاني متعلق به فرهنگ كوهنوردي دنيا و ميراث گيتي با جاذبههاي جادويي. به راستي قلب ورزش كوهنوردي كشور ما در دماوند ميطپد، عظمت دماوند، عظمت كوهنوردي ايران است و معرفي جهاني آن، كوهنوردي ميهن ما را در دنيا به جايگاهي نو و معتبر خواهد رساند.
به تعبير ديگر از اعتبار و شهرت دماوند كه شان ملي دارد ميتوان بهره گرفت تا ورزش كوهنوردي كشور در صحنه جهان خودنمايي داشته باشد.
حال چه بايد كرد؟ ضرورت دارد كه بكوشيم، با درك اهميت معرفي دماوند، و پيآمدهاي پرشگون آن، با تمام وجود جامعه كوهنورد را به تحرك درآوريم. از همه امكانات سود جوئيم و پيشكسوتان، سازمانهاي كوهنوردي، مسئولان و تمام دستاندركاران را فرا خوانيم و با يك عزم ملي موارد زير را بررسي و اجرا كنيم:
الف) بر اساس مطلب پيش گفته و ساير اطلاعات تكميلي، موضوع براي استعلام و اظهار نظر مراجع ذيربط خارجي گزارش و پيگيري شود تا در تاريخ كوهنوردي جهان ثبت شود.
ب) دهه هشتاد، دهه دماوندشناسي و دماوندنويسي اعلام و كنگرههايي به ترتيب زير برگزار شود.
1.كنگره جهاني هزاره صعود دماوند به مناسبت اجراي برنامه ابودلف در سال 951 ميلادي، و در صورت امكان تشكيل كوهنوردان جهان اسلام و كوهنوردان آسيا.
2.كنگره 150 سال كوهنوردي ايران به مناسبت صعود تيم سرهنگ محمد صادق خان قاجار در سال 1857 ميلادي.
3.كنگره جهاني 115 سال سابقه صعود زمستاني دماوند، به مناسبت صعود 1889 ژاك دمرگان، نخستين غارشناس و غارنورد كه در ايران فعاليت كرده است. مسلما با توجه به خدمات گرانقدر اين دانشمند همه فن حريف به فرانسه، اين كنگره با استقبال گرم مقامات فرهنگي و سياسي آن كشور مواجه خواهد شد، و چون در تاريخ كوهنوردي ايران، فرانسويان كوهنورد موقعيت ممتازي دارند، كنگره مورد توجه كلوب كوهنوردي فرانسه نيز قرار خواهد گرفت.
4.تشكيل جلسههاي سخنراني، و بيان ديدگاهها توسط شخصيتها، سازمانهاي كوهنوردي، پيشكسوتان، مجامع فرهنگي و تمام علاقهمندان، با استفاده از امكانات كشوري از جمله وزارت ارشاد، ميراث فرهنگي، محيط زيست و غيره.
5.بررسي امكان تاسيس مدرسه كوهنوردي در پلور در نقطهاي با نماي مناسب از دماوند، برگزاري گشتهايي براي مشاهده منظره زيبا و به يادماندني اين كوه بلند و اسطورهاي كه كهنترين صعودها را در تاريخ كوهنوردي دارد.
به هر حال درباره دماوند مطالب گفته و ناگفته بسيار است؛ مسلم اين كه چنان چه، هنر معرفي و بهرهوردي از مواهب خداداد، در وجودمان به بار نشيند، صعود به قله و بازديد، گرفتن عكس و تهيه فيلم يادگاري با كوهي اين چنين، ميتواند افتخارآميز، و جزو آرزوهاي هر كوهنورد، اسكيباز، ورزشكار دانشمند و يا هر گردشگر طبيعت دوست جهان باشد.