آیا ما برای جهانی کردن آئین زرتشت جدی هستیم ؟
اگر پاسخ آری است ، پس ناگزیریم نخست جهانی اندیشه کنیم .
همانگونه که در شماره پیشین « نامه ماه » گزارش داده بودیم ، در ماه می باله پرشکوه و بزرگی از « زرتشت » ، نخست، برای یک هفته در پاریس و سپس برای یک هفته در بروکسل و پس از آن در لوزان و ژنو در سوئیس برپاشد. سه ماه پيش از آغاز اين برنامه خيابانها و مترو ها ی پاريس و بروکسل و لوزان و ژنو از پوستر های چندين متری با نام زرتشت که سراسر پوستر ها را می پوشانيد پر شده بود.
در این باله هر شب در برابر 3000 بیننده که هر کدام 80 یورو ( 100 دلار ) بهای بلیط پرداخته بودند، 65 نفر از بهترین رقاصه های اروپا که بوسیله کورگراف معروف فرانسوی موریس بژار رهبری می شدند ، با زیبائی و مهارت، اندیشه جهانی زرتشت را به نمایش گزاشتند.
پس از پایان هر برنامه ، 3000 نفر بیننده باهم سرپا ایستاده و مدت بیش از نیم ساعت دست میزدند. در این برنامه که نيچه فيلسوف معروف آلمانی و نوپسنده کتاب « آنچنان گفت زرتشت» نقش مهمی داشت، زرتشتی به نمايش گزاشته شد جهانی ، زرتشتی که فراسوی هر زمان و هر مکان می بود، زرتشتی که از آن هیچ ملتی نبود ولی به همه ملتها متعلق بود ، زرتشتی که به هیج زمان ویژه ای بستگی نداشت ولی از آن تمام زمانها می بود.
موسیقی گاهانی ایرانی در دستگاه همايون، موسیقی واگنر وبتهون و در پایان تمام موسیقی های جهان رامشگران را همراهی میکردند. از جالبترین صحنه ها ، زمانی بود که زرتشت در برابر آتشدان بسیار زیبائی که با نقش طلائی فروهر آراسته شده بود ، نیایش میکرد و صحنه آخرین که زرتشت با کره زمین در دست خود در میان مردمی که از هر نژاد و ملیتی بودند وارد میشود و همه دور او به رقص و شادی می پردازند ، زرتشت شادی و خوشبختی را به زمین ستمدیده باز گردانده بود.
من در آن لحظه ها آرزو میکردم که ای کاش ایرانیان هم میتوانستند روزی با دیدگاهی این چنین گسترده به زرتشت نگاه کنند . در این رویا بودم که دو روز بعد نامه ای از سوی سرور گرامی جناب موبد بهرام شهزادی دبير ارجمند «مرکز زرتشتیان کالیفرنیا» بنام من به دفتر کانون ما در بروکسل رسید. در پیوست این نامه ایشان یک فتوکپی از دو رویه کتابی که گویا بوسیله آقای هاشم رضی ، پژوهشگر گرانمایه نوشته شده و درباره نیچه گفتگو کرده اند فرستاده بودند. با خواندن این دو رویه از بلندی رویای خود ناگهان بزمین افتادم و به خود گفتم که راه ما هنوز دراز است ولی نباید امید را از دست داد ، چون سرانجام پیروزی با ما خواهد بود .
این دو رویه فتوکپی درباره نیچه، انگیزه سرنامه این شماره از « نامه ماه» است و از خوانندگان گرامی دعوت میکنم آنرا نه یکبار ، نه دو بار بلکه چند بار بخوانند تا گفتار به خوبی دریافته شود . چون برای آینده و گسترش آئین زرتشت بسیار مهم و شاید هم مهمترین باشد .
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم ، چه دوست داشته باشپم و چه نداشته باشيم، در دوران ما بیش از 90 درسد مردم جهان، زرتشت را از کتاب نیچه « آنچنان گفت زرتشت » می شناسند . بسیاری از اپراها ، کتابها ، سمفونیها و باله ها که درباره زرتشت درست شده بیشتر آنها از این کتاب الهام گرفته شده. پس این مهمترین و نیرومندترین ابزاری است که امروز بوسیله آن میتوانیم آئین زرتشت را به پیش ببریم . برای نمونه، يک روزپس از نمایش باله ای که از آن نام برده شد، 37 نفر اروپائی به کانون ما آمدند و نام خود را برای سخنرانیها ی آینده درباره زرتشت ثبت کردند. بیشتر آنها شیفته زرتشت ( زرتشتی که آنها در باله دیده بودند) شده بودند.
بدبختانه عده ای بسیاری از پژوهشگران ايرانی در زمینه زرتشت شناسی، یا کتاب نیچه را نخوانده اند و یا اگر خوانده اند آنرا سرسری خوانده اند، یا جمله هائی از این کتاب را از این و آن شنیده اند و یا از همه بدتر زیر تاثیر تبلیغات شدید مسیحیت بر علیه نیچه و زير ستم 1400 چيرگی اسلام که استواری به خود را در آنها در هم کوبيده با مسيحيان افراطی هم صدا شده و فراموش کرده اند که همین تبلیغات هم در مورد زرتشت اسپنتمان به مدت 1000 سال یعنی از سده پنجم تا سده 15 پس از میلاد بوسیله کششيشان مسیحی اجرا شد. در این زمینه آخوندهائی را بیاد میآورم که بدون آنکه کتاب سلمان رشدی « آیات شیطانی» را خوانده باشند حکم فتوا برای او صادر کردند.
آقای هاشم رضی درباره جشنها و مراسم گوناگون در آئین زرتشت کتابهای بسیار با ارزشی نوشته اند و بسيار کسان از آنها بهره برده اند ، ولی ای کاش ایشان در همین زمینه می ماندند و در سرزمين ناشناخته گام نمیگزاشتند و عده ای از همه جا بیخبر را به سردرگمی دچار نمیکردند . چون نویسنده هر چه ارزنده تر باشد اگر مطلبی را نسنجیده بنویسد گمراه کننده تر خواهد بود .
این درست است که نیچه کتاب خود را بیشتر در طنز و کنایه نوشت و در همین راستاست که گفت « اگر کسی از من بپرسد آیا من از زرتشت چیزی میدانم ، به او پاسخ خواهم داد که هیچ» ! بر خلاف بسیاری که فکر میکنند که نیچه فقط يک فيلسوف است، او در حقیقت در دانشگاه استاد زبان شناسی بود. در زمان نیچه یعنی نیمه دوم سده نوزدهم ، دانش خاورشناسی بویژه با کشف زبان سانسکریت بسیار هوادار در میان پژوهشگران اروپائی پیدا کرده بود و در این میان نیچه افزون به زبانهای یونانی و لاتین ، زبان اوستایی را به خوبی آموخته بود و میتوانست آنرا به همان زبان بخواند و بفهمد . بیشتر دوستان او زرتشت شناسان آن زمان بودند و حتی معشوقه او «لو سلومه» بعدها با زرتشت شناس معروف اندرآس ازدواج کرد.
در آن زمان زرتشت را به زبانهای اروپائی « Zoroastre» می نامیدند. نیچه نخستین کسی بود که در اروپا زرتشت را بنام درست خود « Zarathustra » در یک کتاب فلسفی وارد نمود .
و از آن زمان به بعد نام « Zarathustra » بوسیله سایرین جایگزین « Zoroastre» گردید.
آقای رضی مینویسد : « نیچه مردی ضد اخلاق بود ». این جمله هیچ معنی نمیدهد ، مگر آنکه آنرا در روند تاریخی خود قرار دهیم . برای اینکار باید بنویسیم : « نیچه مردی ضد اخلاق بود ، ولی چه اخلاقی ؟ » با اضافه نمودن « ولی چه اخلاقی » این جمله در روند تاریخی خود می افتد . در سراسر کتابهای نیچه بسیار روشن است که او ضد اخلاقی بود که بوسیله مسیحیت به مردم تحمیل شده بود . او ضد اخلاقی بود که میگفت همه انسانها بخاطر گناه آدم و حوا ، گناه کارند، او ضد اخلاقی بود که زنها را بخاطر عشق ورزی پس از تازیانه زدن در اطاقهای بدون در و پنجره زندانی میکردند تا بمیرند ، او ضد اخلاقی بود که مردم را فریب میداد و خرافات در میان مردم رواج میداد. همانگونه که نزدیک به 4000 سال پیش از او زرتشت اسپنتمان، نخستین و بزرگترین ضد اخلاق تاریخ شد . او ضد اخلاقی شد که بوسیله پیشوایان دروغین دینی ( کرپانها) و فرمانروایان ستمگر ( کاويها) به مردم تحمیل شده بود . او ضد اخلاقی بود که دروغ و ریا و فریب را در میان انسانها رواج داده بود ، او ضد اخلاقی بود که جانوران بی گناه را قربانی میکرد و زمین را آلوده می ساخت .... و او با درهم کوبیدن آن اخلاق ، اخلاق نوینی را بنیان نهاد که امروز به آن « اخلاق زرتشتی » یا « Zoroastian ethic » می گویند. اخلاقی که بر روی بسیاری از فرهنگهای جهان تاثیر گزاشت . نیچه دقیقاً همان شیوه ای را بکار برد که آموزگار بزرگ او زرتشت 4000 سال پیش آنرا بکار برده بود .
بزرگ آموزگار ، زرتشت اسپنتمان ، دو اصل بنیادین را به مردم در مانده و فریب خورده جهان ارمغان کرد، یکی آنکه خرد و راستی را در بالاترین رده بینش خود گزاشت و دیگر احترام بسیار به زندگی بود . و این دو اصل بنیادین را شاگرد او نیچه ، 4000 سال بعد در کتاب خود « آن چنان گفت زرتشت » دلاورانه و با روشنی تمام در چهار چوبه يک رُمان فلسفی به نمایش گزاشت .
زرتشتی که نیچه در کتاب خود به نمایش گزاشت ، امروز مورد تحسین جهان است و آن همان زرتشتی است که زرتشت اسپنتمان بود . بزرگ آموزگاری که میخواست از هر انسانی یک ابر انسان بسازد، یعنی انسانی که مسئولیت کردار خود را بدوش بگیرد . انسانی که از گله ها خارج شده و آزادی و منش خود را پیدا کرده، انسانی که فریب و دروغ را در هم شکسته و با راستی همگام گردیده ....
بسیاری از اروپائی ها با حسد و تنگ نظری نمی خواهند بپزیرند که چگونه کشوری مانند ایران که سیاهی و نادانی این چنین بر آن سایه افکنده بتواند فرزانه ای مانند زرتشت را به دنیا ارمغان کند.
آنها کوشش میکنند میان زرتشتی را که آنها تحسین میکنند یعنی زرتشت نیچه که او را انسان ایده آل می نامند و زرتشت اسپنتمان که او را بیشتر از دریچه 1000 سال تبلیغات شدید مسیحیت بر علیه او و از لابلای کتابهائی مانند وندیداد و خرده اوستا که هیچ پیوندی با زرتشت ندارند ميشناسند جدائی بیاندازند . آنها سده ها نبرد کرده اند تا بگویند که اندیشه های زرتشت از یهودیت و یا فیلسوفهای یونانی سرچشمه گرفته ولی سرانجام در برابر واقعیتهای بروشنی آفتاب در دام تنگ نظریهای خود گرفتار شدند و پزیرفتند که واقعیت درست برعکس می باشد . آنها کوشش کردند تا از گاتهای اهورائی یک ویرانه بسازند . « زمین » را در ترجمه های خود « گاو » نامیدند و با این کار خود خواستند که جهان بینی خردگرا و خرد آفرین زرتشت را دگرگون کنند . و عده ای از ما هم در این راه نابخردانه با آنها همکاری کردیم و هنوز هم میکنیم .
گوئی ما از اینکه یکنفر در این دنیا پیدا شود و بخواهد زرتشت را که ما در قفس زمان زندانی کرده ایم، بعنوان یک انسان ایده آل به جهان بشناساند واهمه داریم . دهها خرده گیری بی پایه از این رو و آن رو از او میگیریم و دل دشمنان خود را شاد میکنیم . زمانی که نیچه در کتاب خود به مسیحیتی که زنها را به تازیانه میکشید و مردمان را گله خدا می نامید با خشم و در لحافه طنز می گوید « بروید زنها را تازیانه بزنید و از مردمان کوتوله بسازید » ما درست این جمله را بنام نیچه و زرتشت بیرون میکشیم و میگوئیم « زرتشت نیچه میگوید زنها را تازیانه بزنید » !
حتی یک لحظه هم نمی اندیشیم که اگر براستی اینگونه بود چرا نخبگان غربی زرتشتی را که نیچه به مردمان شناسانده این همه تحسین می کنند ، برای او اپراها می سازند ، سروده ها می سازند ، نقاشها و مجسمه سازان پیکره ها درست میکنند و نه سدها بلکه هزارها مقاله و کتاب درباره او می نویسند و در دانشگاهها کتاب او را درس میدهند . نخستین جمله ای که یک استاد فلسفه در هر دانشگاهی برای دانشجویان خود میگوید اینست که : «هیچ کس از سقرات به این سو به اندازه نیچه فرهنگ اروپا را دگرگون نکرد» . آیا اینرا درباره کسی میگویند که گفته « به زنها تازیانه بزنید ؟ » .
یادمان میرود که کتاب نیچه یک رمان فلسفه ایست و او کوشش کرده با تکیه به مفاهیم گاتائی مردمان را در فضائی وارد کند که به آنها نخست نادانی آنها را نمایان کرده و سپس بقول خودش از « کوتوله ها » یعنی کسانی که خرد آنها به وسیله خرافات و دروغ فلج شده یک ابرانسان و یا آنگونه که بزرگ آموزگار ، زرتشت میگوید یک « اشوان یا ارتوان » درست کند .
او خود میگوید « اگر این چنین شیفته زرتشت اسپنتمان شدم برای اینست که زرشت تاریخ انسانها را در تمامیت خود ارزیابی کرد و مفاهیمی را برای نخستین بار به پیش آورد که جاودانی و برای همه ملتهاست . زرتشت نخستین کسی است که خرد و راستی را در بالاترین رده اندیشه ای خود قرار داد و دروغ و خرافات را در رده بزرگترین لغزشها شمرد» .
در سراسر رمان فلسفی خود « آنچنان گفت زرتشت » نیچه مفهوم فروزه های اهورامزدا را یک به یک باز کرده و به نمایش گزاشته : خرد، راستی ، اندیشه نیک ، خودچیرگی ، آرامش ، رسائی و تکامل ، جاودانگی و يا، سوشیانها ، نماد آتش... همه و همه در این کتاب آمده اند ولی در چهار چوبه فضای یک رمان رنگارنگ فلسفی.
نوشتاری که از دید خوانندگان ارجمند « نامه ماه» گزشت ، بیشتر برای نسل جوان نوشته شده . جوانانی که میتوانند با مغزی تازه و با دیدگاهی نو به مفاهیم کهن برخورد کنند و میخواهند گنجینه بی همتای آئین زرتشت را که نیاکان آنها برایشان به ارث گزاشته به پیش ببرند و در دنیا گسترده کنند . و در این راه آنها ناچارند که از کوششها و زحمات کسانی که در درازای هزاره ها چه ایرانی و چه غیر ایرانی به این آئین خدمت کرده اند بهره بگیرند .
و خوشبختانه این اشخاص کم نیستند و امروز یکی از بزرگترین آنها که نام زرتشت را پس از 1400 سال فراموشی دوباره با درخشان ترین نوعی سر زبان ها انداخته همان فردریک نیچه می باشد ، که زندگی خود را در این راه گزاشت و فرآورد این زندگی را رایگان بما پیشکش کرد . ما نمیتوانیم به این پیشکش و پیشکشهای دیگر که همگی بخشش های اهورا مزدا هستند پشت پا بزنیم و برای
همیشه « کوچکترین آئین جهان » باقی بمانیم