زندگى و كارنامه سياسى قتيبة بن مسلم باهلى
زهرا نوروزى
خراسان، قبل و بعد از اسلام، همواره شاهد حوادث مهم سياسى، اجتماعى و... بوده است. فتوحات عرب در ايران، خصوصاً خراسان حائز اهميت بسيارى است. وسعت قلمرو خراسان، نزديكى آن به سرزمينهاى خاور دور و نگرش فاتحان به اين منطقه به مثابه پل ورود به آسياى مركزى و خاور دور، تأثير فراوان بر جاى گذاشت. جهت شناسايى مسئله فتوحات، بررسى زندگى سرداران بزرگِ فاتح، ضرورى به نظر مىرسد. اين مقاله سعى دارد به معرفى زندگى، نسب، قبيله، خاندان، فرزندان و اقدامات سياسى اجتماعى قتيبة بن مسلم باهلى بپردازد.
واژههاى كليدى: خراسان، وليدبن عبدالملك، حجاج بن يوسف، بخارا، قتيبة بن مسلم.
مقدمه
تاريخ حكومت بنى اميه از جنبههاى گوناگون محل توجه و بررسى است. اين خاندان در امور دينى، رفتار با اهل بيت رسول اللَّهصلى الله عليه وآله، و موالى، ترويج فساد اخلاقى و ظلم بر اهل ذمه كارنامه تاريكى از خود به جا گذاشته، لكن در امر فتوحات در شرق و غرب جهان اسلام و توجه به معمارى و... شايسته بررسى است. پژوهش و تحقيق در باب فتوحات عظيم دوره اموى اهل علم و تاريخ را با سياست توسعه ارضى و روش ملكدارى آنان بيشتر آشنا مىكند. بنا بر گستردگى حوزه فتوحات اين دوره، اين تحقيق به شرق محدود شده و از ميان انبوه سرداران و امرا، ابعاد زندگى قتيبه بن مسلم باهلى معروف به بالان2 بررسى شده است.
غرض از انتخاب وى، توجه كافى به زندگى وى و جمع آورى اخبار و اطلاعات پراكنده درباره وى و بررسى كامل فتوحات و اقدامات اوست، كه متأسفانه بسيارى از موارد فوق الذكر در تاريخ مجهول باقى مانده است.
نسب قتيبه
ابوحفص قتيبه بن ابى صالح بن عمروبن حُصين بن ربيعه بن خالد بن اُسيد الخير بن قضاعى بن هلال بن سلامه بن ثعلبه بن وائل بن معن بن مالك بن اعصر بن سعد بن قيس بن عيلان بن مضر بن نزار بن عدنان، نسب به اعراب شمالى مىبرد.3 دانشمندان علم انساب در ذكر نام و نسب وى دچار اختلاف نظر شده و برخى نسب وى را به جاى مالك بن اعصر، باهله بن اعصر بن سعد مىدانند كه اين امر، مورد تأييد همگان نيست. برخى محققان معتقدند «باهله» همسر مالك است نه جد ذكور وى.4 در هر صورت، او از قبيله باهله است و نسبشناسان باهله را يكى از قبايل كهن عرب مىدانند. در بيان علت نام گذارى اين قبيله به باهله كه ظاهراً نام زنى است، روايت روشن و صريحى يافت نشد. باهله از قبايل ضعيف و پست عرب به شمار مىآمده، چرا كه اعراب از انتساب خود به قبيله مذكور خوددارى مىورزيدهاند. در برخى از اشعار عربى به منحط بودن اين قبيله اشاره شده است. جلسات مشاعره و مفاخره اعراب در بارگاه قتيبه و بيان معايب قبيله وى و انتساب افراد آن به نادانى، بر اين مطلب اشاره دارد. البته شخصيت قتيبه، شديداً قبيلهاش را تحت تأثير قرار داد و در موارد خاص، قبيله وى مورد مفاخره و تمجيد قرار گرفت. اين مفاخرات شايد به سبب ترس و هيبت و مقام او، يا چاپلوسى و ريا صورت گرفته است.5
خاندان قتيبه
به روايتى قتيبه در سال 49ه در عراق زاده شد. محل تولد او مشخص نيست. پدر قتيبه ابوصالح مسلم بن عمرو از سرداران و كارگزاران دولت اموى بوده است. وى از نديمان خاص و پيكهاى محضر يزيد بن معاويه (د 63ه ) بوده و نيز مدتى در نزد ابن زياد، در بصره بسر برده است. او همراه ابن زياد با صورتى پوشيده وارد كوفه شد و در هنگام دستگيرى مسلم بن عقيل حضور داشت و از سيراب كردن وى در دارالاماره كوفه ممانعت كرد. به جز اين مورد و مدحيهاى كه در وصف وى سروده شده، اطلاع ديگرى از او در دست نيست. در شعرى آمده كه مسلم اشتربان و صاحب اسبى به نام حرون بوده است.6
در حوادث بعدى تاريخ اسلام جز حضور وى در دستگاه عبدالملك مروان و كمك در رفع شورش مصعب بن زبير در سال 72ه و سرانجام قتل وى، به مطلب ديگرى بر نمىخوريم.
كليب، برادر مسلم بن عمرو، در جنگ جمل در سال 36ه حضور داشته و مشخص نيست در كدام گروه (سپاه علىعليه السلام يا طرفداران عائشه) بوده است. با توجه به اين كه دودمان قتيبه در محضر امويان بودهاند، اما اخبارى نادر از شركت برخى از افراد قبيله وى در گروه خوارج شورشى و مقتول به دست حكومت اموى در بصره، هم گزارش مىدهند.7
مادر قتيبه، سوده دختر عمرو بن تميم هم فردى گمنام در عصر اموى است. با قدرت يابى قتيبه، مادرش هم جايگاهى پيدا كرده و محضرش محل وساطت و ميانجىگرى مغضوبين قتيبه بوده است.8
مسلم بن عمرو به جز قتيبه پسران زيادى داشت كه عبارتنداز: بشار، زياد، عبدالكريم، عبداللَّه، صالح عبدالرحمن، حماد، رزيق، عمر، معبد و حصين، «بشار»، برادر بزرگ قتيبه، در نزد حجاج عزيز و محترم بود و جزء تيول داران و صاحب نهرى در عراق به حساب مىآمد، همينطور عبداللَّه، حصين و عمرو كه صاحب فرزندان بسيار بودند، و با وى در فتوحات شركت كردند و اكثر ايشان در خراسان همراه امير به قتل رسيدند. از خواهران قتيبه نشانى در تاريخ نمىبينيم، هر چند كه طبرى ذيل حوادث سال 96ه آورده است: «خواهران و برادران او در اين حادثه به قتل رسيدند».9
ازدواج
از دوران كودكى، نوجوانى و جوانى وى اطلاع دقيقى در دست نيست. از اين كه وى در طول زندگى با دوشيزه يا زنى از خاندانهاى بزرگ ازدواج رسمى كرده، خبرى موجود نيست، ولى به سنت بسيارى از امراى عرب كه به سبب فتوحات و مسائل حكومت، مجال تشكيل خانه و خانواده نداشتند، با كنيزان متعددى در تماس بوده است. نام زنانى، چون زعوم دختر اياس، عبهر، ليلى اخيليه، مادر خالد بن برمك، مادر يزيد سوم اموى و همسر نيزك امير سُغد در دربار قتيبه به چشم مىخورد. دو نفر اول براى او فرزندانى، چون مسلم و حجاج را به دنيا آوردند. از ارتباط ليلى با سردار اطلاع دقيقى در دست نيست هر چند نامه حجاج، سندى بر ارتباط آن دو محسوب مىشود. مادر خالد و مادر يزيد به دربارهاى اموى شام هديه شدند و نفر آخر هرگز با قتيبه پيوندى برقرار نكرد.10
اعقاب قتيبه
سلم، حجاج، قطن، مسلم، كثير، عبدالرحمن صالح، عمر و يوسف پسران قتيبهاند كه مانند پدر به مناصب مهم حكومتى رسيدند. مسلم ابوقتيبه والى بصره و عامل منصور در مبارزه با قيام ابراهيم بن عبداللَّه بن حسن (د 145ه ) بود. وى بعدها به دليل نافرمانى از منصور از امارت بصره عزل شد. وى فرزندان زيادى داشت كه آنها هم به حكومت ولايات منصوب شدند؛ سعيد، ابراهيم، على، فضل و عمر تا حكومت هادى عباسى (د 170ه ) بر ولاياتى، چون رى، بلخ يمن و... حكم مىراندند. قطن پسر ديگر قتيبه بر سمرقند حكومت مىكرد.
نبيرههاى قتيبه از دنباله مسلم و عبدالرحمن و حجاج با نامهاى سعيد بن احمد (د 279ه ) كه در دوره معتمد در بطائح مصلوب شد، و عبدالخالق، ساكن در طليطله (اندلس) معروف به محمد بن مثنى، فرمانده سپاه طلحة بن طاهر بن حسين (د 213ه ) در خراسان بودند.
از ميان اعقاب قتيبه تنها سعيد بن مسلم عالم بود.11
زندگى سياسى
آغاز حيات سياسى وى هم زمان با حكومت حجاج بر عراق و به توصيه او و با دستور وليد بن عبدالملك يا خود عبدالملك به سال 85 يا 86ه بوده است. او قبل از امارت خراسان به امور ادارى و سياسى در يكى از شهرهاى رى، بحرين، بصره يا سيستان مشغول بوده است. شواهد بى شمارى، چون حفر نهر قتيبتان در بصره و سركوبى شورش سيستان نشان دهنده حضور وى در اين ايالتهاست. علت انتخاب وى به امارت خراسان، آرامش و ثبات سياسى دوره وليد، ميل خليفه به كشور گشايى، فتح چين، نويد گسترش قلمرو حكومت قتيبه از سوى حجاج و مساله تعصب قومى اعراب بود. مورد اخير بسيار مهم بود، چرا كه حجاج، فرماندهى و مقامهاى مهم را به قبايل قيسى (اعراب شمالى) - كه خود و سردارانش از آن بودند - مىداد.12
فتوحات
ورود به خراسان و فتح آن جا و مرزهاى شرقىاش، صلابت وقدرت وى، استفاده از عنصر اختلاف ميان شهرياران ايالات آنجا و كمك گرفتن از بيگانگان جهت دفع امراى رقيب از عوامل مهم فتوحات خراسان بود.
قتيبه اولين كسى بود كه مسير فتوحات عرب از راه فارس به كرمان و خراسان را تغيير داد و از ايالتهاى مركزى و شمالى به آن جا وارد شد.13 اين ايالت در دورههاى قبل فتح شده بود، لكن درگيرى حكّام محلى، نظم امور آن جا را بر هم ريخته بود. حوزه زمانى فتوحات او را بايد در سال 86 تا 96ه دانست. عزل مفضل بن مهلب به دست حجاج، راه را براى فتح امارت خراسان به دست قتيبه كه نقشه اصلىاش را مفضل كشيده بود، باز كرد.
اخبار فتوحات قتيبه بسيار نامرتب است. تقريباً تنها كسى كه با رعايت نظم زمانى بدانها پرداخته طبرى است. شرح همه فتوحات مذكور در اين جا ممكن نيست، خصوصاً اين كه طبرى درباره هر حادثه چندين روايت، اعم از محلى و غير محلى (عرب و خراسانى) بيان مىكند.14 اولين ايالتهايى كه به آنها حمله شد اخرون و شومان بودند كه شهريار آنها رعايت همسايگى دولت اسلام را نكرده و بر حكام محلى ديگر هم ستم مىكردند. عدهاى فتح آنجا را به تحريك دهقانان بلخ و طالقان مىدادند كه خود را با ارمغانهاى فراوان تسليم قتيبه كردند. دو ايالت مذكور در پايان با قتيبه صلح كردند.15 كانون حملات در اين فتوحات شهر مرو، دارالملك قتيبه بود. سال 87ه قتيبه، بادغيس را به صلح گشود. بعد از آن شهر بيكند را فتح كرد هدف اصلى او فتح بخارا بود از اين رو، حملات خود را از نزديكترين ايالات بخارا آغاز كرد. بهانه فتح آن، پيمان شكنى مردم آن جا، فساد اخلاقى حاكمش، ورقا بن نصر باهلى در تعرض به دختران زيبا روى و تحريك سغديان مطرح شده است. رواياتى افسانهاى، چون مشاهده ديگهاى بزرگ و غول آساى بيكند توسط مسلمين در منابع تاريخى مطرح شده است. طولانى شدن فتح بيكند، شايعات مبتنى بر مرگ حجاج (جهت تزلزل سپاه اسلام)، كسب غنايم گرانبها و ويرانى بيكند از موارد مهم فتح بيكند است.16
در سال 88ه تومشكت و رامشنيه دو ايالت نزديك بخارا فتح شدند؛ اهميت آنها در شركت سپاهيان سغدى و چينى در مقابله با قتيبه بود. مهمترين و مفصلترين فتح قتيبه، فتح بخارا بود. بخارا از مهمترين ايالتهاى ماورالنهر، اولين بار به دست سعيد بن عثمان اموى فتح شد و با نقض پيمان صلح، يكبار ديگر در زمان يزيدبن معاويه (د 63ه ) و حجاج مورد حمله واقع شد (90 - 89ه ) حملات چهارگانه قتيبه، طولانى شدن مدت جنگ، نقض پيمان صلح، جايگاه و نسب والاى حاكم محلى آن جا (وردان خداه)، ارتداد اهالى آن جا پس از قبول اسلام، ورود قتيبه به شهر از طريق صلح خدعهآميز (به بهانه ساختن مسجد) و فتح آن به دست سپاهيانى كه به شكل بنايان در آمده بودند، خرابى بخارا، اسكان قبايل عرب، وضع قوانين سخت اسلامى در آنجا، بناى جامع مشهور بخارا در سال 94ه ، بناى مصلى و عيدگاه بخارا به دست قتيبه و امنيت پرمخاطره بخارا از مسائل مهم اين فتح محسوب مىشود.17 فتح سغد از ديگر فتوحات مهم قتيبه است، چون همراه با سغد مردم طالقان فارياب و... شورش كردند. قتيبه در فتح اين ايالت بر اساس شيوه جنگى رسول خداصلى الله عليه وآله در نبرد احزاب به توصيه مشاور نظامىاش، حيان نبطى ميان امراى محلى شهرهاى مذكور را به هم زد و بعد تك تك ايالتهاى مذكور را فتح كرده و اهالى آنها را به سختى مجازات كرد.18 در فاصله سالهاى 90 تا 91ه امير، حوزههاى طالقان، فارياب. گوزگان و بلخ را آرام كرد و ايالت سغد را كه اميرش نيزك خان دوباره طغيان كرده بود، فتح كرد. اخبار فتح آن جا و قتل و اعدام نيزك و دوستانش بسيار پراكنده و متضاد مىباشند. شومان، كش، نسف، فارياب هم اماكن مفتوحه بعدى بودند. قتيبه فارياب را سوزاند و از آن پس، «شهر سوخته» لقب گرفت. در سال 92ه قتيبه شورش سيستان و رتبيل و زابل را آرام كرد و خوارزم را هم به تصرف خويش درآورد. خوارزم دچار فتنهاى محلى شده بود و قتيبه در آن جا عده زيادى را كشت.19 مهمتر از خوارزم، فتح سمرقند به سال 95ه بود كه اخبار و روايات افسانهاى و مبالغهآميز درباره آن زياد بود. كيفيت ورود او به شهر در قالب پنهان شدن در مركبى چوبين و بزرگ، شبيه افسانه يونانى تروا و آشيل قهرمان، كشتار مردم، خرابى بت خانهها و بتهاى زرين و كسب لقب و عنوان «بالان» از كاهنان و مردم آنجا از مهمترين فصول فتح سمرقند است.20 سالهاى آخر عمر سردار نيز در جنگ گذشت. سال 96ه قتيبه دامنه فتوحات را به چين كشاند و آرزوى حجاج را - كه ديگر در قيد حيات نبود - برآورده ساخت. قتيبه، زودتر از سرداران ديگر به چين رسيد و كاشغر را از راه دره عصام گرفت و با مردمش صلح كرد. او با شنيدن خبر مرگ وليد بن عبدالملك به خراسان بازگشت، ولى هرگز نتوانست از آن جا جان سالم به در برد. مرگ وليد و آغاز خلافت سليمان آتشى در شام روشن كرد كه دامنگير او در خراسان شد. فتح قرميسين گرگان طبرستان و اسكندريه نيز به وى نسبت داده شده است. قتيبه به آمل رفت و آمد داشت لكن او فاتح طبرستان نيست زيرا آمل در ايالت خراسان بزرگ قرار داشته و با آمل ايالت طبرستان متفاوت است.21
نهايت حوزه فتوحات
اين كه قتيبه محدوده فتوحاتش را تا كجا امتداد داد نيازمند بررسى بيشترى است. قدر مسلم آن است كه وى تا عمق مناطق آمو دريا نفوذ كرد و ايالتهاى سمرقند، هرات، چاچ، بلخ ، بخارا، خوارزم و قسمتهاى بسيارى از ماوراءالنهر را در فاصله سالهاى 86 تا 97ه فتح كرد و زمينه را براى فتح چين و ورود اسلام به آن ديار فراهم كرد. به روايتى او سال 96ه كاشغر در ايالت چيانگ را تصرف كرد و با مرگ وليد، فتوحاتش در همانجا متوقف شد. اين كه آيا مسلمانان، پيش از اين هم از راه خشكى و دريا و مسير تجارى به چين نفوذ كرده بودند، نيز قابل بررسى است. در اين كه هيأتى از سوى امير به دربار چين به سفارت هبيره بن مشمرح كلابى با هداياى بسيار رفته باشند. ترديدى نيست، اما سفر خود قتيبه به چين محل ترديد است. عدهاى معتقدند روايتهاى مربوط به ورود او به چين زودتر از موقع نقل شده و اين كار بعدها به دست نصر بن سيار امير خراسان انجام شد و نيز حد مرز طبيعى دوران قتيبه منطقه سيحون بود نه جيحون. از طرفى داستان فتح كاشغر و سوگند قتيبه براى فتح خاك چين و تدبير سياسى حاكم آن جا كه يك بار خاك آن سرزمين را با هداياى بى شمار و غلامان سلطنتى براى قتيبه فرستاد تا سوگند او را ملغى كند، علاوه بر ايجاد ترديد در مسأله فوق، حكايت از هيبت سپاه اسلام دارد. با اين همه، قتيبه فتوحات را در شرق به جايى رساند كه هرگز پيش از آن سابقه نداشت و توانست حكومت اسلامى را در آن جا متمركز كند. دلايل گستردگى فتوحات وى از اين قرار است: دستور حجاج مبنى بر فتح چين، رقابت قتيبه با محمد بن قاسم (فاتح سند) بر سر اين كه كدام يك زودتر به چين برسند، حرص و طمع سپاه اموى در جمع كردن غنايم، شور و شوق جنگجويى، دعوى نشر اسلام، نابودى معابد، بتكدهها و... .22
نويسندگانى، مانند گيب، فتح چين را در دوره قتيبه صحيح نمىدانند و با استناد به طبرى فقط مسأله حمله به كاشغر را مطرح كرده كه در نهايت به صلح طرفين كشيده شد و نيز آنها لفظ صين را بر قسمتى از چين منطبق مىدانند، خصوصاً اين كه منابع چينى هم از فتح قتيبه سخنى نگفتهاند. گيب معتقد است در خصوص فتوحات ماوراءالنهر، قول صحيح استرداد آن منطقه از دست امراى محلى است نه فتح آن. در هر صورت طبق نظر وى قتيبه براى بدست آوردن راه تجارت ابريشم از كوهستانهاى تيانشان، تورخان و تغمات عبور كرد و توكسيئوس و يا كسارت (مرز مشترك ايران و توران) را گرفت.23
علاوه بر مرزهاى خارجى، قتيبه حملاتى (به صورت گروهى) به جرجان داشت كه به سبب مشكلات سپاه عرب در جنگل و كوه...، رضايت حجاج را جلب نكرد. وى جهت برقرارى آرامش حملاتى نيز به سيستان داشت.24
كارگزاران و فرماندهان
قتيبه در فتوحات خود سردار نظامى و زير دست حجاج بود كه كادر فرماندهى قوى داشت. فرماندهانى، مانند مسلم بن مسلم، صالح بن مسلم، عبدالرحمن و عمروبن مسلم كه برادرانش بودند، او را در فتوحات يارى مىكردند؛ نفر اول، جانشين موقت وى به هنگام فتوحات مرو بود. دومى، سرزمين باسار، امير ترمذ، فاتح كاشان و ادرشت در منطقه فرغانه را فتح كرد و سومين نفر، قدرتمندترين فرمانده نظامى وى بود.25
علاوه بر اينان، مغيره بن عبداللَّه، حاكم نيشابور، اياس بن عبداللَّه، امير مرو و خوارزم، حيان نبطى، وكيع بن حسان، عبداللَّه بن اهتم و ورقاء بن نصر باهلى. حكامى بودند كه به صورت موقت در دوره فتوحات و جنگ و صلح بر امارت ولايت انتخاب مىشدند. در ميان امراى مذكور، جز مغيره و ورقاء - كه سرنوشت مجهولى دارند - بقيه به سردار خيانت كرده و زمينه قتلش را فراهم كردند26 و اما مشهورترين مشاور قتيبه، سليمان (سليم) ايرانى بود.
دنياى علم و ادب
از قتيبه حكايات و بيانات فراوانى در قالب خطبههاى طولانى و مفصل و نيز عبارات كوتاه و دلنشين به جا مانده است. وى به تأييد حجاج و نامههايش در فهميدن جملات استعارهاى و امثال رمزآميز بسيار تيز فهم بود.27 وى در روايت شعر و... بسيار آگاه بود و مورد تمجيد مردم بصره واقع شد. مكاتباتى كه از وى با مادرش به يادگار مانده، نمايانگر صنعت حسن تقسيم (از صنايع ادبى و بلاغى) است. عمران بن حصين و ابوسعيد خدرى از وى حديث نقل كردهاند.
مجالست با شاعران و اديبان
گرچه قسمت اعظم زندگى قتيبه به جنگ و فتوحات گذشت، اما گاه لحظاتى را هم به مجالست با شاعران و اديبان مىگذراند. اين مجالس كه به دليل پيروزى در جنگها به شكل خصوصى و عمومى برگزار مىشد و اتفاقاً به مناظره و مفاخره قتيبه با شاعران سپرى مىشد، شادمانى خاطر او را فراهم مىكرد.
محمد بن واسع، اصم بن حجاج، (مديحه سراى قتيبه در باب عظمت فتوحاتش)، كعب اشترى، (شاعر دربار وى) نهار بن توسعه (شاعر خاندان مهلب بن ابى صفره) عبدالرحمن بن حمانه باهلى، (مرثيهسراى قتيبه) و داوود بن جرير از مشهورترين شاعران درگاه وى مىباشند. امير در حالات و مواقع خاص با آنان به مناظره و مفاخره مىپرداخت. گاهى نيز شاعرانى، مانند نهاربن توسعه موردخشم يا عفو و عطاى او قرار مىگرفتند. ناگفته نماند شعراى مذكور در مدح او مبالغه كردهاند.28
علاوه بر اين، قتيبه با روحانى معابد حوزه فتوحات در شرق مناظرهاى در اهميت فتح سرزمينها و موسيقى داشته است. مناظرههاى ديگر او با ردههاى مختلف اجتماع، خصوصاً اديبان نقل شده كه موضوعات آن رزم، جنگ، خلقت و... مىباشد كه جهت اختصار از ذكر آن خوددارى مىشود.29
خطبهها
از قتيبه خطبههاى فراوان بر جاى مانده است. اين خطبهها معمولاً به هنگام اعزام نيرو، تشويق سپاهيان به جنگ، شرح خاطرات نبرد و امور سياسى مهمى، چون قضيه خلافت سليمان بن عبدالملك و عزل قتيبه از امارت خراسان بوده است. خطبههاى او معمولاً طولانى، مفصل، مزيّن به صنايع ادبى و داراى استوارى و غناى خاصى مىباشد. اين سخنان كه ابتدا به صورت شفاهى بود و بعدها مكتوب شد از دخالت راويان و تصرف ناسخان و نويسندگان در امان نمانده است.30
از ميان خطبههاى به يادگار مانده از او، خطبههايى كه در هنگام فتح تخارستان در سال 86ه ، فتح سغد در 93ه ، فتح چاچ و نيز آغاز خلافت سليمان در 96ه ايراد كرده، مشهورتر است.31 آيات قرآن، صنايع ادبى، ذكر ماجراهاى تاريخى و عبرت آموزى از آنان (مانند داستان يهوديان بنى نضير)، فاش ساختن ماهيت دستگاه اموى، مذمت امراى قبلى خراسان. دامن زدن به اختلافات عربهاى شمالى و جنوبى، انتقاد از مردم خراسان و شام، شكايت از زمانه، و مسائل غيراخلاقى موضوعات خطب وى را تشكيل مىدهد.32
بررسى اين خطبهها علاوه بر تخصص در امور ادبى، به مطالعه پراكندگى عرب در خراسان و آگاهى از اوضاع اجتماعى سياسى آن دوره كمك فراوان مىكند. در اين ميان، خطابههاى طولانى وى كه در موقعيتهاى خاص ايراد شده، به لحاظ ادبى در خور توجه است.33