تجزیه جهان اسلام در عصر عباسیان


ظر اجمالی ـ دولت عباسیان 524 سال پا برجا بود. (1) در این دوره طولانی، جهان اسلام با تغییرات و تحولات بسیاری روبرو شد که از جمله آنها تجزیه قدرت و قلمرو خلافت بود.این امر دارای دلایلی بود که اساسا باید آنها را در دوره بنی عباس جستجو کرد.

در دوره خلفای راشدین و سپس در دوره بنی امیه، اگر چه جهان اسلام با فراز و فرودهای فراوانی روبرو گردید، اما همچنان به صورتی یکپارچه باقی ماند و مرکزیت سیاسی واحد خود را از دست نداد.در آن دوران، فتوحات پی در پی، توجه عامه مسلمانان را به خود جلب می‏ساخت .در همان حال سادگی نسبی اوضاع اداری، مالی و فرهنگی، وحدت ظاهری قلمرو مسلمانان را حفظ می‏کرد، اما در دوره بنی عباس، افول قابل توجه فتوحات که همزمان با افزایش تنوع قومی، اداری و فرهنگی جهان اسلام بود، موجب پیچیدگی بیشتر مسائل جامعه مسلمین گردید و تعارضات درونی آن را عمیقتر ساخت.ادامه این وضعیت سر انجام به تجزیه قدرت در جهان اسلام منتهی شد.
تجزیه قدرت خلیفه و تنزل موقعیت او

فرمانروایان جهان اسلام در قرون نخستین اسلامی را از آن جهت خلیفه (به معنای جانشین) می‏نامیدند که آنان خود را جانشین رسول خدا (ص) معرفی می‏کردند.همگان نیز از چنین مقامی انتظار جامعیت در اداره امور و پاسخگویی به نیازهای مادی و معنوی تازه مسلمانان را داشتند؛ اما واقعیت این بود که بسیاری از خلفا ـ بخصوص بنی امیه و بنی عباس ـ چنین صفات و خصوصیاتی را نداشتند.در حقیقت آنها دارای مقامی سیاسی بودند و با اعمال زور بر مردم، حکومت می‏کردند .پیوندهای معنوی میان آنان و مردم بسیار سست بود و یا اصلا وجود نداشت.

با تأسیس حکومت عباسیان، مقام خلیفه بیش از پیش جنبه‏های معنوی خود را از دست داد.دلایل این امر عبارت بودند از:

1ـ از اوایل به قدرت رسیدن خلفای عباسی، به دلیل آنکه خلفا امور دولت را زمین گذارده و به مقامهای مختلف واگذار می‏کردند، مقام خلیفه صرفا تشریفاتی گردید.به علاوه باید توجه داشت که‏همه مسلمانان، خلفای عباسی را قبول نداشتند و بر علیه آنان قیامهایی نیز صورت می‏گرفت.پس از چندی، در نقاط دور دست جهان اسلام مانند اندلس، شمال افریقا و مصر گروههایی به تأسیس خلافتهایی جدید دست زدند و به رقابت با بنی عباس مشغول شدند؛ در نتیجه دیگر در جهان اسلام فقط یک خلیفه وجود نداشت.عیاشی و خوشگذرانی خلفای عباسی نیز در ضعف قدرت آنها مؤثر بود.آنان با کنار گذاشتن وظایف خویش که از جمله آنها رسیدگی به امور مسلمانان بود، برای خود دربارهای پرشکوه و زندگی توأم با تن‏آسایی ترتیب داده بودند .پایتخت آنان شهر بغداد، معروف به شهر افسانه‏های هزار و یک شب شده بود که حکایت از عیش و نوش فراوان آنان داشت.

2ـ در آغاز کار بنی عباس، مقامی به نام وزیر در کنار خلیفه ظاهر شد.وزیر عهده دار امور دیوانی (اداری) بود و دیوانهای مختلف تحت نظارت او مشغول به کار بودند.وزیران، معمولا افرادی با نفوذ و از خاندانهای مهم بودند و املاک فراوان داشتند.بعضی از آنها افرادی دانشمند و کاردان بودند و به خوبی از عهده انجام وظایف خود بر می‏آمدند.پیدایش نهاد وزارت، اگر چه به کارها نظمی بهتر می‏بخشید و موجب بهبود اداره کشور می‏شد، اما در اصل خلفای عباسی را از توجه به امور، دور می‏ساخت؛ بدین معنی که آنان با سپردن کارها به وزیران، خود به راحت طلبی و خوشگذرانی روزگار را سپری می‏کردند.وزیران نیز، همه کارها را در دست گرفته و خلیفه فقط بر کارشان نظارت می‏کرد.در مواردی هم خلفا اختیاراتی خاص به وزیر خود می‏دادند و در چنین حالتی وزیر می‏توانست بر اساس این اختیارات، ارها را بدون اطلاع دادن به خلیفه انجام دهد (2).خاندان معروف برمکیان، در زمان وزارت خود، دارای چنین اختیاراتی بودند؛ به طوری که در همه جا از آنان سخن می‏گفتند و نامی از خلیفه درمیان نبود.در مواقعی که وزیر قدرتی فراوان کسب می‏کرد، خلیفه با توسل به زور یا تحریک و توطئه، علیه او اقدام می‏نمود.در نتیجه چنین روشی، بسیاری از وزیران جان خود را از دست دادند.وزیران نیز برای آنکه خلفا را آلت دست خود سازند، می‏کوشیدند شخصی ضعیف و بی اطلاع را ـ از خاندان بنی عباس ـ به خلافت بنشانند یا آنکه او را بی خبر از اوضاع و ناتوان از اداره امور سازند.در همان حال، برای به قدرت رساندن خویشاوندان و کسب ثروت فراوان در تلاش بودند، اما رقیبان و دشمنانشان نیز لحظه‏ای بیکار نمی‏نشستند و مدام علیه وزیران توطئه می‏کردند.به همین جهت، دربار عباسیان محل توطئه و تحریک و دسته بندی و تصفیه‏های خونین می‏شد.نتیجه طبیعی این وضع، آشفتگی امور و زبونی هر چه بیشتر خلفا بود.

3ـ کسانی که از طرف خلیفه مأمور اداره استانها یا فرمانده لشکریان می‏شدند، امیر نام داشتند.امیران با استفاده از ضعف خلفا و کشمکش‏های درون دربار، روز به روز بر قدرت خود افزودند.آنان برای کسب قدرت بیشتر، مدام با یکدیگر در حال رقابت بودند.امیری که بیش از همه قدرت می‏یافت یا مورد توجه خلیفه قرار می‏گرفت امیر الامرا (امیر امیران) نامیده می‏شد.او با در دست داشتن قدرت نظامی و تسلط بر امور استانها، قدرتمندترین فرد قلمرو عباسیان می‏گشت.در چنین مواقعی امیران ابتدا وزیر را تضعیف کرده و در همه امور مداخله می‏کردند؛ سپس با توسل به زور، خلیفه را نیز مطیع خواسته‏های خود می‏ساختند.تعدادی از خلفای عباسی به دست امیر الامراهای خود مقتول، معزول و یا کور شدند.اقدامات خود سرانه امیران در تنزل مقام و موقعیت خلفای عباسی تأثیر فراوانی داشته است.
استقلال طلبی امیران

وظیفه اصلی امیرانی که برای اداره استانهای دور و نزدیک فرستاده می‏شدند، نگهداری مرزها و حفظ امنیت بود؛ اما آنها کم کم از اختیارات نظامی خویش پا را فراتر نهاده، بر قدرت خود می‏افزودند.خلفای عباسی نیز معمولا در برابر قدرت طلبی آنان قادر به انجام کاری نبودند.اگر چه هر یک از امیران با صدور فرمانی از جانب خلیفه به مقام استانداری و فرماندهی لشکریان منصوب می‏شدند، اما به دلیل گستردگی قلمرو خلافت، بر آنان نظارت دقیق و کاملی نداشتند.در اوایل خلافت عباسیان، قلمرو مسلمانان از مرزهای هند تا سواحل اقیانوس اطلس گسترده شده بود.مسلمانان با ملتهایی گوناگون همسایه بودند و نگهداری مرزهای طولانی جهان اسلام مشکلات فراوانی داشت.امیرانی که مأمور مرزهای دور دست می‏شدند، خیلی زود در کار خود به طور مستقل عمل می‏کردند.آنان به توسعه قلمرو خود می‏پرداختند و با عنوان جهاد، در مرزها پیشروی می‏کردند.از آنجا که همیشه ناراضیان و مخالفان حکومت عباسی به نواحی مرزی فرار می‏کردند و در آنجا ساکن می‏شدند، امیران وظیفه داشتند با آنان نیز بجنگند، اما هنگامی که امیری می‏خواست خود را مستقل اعلام کند، همین ناراضیان و مخالفان را به گرد خویش جمع می‏کرد.به همین جهت امیران نواحی مرزی و مناطق دور دست به آسانی مستقل می‏شدند و خلفای عباسی نیز چاره‏ای جز قبول استقلال داخلی آنان ـ به شرط اعلان اطاعت ظاهری از خلیفه ـ نداشتند.

در حدود صد سال پس از تأسیس دولت عباسی، استقلال طلبی امیران آغاز شد.آنان از شرق ایران و شمال افریقا، یعنی نقاطی که از مرکز خلافت عباسی (بغداد) بسیار فاصله داشتند، تجزیه قلمرو عباسیان را آغاز کردند.از جمله این امیران، طاهریان در ایران بودند.پس از طاهریان، صفاریان قدرت یافتند که حتی به بغداد نیز لشکر کشیدند.در شمال افریقا و مصر نیز امرای بنی اغلب، بنی طولون و...قدرت یافتند، طاهریان، صفاریان، بنی اغلب، بنی طولون و امثال آنها برای تأسیس حکومتهای مستقل خویش، دارای انگیزه‏های سیاسی، قومی و غیره بودند.اوج قدرت یابی امیران‏در دوره آل بویه بود.آنان بغداد را تصرف و خلیفه را عملا مطیع اراده خود ساختند.از آن پس تا دهها سال خلفای عباسی بازیچه‏ای در دست آل بویه بودند.

نام دولت/تاریخ آن دولت (هجری) /مؤسس و محل تأسیس

1ـ بنی اغلب/296ـ 184/به وسیله ابراهیم بن اغلب در تونس تشکیل شد.

2ـ طاهریان/259ـ 205/به وسیله طاهر ذو الیمینین در خراسان تشکیل شد.

3ـ بنی دلف/285ـ 210/به وسیله ابو دلف عجلی در کردستان تشکیل شد.

4ـ بنی طولون/292ـ 254/به وسیله طولون در مصر تشکیل شد.

5ـ صفاریان/290ـ 254/به وسیله یعقوب صفاری در سیستان تشکیل شد.

6ـ بنی ساج/318ـ 268/به وسیله ابو الساج دیو داد در آذربایجان تشکیل شد.

7ـ سامانیان/389ـ 261/به وسیله اسماعیل سامانی در ماوراء النهر تشکیل شد.

8ـ آل حمدان/394ـ 317/به وسیله ناصر الدوله در شمال عراق تشکیل شد.

9ـ آل اخشید/358ـ 328/به وسیله اخشید در مصر تشکیل شد.

10ـ آل زیار/434ـ 316/به وسیله مرد آویج در شمال و مرکز ایران تأسیس شد.

11ـ آل بویه/447ـ 320/به وسیله عماد الدوله در ایران تأسیس شد.
تعدادی از امارت‏های مستقل که در عصر عباسیان در شرق و غرب جهان اسلام به وجود آمدند

در دورانی که امارت‏های مستقل یکی پس از دیگری تشکیل می‏شد، دولتهایی نیز به وسیله دشمنان خلفای عباسی به وجود آمد که نه تنها هیچ اطاعتی از عباسیان نداشتند، بلکه با آن در جنگ و جدال بودند.نظیر دولت علویان طبرستان (316ـ 250 ه). (3) در مازندران و دولت ادریسیان (375ـ 172 ه). (4) در مراکش، که هر دو به وسیله علویان به وجود آمدند.

علاوه بر پیدایش دولتهای مستقل و نیمه مستقل، که قلمرو خلفای عباسی را به بغداد و نواحی مجاور آن محدود می‏کرد، قیامهای پی در پی نیز اعتبار و اقتدار آن را سخت متزلزل می‏ساخت که از جمله آنها قیامهای فخ، بابک، المقنع، صاحب الزنج و...را می‏توان نام برد.بخشی از اصیل‏ترین نهضت‏های مخالف خلفای ظالم و غاصب عباسی توسط امامان شیعه رهبری می‏شد و بیشترین و سخت‏ترین فشارها و سرکوب‏ها نیز بر آنان وارد می‏آمد.
ورود ترکان به جهان اسلام

اسلام، دینی جهانی است و امتیازات و تبعیضات نژادی را به طور کامل نفی می‏کند.یکی از دلایل گسترش سریع اسلام و پذیرش آن از سوی اقوام گوناگون نیز همین بوده است.با گسترش اسلام در ایران، شام، شمال افریقا و دیگر مناطق، اقوام گوناگون با فرهنگهای مختلف وارد جامعه اسلامی شدند، اما ایمان اسلامی موجب تفاهم میان آنها گردید و در مجموع از ترکیب اندیشه‏های آنها «تمدن اسلامی» را ساخت.جامعه و تمدن اسلامی به نوبه خود، پذیرای گروههای قومی جدیدی بود که با قبول اسلام، وارد قلمرو مسلمانان می‏شدند.از جمله این گروههای قومی، ترکان بودند.

ترکان، همسایه شمال شرقی ایران در آسیای مرکزی (5) بودند.آنان به صحرا گردی و دامداری روزگار می‏گذراندند و در جستجوی چراگاههای تازه، مدام به ماوراء النهر و خراسان هجوم می‏آوردند.در دوره ساسانیان ترکان زیر فشار اقوام همسایه خود، متوجه مرزهای ایران شده بودند.پس از آن که ایران به تصرف اعراب مسلمان در آمد، ترکان با جهان اسلام همسایه شدند.از آن جا که آنان مردمی کافر بودند، فرمانروایان و مرزداران نواحی شرقی ایران به عنوان «جهاد با کفار» مدام به سرزمینهای ترک نشین حمله می‏کردند.در هر حمله بخشی ازقلمرو ترکان تصرف می‏شد و تعدادی از آنان به اسارت در می‏آمدند .ادامه این فتوحات موجب شد تعداد ترکان بتدریج در میان مسلمانان افزایش یابد، زیرا علاوه بر آن که اسرای ترک، مسلمان و در جامعه اسلامی پذیرفته می‏شدند، طولی نکشید که آن دسته از قبایل ترکی که قلمروشان به تصرف مسلمانان در آمده بود، نیز مسلمان شدند و در ردیف دیگر اقوام مسلمان به حساب آمدند.از این پس ترکان در شرایط جدیدی قرار گرفتند و در جریانهای بعدی جهان اسلام از دو طریق بسیار مؤثر واقع شدند:

1ـ آن دسته از اقوام ترک که با قرار گرفتن در قلمرو مسلمانان، دین اسلام را پذیرفتند، خود به عنوان گروهی مرزنشین و مرزدار مشغول به کار شدند.مثلا دولت ایلک خانیه (6) بدین ترتیب به وجود آمد.مرزداران ترک در برابر سیل هم نژادانشان که به قلمرو مسلمانان وارد می‏شدند، سدی محکم نبودند.بنابراین قبایل متعدد پر جمعیت ترک مانند پیشقدمان خویش با قبول اسلام وارد قلمرو مسلمانان می‏شدند.قبایل ترک مسلمان به ضرورت پذیرفته شدن در قلمرو اسلامی، نیازمند به تأیید از سوی خلیفه عباسی بودند.به همین جهت خلفای عباسی از میان قبایل ترک برای خود حامیان جدیدی به دست آوردند.به عنوان مثال عباسیان از دولت «ایلک خانیه» حمایت می‏کردند و آنان نیز طرفدار خاندان عباسی بودند.قبیله بزرگ ترکان سلجوقی نیز که بعدها در جهان اسلام ظاهر شدند، با دولت بنی عباس پیوندهای استوار برقرار کردند.دولت سلجوقیان یکی از مشهورترین دولتهای ترکان مسلمان به شمار می‏آید.قلمرو آنان شامل ایران و عراق و شام یعنی از هند تا مدیترانه بود.با این حال باید توجه داشت که علیرغم آنکه عباسیان و سلجوقیان با هم متحد بودند، قدرت برتر سلجوقیان، دولت بنی عباس را به دولتی دست نشانده و ضعیف تبدیل کرد.

2ـ آن دسته از ترکانی که به صورت اسیر وارد جهان اسلام می‏شدند، به عنوان غلام به خدمت دولت‏ها، دربارها و قدرتمندان در می‏آمدند.این دولت‏ها بخصوص از خدمات نظامی غلامان ترک بهره می‏بردند.ترکان مردمی جنگاور و دامدار بودند.از آنجا که دامداری مسلتزم داشتن مراتع بود، میان آنان با روستاییان و اهالی بومی این مناطق کشمکش به وجود می‏آمد.در این کشمکش روحیه جنگاوری ترکان موجب پیروزی آنان می‏گشت.همین توان جنگی، خلفا و امیران را بر آن داشت تا با فراهم آوردن تعداد زیادی غلام ترک، برای خود نیروی نظامی جدیدی تشکیل دهند.

غلامان ترک از اوایل قرن سوم هجری و از زمان خلیفه معتصم در دستگاه خلافت عباسیان به خدمت گرفته شدند و طولی نکشید که لشکرهای بزرگی از آنان فراهم آمد، اما طبع سرکش نظامیان‏ترک، موجب ناراحتی مردم شد و خلفای عباسی نیز از خشونت آنان بی نصیب نماندند.قدرت غلامان ترک در دستگاه خلافت تا آن اندازه افزایش یافت که گاهی خلیفه را تنبیه کرده، کور یا خلع می‏کردند و یا او را می‏کشتند.

دربار امیران نیز همانند خلافت بغداد، پذیرای غلامان ترک شد.این غلامان در اندک مدتی به خاطر توانایی‏های نظامی‏شان مورد توجه قرار گرفته، ترقی کردند.در دولت سامانیان غلامان ترک سردار لشکر می‏شدند.از میان همین سرداران، چند تن توانستند دولت غزنوی را در شرق ایران تأسیس کنند.دولت غزنویان و دیگر دولتهایی که به وسیله ترکان تأسیس شدند، اساسا دولتهایی نظامی بودند.کار اصلی آنها فتوحات بود و دائما به نواحی غیر مسلمان یورش می‏بردند .این دولتها سعی داشتند تأیید خلافت عباسیان را به دست آورند.مثلا دولت قدرتمند غزنوی پس از سالها تلاش توانست موافقت و همراهی خلیفه را به دست آورد.ترکان بعدها در هند و مصر نیز دولتهای بزرگی به وجود آوردند. (7)

ترکان قرنها در جهان اسلام عهده‏دار حکومت بوده‏اند و نیروی نظامی نیز از آنها تشکیل می‏شد.آنان تا زمانی که با خلافت بغداد اشتراک منافع داشتند، با آن همراهی می‏کردند؛ در غیر این صورت، روش خصومت را در پیش می‏گرفتند.اندکی قبل از حمله مغول به ایران، سلطان محمد خوارزمشاه پادشاه سلسله ترک نژاد خوارزمشاهی، به خاطر آن که خلیفه با او دشمنی می‏کرد؛ به سوی بغداد لشکر کشید.او در صدد پایان دادن به خلافت عباسیان بود و لیکن سرمای شدیدی که در اسدآباد همدان لشکریان او را در کام خود کشید و تلفات فراوانی از آن گرفت، مانع این کار شد.

منابع مقاله:
تاریخ اسلام و دولتهای مسلمان، جعفریان، رسول - خیراندیش، عبدالرسول؛


پی‏نوشتها:

1ـ از 132 تا 656 ه.ق برابر با 749 تا 1258 م.

2ـ اگر وزیر برای انجام امور نیازمند به تأیید خلیفه بود، او را وزیر تنفیذ می‏نامیدند، اما اگر خلیفه به او اختیاراتی تفویض می‏کرد، او را وزیر تفویض می‏نامیدند.وزارت برمکیان که قدرت بسیار داشتند، وزارت تفویضی بود.

3ـ 928ـ 864 م.

4ـ 985ـ 788 م.

5ـ با آسیای میانه.

6ـ دولت ایلک خانیه در مشرق قلمرو سامانیان به وجود آمد.همین دولت باعث سقوط سامانیان شد و سرانجام پس از مدتها حکومت در ماوراء النهر، از ترکان قراختایی شکست خورد.تأسیس آن سال 320 ه.و انقراض آن سال 560 ه.بوده است.آنها در تاریخ به قراخانیه و آل افراسیاب نیز مشهورند.

7ـ منظور دولت‏های بنی طولون و ممالیک در مصر و سلاطین دهلی در هند است که در فصول بعد با آنها آشنا خواهید شد.
منبع:پایگاه حوزه