در اواخر دهه ۱۹۸۰ هنگامی که به هنر مجسمه سازی روی آورد، به خودش ثابت کرد، آثارش تا حدی بحث برانگیز هستند؛ اول به دلیل رجوع آشکار به سنت چهره نگاری و آنگاه به دلیل عکس العمل اش نسبت به حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱. مجسمه «زن در حال سقوط» در مرکز «راکفلر» در نیویورک بازدید کنندگان بسیاری را مغموم کرد؛ چرا که این مجسمه خاطرات افرادی را به یاد انسان می آورد که در حادثه ۱۱ سپتامبر از مرکز تجارت جهانی سقوط کردند. نمایشگاهی از آخرین مجسمه های فیشل به همراه تابلوهای عظیم آب رنگش هفته گذشته در گالری «یوشی» در نیویورک برپا شد. به همین منظور گفت وگویی با وی تنظیم شده است که متن آن به شرح زیر است:
* تفاوت آشکاری که بین تابلوهای رنگ روغن و مجسمه ها و تابلوهای آب رنگ در این نمایشگاه دیده می شود، این است که فیگورها در حقیقت چارچوبی ندارند. چرا؟
- تفاوت بزرگ بین تابلوهای نقاشی و مجسمه ها یم در همین نکته است. در تابلوهای نقاشی درباره کنترل این روابط اعتماد دارم، اما در مجسمه ها اطمینان کمتری در این مورد دارم. تابلوهای آب رنگ مستقل از مجسمه ها شکل گرفته اند. آنها به راستی از هر چیز دیگر مستقل هستند. آنها تنها یک فعالیت هستند، اما آنچه که مرا متعجب می کند، این است که مجسمه هایم بیشتر از تابلوهای نقاشی ام تغذیه شده اند. از سوی دیگر، عکس هایم، تابلوهای نقاشی ام را تغذیه می کنند.
* چرا فکر می کنید این متد را مورد نظر قرار دهید؟
- خب من حتا این مورد را کاملاً درک نمی کنم، اما مخصوصاً در این آخرین گروه از کارهایم، فکر می کنم باید این حقیقت را مد نظر بگیرم که کیفیت بیانی خاصی در تابلوهای آب رنگ وجود دارد که از طریق نشانه ها و جنبش ها بیان می شوند. این روش بیشتر باعث زنده شدن یک مجسمه می شود تا زنده شدن طرح یک تابلوی نقاشی.
* بله روایت داستان یک کلمه کلیدی است. این در حالی است که در تابلوهای نقاشی شما می توانید درباره فیگورها هم چون شخصیت ها در مجسمه ها صحبت کنید.
- من در این مورد اطمینان ندارم. در دهه ۱۹۸۰ تابلوی نقاشی ای کشیدم با عنوان «غم» این تابلو تصویر مرد مسنی را نشان می دهد که جسد یک پسر بچه را حمل می کنند. مجسمه ای که شما درباره اش صحبت می کنید برای من همین طنین را دارد مانند این است که من با چیزی تماس برقرار کرده ام که قبلا درباره اش فکر می کردم. ایده ی ساخت یک مجسمه پاسخی به فاجعه توفان کاترینا بود. این که چگونه اثری برای مردمی بسازم که از این فاجعه رنج برده ا ند، فکرم را بسیار مشغول کرده بود.
* آیا فکر می کنید مجسمه ها قادرند به موضوعات گسترده تری نسبت به تابلوهای نقاشی بپردازند؟
- مجسمه ها عظیم و به یاد ماندنی هستند. نقاشی ها هم همین حکم را دارند، مطمئناً نقاشی های تاریخی بزرگی وجود دارند که این کیفیت را در بطن شان دارند. اما این نکته جزو طبیعت اصولی مجسمه هاست. اگر به سبک مدرنیسم توجه کنید، می بینید که آخرین مجسمه ساز بزرگی که به درامای انسان، گوشت و ماهیچه پرداخت، رودن بود.
مدتی کوتاه بعد از رودن، تغییراتی در روند مجسمه سازی بروز کرد. ماتیس به مجسمه حالتی انتزاعی داد و مجسمه ساز بزرگ بعدی جیاکومتی بود که مجسمه هایش همه درباره فاصله گرفتن از ماهیچه و گوشت بود. آنگاه بدن یا فیگور به طور کامل ناپدید شد. زمانی که فیگور دوباره ظاهر شد، خشک و فاقد تخیل بود. به خاطر این که من در تابلوهایم بسیار درگیر بدن هستم، زمانی که مجسمه سازی را آغاز کردم، برایم طبیعی بود که به سنت رودن برگردم و به نوعی همین کار را با تابلوهای نقاشی ام کردم.
* بله اما شما با عکس العمل های بسیار متفاوتی روبه رو شدید، این طور نیست؟
- برایم جالب بود زمانی که شروع به نمایش تابلوهایم کردم، منتقدان به گفت وگو درباره مانه و دگا و سنت آنها که در تابلوهایم واضح بود، پرداختند. آنها هرگز از این نکته علیه من استفاده نکردند، چرا که احساس می کردند در حال پیش بردن مفهومی هستم. به نوعی این کار یک حس هیجانی در بطن خود داشت به این معنا که فردی قادر است به گذشته بازگردد و نکته ای را توسعه بخشد که یک مفهوم انسانی صریح داشته باشد. اما زمانی که کار مجسمه سازی را شروع کردم، با رفتاری کاملاً متضاد روبه رو شدم. آنها احساس کردند، بعد از رودن کسی قادر نیست به آن روش یعنی با فرم انسانی با گوشت و ماهیچه مجسمه بسازد. چرا بازگشتن به تکنیک های مانه و دگا و پیش بردن اصول آنها خوب است، اما نباید به اصول رودن بازگشت. من حدس می زنم به این دلیل است که در مفاهیم سبک مدرنیسم رودن بیانگر هدف نهایی چیزی بود. من هنوز این بحث را نمی پذیرم؛ اما احساس می کنم مجبورم با آن کنار بیایم. من نمی خواهم ادعا کنم که کسی هستم که سعی دارد بهترین کار را انجام دهد، اما فکر می کنم زمان آن رسیده است که فرم بدن انسان را در مجسمه ها در حالت انجام کاری نشان دهیم.
* اما تلاش های شما برای نشان دادن این نکته بسیار بحث برانگیز بوده است.
- من هنوز از درگیری هایی که درباره مجسمه «زن در حال سقوط» پیش آمد، گیج هستم. من واقعا در این مورد تلاشی صادقانه کردم تا احساساتم را با مردم شریک کنم.