-
اندر باب دختران ترشیده
مامان می گه :
دختر نمیر ، بهار می آد / خـربزه با خـیار می آد
دختر نمیر ، آبرو داریم / بهار با خواستگار می آد
دختر نمیر ، ما می میریم / شاه زاده اسب سوار می آد
دختر جواب می ده :
مامان من ، صابون نزن به این دِلَم / برو بیرون از اتاق و بُکُن وِلَم
مامان می گه :
فردا که صبح شد و بلبله خوند / توی کوچه یه وقت اگه پسری موند
یقه اش محکم می گیرم ، می شونمش / خطبه ی عقده رو تندی می خونمش
دختر می گه :
ایول مامان ، بزن قدش ، بزن قدش / مامان زد روی دست و موند ردش
صبح که شد بلبه با یاسمن خوند / ماهی تو آب و کفتر تو چمن خوند
مامان بلند شد و زد به بیرون / دید یه پسر غم زده و خُل و حیرون
مامانه گفت چی شد که حیرونی ؟ / بابا تو که هنوز شاداب و جوونی
پسره گفت :
خونه ندارم ، پول ندارم ، هیچی ندارم / برای عروسی ماشین و سوییچی ندارم
کِیس ندارم ، دختر دمِ بخت ندارم / فرش ندارم ، سقف ندارم ، تخت ندارم
مامانه تا اینو شنید / ز خوشحالی از جا پرید
بلند شد و دست پسره رو گرفت / برد وکردش کنار دخترش چفته چفت
عاقد اومد ، خطبه ی عقد رو خوند / داماد عسل تو دهن عروس چَپوند
دختر با اینکه ترشیده بود / عروس شدش خیلی زود ِ زود
اینجوری بود داستان ما ، دختر شد عروس / پسره هم گرفت ازش 3-4 تا بوس
نتایج :
ای دختر ترشیده عبرت بگیر / برای هر پسری که اومد بمیر
خواستگارات رو الکی الکی ول نکن / برای شاه زاده ات تلاش بی حاصل نکن
داستان ما به سر رسید / کلاغه به خونش نرسید !
-
چه جالب
اين دوره زمونه چه چيزها كه شنيده نميشود
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن