اگر نگوییم كه براى ایجاد ارتباط سریع، سهل و عمیق، ایجاد مفاهیم و علامات ضرورى است. قطعا باید به این نكته
پى برده باشیم كه توانایى در ایجاز، یك اصل در خلاقیتهاى تصویرى است.
خلاقیت در گستره تصویر، تنها در حوزه سینما، نقاشى، عكس و غایت آن در گرافیك صورت مىپذیرد و آنچه در این
خلاقیت و آفرینش، شاهد آنیم، برآیند شریانى است از دغدغهها، رنجها، اضطرابها و شور و شوقهاى انسانى
كه با هنرمند بودهاند و هستند و مىآیند و مثل هالهاى او را احاطه مىكنند.
بد نیست در فرصتى كه دو سالانه ششم گرافیك معاصر به وجود آورده به بررسى واقعیت گرافیك و نقش و تاثیر
آن بر ایجاد مناسبات گوناگون جامعه امروز بپردازیم و سرفصلهاى زمینه بروز خلاقیت در گرافیك را نیز مرورى تازه
داشته باشیم.
متاسفانه هنرمندانى گرافیست كه در موقعیتى عالى توان آن را داشته باشند كه با تبیین مناسبات صحیح در
مراكز فرهنگى بوم و وسعت ضمیر اجتماعى ایران را در عرصه هنر گرافیك بازگشایى نمایند، انگشتشمارند
قریب به اكثریت گرافیستهاى معاصر براى امكان دستیابى به تجربههاى حرفهاى و تكنیكهاى لیتوگرافى حتى
فرصتیك روزه را هم نداشتهاند و متاسفانه به سبب در دسترس نبودن ابزار و عدم انتقال دانشهاى هنرى و فن
آورىهاى نوین، امروزه هنر گرافیك و صنعت لیتوگرافى كه با اجراى یك اثر هنرى در گرافیك عجین شده است در
چنبره روزمرگى و در مغاك واپسگرایى قرار دارد و چشم اندازى براى رهایى آن از این چالش زمانى نمىتوان
متصور شد.
با نگاهى به مبانى برگزارى نمایشگاههاى گرافیك در ایران و جهان مىتوان این انتظار قابل قبول را تحلیل و ارزیابى
كرد كه این فرصتبوجود آمده شاید برآیند تمامیت جلوههاى اجرایى دو سال فعالیت و ایجاد مناسبات اجتماعى را
با یك فرصت، بازشناسى و در بوته نقد منصفانه و منطقى قرار داده و باید به مسیر و سمتى هدایتشود كه در
سیر آن ایجاد ارتباط با ساخت ضمیر جامعه، نقش تاثیرگذار آن به وضوح ترسیم و تبیین گردد.
در فرآیند پنج نمایشگاه گرافیك گذشته و صد البته در این نمایشگاه ششم، حاصل برآیند اندیشه و تفكر در
تبلورهاى گرافیكى كه در آموزهها و گونههاى متفاوت این هنر ارتباطى صورت فعل یافتهاند قریب به اكثریت آنها و یا
به جرات تمام باید گفت همه آنها، تلاش براى معاش است ولاغیر.
از طرفى، اینكه چرا یك ابزار برنده و كارآمد تا این حد به سكون و زنگ زدگى و عبور از ماهیتحقیقى خود مىرسد
از منظر بررسىهاى جامعه شناسى در ایجاد هستههاى فرهنگى امروز قابل بررسى، تامل و نقد و تحلیل
است، چرا كه دو روند ایجاد مناسبات در شالوده ارتباط ضمیرى جامعه امروز همواره در تبلور و خلاقیتهاى
گرافیكى امروز در جامعه بروز و رشد مىیابد. "برتولتبرشت" اعتقادش آن است كه اگر در جامعهاى درامها و
صحنههاى نمایش و تئاتر برخوردار از قدرت متن، تكنیكهاى ارائه فرم و ارائه مفاهیم متعالى زندگى بشرى است
اینها نمادى است از عمق ثبات در ساختارهاى فرهنگى و پشتوانههاى مناسباتى هر جامعه و در تضاد با آن
یعنى، بیان لهو و هجو و هزل در نمایش و صحنههاى تئاتر هر ملت، حكایت از لودگى و متزلزل و مذبذب بودن
مبانى اجتماعى و فرهنگى هر جامعه است. این تعریف و این تصدیق، هرچند قولى است از "برشت" در ارزیابى
هاى نقدگونه صحنههاى تئاتر اما به همین عمق و اهمیت مىتوان آن را در حوزه گرافیك نیز بسط و تعمیم داد.
حكومتها و شكل امروزین اداره جوامع مىتواند با پرداختن به عمق مسایل از طریق ایجاد ارتباط بصرى و با ارائه
فرمهاى اثرگذار مبانى فرهنگ جامعه، نگاه به گذشته، حفظ ارزش ها، بازخوانى ثبات معاصر، تبیین و ترسیم
حركتهاى لازم به سوى نقطههاى هدفمند و آرمانى در آینده، از طریق بكارگیرى پتانسیل فهم چشمى مخاطب
و جامعه بهرهمند گردد و اگر این امر واقع شد، همسویى تفكر هنرمند، مخاطب و كارگزاران فرهنگ در تحركى
چشم گیر به سمت هدفى غایى و مشترك حركتخواهد داشت.
اما در ایران امروز و در آخرین گردهمایى آثار ارائه شده در موزه هنرهاى معاصر در ارزیابى نه شتاب زده كه در یك
ارزیابى منصفانه و بازبینىهاى روشنگرانه، آنچه به سینه دیوارهاى این مركز هنرى به زیور فرم و شكل در ارائهاى
نو، معرفى شده اند، تلاشى است تا خلاقیتها در تثبیت پایههاى اندیشه "حاكمیتسرمایه" و ایجاد مناسبات
اجتماعى، براساس "معیار ارزشها فقط پول" نظرها را معطوف دارد. این امر یعنى تابع متغیر بودن ارائههاى فرمى
و اجراهاى فرهنگى در شكل و جلوههاى حرفهاى و شغلى نه تنها عارى از ارائههاى هنرى به مفهوم حقیقى و
بروز صورت عاطفهاى آن است كه به نوع ماده ظهور كرده است و به همین استناد مىتوان گفت: " معناى یك اثر
تصویرى چیزى خارج از خود اثر هنرى و صورت آن واقع شده است" یا به عبارتى، هنر، خلاقیت، اندیشه، تفكر و
فرهنگ هركدام به نوع خودشان، مشتق و یا تابع متغیرى از روابط و حاكمیتهاى نامناسب حاكمیتسرمایه قرار
گرفتهاند.
اصل ارائه فرمتهاى بسته بندى كالا، اصل جذب بازارهاى جهانى، اصل ایجاد رقابت در توانهاى تولیدى، همه از
ضرورتهاى ارائه فرم در بستهبندى و ایجاد حظ بصر كه از خلاقیتهاى گرافیكى منشاپذیر است، صورت و الهام و
عمل مىپذیرد. اما این در حالى است كه روابط تولید و ایجاد بنیههاى صنایع داخلى و ترویج رقابتبیشتر در تولید
یك امر نهادى و تولیدها داخلى باشد. اما، حال و در صورت اكنون تثبیت روحیه مصرفگرایى و ایجاد جاذبه رقابت در
بعد مصرفزدگى نباید در قالبهاى فرهنگى مناسبات اجتماعى و ارائههاى گرافیك و فرمت كالاهاى تجارى در
جامعه صورت پذیرد. زیرا اصل وابستگى و مصرف زدگى و انسان مصرفى بودن را تثبیت مىكند و مروج آن است.
از طرفى، اگر حوزههاى فرهنگى و مراكز ساختار ضمیرى اجتماع و گلوگاههاى ارتباطى براى ساختارهاى تربیتى،
روحى، انسانى، اجتماعى، فرهنگى و آرمانى فضایى را در مجموعه فعالیتهاى اجتماعى، براى ایجاد ارتباط از
طریق درك شهودى و تصویرى ارائه نمایند، یعنى آنكه، توان تفكرى و قدرت خلاقیت گرافیكى و گرافیستهاى
معاصر در سمت و سوى سفارشهاى فرهنگى و با ارائه فرمهاى نه استحاله شده كه نواندیشانه در ایجاد نوعى
خط اندیشهاى در احاطه ارزشها صورت پذیرد، دیگر هنرمند گرافیست در خدمت صاحب سرمایه و ایجاد مناسبات
در بوجود آوردن زمینه فرهنگ حاكمیتسرمایه قلم و قدم نخواهد زد. و از این روست كه بوجود آوردن اندیشههاى
خلاقه در جهتسامان بخشى به ضمیر و نهاد جامعه كنونى در حوزه اختیار صاحبان امكانى است كه نقش
اجماعى آنها از طریق موفقیت و جایگاه اجتماعى آنها ترسیم شده است و این ارتباط احیاگر شكل مادى حضور اثر
فرهنگى مىشود و این دیگر عواطف نیست كه استحاله شده باشد و دیگر عاطفه هم نیستبلكه ماده است و
"شیئ" شده است و همچون آبى است كه بخار مىشود اما دیگر آب نیست، اما تمام خواص آب را در خود حفظ
دارد و كار گرافیك رسوب اندیشهاى به ضمیر آحاد جامعه خواهد داشت.
آنچه در ششمین نمایشگاه گرافیك عرضه شد، همه نوع اعتراض استبر هنرمند و همه نوع اعتراض استبه
دستگاههاى ایجاد ارتباطهاى فرهنگى و "تن زدن" است و شماتت در برابر آنچه كه نمىبایست واقع مىشد و
شده است. و به تمامى "نفى است" و انكار و باید خلق شود بگونه دیگرى و نه ازاین فرم.
هر نگاه حاذق بر تك تك آثار، خود كشف و شهودى دیگر مىطلبد و بر آنكه خیره مىشوى مىخواهى كه دوباره
آفریده شود تا حقى از مطلب كه ناگفته مانده است ادا شود. خوب نبود كه ششمین نمایشگاه گرافیك در نگاه
مخاطب این گونه زاده مىشد باید خود دوباره بیافرینیم، كه اگر جز این بود، هنر زمان بود. پس اگر ابزار فرهنگى نبود
ابزار حاكمیتسرمایه در پى كسب و فایده است، چنانكه اثر هنرى در پى مخاطب است.