حميد رضا شكارسري: يكي از اشتباهات رايج در جلسات نقد و بررسي آن است كه مدرنيته و مدرنيسم را به جاي يكديگر به كار مي برند و همين امر نيز باعث مي شود نتايج بررسيهاي ما ناهماهنگ و متفاوت از آب درآيند.
چه مابخواهيم و چه نخواهيم، چه عامه مردم از نظر فرهنگي آمادگي لازم را براي پذيرش داشته باشند يا نه، مدرنيته طي دهه هاي قبل خود را نشان داده است. هر چند نشانه ها و تظاهرات پست مدرنيستي ـ كه در مخالفت با مدرنيته قرار مي گيرد ـ در ساخته هاي دو دهه قبل به نحو بارزي خودنمايي مي كند اما آن چه نديده گرفته شده اين است كه آيا حضور اين عوامل و مشخصات به تنهايي يك اثر را به اثري پست مدرن تبديل مي كند يا خير. من گاه شنيده يا خوانده ام كه آثاري را صرفاً به دليل وجود برخي عوامل مثل لحاظ كردن شوخي و طنز، استفاده از بينامتنيت، كولاژ در شعر ،التقاط لحنهاي متفاوت ، در هم رفتن زمانها وحاضر كردن اسطوره هاي گذشته ؛ در رده آثار پست مدرنيستي طبقه بندي مي كنند. همان طور كه در مورد مجموعه به وقت البرز اشاره شد، اما گاه فراموش مي كنيم كه يكي از بزرگترين مشخصه هاي يك اثر پست مدرن كنار زدن كلان روايت ها و فراگفتمان هاست، و اين درست همان نكته اي كه در به وقت البرز مطلقاً ديده نمي شود. در اينجا هرچند كه برخي از نشانه هاي ادبيات پست مدرن در متن اثر كاربرد يافته اما احتمالاً شاعر، مثل تمام مردم، ناخودآگاه در معرض وزش كاركردهاي ادبيات پست مدرنيستي در جامعه قرار گرفته و اين مواجه خود را در اثر نشان داده است.
در بخش اول كتاب لحن استهزا و طنز ديده نمي شود و از لحن راحت و محاوره اي بخش دوم هم خبري نيست، چون كلان روايتهايي مثل آزادي، مليت ايراني و حتي دين در آن مطرح است. در اين اثر عدم قطعيت خود را فقط در ساخت زباني نشان مي دهد و ابداً مربوط به ديدگاهههاي شاعرانه نيست و تبديل كردن شعر به يك ساختار معناگرا به هيچ وجه مدنظر شاعر نبوده است.
در بخش اول اشعاري متفاوت از لحاظ زباني ديده مي شود حال آن كه در دو بخش ديگر دلبستگي شاعر به بازيهاي زباني كه در دو دهه قبل باب شده بود مثل استفاده از صنايع كلاسيك از جمله تشخيص، همصدايي صامتها ومصوت ها و ... خود را نشان مي دهد.
من در نقد مجموعه شعر قبلي اين شاعر، بشارت تولد نوعي شعر آئيني و مذهبي خاص را داده بودم. شعري كه با موضوعات مألوف و حوادث آشناي تاريخ و مذهب ما كاري ندارد و به شكلي مدبرانه و منتقدانه و با تشخيص فضاي امروز به آوردن احاديث يا روايت هاي گذشته مي پردازد. در دو بخش اول اين مجموعه نيز نشانه هاي بازر اين نوع شعر و مختصات فكري يك شاعر مذهبي به روشني ديده مي شود. اميدوارم كه اين روند چه در شعر خانم قربانعلي و چه در روند كلي اشعار آئيني ادامه پيدا كند.
در ادامه محمدرمضاني فرخاني نيز به شيوه خاص خود به نقد اين مجموعه پرداخت.
وي در ابتدا با اشاره به نقشه ايران، توضيح داد كه ارزش هر شاعر با توجه به جايگاهي كه در جغرافياي سياسي و اجتماعي كشور دارد اهميت پيدا مي كند. اگر نيما در خطه شمال، پروين اعتصامي و شهريار در آذربايجان و يا محمدعلي بهمني در بندرعباس و منوچهر آتشي در بوشهر و قيصر امين پور عزيز با زنده كردن مدرسه جندي شاپور در خوزستان نامي براي خود به هم زده اند به دليل آن است كه هر يك به درستي موقعيت خود و زمانه¬ي خويش را شناخته اند و در جايگاه اصيل و واقعي خود به فعاليت پرداخته اند. به همين ترتيب مهرنوش قربانعلي نيز در صدد برآمده ضمن تلاش براي راهيابي به حافظه بومي و مردمي خطه خود تمايلش را به ماندگار شدن در حافظه جهاني نشان دهد. فرخاني در ادامه با نگاهي نشانه¬شناسانه به اثر گفت: هر چقدر كه اطلاعات ما از پس زمينه¬هاي يك متن يا اثر بيشتر باشد متن¬ها براي ما مقرون به حقيقت مي شوند شعرهاي قربانعلي نيز از اين مسأله مستثني نيستند و هر كس با توجه به بهره اي كه از دانش فرهنگي و اجتماعي و حتي سياسي و منطقه اي ما در اين دوره و عصر دارد مي تواند از آن استفاده ببرد.