لهستان هنوز حاصل میدهد و همچنان شاهد حضور طراحان بزرگی از این سرزمین هستیم. من فکر میکنم اینکه گفته میشود هنر پوستر لهستان افول کرده است چندان صحیح نمیباشد، بلکه فقط نمیتوان برای مجموعه آثار طراحان معاصر لهستانی لفظ مکتب (style) را به کار برد. دلیل این امر تنوع فوقالعاده در نگاه، تفکر و شیوههای اجرایی طراحان نسل جدید لهستان میباشد. چطور میتوان چراغ گرافیک کشوری را که در سالهای اخیر سباستین کوبیکا، رومن کالاروس، الزبیتا چونیا، میرسلاو آدامشیک، میشل باتوری و... را به دنیا عرضه کرده، کم سو تلقی کرد. بله، گرافیک لهستان همچنان درخشان است، حتی اگر طراحانش به فرانسه و آمریکا مهاجرت کنند، باز هم میتوان ردپای سنت تصویری لهستان را در آثارشان مشاهده کرد.
یکی از طراحان مهاجر لهستانی که در پاریس ساکن است، میشل باتوری میباشد. باتوری سال ۱۹۵۹ درشهر لوز لهستان متولد شد و از پانزده سالگی دورههای متعدد طراحی، نقاشی، مجسمهسازی و عکاسی را در همین شهر به پایان رساند.
باتوری به هلند، آلمان و فرانسه سفر کرد و در سال ۱۹۸۷ در پاریس اقامت گزید. از سال ۱۹۹۴ به عنوان یک طراح مستقل همکاری خود را با مراکز تئاتر فرانسه آغاز کرد و در طول ۱۲ سال گذشته، حدود ۲۰۰ پوستر تئاتر برای این مراکز طراحی کرده است. یعنی به طور میانگین هر ۱۳ روز یک پوستر. برای پاریسیها، دیدن آثار باتوری تبدیل به یک عادت شده است.
پوسترهای باتوری حاوی ایدههای جذابی هستند. دوران کودکی او در خیابانهای شهر لوز همراه با پوسترهای توماشفسکی، سیسلوویچ و لنیکا سپری شده است. نگاه سوررئالیستی که امروزه در پوسترهای باتوری حضور دارد، ریشهاش در خاطرات کودکی او قابل ردیابی است.
باتوری این توانایی را دارد که از اشیاء دور و بُرش، بهترین کارکرد ممکن را در جهت انتقال معانی بگیرد. یک برگ، طناب، جا لباسی، کبریت، بالش، شمع، مداد و... همه را به خدمت میگیرد. خود او میگوید وقتی که میخواهد پوستری طراحی کند، ابتدا کیلومترها پیادهروی میکند و سپس به یک مغازه ابزارفروشی یا خواربارفروشی میرود و چون پوستر تئاتر طراحی میکند، به همه این اشیا وزن دراماتیک زیبایی میبخشد.
پوسترهای باتوری، اجرای فوقالعادهای دارند. عکاسی دقیق و مونتاژ تصاویر که مشخص است با وسواس صورت میگیرد. تکلیفش با نوشتهها مشخص است، تصاویر ورودی آثار او هستند و اطلاعات در خدمت تصویر میباشند.
به هرحال باتوری از طراحان مهم عصر ما به شمار میآید که ایدههای زیبایش را با ما شریک میشود.
باتوری جوایز معتبر فراوانی را از آن خود کرده است ...
پوسترهای خوب زیاد دارد و واقعاً حیف که ناچار شدم بسیاری از آنها را کنار بگذارم.
در اینجا توضیحات باتوری در مورد برخی از آثارش آمده است:
«این پوستر یک تئاتر کابوکی- تئاتر سنتی ژاپن- میباشد. من در این پوستر از رنگهای سنتی این تئاتر که سفید، قرمز و مشکی است استفاده کردم. این رنگها به شکل اغراقآمیزی برای گریم اجزای صورت استفاده میشود. پوستر را با ترکیب تصویری از چشم و ضربه قلم و تاش رنگی بهوجود آوردم. یک ترکیببندی خیلی مدرن که در عین حال مشابه نقاشیها و طراحیهای ژاپنی است. عنوان نمایش را هم به شکل عمودی نظیر طومارهای ژاپنی قرار دادم.»
«این نمایش براساس یک نوشته از copi میباشد و درباره شخصیتی است که مْرده ولی به دلیل کارهایش در طول زندگی همچنان حضور زندهای دارد.
بنابراین صورت این شخصیت را به وسیله گل قالبریزی کردم و سرتاسر صورت را به وسیلهی ریشه گیاه پوشاندم و سعی کردم تا حالت شبح گونهای را در چهره آن نشان دهم. سبز بودن گیاهان هم نشان از ماندگاری شخصیت دارد.»
«وقتی برای اجرای ایدههایتان از تکنیک مونتاژ استفاده میکنید خیلی مهم است که این کار را کامل و دقیق انجام دهید. چون اگر مونتاژ درست صورت نگیرد، ذهن بیننده به جای اینکه درگیر ایده و مفهوم پوستر شود به پیدا کردن ایرادهای تصویر خواهد پرداخت.»
«این پوستر را به مناسبت بیستمین سالگرد تأسیس یک انجمن موسیقی طراحی کردم. برای طراحی این پوستر از جوانههای دانههای گیاه استفاده کردم و سعی کردم تا احساس خلق یک اثر موسیقی را منتقل کنم. این تصویر مونتاژ نیست و من دانههای گیاه را در رطوبت نگهداری کردم تا جوانه بزند. سپس آنها را روی یک صفحه نت چیدمان کردم و از آن به شکلی عکاسی کردم تا بخشی از تصویر محو شود تا احساس قدمت را نشان دهم.»
«مضمون این نمایش شکنندگی و آسیبپذیری است. در طراحی صحنهی نمایش از مواد کاغذی استفاده شده بود و یک صندلی در مرکز صحنه قرار داشت که من از آن برای پوستر استفاده کردم. با چسباندن چند کبریت به یکدیگر یک صندلی ساختم که حس شکنندگی و آسیبپذیری را منتقل کنم. رنگ آبی زمینه پوستر، حس سرد بودن فضای نمایش را تشدید میکند.»
«در نمایش مدهآ داستان زنی روایت میشود که فرزندان خود را میکشد. در این نمایش طراحی صحنه بسیار مدرن بود. برای پوستر، من از یک لباس خواب زنانه استفاده کردم که قسمت قلب لباس را پاره و آنرا غرق در خون نشان دادم.
تصویر معانی را به سرعت منتقل میکند و چیزی که در این پوستر گم شده است، عشق میباشد.»
«داستان این نمایش در سال ۱۹۳۶ اتفاق میافتد. یک مرد معلول در داخل آشپزخانهاش در حال تهیه شام میباشد که همزمان سربازان نازی در خیابان مشغول رژه رفتن میباشند. در واقع این سربازان تهدیدی برای مرد معلول به حساب میآیند، زیرا که نازیها اعتقاد داشتند که معلولین را باید به دلیل ناکارآمدیشان از بین برد. صحنه این نمایش یک آشپزخانه را نشان میداد. من هم برای اینکه سه جنبه معلولیت، نازیسم و آشپزخانه را به تصویر بکشم یک صلیب شکسته را به وسیله قاشق و چنگال کج شده ساختم و بر روی پارچه رومیزی از آن عکاسی کردم.»
«برگزارکنندگان این جشنواره از من یک پوستر خیلی مردمی درخواست کردند. این فستیوال شاد درباره دو موضوع سیبزمینی و موسیقی جاز میباشد! محل برگزاری این جشنواره کشور بلژیک است، بنابراین من از رنگهای قرمز، زرد و مشکی که رنگهای پرچم بلژیک میباشد استفاده کردم. نوازندگانی که برای اجرای موسیقی به این جشنواره آمده بودند، خیلی به این پوستر خندیدند.»
«این پوستر را برای یک نمایش عامیانه رقص طراحی کردم. سعی کردم با استفاده از انرژی رنگها و فرمها احساسی از یک کارناوال پْر جنبوجوش را منتقل کنم. فرم دستها و پاها را با پاستل طراحی کردم و در کامپیوتر آنها را بر روی هم قرار دادم و رنگها را تشدید کردم.
«این پوستر را برای یک نمایش عامیانه رقص طراحی کردم. سعی کردم با استفاده از انرژی رنگها و فرمها احساسی از یک کارناوال پْر جنبوجوش را منتقل کنم. فرم دستها و پاها را با پاستل طراحی کردم و در کامپیوتر آنها را بر روی هم قرار دادم و رنگها را تشدید کردم.»
«طراحی پوستر برای نمایشگاه بینالمللی پوستر در شومون فرانسه کار بسیار مشکلی بود. زیرا این پوستر در واقع برای عدهای طراحی میشد که همگی متخصصین در این زمینه به حساب میآیند. من از طرح یک سیبل نشانهگیری استفاده کردم که فقط سه نفر (برندگان نمایشگاه) توانستهاند دقیقاً به وسط هدف بزنند.»
منبع: