بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 20

موضوع: ضرب المثلهای و حکایتهای معروف چینی

  1. #1
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    Icon14 ضرب المثلهای و حکایتهای معروف چینی

    صدای بانگ خروس از رختخواب بر خاستن

    " زو تی " قهرمان حکایت امشب ما در دودمان جین در اوایل قرن 4 می زیست ، وی از خانواده ای مرفه ، دارای اعتبار و شهرت زیاد بود و به دلیل روشنفکری بزرگواری و بی تکلفی و دیگر صفات اخلاقیش از 5 برادر دیگرش کاملا ممتاز می شد . وی اغلب خوراک و پوشاک را در میان خویشاوندان و همسایگان فقیر خود تقسیم می کرد و در نتیجه مورد احترام اطرافیان بود .

    اما " زو تی " در عصری زندگی می کرد که بین حکومت ملاکین ملت " هان" و اقلیت های ملی جنگهای پی در پی در جریان بود ، آتش سوزی ، قتل ، کشتار غارت و چپاول ناشی از تجاوز اقلیت های ملی بلایا و فلاکت عظیمی برای مردم به همراه آورده بود . در لحظات حیات وممات کشور و در مقابل بلایا و رنجهای مردم ، " زوتی " مصمم شد تا خوب درس بخواند و مهارتی یاد بگیرد .
    وی دوستانی داشت به نام " لیو گون " که وی هم همت بلندی داشت . لذا باهم اغلب درباره اوضاع کشور و چگونگی آماده سازی خود برای نبرد برای دفاع از میهن تبادل نظر می کردند. در یک شب سرد زمستانی ، " زوتی " و دوستش تا نیمه شب گفتگو کردند و تصمیم گرفتند همچون مردان واقعی برای پیکار با دشمن و فداکاری برای میهن به جبهه مقدم بروند .
    پس از اتخاذ این تصمیم هر دو به رویای سنگین فرو رفتند و ناگهان صدای بلند ورسای خروس " زوتی " را از خواب بیدار کرد . وی بی درنگ دوست خود را بیدار کرد و به او گفت به بانگ خروس گوش کن ، مثل اینکه از ما می خواهد تا آن همه گفتگو ها و بحثهای لفظی را به عمل بدل سازیم . این دو جوان با این صحبت فورا لباس پوشیده و در باد شدید زمستانی به شمشیربازی مشغول شدند . از آن به بعد هر روز صبح با اولین بانگ خروس" زوتی" از خواب بیدار می شد و به تمرین با شمشیر می پرداخت تا بدن خود را آبدیده سازد و مهارت جنگی اش را بالا برد .

    سال 311میلادی ،ارتش اقلیت ملی شمالی شهر " لو یان " را به تصرف در آوردو " زوتی " مجبورشد با چند صد خانوار هم فامیلها و هم ولایتیهایی به جنوب مهاجرت نماید. در حین حرکت بدفعات تهاجمات دشمن را زیر کانه دفع کرد. وی همچنین ضمن متحد ساختن نیروهای داوطلب مقاومت علیه تجاوز اقلیت های ملی به سربازگیری و تهیه سلاح پر داخت و بزودی یک نیروی مسلح چند ده هزار نفری به وجود آورد . این دسته از نیروی مسلح تحت رهبری وی که صاحب استادی و مهارت عالی جنگی شده بودند ، بارها بر دشمن غلبه کرده ومساحت وسیع سرزمین از دست رفته را دو باره بدست آورد و عاقبت اقلیت ملی متجاوز از نواحی مرکزی " خان " نشین بیرون رانده شدند .
    حتی امروزه نیز حکایت زوتی در زبان مردم رایج است و در تعداد زیادی از محلهای استان "خه نن" عبادتگاه وی دیده می شود .




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  2. #2
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    داستان تحصیل یک سیاستمدار و ادیب معروف سلسله سونگ چین


    " فان جون یان " یکی از سیاستمداران و ادیبان برجسته و ممتاز در تاریخ چین بود . وی نه تنها در زمینه سیاسی خدماتی بسزایی انجام داد بلکه در زمینه نظامی نیز صاحب درایت و شایستگی فوق العاده ای بود .


    " فان " از سلسله "سون" در قرن 10بود . وی در سه سالگی پدر خود را از دست داد و در مضایق زیادی به سر می برد . وقتی که بیش از ده سال داشت در مکتب " این تیان فو" مشهور به تحصیل مشغول شد . زندگی بسیار سختی داشت و حتی به علت کمبود پول برای خرید آذوقه مجبور بود بسیاری روزها غدایی ساده بخورد .
    وی هر صبح آش درست می کرد و وقتی که آش آمده و سفت می شد ، آن را سه قسمت می کرد . پس سبزیجات شور را خرد می کرد و بر روی آن می ریخت و به وعده غذای روزانه اش را به این شکل تامین می کرد . روزی یکی از دوستانش به دیدنش آمد و متوجه مشکلات وی به ویژه در زمینه خوراک شد ، رحمش آمد . به وی پولی داد تا غذای بهتری بخورد اما با امتناع قاطع " فان " مواجه گشت .
    دوستش به ناچار روز دوم غذاهای بسیار لذیذ و خوشمزه را به وی هدیه داد و " فان " مجبور شد بپذیرد. چند روز دوستش باز به دیدنش آمد و مات و متحیر شد و دید غذاهایی که روزی پیش تقدیم وی کرده بود ، همگی فاسد شده اما " فان " دستی به آن نزده است .
    دوستش به خشم در آمد و گفت : واقعا خیلی منزه ملاحظات مادی هستی . هیچ غذایی را نمی پذیری . مرا بسیار ناراحت می کنی." "فان " لبخند زد و گفت : در این مورد تفاهم شده است . نه اینکه نمی خواهم این غذاها بخورم بلکه جرائت خوردنش را ندارم ، می ترسم که با خوردن این ماهیها و گوشت ها دیگر نتوانم آن آش و سبزیجات شور را بخورم . من قلبا نیکوخواهی تو را پذیرفته ام ، به هیچوجه خشمگین نشو. دوستش با شنیدن این حرفها بیش از پیش تحت تاثیر خصوصیات اخلاقی وی قرار گرفت .
    روزی از " فان " در مورد آرزوهایش در آینده سئوال کرد ، وی جواب داد : " آرزویم این است که یا یک پزشک خوب بشوم و یا یک نخست وزیر. چون پزشک خوب می تواند بیماران را مد وا کند و نخست وزیر خوب می تواند بطرز عالی کشور داری نماید . عاقبت " فان " نخست وزیر سلسله" سون" و یکی از سیاستمداران مشهور آن کشور گردید . نخست وزیر توسعه آموزش و پرورش و اصلاح دستگاه های بروکراتیک را چون مقتدر ساختن کشور تلقی کرد و در سراسر کشور باداپر کردن مدارس و تقویت نیروی معلمان به آماده سازی استعدادهای مورد نیاز گشور در رشته های گوناگون پر داخت و خود او نیز به مستعدان جوان کمک های زیادی کرد .
    " فان " در زمان فراغت از کار به خلق آثار ادبی مشغول شد و آثار عالی فراوانی به رشته تحریر در آورد . شایان یادآوری است که وی با آثار ادبی بی مضمون ولی با جمله پر دازیها خالفت ورزید و خواستار تلفیق ادبیات و جامعه جهت مساعدت به پیشرفت جامعه و انسان بود . این نظریه او بر پیشرفت ادبیات در زمانهای بعدی تاثیر عمیقی داشت .




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  3. #3
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    با بردباری و کوشش قطعه آهن تبدیل به سوزن می شود


    با بردباری و کوشش قطعه آهن تبدیل به سوسزن می شود مثل فوق این معنی را می رساند که با کوشش و تلاش حتماً می توان کامیاب شد.مثل به سرگذشت«لی بای»شاعر بزرگ دوران پرشکوه و پرعظمت سلسله«تان»(قرن هفتم میلادی)مربوط است.
    می گویند لی بای در دوران کودکی بسیار بازیگوش بود و در آموختن دروس ساعی نبود.به همین جهت پیشرفت چندانی نداشت.
    زمانی تصمیم گرفت برای درس خواندن مدتی در خانه اش بماند اما از اینکه نتوانست درسهای خود را از برکند،بیحوصله و بیقرار شد،کار را رها کرد و برای گردش و تفریح از خانه که در دهکده ای واقع بود بیرون آمد و در جاده باریک کوهستان به گردش پرداخت ناگهان نگاهش به پیرزنی در ساحل جوئی افتاد که قطعه آهنی را روی سنگی صاف مالش می داد.
    لی بای از کار پیرزن متعجب شد،یک قدم جلو آمد و پرسید:مادر جان!چه چیز را می سائی؟پیرزن همچنانکه مشغول سائیدن بود در جوابش گفت:می خواهم این تکه آهن را باسائیدن به سوزنی مبدل سازم.
    لی بای بیش از پیش متعجب شد و پرسید:چند وقت دیگراین قطعه آهن قطور با سائیده شدن به سوزن تبدیل می شود؟
    پیرزن لبخند زنان گفت:پسر جان!اگر من هر روز بدون وقفه به سائیدن ادامه دهم،قطعی است که روز به روز این قطعه آهن درست و خشن باریکتر می شود و سزانجام به شکل سوزن در خواهد آمد.
    لی بای از این پشتکار یکه خورد و احساس کرد از کلمات پیرزن حقیقت بسیار مهمی به گوش او فروشده است.برق آسا به خانه باز گشت کتابی را که از خواندن آن کسل و خسته شده بود برداشت و شروع به خواندن کرد و مطالب آن را با چندین بار خواندن از بر کرد و سرانجام موفق شد دروس خود را ابتدا قسمت و بعد از آغاز تا انجام از بر کند و سپس از راه مطالعه و آموختن و کوشش و دقت سرانجام لی بای دانشمند شد.
    امروزه مثل فوق کار برد فراوان دارد و از آن در تشویق و ترغیب افراد برای کامیاب شدن از راه آموزش سخت پشتکار و دقت استفاده می شود.
    نه تنها پیزی یاد نگرفت بلکه آنچه را هم می دانست از یاد برد در زمانهای قدیم مردم منطقه«هان دان»در کشور«جائو»به طرز خاصی راه می رفتند.
    طرز راه رفتن آنها بسیار زیبا بود،مانند مرغان سبکبال می خرامیدند و چنان بود که به هنگام حرکت می پنداشنی دستها و پاها در نوسانند و حرکات موزون دارند.خلاصه اینگونه راه رفتن باعث شهرت و محبوبیت ایشان در نقاط دور نزدیک شده بود.
    جوانی از مردم کشور«ین»که شنیده بود راه رفتن مردم«هان دان»بسیار جالب و زیبا ست بار رسفر بست و برای یادگرفتن آن طرز راه رفتن راهی آن سرزمین شد و چون آنجارسید بیدرنگ به ممارست و تمرین پرداخت،کنار خیابان و کوچه ایستاد و بادقت به راه رفتن مردم نگریست و کلیه حرکات آنها را به خاطر سپرد.پس از چند روز مشاهده دقیق شروع کرد مانند آنها راه رفتن.اما زود متوجه شد که او خوب متوجه طرز حرکات نشده است و ثانیاً دریافت که این مردم سالهاست با این طرز حرکت عادت کرده اند و برای ایشان امری طبیعی شده است و خود او هم سالها به طرز دیگری راه می رفته است و از یاد بردن عادت دیرینه کار آسانی نیست.لذا تصمیم گرفت اول راه رفتن سابق خود را فراموش کند و به طرز جدید حرکت نماید.
    این تصمیم را به موقع اجرا گذارد ولی راه رفتنش حالت مسخره ای پیدا کرد چه طرز گذشته را عمل نمی کرد و وسواس نمی گذاشت به طرز جدید خوب عمل کند،به عبارت دیگر راه رفتن مردم هان دان را نیاموخت،سهل است،راه رفتن خود را هم از یاد برد و مصداق مثل بالا شد.
    نظیر این مثل در زبان فارسی نیزهست و می گویند:
    کلاغ رفت راه رفتن کبک را بیاموزد راه رفتن خود را نیز فراموش کرد




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  4. #4
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    خواب نان که


    در زبان چینی ضرب المثل " خواب نان که " در توصیف رویا و یا خیال واهی تحقق ناپذیر به کار می رود . می گویند :
    مردی به نام " چون یو فون " معمولا به شراب خواری علاقه زیادی داشت . در حیاط منزلش یک درخت اقاقیای چینی بسیار بلند و تنومند با ریشه های عمیق و برگهای پر پشت قرار داشت .
    شب های تابستانی گرم در هوای مه آلود با وزش باد خنک اعضای خوانواده اش دوست داشتند که زیر این درخت شب را به روز برسانند . در روز تولد " چون " دوستان و خویشاوندان زیادی برای ادای تبریک به دیدنش آمدند . وی از فرط خوشحالی شراب زیادی نوشید و عصر هنگام از مستی به خواب رفت .
    در رویا " چون یو فون " از طرف دو پیک به درون یک درخت دعوت شد . در این غار درون درخت هوا صاف و افتابی بود و مناظر خاصی به چشم می خورد. به او گفتند که اینجا کشور " دای خوای" یعنی کشور اقاقیای بزرگ است . چندی نگذشت ، وی در امتخانات کشوری " دای خوای" مقام اول را به خود اختصاص داد . امپراطور این کشور با دیدن وی که خوش قیافه و پر استعداد به نظر می رسد،او را پسندید و پرنسس را به همسری وی در آورد .
    بعد از ازدواج " چون " برای تصدی به مقامی بالا به منطقه "نان که" فرستاده شد. وی در این مقام با پاکدامنی و درستکاری و جدیت در کار مورد تحسین و ستایش محلی ها واقع شد و در ضمن زندگی خوانوده اش بسیار خوش و سعادتمندان بود ، وی صاحب 7 فرزند هم گردید . 30سال به این منوال سپری گشت . ناگهان روزی کشور اقاقایای بزرگ مورد تجاوز سربازان کشور " سان لو" قرار گرفت . ژنرالهای این کشور در نبردها شکست می خوردند و دشمن به پایتخت نزدیک می گردد . همه مقام های دربار در یک جا حمع شده ولی ناچار و عاجز ماندند .
    در این هنگام نخست وزیر این کشور به یاد " چون یو فون " افتاد و وی را به امپراطور معرفی کرد . امپراطور فورا به " چون " دستور داد تا با نیروی برگزیده کشور به نبرد با دشمن برود . وی به دستور امپراطور وارد میدان پیکار شد اما به علت نادانی و بی اطلاعی در مورد تکنیک و تاکتیک جنگ ، به محض مواجه با دشمن نیروهایش تارومار شده و تعداد زیادی از سربازان جان سپردند و خودش نیز نزدیک بود اسیر شود .
    امپراطور مایوس گردید و وی را از مقام معزول کرد . " چون " به زادگاه باز گردید و از خشم وشرمندگی در برابر این همه بدنامیها و ناکامیها فریادی زد و از خواب بیدار شد . وی طبق رویای خود به جستجوی کشور اقاقیای بزرگ مبادرت ورزید و عاقبت معلوم شد که این کشور همان غار مورچه ها ی زیر درخت اقاقیای بزرگ بوده است و انبوهی مورچه ها در آنجا دیده می شدند .
    رویای "نان که "به قول چینی ها به این معناست که زندگی انسان مانند رویا ست وثروتمندی و مقامهای بالا تخیلی بود و وهمی بیش نیست .




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  5. #5
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    جستجوی شمشیر در زیر قایق


    در زمان قدیم مردی سوار قایق شد تا از رودخانه ای بگذرد.وی همچنانکه در داخل قایق مشغول تماشای رودخانه بود ناگهان شمشیرش به داخل آب افتاد.به صدای افتادن شمشیر عده ای که در قایق بودند متوجه مرد شدند و دیدند که وی بلافاصله خم شد و با کارد در روی بدنه قایق علامتی گذاشت.این کاروی باعث براگیخته شدن تعجب دیگران گشت،لذا از او پرسیدند که منظورت از این کار چیست؟مرد پاسخ داد:شمشیر من اینجا داخل آب افتاد،من هم این علامت را روی قایق گذاشتم تا وقتیکه قایق ایستاد،بتوانم شمشیرم را پیدا کنم.
    مسافران قایق باشیندن این حرف به خنده افتادند و یکی از میان آنان به آن مرد گفت: شمشیر تو در میان رودخانه افتاده ست و قایق در حال حرکت است،شمشیر تو که نمی تواند در زیر آب به دنبال قایق حرکت کند و از آن دور نیفتد،تو با این علامتی که روی قایق گذاشتی نمی توانی شمشیرت را پیدا کنی .
    اما مرد حرف او را قبول نکرد و وقتی قایق به دنبال رسید او از همان محل علامتگذاری شده خود را به داخل آب انداخت تا شمشیرش را پیدا کند وطبیعی بود که با وجود ساعتها جستجو نتواند شمشیر خود را بیابد.
    بسیار خطر ناک است
    در دوره بهار و پائیز(770 تا 476 قبل از میلاد)فرمانروای مملکت چین می خواست برای خود بنائی نه طبقه بسازد.بسیاری از مردم را برای این کار به بیگار گرفت و چون دامنه ساختمان بسیار وسیع بود با اینکه سه سال در آن کار شد به اتمام نرسید.دارائی و اندوخته خزانه نه کشید و مردم گرسنه ماندند و کار نیمه تمام ماند.امپراطور برای اینکه کسی اعتراض نکند فرمانی صادر کرد و ضمن آن گفت اگر کسی جرات کند کارساختمان را نا درست بگوید اعدامش خواهد کرد.
    مردم با آنکه همه می دانستند ادامه کار ساختمان وضع کشور را روز به روز و خیمتر می سازد،از ترس همچ نگفتند،تا اینکه یکی از وزرا که مردی عاقل بود و جرات داشت نامه ای به امپراطور نوشت و اجازه شرفیابی خواست. امپراطور که منظورش را فهمیده بود دستور داد تیر و کمات وشمشیر حاضر کردند و سپس او را احضار کرد.
    وزیر وارد دربار شد چون امپراطور را با چهره بر افراخته دید بانرمی اظهار کرد:در باره کارهای دولتی و درباری نمی خواهد چیزی بگوید،فقط آمده است به امپراطور نوعی بازی را نشان بدهد.امپراطور پرسید چه نوع بازی است؟وی گفت:من می توانم نه تخم مرغ را یکی روی دیگری بگذام.امپراطور خنده ای کرد و گفت:من در تمام عمرم چنین بازیی را ندیده ام،خوب نشان بدهید.
    وزیر شروع کرد تخم مرغی را روی تخم مرغ دیگر گذاردن،اما هربار که یکی را بالای دیگری می نهاده تخم مرغ قبلی می افتاد امپراطور که در کنار او با ذوق و شوق ناظر بازی بود و می خندید همینکه وزیر خواست تخم مرغ دیگری را روی تخم مرغ قبلی تگذارد گفت:دیگر نگذارید،خطر ناک است.وزیر از فرصت استفاده کرد و گفت:اعلی حضرتا!کار خطر ناکتر از این هم هست.سخن آمیخته به لحن سرزنش او امپراطور را متنبه کرد و فهمید که در ساختن عمارت نه طبقه اشتباه کرده است.دستورداد از آن دست بردارند.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  6. #6
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    گاه بلا به سعادت می انجامد

    cri
    حدود دو قرن پیش از میلاد پیرمردی در ناحیه شمال چین زندگی می کرد.یک روز اسب این پیرمرد گم شد.
    همسایگان از شنیدن خبر گم شده اسب او تاسف خوردند و برای ابراز همدردی به منزل وی رفتند،ولی پیرمرد بی آنکه کمترین اثر اندوه و غمی در چهره اش نمایان باشد گفت:مهم نیست که اسب من گم شده است.شاید این خود حکمتی داشته باشد.
    همسایه ها از سخنان پیرمرد سخت تعجب بکردند و بازگشتند. پس از گذشت چند ماه اسب گم شده به همراه چند اسب دیگر باز گشت.همسایه ها این خبر را که شیدند با خوشحالی به منزل پیرمرد رفتند و تبریک گفتند،ولی پیرمرد انگارنه انگار که اتفاقی افتاده است با خونسری گفت:این کجایش جای خوشحالی دارد که من بی رنج و زحمت به آسانی و مجانی چند است به دست بیاورم،شاید این خودش موجب بدبختی برای من بشود.
    پیرمرد تنها یک پسر داشت که علاقه زیاد به اسب سواری داشت.روزی هنگام سواری آن پسر از اسب افتاد و استخوان پایش شکست.همسایه ها به سراغ پیرمرد رفتند که او را تسلی دهند ولی پیر مرد بدون هیچگونه احساس ناراحتی گفت:استخوان پای شکست که شکست معلوم نیست که این خود بعدها به نفع ما تمام نشود.
    همسایگان که باشگفتی سخنان پیرمرد را استماع کردند این بار هم نتوانستند در یابند که او درست می گوید یانه. یک سال بعد در آن منطقه جنگی اتفاق افتاد که اکثر جوانان به میدان جنگ رفتند و بیشتر آنها کشته شدند،ولی پسر پیرمرد به علت لنگ بودن پابه جنگ نرفت و زنده ماند و آنوقت بود که همسایگان به عمق گفته های پیرمرد رسیدند.
    مثل فوق که ناشی از این داستان است در مورد توصیه به تحمل نا ملائم و پرهیز از مغرور نشدن به سعادت و خوشی ناگهانی به کار می رود وقسمت اول آن یاد آور مثل معروف«پایان شب سیه سپید است»فارسی می باشد.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  7. #7
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    با بالش به ثریا رفتن
    cri
    با بالش به ثریا رفتن
    در میان داستانهای عهد سلسله تانگ به داستان جوانی بر می خوریم فقیر و تهیدست به نام«لوشنگ».لو شنگ روزی راهی پایتخت شد تا بخت خود را با شرکت در امتحانات دولتی بیازماید.پس از رسیدن به آنجادر مسافرخانه ای اقامت گزید و بیدرنگ به تکاپو و تلاش افتاد اما راه به جایی نبرد.به مسافرخانه بر گشت آنجا با یک روحانی دائوئی آشنا شد و زندگانی سخت خود را برای او شرح داد و از بخت بد خود شکایتها کرد،آنگاه از شدت اندوه قرار از دست داد و بنا کرد گریه کردن.روحانی مهربان با دقت به سخنان لوشنگ گوش داد آنگاه بالش آبی ریگی را که ساخت یکی از شهرهای چین بود و نقش سمندر داشت به لوشنگ داد و گفت:این بالش را زیر سرت بگذار و به خواب،مطمئن باش که بالش حتماً خواهد توانست ترا راضی کند.
    در مسافر خانه های آن روز گار برای مسافران نوعی غذا درست می کردند به نام ارزن.لوشنگ وقتی سخنان مرد روحانی را شنید منتظر آماده شدن غذا نشد،بالش را از پیر روحانی گرفت و زیر سرنهاد و خوابید،هنوز لحظاتی از گذاشتن پلکها روی هم نگذشته بود که به خواب عمیقی فرو رفت.در خواب دید قصری مجلل دارد و همسری زیبا در کنار اوست و مقامی شامخ در دستگاه دولت یافته است.حتی در جنگ خدماتی به کشور کرده است و بدان مناسبت به مقام صدارت ارتقا جسته و فرزندانش هم مثل خودش شهرتی بسزا یافته اند.غرق در این عوالم بخش بود که گرسنگی او را از آن خواب شیرین بیدار کرد.اما همینکه چشم باز کرد دریافت همه آنچه دیده در خواب و نقشی بر آب بوده است و او هنوز همان لوشنگ فقیر است و همان لباس کهنه را برتن دارد و روحانی پیردور از نشسته و خوراک ارزن هم هنوز پخته نشده است.
    مثل«با بالش به ثریا رفتن»از این داستان ناشی شده است و اکنون در زبان چینی به طنز و کنایه در مورد آن دسته از آرزوها که فقط در خوابهای شیرین و خیالهای دور و دراز می توان به آنها رسید به کار می رود.
    چیزی که پایه و اساس ندارد بی ارزش و ناپایدار است
    «زین جوی گون»امپراطور کشور«رین»به یاری کشور«چین»برتخت سلطنت دست یافت و به مقام امپراطوری رسید.او قبلاً موافقت کرده و سوگند خورده بود که بعد از رسیدن به قدرت پنج شهر را به عنوان جبران خسارت و تشکر از کمکهای مادی و معنوی به کشور«چین»هدیه کند،ولی بعد از به دست گرفتن قدرت به سوگند و قول خود پشت پا زد و آن را عملی نساخت.
    اتفاقاً سالی کشور«زین»گرفتار خشکسالی و گرسنگی شد،ناگزیر از کشور«چین»در خواست کمک کرد.کشور«چین»بی آنکه متذکر آن پیمان و سوگند شکنی امپراطور کشور«زین»شود به آن کشور مدد رسانید.
    سال دیگر کشور«چین»با مصائب سخت طبیعی روبه رو شد و از کشور«زین»تقاضای کمک نمود.ولی امپراطور کشور«زین»حاضر نشد به آن کشور یاری و مدد برساند.یکی از وزیران دربار کشور«زین»به نام«چینگ جن»در مقام پند و اندرز به امپراطور«زین»گفت:کشور چین تا به حال چند باربه ما کمک کرده است،حال اگر ما به کمک آنها نشتابیم از فضیلت اخلاقی و جوانمردی به دور مانده ایم.
    «گئو شه»وزیر دیگر دربار زین که با نظر چینگ جن موافق نبود به امپراطور زین جوی گون گفت:رابطه دو کشور زین و چین به قطعه پوستی پوشیده از مو می ماند.وفا نکردن به وعده اول،یعنی ندان پنج شهر به آنها تا آن حد روابط دو کشور را تیره ساخته است که اگر به مقدار کافی خوار بار در اختیار آنها بگذاریم،باز رفع تیرگی و کدورت سابق را نخواهد کرد،پس این کمک ویاری مثل آن می شود که پوست زیر مورا از میان ببریم،در آن حال موهای روی پوست به کجا می توانند متکی بمانند.چینگ جن از شنیدن این سخن سخت خشمگین شد و گفت:وفانکردن به عهد و یاری نرساندن به کشور همسایه فقط می تواند بعدها برای کشور مامصیبت به بار آورد و بس . چیزی که پایه و اساس ندارد بی ارزش و ناپدیدار است.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  8. #8
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    کسیکه سوار ببراست به آسانی نمی تواند پائین بیاید


    کسیکه سوار ببراست به آسانی نمی تواند پائین بیاید
    در سلطنت امپراطور«چین دی»از سلسله«زین شرقی»وزیری به نام«ون چیائو» به قصد سرکوب کردن مخالفین و متجاوزین،سپاهی منظم و مجهز آراست و عازم میدان جنگ شد.در طول جنگ چندین بخش از سپاه او یکی پس از دیگری شکست خوردند و آزوقه قشون هم رو به اتمام نهاد.
    در آن وضع سخت و حساس«تائو کن»که فرماندهی سپاه را به عهده داشت از شدت ناراحتی قرار خود را از دست داد و با حالتی که حاکی از خشم بود به ون چیائو گفت:تو وقتی ما را برای جنگ بسیج می کردی ادعا کردی همه کارها را بطور صحیح و کامل ترتیب داده ای ،در حالیکه هنوز جنگ برپاست اما آزوقه سپاه تمام شده است اگر مشکل آزوقه را حل نکنی من ناگزیر به سربازان دستور عقب نشنی می دهم.
    ون چیائو در پاسخ تائوکن گفت:در هر جنگی همیشه پیروزی هر سپاه در درجه اول مرهون اتحاد و همبستگی آنان بوده است،ما با اینکه در وضع سخت و دشوار قرار داریم زمانیست که باید برای میهن خود خدمتی انجام دهیم،وضع کنونی ما درست همانند وضع کسی است که برپشت حیوان و حشی سوار شده است.اگر حیوان را بکشد چگونه می تواند در نیمه راه از آن پائین بیاید،ما باید با شجاعت و اراده قوی به پیش برویم.نصیحت ون چیائو در فرمانده سپاه اثر کرد،با شکیبائی و دلیری پای فشردند و سرانجام پیروز گشتند.
    کار برد مثل فوق که از این داستان ناشی شده است امروزه در موردی است که کاری تاحدی پیشرفت کرده باشد و متوقف ساختن آن عملی وصلاح نباشد.
    گفتار با کردار که یکی شد ثبات به وجود می آید
    در زمانهای قدیم در یکی از ایالات چین مصمم شدند بعضی از قوانین را عوض کنند،اما پس از شروع به تعویض،«شان یان»فرماندار شهر،ترسید که مبادا آن تصمیم مورد قبول و پذیرش مردم قرار نگیرد،لذا در کنار دروازه جنوبی شهر قطعه چوبی قطور و بسیار بلند قرار داد و اعلامیه ای هم به دیوارهای شهر چسباند مضمون که هر کس بتواند آن چوب را از دروازه جنوبی به دروازه شمالی ابتقال بدهد فوراً ده سکه نقره به او داده خواهد شد.
    مردم از این آگهی بسیارمتعجب شدند و بسیاری باور نکردند که حکومت به گفته خود عمل کند،لذا کسی برای جابه جا کردن چوب اقدامی نکرد.شان یان پنج برابر کردن تعداد سکه ها،اعلامیه را به این صورت اصلاح کرد:هر کس این چوب را به دروازه شمالی انتقال دهد فوراً پنجاه سکه نقره به او داده خواهد شد.این بار مردی به عنوان امتحان چوب را از دروازه جنوبی به درواره شمالی انتقال داد.شان یان هم بیدرنگ به وعده خود عمل کرد و پنجاه سکه نقره به وی داد.بدین ترتیب مردم معتقد شدند و باور کردند که حکومت به حرفی که می زند یا به قانونی که وضع می کند اهمیت می دهد و به آن توجه دارد و ایالت چین با این روش قوانین خود را اصلاح کرد و سریعاً به پیشرفتهائی نایل آمد و انتظام و قوی شد.
    مثل فوق که ناشی از این داستان است چند گونه کار برد دارد بخصوص هنگامیکه بخواهند به عملی شدن حرفی اطمینانه دهند آن را به کار می برند.

    __________________




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  9. #9
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    گاه بلا به سعادت می انجامد

    گاه بلا به سعادت می انجامد
    حدود دو قرن پیش از میلاد پیرمردی در ناحیه شمال چین زندگی می کرد.یک روز اسب این پیرمرد گم شد.همسایگان از شنیدن خبر گم شده اسب او تاسف خوردند و برای ابراز همدردی به منزل وی رفتند،ولی پیرمرد بی آنکه کمترین اثر اندوه و غمی در چهره اش نمایان باشد گفت:مهم نیست که اسب من گم شده است.شاید این خود حکمتی داشته باشد.همسایه ها از سخنان پیرمرد سخت تعجب بکردند و بازگشتند.
    پس از گذشت چند ماه اسب گم شده به همراه چند اسب دیگر باز گشت.همسایه ها این خبر را که شیدند با خوشحالی به منزل پیرمرد رفتند و تبریک گفتند،ولی پیرمرد انگارنه
    انگار که اتفاقی افتاده است با خونسری گفت:این کجایش جای خوشحالی دارد که من بی رنج و زحمت به آسانی و مجانی چند است به دست بیاورم،شاید این خودش موجب بدبختی برای من بشود.
    پیرمرد تنها یک پسر داشت که علاقه زیاد به اسب سواری داشت.روزی هنگام سواری آن پسر از اسب افتاد و استخوان پایش شکست.همسایه ها به سراغ پیرمرد رفتند که او را تسلی دهند ولی پیر مرد بدون هیچگونه احساس ناراحتی گفت:استخوان پای شکست که شکست معلوم نیست که این خود بعدها به نفع ما تمام نشود.
    همسایگان که باشگفتی سخنان پیرمرد را استماع کردند این بار هم نتوانستند در یابند که او درست می گوید یانه.
    یک سال بعد در آن منطقه جنگی اتفاق افتاد که اکثر جوانان به میدان جنگ رفتند و بیشتر آنها کشته شدند،ولی پسر پیرمرد به علت لنگ بودن پابه جنگ نرفت و زنده ماند و آنوقت بود که همسایگان به عمق گفته های پیرمرد رسیدند.
    مثل فوق که ناشی از این داستان است در مورد توصیه به تحمل نا ملائم و پرهیز از مغرور نشدن به سعادت و خوشی ناگهانی به کار می رود وقسمت اول آن یاد آور مثل معروف«پایان شب سیه سپید است»فارسی می باشد.
    خریدن جعبه و پس دادن مروارید
    بازرگانی از کشور«چو» مرواریدی ارزنده داشت.برای فروش آن جعبه بسیار زیبا وظریفی از نوعی چوب مرغوب ساخت و روی آن را با کنده کاری آرایش داد و با مواد معطر خوشبوی کرد و به شکلی مشتری پسند در آورد.
    مروارید را داخل جعبه قرار داد و به معرض تماشای خریداران گذاشت.بازرگانی از کشور«جنگجو»جعبه و مروارید را دید و فریفته آن شد و به قیمت گرانی آن را خریداری کرد.اما جعبه بیش از مروارید نظر او را جلب کرده بود،از قیمت واقعی مروارید هم خبر نداشت گمان کرد که مروارید ارزش جعبه را پائیز آورده است،بنابراین مروارید و جعبه را پیش فروشنده برگرداند و با ناراحتی اظهار داشت:من فقط جعبه را می خواهم،محتوای آن را به شما پس می دهم.فروشنده که بسیار زیرنک بود به نادانی او پی برد و در حالیکه می خندید گفت:من از دیگری هر گزقبول نمی کردم اما چون شما مشتری خوبی هستید نا چارم مروارید را پس بگیرم و جعبه را به همان قیمت که پرداخت کرده اید حساب کنم.و مرد با خوشحالی مروارید را به او داد و جعبه خالی را با خود برد.
    مثل فوق که از این داستان ناشی شده است نشانه انتخاب غلط و توجه به ظاهر اشیا است و غافل ماندن از فوائد و ارزشهای باطنی و در مورد اشخاصی که فاقد دید وسیع و بینش صحیح هستند به کار می رود.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  10. #10
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    همبستگی،تیرومندی و قدرت می آورد


    در چین قدیم پیرمردی بود که پنج پسر داشت.روزی از روزها پنج پسر را گرد خود جمع کرد و به هر یک یک چوبه تیر داد تا آن را بشکنند.کار آسانی بود،هر کدام بدون زحمت تیر خود را شکستند.سپس به هر کدام یم دسته تیر داد تا بشکنند.این بار آسان نبود هر یک از پسران کوشیدند،اما هیچکدام موفق نشدند تیرها را بشکنند.
    پیرمرد در آن هنگام به ایشان گفت:شما پیج برادر همانند این دسته تیر هستید، چنانچه جدا گانه عمل کنید همچون آن یک تیربه آسانی شکسته می شوید، و اگر متحد شوید و با هم از در اتحاد و دوستی در آیید هیچ کس نخواهد توانست شما را در هم بشکند.من بزودی می میرم،شما باید نصیحت مرا به خاطر بسپارید و بدان عمل کنید و بدانید که همبستگی،نیرو و قدرت می آورد.
    مثل فوق که از این داستان ناشی است در مورد اتحاد واتفاق به کار می رود و عیناً درادب فارسی و نیز در ادبیات عرب آمده است و نشان می دهد که سابقه دیرینه و گسترده ای دارد.
    گاه بلا به سعادت می انجامد
    حدود دو قرن پیش از میلاد پیرمردی در ناحیه شمال چین زندگی می کرد.یک روز اسب این پیرمرد گم شد.همسایگان از شنیدن خبر گم شده اسب او تاسف خوردند و برای ابراز همدردی به منزل وی رفتند،ولی پیرمرد بی آنکه کمترین اثر اندوه و غمی در چهره اش نمایان باشد گفت:مهم نیست که اسب من گم شده است.شاید این خود حکمتی داشته باشد.همسایه ها از سخنان پیرمرد سخت تعجب بکردند و بازگشتند.
    پس از گذشت چند ماه اسب گم شده به همراه چند اسب دیگر باز گشت.همسایه ها این خبر را که شیدند با خوشحالی به منزل پیرمرد رفتند و تبریک گفتند،ولی پیرمرد انگارنه
    انگار که اتفاقی افتاده است با خونسری گفت:این کجایش جای خوشحالی دارد که من بی رنج و زحمت به آسانی و مجانی چند است به دست بیاورم،شاید این خودش موجب بدبختی برای من بشود.
    پیرمرد تنها یک پسر داشت که علاقه زیاد به اسب سواری داشت.روزی هنگام سواری آن پسر از اسب افتاد و استخوان پایش شکست.همسایه ها به سراغ پیرمرد رفتند که او را تسلی دهند ولی پیر مرد بدون هیچگونه احساس ناراحتی گفت:استخوان پای شکست که شکست معلوم نیست که این خود بعدها به نفع ما تمام نشود.
    همسایگان که باشگفتی سخنان پیرمرد را استماع کردند این بار هم نتوانستند در یابند که او درست می گوید یانه.
    یک سال بعد در آن منطقه جنگی اتفاق افتاد که اکثر جوانان به میدان جنگ رفتند و بیشتر آنها کشته شدند،ولی پسر پیرمرد به علت لنگ بودن پابه جنگ نرفت و زنده ماند و آنوقت بود که همسایگان به عمق گفته های پیرمرد رسیدند.
    مثل فوق که ناشی از این داستان است در مورد توصیه به تحمل نا ملائم و پرهیز از مغرور نشدن به سعادت و خوشی ناگهانی به کار می رود وقسمت اول آن یاد آور مثل معروف«پایان شب سیه سپید است»فارسی می باشد.




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •