بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 6 از 9 اولیناولین ... 45678 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 از مجموع 84

موضوع: دیوان اشعار محتشم کاشانی

Hybrid View

  1. #1
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دلم آزاد از دامش نمی‌گردد چه دامست این

    دلم آزاد از دامش نمی‌گردد چه دامست این زبانم کوته از نامش نمی‌گردد چه نام است این
    گر آید روز روشن ور رود دور از رخ و زلفش نه من یابم که صبح است آن نه دل داند که شامست این
    به کامم روز و شب در عاشقی اما به کام که به کام آن که جان می‌یابد از مرگم چه کام است این
    تو گرم عیش با غیر و مرا هر لحظه در خاطر که می‌سوزد دلت بر من چه سوداهای خام است این
    یکی را ساختی محرم یکی را کشتی از حرمان فراموش کار من بنگر کدامست آن کدامست این
    بخور خونم چو آب و غیر، گر آبت دهد مستان که پیش نیک و بددانان حلالست آن حرامست این
    ز حالات دگرگون محتشم می‌ریزد از کلکت گهی آب و گهی آتش چه ترتیب کلامست این
    چه گویم نطقم آن قدرت ندارد که اینجا کلک خود در جنبش آرد
    کند آغاز ناخوش داستانی برد خوشحالی از طبع جهانی
    یزک سپاه هجران که نمود پیشدستی عجب ارنگون نسازد علم سپاه هستی
    ز می فراق بوئی شده آفت حضورم چه حضور ماند آن دم که رسد زمان مستی
    عجب است اگر نمیرم که چو شمع در گدازم ز بلند شعله وصلی که نهاده روبه پستی
    چه کنی امیدوارم به بقای صحبت ای گل تو که پای بر صراحی زدی و قدح شکستی
    چه دهی تسلی من به بشارت توقف تو که محمل عزیمت ز جفا به ناقه بستی
    بجز این که نقد دین را همه صرف کردم آخر تو ببین چه صرف کردم من ازین صنم‌پرستی
    به دو روزه وصلی باقی چه امید محتشم را که بریده بیم هجرش رگ جان به پیش‌دستی

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  2. #2
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    داردم در زیر تیغ امروز جلاد فراق

    داردم در زیر تیغ امروز جلاد فراق تا چه آید بر سرم فردا زبیداد فراق
    بود بنیاد طلسم جسم من قائم به وصل ریخت ذرات وجودم را ز هم باد فراق
    من که بودم مرغ باغ وصل حالم چون بود با دل پرآرزو در دام صیاد فراق
    وصل خود موکب روان کرد ای رفیقان کو دگر دادرس شاهی که پیش او برم داد فراق
    داشتم در زیر بار عشق کاری ناتمام چرخ گردون را تمام اما بامداد فراق
    خانه تن شد خراب از سستی بنیاد وصل وای گر جان یابد استحکام بنیاد فراق
    محتشم دل بر هلاکت نه که صد ره خوش‌تر است وحدت آباد فنا از وحشت آباد فراق

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  3. #3
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ساربانا پرشتابان بار ازین منزل مبند

    ساربانا پرشتابان بار ازین منزل مبند بس خرابم من یک امروز دگر محمل مبند
    حالیا از چشم طوفان خیز من ره دجله است یک دو روز دیگری این رخت ازین ساحل مبند
    غافلی کز من به رویت مانده باقی یک نگاه در محلی این چنین چشم از من غافل مبند
    نیست حد آدمی کز تن برد جان در وداع روح انسان پیکری تهمت بر آب و گل مبند
    یار چون شد عمر در تعجیل بهتر ای طبیب رو ببند حیله پای عمر مستعجل مبند
    داروی منعم مکش در چشم گریان ای رفیق راه بر سیلی چنین پر زور بی‌حاصل مبند
    دل به خوبان بستن ای دل حاصل دیوانگی‌ست محتشم گر عاقلی دیگر به ایشان دل مبند

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  4. #4
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    مهی برفت ازین شهر و شور شهر دگر شد

    مهی برفت ازین شهر و شور شهر دگر شد که از غروب و طلوعش دو شهر زیر و زبر شد
    ازین دیار سفر کرد و کشت اهل وفا را در آن دیار ستاد و بلای اهل نظر شد
    ز سیل فرقتش این بوم جای سیل شد ارچه ز برق طلعتش آن خطه هم محل خطر شد
    ز بلده‌ی که عنان تافت غصه تاخت به آنجا به کشوری که وطن ساخت عاقبت به سفر شد
    درخت عشق درین شهر شد نهال خزان بین نهال فتنه در آن ملک نخل تازه ثمر شد
    در این دو مملکت از پرتو خروج و ظهورش بلیه‌ی تیغ دودم گشت و فتنه‌ی تیر دوسر شد
    چو بر رکاب نهاد آن سوار پای غریمت ز شهر بند سکون محتشم دو اسبه بدر شد

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  5. #5
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شدم از گریه نابینا چراغ دیده‌ی من کو

    شدم از گریه نابینا چراغ دیده‌ی من کو سیه گزدید بزمم شمع مجلس دیده‌ی من کو
    عنان بخت هر بی دل که بینی دلبری دارد نگهدار عنان بخت بر گردیده‌ی من کو
    به میزان نظر طور بتان را جمله سنجیدم ندیدم یک کران تمکین بت سنجیده‌ی من کو
    بود دامن به دست صد خس این گلهای رعنا را گل یکرنگ دامن از خسان برچیده‌ی من کو
    چو مجنونی ببینی در بیابانها بپرس ای مه که مجنون بیابان گرد محنت دیده‌ی من کو
    چو ناوک خورده صیدی را تنی بسمل بگو با خود که صید زخمی در خاک و خون غلطیده‌ی من کو
    ز اشک محتشم افتاد شور اندر جهان بی تو تو خود هرگز نگفتی عاشق شوریده‌ی من کو

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  6. #6
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    آن که شد تا حشر لازم صبر در هجران او

    آن که شد تا حشر لازم صبر در هجران او مرگ بر من کرد آسان درد بی درمان او
    من که بی او زنده تا یک روز دیگر نیستم چون نباشم تا ابد در دوزخ حرمان او
    دارم اندر پیش از دوری ره مشکل که هست در عدم ماوا گرفتن منزل آسان او
    من گریبان چاکم از یکروزه هجران وای اگر تا ابد کوته بماند دستم از دامان او
    روشن از سوز وداعم شد که می‌ماند به دل تا قیامت آرزوی قامت فتان او
    کاش بردی همره خویشم که گردانیدمی در بلاهای سفر خود را بلاگردان او
    جان بزور صبر می‌برد از فراقش محتشم یاد خلق و خوی آن مه شد بلای جان او

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  7. #7
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    غزلیات

    ای گوهر نام تو تاج سر دیوان‌ها

    ای گوهر نام تو تاج سر دیوان‌ها ذکر تو به صد عنوان آرایش عنوان‌ها
    در ورطه‌ی کفر افتد انس و ملک ار نبود از حفظ تو تعویضی در گردن ایمانها
    ای کعبه‌ی مشتاقان دریاب که بر ناید مقصود من گم ره از طی بیابان‌ها
    جان رخش طرب تازد چون ولوله اندازد غارت گر عشق تو رد قافله‌ی جان‌ها
    شد در ره او جسمم با آن که ز خوبان بود این کشتی بی‌لنگر پرورده‌ی طوفان‌ها
    آن ابر کرم کز فیض مشتاق خطا شوئیست حاشا که بود در هم ز آلایش دامان‌ها
    چون محتشم از دردش می‌کاهم و می‌خواهم رنجوری خود در خود مهجوری درمان‌ها



    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  8. #8
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را

    حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را سلسله بگسلم ز پا عقل گریزپای را
    کو دلی و دلیرئی کز پی رونق جنون شحنه‌ی ملک دل کنم عشق ستیزه رای را
    کو جگری و جراتی کز پی شور دل دگر باعث فتنه‌ای کنم دیده‌ی فتنه زای را
    کوتهی و تهوری تا شده همنشین غیر سیر کنم ز صحبت آن هم دم دل‌ربای را
    در المم ز بی‌غمی کو گل تازه‌ای کزو لاله‌ی داغ دل کنم داغ الم زدایرا
    تلخی عشق چون دگر پیش دلم نموده خوش باز بوی چشمانم این زهر شکر نمای را
    دیده به ترک عافیت بر رخ ترکی افکنم در ستمش سزا دهم جان ستم سزای را
    از دل خویش بوی این می‌شنوم که دلبری دام رهم کند دگر جعد عبیر سای را
    مفتی عشقم اردهد رخصت سجده‌ی بتی شکرکنان زبان زبان سجده کنم خدای را
    صبر نماند وقت کز همه کس برآورد گریه‌های های من ناله‌ی وای وای را
    باز فتاده در جهان شور که کرده محتشم بلبل باغ عاشقی طبع غزل سرای را

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  9. #9
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هرزه نقاب رخ مکن طره‌ی نیم تاب را

    هرزه نقاب رخ مکن طره‌ی نیم تاب را زاغ چسان نهان کند بیضه‌ی آفتاب را
    وصل تو چون نمی‌دهد در ره عشق کام کس چند به چشم تشنگان جلوه دهد سراب را
    کام که بوده در پیت گرم که می‌نمایدم حسن فزاست از رخت صورت اضطراب را
    با دگران چها کند عشق که در مشارکت رشک دهد ز کوه کن خسرو کامیاب را
    عشق ز سینه چون کند تندی آه را بدر حسن به جنبش آورد سلسله‌ی عتاب را
    سحر رود به گرد اگر بند کند فسون‌گری در قفس دو چشم من مرغ غریب خواب را
    غیر گیاه حسرت از خاک عجب که سرزند دجله‌ی چشم من اگر آب دهد سحاب را
    ناز نگر که پای او تا به رکاب می‌رسد دست ز کار می‌رود حلقه کش رکاب را
    ناصح ما نمی‌کند منع خود زا رخش بلی دور به خود نمی‌رسد ساقی این شراب را
    طرح سفر دگر کند آن مه و وقت شد که من شب همه شب رقم زنم نامه‌ی بی‌جواب را
    محتشم شکسته دل تا به تو شوخ بسته دل داده به دست ظالمی مملکت خراب را

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  10. #10
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ای نگهت تیغ تیز غمزه‌ی غماز را

    ای نگهت تیغ تیز غمزه‌ی غماز را پشت به چشم تو گرم قافله‌ی ناز را
    روز جزا تا رود شور قیامت به عرش رخصت یک عشوه ده چشم فسون ساز را
    نرگس مردم کشت ننگرد از گوشه‌ای تا نستاند به ناز جان نظر باز را
    شعله‌ی بازار قتل پست شود گر کنی نایب ترکان چشم صد قدر انداز را
    حسن تو در گل نهاد پای ملک بر فلک بس که نهادی بلند پایه‌ی اعجاز را
    چشم سخنگوی کرد کار زبان چون رقیب منع نمود از سخن آن بت طناز را
    دید که خاصان تمام آفت جان منند داد به پیک نظر قاصدی راز را
    یافت پس از صد نگه مطلب مخصوص خویش دیده که جوینده بود عشوه‌ی ممتاز را
    تیز نگاهی به بزم پرده برافکند و کرد پرده در محتشم نرگس غماز را

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




صفحه 6 از 9 اولیناولین ... 45678 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •