بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 5 از 9 اولیناولین ... 34567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 از مجموع 84

موضوع: دیوان اشعار محتشم کاشانی

  1. #41
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بیرون شدم از بزمت ای شمع صراحی گردنان

    بیرون شدم از بزمت ای شمع صراحی گردنان هم دشمنی کردم به خود هم دوستی با دشمنان
    دامن‌فشان رفتم برون زین انجمن وز غافلی نقد وصالت ریختم در دامن تر دامنان
    چون رفتم از مجلس برون غافل ز ارباب غرض کارم به یکدم ساختند آن فتنه در بزم افکنان
    از نیم شب برگشتنم یاران به طعن و سرزنش ز انگیز آن ابرو کمان بر جان من ناوک زنان
    من سر به جیب انفعال استاده تا بر جرم من دامان عفوی پوشد آن سرخیل گل پیراهنان
    از بهر عذر سهو خود هرچند کردم سجدها چون بت نجنبانید لب آن زبده سیمین تنان
    لازم شد اکنون محتشم کری کنون شمشیر هم تا من به زنهار ایستم بر دست این در گرد نان

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  2. #42
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    دلم که بی‌تو لگدکوب محنت و الم است

    دلم که بی‌تو لگدکوب محنت و الم است خمیرمایه‌ی چندین هزار درد و غم است
    نمونه‌ایست دل من ز گرگ یوسف گیر که در نهایت حرمان به وصل متهم است
    من آن نیم که نهم پا ز حد برون ورنه میانه‌ی من و سر حد وصل یک قدم است
    علامت شه حسن است قد و کاکل او که بر سر سپه فتنه بهترین علم است
    نظیر لعل تو بسیار هست غایتش آن که در خزانه‌ی سلطان خطه عدم است
    دمی کشی به عتابم دمی به لطف خطاست چه قاتلی تو که تیغ ستیزه‌ات دو دم است
    تو شاه حسنی و بر درگهت به بانک بلند کسی که لاف گدائی زده‌ست محتشم است

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  3. #43
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هرگز از زلف کجت بی‌پیچ و تابی نیستم

    هرگز از زلف کجت بی‌پیچ و تابی نیستم صید این دامم از آن بی‌اضطرابی نیستم
    گرچه هستم در بهشت وصل ای حوری نژاد چون قرینم با رقیبان بی‌عذابی نیستم
    دی که بهر قتل می‌کردی شمار عاشقان من یقین کردم که پیشت در حسابی نیستم
    تا عتابت باشد از حلمم دل خوش که من مرغ آتشخواره‌ام قانع به آبی نیستم
    ز آب حلمت شعله‌ی عشقم به پستی مایل است عاشقم آخر سزاوار عتابی نیستم
    من که صد پیغام گستاخانه‌ات دادم هنوز در خور ارسال عاشق کش جوابی نیستم
    بزم آن مه محتشم مخصوص خاصان به که من کو چه گردی ابترم عالیجنابی نیستم

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  4. #44
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    یارب چه مهر خوبان حسن از جهان برافتد

    یارب چه مهر خوبان حسن از جهان برافتد گیرد بلا کناری عشق از میان برافتد
    دهر آتشی فروزد کابی بر آن توان زد داغ درون نماند سوز نهان برافتد
    عشق از تنزل حسن گردد به خاک یکسان نام و نشان عاشق زین خاکدان برافتد
    رخسار عافیت را کایام کرده پنهان باد امان بجنبد برقع از آن برافتد
    ابروی حسن کز ناز بستست بر فلک زه تابی خورد ز دوران زه زان کمان برافتد
    تخفیف یابد آزارد خلقی شود سبکبار از پشت صبر و طاقت بار گران برافتد
    از محتشم نجوئید تحسین حال خوبان هم نکته جو نماند هم نکته دان برافتد

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  5. #45
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    وصل چون شد عام از هجران بود ناخوشترک

    وصل چون شد عام از هجران بود ناخوشترک خاک هجران بر سر وصلی که باشد مشترک
    کی نشیند در زمان وصل بر خاطر غبار گر نه بیزد خاک شرکت بر سر عاشق فلک
    وصل نامخصوص یار آدم کش است ای همدمان خاصه یاری کش بود حسن پری خلق ملک
    یار را با غیر دیدن مرگ اهل غیرت است غیر بی‌غیرت درین معنی کسی را نیست شک
    هرکجا گرمست از تیغ دو کس بازار وصل می‌زنند آنجا حریفان نقد غیرت بر محک
    عاشقی ریش است و وصل دلبران مرهم برآن وصل چون شد مشترک می‌گردد آن مرهم نمک
    بر سر هر نامه طغرائیست لازم محتشم کی بود زیبنده گر باشد دو سر را تاج یک
    سخن درست بگویم اگرچه میترسم که آتش از دهنم سر برآرد از اعراض
    به غیر عهد نهان نیستی ازو دیدم که بر محبت ما بی‌دریغ زد مقراض

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  6. #46
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    من و دیدن رقیبان هوسناک تو را

    من و دیدن رقیبان هوسناک تو را رو که تا دم زده‌ام سوخته‌ام پاک تو را
    من که از دست تو صد تیغ به دل خواهم زد به که بیرون فکنم از دل صد چاک تو را
    تا به غایت من گمراه نمیدانستنم اینقدر کم حذر و خود سر و بی‌باک تو را
    ترک چشمت که دم از شیر شکاری میزد این چه سر بود که بربست به فتراک تو را
    قلب ما صاف کن ای شعله‌ی اکسیر اثر چه شود نقد بجز دود ز خاشاک تو را
    هیچت ای چشم سیه روی ازو سیری نیست در تو گور مگر سیر کند خاک تو را
    محتشم آنچه تو دیدی و تو فهمیدی از او کور بهتر پر ازین دیده ادراک تو را
    کلامم می‌کشد ناگه به جائی که آرد بر سر نطقم بلائی

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  7. #47
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    گدای شهر را دانسته خلقی پادشاه من

    گدای شهر را دانسته خلقی پادشاه من وزین شهرم سیه‌رو کرده چشم روسیاه من
    چرا آن تیره اختر کز برای یکدرم صدجا رخ خود زرد سازد مردمش خوانند ماه من
    کسی کو خرمن تمکین دهد بر باد بهر او چرا در زیر کوه غم بود جسم چو کاه من
    به سنگم سر مکوب ای همنشین تا آستان او که از پای کسان فرسوده نبود سجده‌گاه من
    به رخساریکه باشد هر نفس آئینه‌ی صد کس چه بودی گر بر او هرگز نیفتادی نگاه من
    اگر از آتشین دلها نسوزم خرمن حسنش همان در خرمن عمر من افتد برق آه من
    مرا جلاد مرگ از در درآید محتشم یارب بکویش گر ز گمراهی فتد من بعد راه من

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  8. #48
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    به دعوی آمده ترکی که صید خود کندم

    به دعوی آمده ترکی که صید خود کندم دل از تو می‌کنم ای بت خدا مدد کندم
    مرا تو کشته‌ای و بر سرم ستاده کسی که یک فسون ز لبش زنده ابد کندم
    عجب که با همه عاشق کشی حسد نبری که آن مسیح نفس روح در جسد کندم
    مرا زیاده ز حد کرده است با خود نیک رسیده کار به آن هم که با تو بد کندم
    قبول خاطر او گشته‌ام به ترک درت چنان نکرده قبولم که باز رد کندم
    فلک که سکه عشقش به نام من زده است عجب که باز به عشق تو نامزد کندم
    چو محتشم خط آزادی از تو می‌گیرم که او ز خیل غلامان به این سند کندم

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  9. #49
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید

    بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید
    عشق زد بر در دل نوبت سلطان دگر کوچ کن کوچ که از صد طرف آوازه رسید
    شهر دل زود بپرداز که از چار طرف لشگری تازه برون از حد و اندازه رسید
    مژده محمل مه کوکبه‌ای می‌آرند از درون رخش برون تاز که جمازه رسید
    میوه‌ی وصل تو آن به که گذارم به رقیب از ریاض دگرم چون ثمر تازه رسید
    ساقیا باده ز خمخانه‌ی دیگر برسان که درین بزم مرا کار به خمیازه رسید
    محتشم طرح کتاب دیگر افکند مگر کار اوراق جلالیه به شیرازه رسید

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




  10. #50
    غریب آشنا آواتار ها
    • 2,343
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل تحصیل
    باشگاه دانشجویان پیام نور-طبقه ی اول-پلاک7
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    به مهر غیر در اخلاص من خلل کردی

    به مهر غیر در اخلاص من خلل کردی ببین کرا به که در دوستی بدل کردی
    چه اعتماد توان کرد بر تو ای غافل که اعتماد بر آن مایه‌ی حیل کردی
    مرا محل ستادن نماند در کویت ز بس که با دگران لطف بی‌محل کردی
    بر آن شدی که کنی نام خویش بر دل غیر خیال سکه زدن بر زر دغل کردی
    نبود بد عمل من چرا در آزارم عمل به قول رقیبان بدعمل کردی
    بسی مدد ز اجل خواست روزگارو نکرد مرا به گور ولیکن تو بی‌اجل کردی
    نبود مثل تو اول کسی چرا آخر بناکسی همه جا خویش را مثل کردی
    و گر چه پاس تو دارم به چشم رمز شناس که آنچه در نظرم بود محتمل کردی
    حدیث نیک دهد یار محتشم دیگر بگو چو ختم حکایت برین غزل کردی

    ...

    ﭠۄﺁטּὧـعــر بلندےکهﺁرزۄ میکنم امضاے ﻣـנּ زیر ﺁטּ باشد!




صفحه 5 از 9 اولیناولین ... 34567 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •