-
جمعيتزدايي روستايي
مقياس كاربرد:
طبقهبنديهاي شكل سكونتگاه وقتي مفيد است كه ببينيم كاربرد آن محلي، ناحيهاي يا ملي است. حتي در داخل ناحيهاي به كوچكي بريتانيا بسياري از طبقهبنديهاي سكونتگاه ممكن است به كار گرفته شود.
براي غلبه بر اين دشواريها به كوشش اتحاديه بينالمللي جغرافيا (igu) يك گونهشناسي عمومي از سكونتگاه روستايي ايجاد شده است كه بر حسب آن تمام سكونتگاههاي روستايي بتوانند ثبت و طبقهبندي، و مجموعه اصطلاحات علمي موجود به طور يكنواختي تنظيم و تعريف شوند.
جمعيتزدايي روستايي (Rural depopulation)
تغييراتي كه در ارقام آن جمعيتي رخ ميدهد كه به طور دائم در روستا زندگي كرده و يا از منابع آن به طور موقت استفاده ميكنند، هسته مركزي مطالعات مربوط به جغرافياي روستايي و بسياري مسائل مربوط به اداره و عمران زمين در روستا را تشكيل ميدهد. «جمعيت زدايي روستايي» ميتواند به منزله كاهش تعداد مطلق ساكنان ناحيهاي از روستا در نظر گرفته شود.
انواع جمعيتزدايي
بايد توجه داشت كه كاهشهاي مطلق تعداد سكنه روستا،به طريقي كه تعريف شد، ميتواند طي فرايندهاي مختلفي ايجاد شود. رقم مرگ و مير يك استقرارگاه يا ناحيه روستايي ممكن است طي مدت زمان معيني بر رقم مواليد فزوني يابد. اگر مهاجرت خالص براي جبران چنين كاهشهايي كافي نباشد جمعيتزدايي بيولوژيكي (Biological depopulation) نتيجه خواهد شد. در حقيقت جمعيتزدايي بيولوژيكي كاملاً نادر است و معمولاً تنها بعد از اينكه مهاجرت مداوم افراد جوان از روستا به خارج از يك هرم سني محلي نامتعادل ايجاد كرد، به وجود ميآيد كه از طريق غلبه افراد پير و ميانسال از شكل طبيعي خارج ميشود. نيروي توليد مثل چنين جمعيتي كم است و به ندرت افراد جوان به تعداد كافي به طرف چنين مناطقي مهاجرت ميكنند كه از نظر اجتماعي و غالباً اقتصادي در فقر هستند. پس به اين علت ممكن است جمعيتزدايي بيولوژيكي به وجود بيايد.
انواع جمعيتزدايي ممكن است به وسيله مهاجرت خالص از روستا به خارج ايجاد شود. پنشمل ((P.Pinchemel در يك مطالعه تفضيلي تغيير جمعيت در قسمتي از شمال فرانسه، تمايز بين مهاجرت شغلي و غير شغلي را ترسيم كرد.
نمونه مهاجرت غير شغلي از روستا ميتواند حركت مداوم مردم جوان از يك ناحيه كشاورزي همراه با جمعيت متراكم به خارج باشد كه علت آن به طور ساده مشكلات بسيار در پيدا كردن هر نوع اشتغال در آن ناحيه است. چنين حركاتي عمومي است و به اعضاي متعلق به مشاغل بخصوصي محدود نميشود.
برعكس مهاجرت شغلي از روستا به خارج فقط روي اعضاي گروههاي روستايي خاصي اثر ميگذارد. زارعين، يا زارعين آيندهنگر، اگر بخواهند به حيات خويش ادامه دهند ممكن است در دو وضعيت مجبور به مهاجرت شوند: زماني كه تقاضا براي تصرف مزارع در ناحيه موطن آنها بيش از عرضه باشد يا در مواردي كه ميبايد مزارع بزرگ شوند و بنابراين تعداد آنها كاهش يابد.
بحث بعدي در قالب پيشنهادي ميچل ((G.D.Mitchell خواهد بود كه چهار دليل براي جمعيتزدايي روستايي تميز داد: اين بحث با نظر كلي به انگلستان و ويلز، در خصوص كاهش تقاضا براي كارگر كشاورزي و بافت اقتصادي در حال تغيير استقرارگاههاي روستايي، با توجه خاص به صنايع مصنوعاتي و سرويسها شروع خواهد شد. سپس توجه به كاهشهاي حقيقي و ظاهري جاذبههاي اقتصادي زندگي روستايي معطوف خواهد شد.
-
تسهيلات فقير روستايي
گزارشهاي مستمري طي قرن نوزدهم وجود داشت كه به كمبود كلبههاي روستايي براي اسكان دادن كارگران كشاورزي در نواحي روستايي بريتانيا مربوط ميشد. به طور كلي شرايط اسكان با وجود تجديد ساختمان در روي بعضي املاك روستايي،غير مكفي بود. همچنانكه قبلاً توصيف گرديد، چندين نسل در يك خانواده كشاورزي مكرر مجبور بودند در يك خانه واحد با هم شريك باشند. حتي در زمان حاضر نواحي روستايي هنوز از لحاظ دريافت آب لولهكشي، الكتريسيته و تسهيلات عمد? زهكشي و فاضلاب در پشت سر شهرها ميايستند.
بريسي ((H.E.Bracey در يك مطالعه تفصيلي شرايط در سامراست ((Somerset ملاحظه كرد كه «جمعيتزدايي روستايي به طور كامل ميتواند در شرايط نبودن حمام و تسهيلات تربيتي غير كافي ده خلاصه شود». بريسي در ملاحظات خود پيشروي نموده و تسهيلات عمومي (آب لوله كشي، الكتريسيته، فاضلاب، جمعآوري زباله) را مورد بررسي قرار داد تا مگر بتواند رابطههايي بين اين تسهيلات و نرخهاي تغيير جمعيت جستجو نمايد. به طور كلي نواحي در حال جمعيتزدايي كمتر به تسهيلات نامبرده مجهز بودند تا دهات در حال گسترش.
كاهشهاي ظاهري و واقعي جاذبه زندگي روستايي
در وراي دلايل مختلف مهاجرت از روستا به خارج كه تا به حال مورد بحث قرار گرفته اين فرض مسلم و اساسي نهفته است كه سكنه روستايي به تفاوتهاي بسيار زندگي شهري با زندگي خودشان پيبردند و آنگاه قادر به استفاده از اين اطلاعات براي مقايسه شرايط زندگي خويش با شرايط زندگي شهري شدند. ظرف قرن حاضر، وسايل ارتباط جمعي، مثل روزنامه، راديو، تلويزيون اين قبيل اطلاعات را پخش و منتشر ساخته است.
ساكنان روستا واقف شدهاند كه براي مشاغل شهري عموماً دستمزد بيشتري ميپردازند تا براي كار در روستا و همچنين شرايط زيست در شهرها معمولاً بهتر از نواحي روستايي است. بريسي روي هفت جاذبه نواحي شهري تأكيد كرد كه ممكن است روستاييان را براي مهاجرت به سوي شهرها اغوا نمايد. اين جاذبهها عبارت بودند از: تسهيلات در خريد بهتر؛ تنوع بيشتر در تفريحات اجتماعي؛ مسكن بهتر؛ رفاه و آسايش بيشتر؛ وسايل نقليه بهتر؛ تماسهاي اجتماعي و روشنفكرانه وسيعتر.
مراحل جديد در تكنولوژي حمل و نقل، به سه طريق عمده مهاجرت از روستا به خارج را تسهيل كرد:
اول، به اين طريق كه كارگر روستايي براي كار در شاهراهها و راههاي آهن تحت احداث مورد نياز قرار گرفت. همچنان كه عمليات جادهسازي در جريان بود گروه گروه كارگران غير ماهر از دهكدههاي بومي خود مهاجرت كردند.
دوم، شكلهاي جديد ارتباطات، به ويژه راهآهن وسايل آسانتري را براي حركت به شهر فراهم ساخت.
سوم، همچنانكه مسافرين اطلاعاتي را با خود از شهر به روستا به ارمغان آوردند و روزنامه به طرق ارزان و سريع ارسال گرديد اين امر وسايل انتشار عقايد شهري را به داخل روستا تسهيل كرد.
-
شهرگرايي روستا
در كشورهاي در حال توسعه موضوع در خور توجه، مهاجرت مردم از روستا به شهرهاي كوچك و بزرگ بوده است. ولي از جنگ جهاني دوم به بعد در بسياري از ممالك توسعه يافته عكس اين وضعيت مشاهده ميشود، بدين ترتيب كه شهروندان در جستجوي مسكن و تفريحات سالم به طرف روستا حركت كرده و به طور روزافزوني نمونههايي را به وجود آوردهاند كه به گفته پال ((Pahl «شهري شده از نظر فكري، ولي بخشهاي روستايي مملكت از نظر جسمي» است. شهرگرايي روستا ميتواند به وسيله مكانيزمهاي مختلفي ايجاد شود و حالات گوناگوني به خود بگيرد كه شامل چهارحالت است:
حالت اول: رفاه فزاينده، وسايط نقليه عمومي كافي و افزايش مالكيت اتومبيلهاي شخصي با هم درآميخته و موجب افزايش روزافزون مردم شهري شده است كه زندگي در بخشهايي از كشور را برگزيدهاند كه هنوز سيماي روستايي دارند و با اين وجود براي كار، تعليم و تربيت، پذيرايي و تفريح و دستيابي به اجناس و خدمات به داخل شهر آمد و شد ميكنند. اين پديده در بسياري از قسمتهاي جهان توسعه يافته به وجود آمده است.
حالت دوم: شكل ديگري از پديده اشاره شده در بالا، پديده «كارگر - دهقان» است (در پايين سيستم كارگري- دهقاني توضيح داده ميشود) كه در بسياري از قسمتهاي اروپاي قارهاي ديده ميشود. برخلاف شكل قبلي شهرگرايي كه شامل شهرونداني ميشد كه زندگي در روستا و كار در شهر را انتخاب كردهاند، پديد? كارگر - دهقان اعضاي خانوادههاي كشاورز را در برميگيرد كه براي كار در شهر آمد و شد ميكنند ولي هنوز در خانههاي روستايي خود زندگي كرده و قسمتي از اوقات خود را به كار در روي املاك خويش اختصاص ميدهند. اين نوع تماس بين مردم كشاورز و محيطهاي شهري- صنعتي در تعدادي از موارد مطالعاتي تفصيلي كه در اروپاي قارهاي به انجام رسيده مورد تحليل و بررسي قرار گرفته است.
حالت سوم: حركت شهروندان در تعطيلات و روزهاي آخر هفته به داخل روستا به منظور تفريحات سالم، مورد ديگري از انتشار عقايد و ارزشهاي شهري را نشان ميدهد كه موجب ايجاد تغييراتي در طرز تفكر و نقطهنظرهاي روستاييان ميشود. جامعهشناسان روستايي فرانسوي مطالعات تفصيلي خود را درباره چنين تماسهايي در مراكز اسكي آلپين به انجام رساندهاند.
حالت چهارم: بالاخره حركت شهروندان به داخل روستا در بسياري از نواحي دنياي توسعهيافته به منظور به دست آوردن كلبهها يا خانههاي دومي براي گذراندن اوقات فراغت پديدار شده است.
-
كارگران- دهقانان
علاوه بر پراكنده شدن شهر به داخل روستا كه نتيجه حركت سكنه شهر به داخل دهات و مبدل شدن به آمد و شدكنندگان بين شهر و روستاست، بايد شهرگرايي فكري و روحي اعضاي جمعيت كشاورز را در نظر گرفت كه هر روز به شهر آمد و شد ميكنند و داراي مشاغل صنعتي در شهر هستند و با اين وجود طي ساعات عصر، طي روزهاي آخر هفته، و طي روزهاي تعطيل كارخانه در عرض سال به كار در روي مزارع خود ادامه ميدهند. چنين كشاورزاني به كارگران_دهقانان مبدل شدهاند.
فوايد و مضار زراعت كارگري- دهقاني
از زراعت كارگري- دهقاني منافع و مضاري چند نتيجه شد كه مورد بررسي قرار خواهد گرفت:چنين اقتصاد دوگانهاي در مواقع سخت صنعتي و بيكاري تكيهگاهي به شمار ميآيد به گونهاي كه كارگر_دهقان ممكن است براي مدتي به كاركردن در روي زمين برگردد. كارگران- دهقانان بدون شك ميتوانند درآمدهاي بالاتري نسبت به كار زراعتي تنها به دست آوردند. اين درآمد زياد ممكن است صرف بهبود شرايط زندگي خانواده يا صرف تهيه لوازم و تجهيزات مزرعه شود و يا به مصرف تعليم و تربيت فرزندان خانواده برسد. وجود جوامع كارگري_دهقاني در روستا به اين معني است كه تقاضا براي خدمات محلي ادامه خواهد داشت و از اين رهگذر مغازها، مدارس و ساير تسهيلات روستايي حفظ خواهد شد تا به كارگران كشاورزي و ساير سكنه روستايي به اندازه كارگران_دهقانان و خانوادههاي آنها استفاده برساند و ضمناً از روستاگرايي نيز احتراز خواهد شد. همچنين ميتوان گفت كه تماسهاي جديد كارگران-دهقانان كه با شركت در كار صنعتي و كار كشاورزي پيدا كردهاند، بايد محيط اجتماعي بسيار مستعدي براي پخش و انتشار عقايد جديد به داخل روستا براي بهبود زراعت، تعليم و تربيت و شرايط اجتماعي فراهم كند.
زيانهاي متعدد روش زندگي كارگري- دهقاني معمولاً بيش از فوايد ممكن آن است. مالكيتهاي آنها به طور قابل ملاحظهاي از لحاظ اندازه فرق ميكند، اما روشن است كه سرمايهگذاري كارگر محدود است و بدين سبب تنها امكان اداره واحدهاي كوچكي وجود دارد. چنين مالكيتهايي غالباً به تعدادي بلوك يا قطعات باريك كوچكي تقسيم ميشود. اين نوع تجزيه مالكيت در روي مزارع نيمه وقت از طرحهاي تركيب قطعات باريك زمين و بزرگ شدن مزرعه كه به سود زارعين تمام وقت است جلوگيري ميكند.
مزارعي كه به وسيله كارگران-دهقانان زير كشت ميرود غالباً داراي بازده كمي است زيرا كه عمل آورندگان آن يا اصلاً تمرين و آموزش كشاورزي رسمي نداشته يا خيلي كم داشتهاند و نيروي انساني سرمايهگذاري شده آنها بسيار محدود است. مزارع كارگري- دهقاني، هر جا كه قرار گرفته باشد، معمولاً به مراتب كوچكتر از متوسط مربوط براي ناحيه مورد نظر است. حتي در اين صورت، امكان دارد از قسمتهايي از زمين كشاورزي، استفاد? كشاورزي به عمل نيايد زيرا اوقات و كارگر غير مكفي به كشت آنها اختصاص دارد.
كارگران- دهقانان نه كشاورزان كاملي هستند نه كارگران صنعتي كامل. آنها به علت اوضاع در هم و بر همي كه دارند واجد شرايط براي دريافت انواع اعانههاي اجتماعي پرداختي به اعضاي هر يك از دو گروه نيستند. زندگي كارگران- دهقانان بسيار دشوار است. آنها مانند كارگران صنعتي مجبور به كار هشت ساعته براي پنج يا شش روز هفته خواهند بود. علاوه بر اين بسياري از آنها ناگزير به صرف دو ساعت آمد و شد روزانه بين مزرعه و كارخانه خواهند بود. وقت آزاد ساعات عصر و روزهاي تعطيل آخر هفته ناگزير بايد به ادار? مزرعه اختصاص يابد.
بعد از سه دوره افزايش اهميت پديد? كارگر- دهقان از 1950 تا اوايل سالهاي 1960، در زمان كنوني به نظر ميرسد كه آن در اروپاي قارهاي در حال كاهش باشد. در ده سال گذشته، املاك كارگري- دهقاني از لحاظ تعداد، كاهش يافته است. مردم جوان به سه دليل عمده به ندرت مايلند كه به زارعين نيمه وقت تبديل شوند: اول،اشتغال دوگانه كارگر- دهقان را در موقعيت ناامني قرار داده و براي او و خانوادهاش اوقات فراغت بسيار محدودي باقي ميگذارد. او به هيچ يك از دو طريق كسب معاش خود احساس وفاداري نميكند و غالباً هم به عنوان يك زارع و هم به عنوان يك كارگر كارخانه موجودي دونپايه تلقي ميشود. دوم، در حال حاضر بچههاي كارگران- دهقانان براي انجام مشاغل صنعتي يا خدمات يا سرويسها تعليميافتهتر و كارآزمودهتر از والدينشان در زمان خود هستند.
اقتصاد دوگانه كارگر- دهقان از جهات مختلف در معرض حمله و انتقاد قرار ميگيرد:بسياري از مراحل ساخت مصنوعات و استخراج معدن كه در گذشته به مقادير زيادي كارگر احتياج داشت و توسعه پديد? كارگر- دهقان را تشويق و ترويج نمود هم اكنون همچنانكه مكانيزاسيون و ماشينكاري رونق بيشتري ميگيرد، كاركنان استخدامي خود را كاهش ميدهد.
-
اوقات فراغت و روستا
فعاليتهاي مربوط به اوقات فراغت به هيچ وجه پديد? جديدي در روستا نيست. ورزشهاي باستاني، شكار، تيراندازي و ماهيگيري براي قرنها بخشي از چشمانداز روستايي را تشكيل ميدادهاند. اما عد? معدودي به طرف چنين فعاليتهايي ميرفتند و اكثراً اثرات فراگير محدودي روي منابع روستايي داشت. نتيجه حركت جديد شهروندان به داخل روستا، فعاليتهاي كاملاً مختلفي از لحاظ نوع و مقياس بوده است و متقابلاً نسبت به گذشته روي روستا اثرات بيشتر و بزرگتري داشته است.
از جنگ جهاني دوم به اين طرف همچنانكه تفريحات سالم به شكل يك فعاليت جمعي درآمده، كه بيشتر گروههاي مردم را در بر ميگيرد، وضعيت توريسم به طور قابل ملاحظهاي تغيير يافته است. در نتيجه تعداد روز افزوني از «ديدن كنندگان»(Visitors) تعطيلات آخر هفته و ايام تعطيل خود را همانقدر در روستا به سر بردند كه در ساحل يا در مراكز ورزش كوهستاني.
اين افزايش فوقالعاده تعداد افراد برخوردار شونده از اوقات فراغت، مولود چهار عامل زير است:
1. بالا رفتن استانداردهاي زندگي كه با ضرايب رشد اقتصادي بالا در اروپا و آمريكاي شمالي همراه بوده است؛
2. گسترش فراگير تعطيلات همراه با دستمزد؛
3. توسعه روزافزون تعطيلات براي مسافرت جمعي، به ويژه اتومبيلهاي شخصي؛
4. تشكيلات بزرگ مقياس تسهيلات مربوط به تفريحات سالم.
تدارك غذا و مسكن و ايجاد تسهيلات براي مسافرين تازه وارد به روستا باعث ايجاد دگرگونيهاي اجتماعي و اقتصادي در محلهايي ميگردد كه اين تداركات انجام ميگيرد. همچنانكه اين مسافرين در هتلها و خانههاي شبانهروزي يا در محلهايي كه در آن چادر زده شده و يا در خانههاي دوم اقامت ميكنند وجود آنها در يك جامعه محلي روستايي براي بخشي از سال منجر به تجديد حيات زندگي محلي ميشود.
غالباً وجود شهروندان محرك تغييراتي در ظاهر استقرارگاههاي مورد تهاجم ميشود زيرا كه ساختمانها از نو نقاشي شده، خانههاي قديمي دوباره تعمير و خانههاي جديد ساخته ميشود. اما تدارك غذا و مسكن و تسهيلات براي مسافرين شايد حتي از اين نظر داراي اهميت بيشتري است كه مشوق و مروج تغييرات اجتماعي و اقتصادي غير محسوسي ميباشد زيرا بدين وسيله سرمايه و عقايد و افكار شهري به داخل روستا هدايت ميشود.
-
جمعيت روستايي معمولاً براي خوشآمدگويي به توريست آماده نيست و در آغاز ممكن است نسبت به «خارجيان» خصومتي وجود داشته باشد. ولي كمكم درمييابند تدارك تسهيلات براي خارجيان ميتواند حداقل داراي چهار فايده باشد:
اول، شكلهاي استخدامي مكملي ايجاد ميشود كه ممكن است به سود همه مخصوصاً زنان و مردان جواني باشد كه در نواحي مبتني بر كشاورزي براي آنها كار به آساني فراهم نيست. به اين ترتيب رامبد ((P.Rambaud گزارش داد كه سكنه روستا به اين نتيجه رسيدند كه ايجاد شكلهاي اضافي اشتغال و استخدام مهمترين استفادهاي بود كه از وجود مسافرين تازه وارد به روستا به دست آمد.
دوم، اين مشاغل ميتواند درآمدهاي اضافي مهمي براي خانوادههاي روستايي فراهم كند. براي مثال، اطاقهاي موجود در مزارع محلي يا در ساير خانهها ميتواند نيازمنديهاي مسافرين را از لحاظ مسكن مرتفع سازد.
سوم، زارعين محلي اين فرصت را دارند كه پارهاي از توليدات خود را (شير، سبزيجات،ميوه و ...) هتلهاي محلي، به اشغال كنندگان خانههاي دوم و مسافرين در راه عرضه كنند و بدين وسيله موفق به كسب درآمد اضافي شوند.
چهارم، تماسهاي بين مسافرين و اعضاي جوامع محلي روستايي از اين جهت ميتواند نافع باشد كه «موجبات تجربه و درك وسيعتري از زندگي و كار در دنياي خارج از روستا» را فراهم ميآورد.
نتايج خالص تغييرات اجتماعي بدست آمده از برخورد مسافرين تازه وارد با جوامع محلي روستايي درخور بحثي باز و گسترده است. از يك طرف، ميتوان گفت كه تدارك غذا و مسكن و تسهيلات براي تازه واردين يك سري اشتغالاتي را ايجاد ميكند كه مكمل كشاورزي است و بدين وسيله منابع درآمد اضافي عرضه ميكند كه به سكنه روستايي اجازه خواهد داد شرايط زندگي خويش را بهبود بخشند و بدين وسيله آنها را آنها را به ماندن در روستا تشويق ميكند.
بازديدهاي موفقيتآميزي كه در تعطيلات از نواحي روستايي به عمل ميآيد ممكن است موجب ايجاد وابستگيهاي دائميتري بين شهرنشينان و ده مورد نظر گردد. ديدنكنندگان ميانسال ممكن است تصميم بگيرند ايام پيري را در روستا به استراحت بپردازند. چنين مهاجرتهاي بزرگسالان يك نياز محلي براي تهيه خدمات ايجاد ميكند و ممكن است به خوبي بعضي از ساكنان روستايي را در محلشان نگه دارد وگرنه ممكن است به شهر رفته باشند.
شق ديگر اينكه، ديدنكنندگان كوتاه مدت ناحيه روستايي مربوط ممكن است تصميم به خريداري كلبهاي گرفته يا خانه جديدي به عنوان خانه دوم در آنجا بسازند تا از آن در تعطيلات و شايد همچنين روزهاي تعطيل آخر هفته منظماً استفاده كنند. اين نوع شهرگرايي روستا آخرين قسمت از اين بخش را تشكيل ميدهد.
-
زيرشهرگرايي فصلي
مقبوليت و فراواني خانههاي دوم اساساً پديدهاي است متعلق به بعد از سال 1945 كه به دست آمده از درآمد كافي ميباشد كه بتواند به اقلام غير اساسي اختصاص يابد و داشتن وقت آزاد كافي براي اينكه اين درآمد در راه فعاليتهاي اوقات فراغت مورد استفاده قرار گيرد. بهبود وسايل حمل و نقل عمومي و به ويژه خصوصي به افراد اجازه داده است كه انگيزههاي بخصوص خويش را براي تحصيل خانه دوم دريابند، مانند انگيزه تبعيت از مد، تمايل به استفاده از تفريحات سالم غير شهري، يا اشتياق به سرمايهگذاري پساندازهاي شخصي در ملك و مالكيت.
در گذشته، تصرف خانههاي دوم به بخش كوچك و مرفه جامعه محدود ميشد. اشرافيت و بورژواري در انگلستان، فرانسه، سوئد، و ساير كشورهاي اروپايي از قرن هفدهم به بعد موجب عقب نشيني از شهر به روستا در تعطيلات آخر هفته و تابستان شد. از جنگ بينالملل دوم به اين طرف طبيعت محدود زندگي خانه دوم به طور چشمگيري تغيير يافته است زيرا كه اين خانهها توسط تعداد فزايندهاي از خانوارهايي كه از درآمد متوسطي برخوردار بودهاند خريداري شده است.
ملوين وبر ((Melvin Webber پيشگويي كرده است كه مسيرهاي جديد براي تحرك شخصي افزايش يافته، شدت بيشتري خواهد يافت به طوري كه خانوادههاي چندخانهاي و چند ماشيني درآينده بسيار بيشتر خواهد شد و بدين وسيله شهر و روستا را در نواحي بزرگ پشت شهري به يكديگر متصل ميكند. چنين تفسير اكولوژيكي استقرارگاههاي واقع در روستا را كه شامل خانههاي دوم ميشوند به صورت دنبالههاي بسيار اختصاصي فضاي زندگي شهري مورد نظر قرار ميدهد.
زيرشهرگرايي Suburbanization) ( اوليه جدايي فضايي بين محل كار و محل اقامت را در چهارچوب شهر ساختماني مجاز ساخت. تصرف خانه دوم بعد جديدي را در اين فرآيند وارد ساخته، اجازه داد كه شهروند مربوط محيط فضايي خود را به طور منظم و مكرر به كلي تغيير دهد تا اينكه در نتيجه مسافرتي كه براي رفتن به سركار انجام ميدهد تنها از يك قسمت شهر ساختماني به قسمت ديگر آن حركت كند. تميز موقتي بين خانههاي اول و دوم در حال كاهش است و اين روال ادامه خواهد يافت زيرا كه هفتههاي كاري در آينده كوتاهتر خواهد شد. خانههاي دومي كه به سهولت به مراكز نياز شهري قابل دسترس هستند به وسيله شهروندان براي دو يا سه شب در هفته عملاً در سراسر شب اشغال ميشوند. خانههاي دوم واقع در نواحي دورافتادهتر ممكن است طي تعطيلات طولاني به طور مستمر اشغال شوند.
در بسياري از كشورهاي توسعه يافته اين امر ممكن است در دو يا سه ماه طي دورهاي كه مدارس بسته است ادامه يابد. بسياري از خانههاي دوم بخوبي با اسباب و آلات خانگي مجهز شده به شهروندان امكان ميدهند از اقامت خود در روستا لذت ببرند.
روشن ساختن تفاوتهايي كه در سطح ملي در ميزان تملك خانههاي دوم وجود دارد كار آساني نيست. علاوه بر تفاوتهايي كه در ميزان مالكيت اتومبيلهاي شخصي، تعداد روزهاي تعطيل همراه با دستمزد، رفاه عمومي و اشتغال كاروانها در تدارك مسكن فصلي وجود دارد، انسان ميتواند به تفاوتهاي موجود در شرايط زندگي شهري توجه كند. بسياري از شهروندان در اروپاي قارهاي در عمارات آپارتماننشين بسيار متراكم زندگي ميكنند و در جستجوي جبران اين امر به شكل يك خانه دوم روستايي در روزهاي آخر هفته هستند. اين امر شايد كمتر در مورد بسياري از شهروندان در بريتانيا مصداق دارد، زيرا كه خانههاي نيمه مجزايي را با باغات شخصي اشغال ميكنند و بدين ترتيب مالك قطعهاي از فضاي باز هستند كه در آن اوقات فراغت خويش را صرف كنند.
-
انتشار انديشههاي نو و ابداعات در روستا
دگرگوني اجتماعي نه فقط از تحركات افراد و گروهها، كه از طريق انتشار عقايد و ابداعات نيز نتيجه ميشود. ابداع ميتواند موجب شروع دگرگوني در داخل يك جامعه محلي شود، زيرا كه آن «هر فكر، رفتار يا چيزي را كه جديد است در هم ميآميزد، چون كه از نظر فكري با فرمهاي موجود متفاوت است... اما بعضي ابداعات طبيعتاً بايد فقط به شكل تشكيلات فكري باقي بمانند، در حالي كه برخي ديگر ميتوانند به طور باز و ملموسي ابراز شوند».
اين نوآوريها در بين يك گروه جمعيتي، هم به مفهوم مكاني و هم به مفهوم زماني، منتشر يا پخش ميشوند. در درون جامعه روستايي، انتشار عقايد نو و ابداعات، داراي اهميت روزافزوني است، زيرا كه مهارتهاي پيچيدهتري نسبت به گذشته براي زندگي مدرن مورد نياز است. براي مثال، يكي از اولين كارهاي جغرافيايي كارل سوئر( Carl Sauer ) تحت عنوان « بنيادهاي كشاورزي و انتشار آن »(Agricultural Origins and Dispersals) باعث تشكيل مدرسه جغرافيدانان بركلي ((Berkeley شد كه توجه آنها به ترسيم انتشار ابداعات انسان در زمان و در فضا معطوف بود.
انتشار نوآوري طي زمان و مكان
روشي كه به وسيله آن عقايد و ابداعات در زمان و در فضا پخش ميشوند همانند تحركات مردم در برگيرند? اصلي است كه بيانگر كاهش نرخ انتشار با افزايش فاصله است، اما با آن از سه جهت متفاوت است:
فكر نو در بين مردم حركت ميكند و در سرچشمه زايل نميشود، انتشار نوآوري محدود و منحصر به راهها نميشود و نه هر فردي كه در معرض تماس قرار ميگيرد پذيراي نوآوري ميشود. رشد اخير مطالعات جغرافيايي درباره انتشار نوآوري در ميان جمعيتهاي روستايي عمدتاً با سه تم عمده سروكار داشته است. اول، ادبيات در حال رشدي دربار? انتشار تجدد كه مخصوصاً در ممالك در حال رشد به چشم ميخورد. طبقه دوم از مطالعات مربوط به نوآوري شامل مطالعاتي ميشود كه به ويژه با كشاورزي سروكار دارند. سومين تيپ مطالعات جغرافيايي مطالعات مربوط به قبول يك نوآوري به عنوان جانشيني براي دگرگوني اجتماعي است.
تجزيه و تحليل انجام شده به وسيله لوبودا Loboda)) دربار? پخش مالكيت تلويزيون در لهستان موردي از اين نوع مطالعه است. در سال 1961 ناحيهاي كه در آن تلويزيون به مقدار زيادي مورد پذيرش قرار گرفته بود، محدود ميشد به جنوب غرب و قسمت كوچكي از فرماندهي نظامي گدانسك Gdansk. در سال 1965 نه فقط افزايشي در ميزان پذيرش تلويزيون در جنوب غرب ملاحظه شد، كه آن همچنين تا فواصل قابل توجهي به طرف داخله لهستان انتشار يافت. در آخرين سال تجزيه و تحليل يعني سال 1968 يك كاهش آشكار در تفاوتهاي موجود در درجه انتشار تلويزيون در سراسر لهستان آشكار گشت.
وقتي جامعهشناساني چون كلمن ((Coleman و جغرافيداناني چون هاگرسترند ((Hager strand شروع به توسعه مدلهايي براي توصيف انتشار عقايد و ابداعات كردند، آنها تشابه قابل ملاحظهاي را بين اين مدلها و انتشار اپيدميها (بيماريهاي همه گير) ملاحظه كردند كه براي آنها مدل رياضي قبلاً به وجود آمده بود. نسبت پذيرندگان نوآوري در ناحيه معيني وقتي نسبت به زمان ترسيم شود، منحني S شكلي را كه شبيه به منحني لوجيستيك يا منحني يادگيري است به دست ميدهد.
-
طرح تصميم گيري کلي در مورد نوآوري
انتشار نوآوري و فايده منتظره
محصلين انتشار نوآوري كاملاً نشان دادهاند كه قبل از اين كه يك نوآوري مورد قبول قرار بگيرد، بايد در عقايدي كه آن از رونق مياندازد بهبودي به وجود بيايد. براي مثال، كيولين ((kivlin و فليگل ((Fliegel نتيجه گرفتند كه نرخهاي قبول ابداعات كشاورزي در بين كشاورزان ممالك متحده آمريكا به طور نزديكي با سود اقتصادي مرتبط بود. ولي تعدادي از پژوهشگران ادعا كردهاند كه سودآوري اقتصادي در بين كشاورزان دهقان كمتر اهميت دارد.
چنين به نظر ميرسد كه قبل از اينكه يك نوآوري مورد قبول واقع شود، بايد محيط براي تغيير رسيده باشد. ولي فايده نسبي يك نوآوري ميتواند به وسيله فعاليتهاي ترويجي عوامل تغيير، بالا رود. براي مثال پيشبيني كمك هزينههاي دولتي به منظور كمك بخشيدن به نرخ قبول. آرزوي دولت هندوستان به كاستن نرخ مواليد با پيشبيني پاداش كوچكي براي هر مردي كه داوطلبانه مقطوع النسل شود، پيشرفت خوبي داشته است. آشكارا به نظر ميرسد كه نرخ قبول نوآوري نميتواند تنها برحسب فايده منتظره به اندازه كفايت توجيه شود. بنابر نظر راجرز حداقل چهار خصوصيت نوآوري لازم است در نظر گرفته شود:
اول، تعدادي از مطالعات نشان دادهاند كه درجه سازگاري يك نوآوري با ارزشهاي موجود، تجارب گذشته و نيازهاي دريافتكننده بايد در نظر گرفته شود.
دوم، مشكلات نسبي حاصل از درك يا استفاده از يك نوآوري، ممكن است روي نرخ قبول تأثير بگذارد. بنابر اظهار فليگل و كيولين بين پيچيدگي ابداعات كشاورزي و نرخ قبول آنها نسبت به هر خصوصيت ديگر نوآوري به جز منفعت نسبي بيشتر، رابطه معكوس وجود داشت.
سوم، ابداعات عموماً با سرعت بيشتري پذيرفته خواهند شد، اگر بتوانند مورد آزمايش قرار بگيرند. چهارم، بالاخره سهولت مشاهده يك نوآوري و انتقال آن به ديگران همچنين روي نرخ قبول آن تأثير خواهد گذاشت.
فضاي حاصل از برآيند مجموعه عوامل و نيروهاي چشمانداز طبيعي و چشمانداز فرهنگي را ميتوان چشمانداز مكاني- فضايي (يا جغرافيايي) به شمار آورد. به اين ترتيب، چشمانداز جغرافيايي بيش از هر چيز يك مفهوم مكاني-فضايي است. اين چشمانداز بيانگر نظامي مبتني بر تأثير متقابل انسان و محيط طبيعي و به عبارت ديگر نتيجه اين روند پوياي تأثير متقابل است. چشمانداز جغرافيايي به عنوان يك مجموعه پيچيده از سه جزء عمدهاي كه به طور مداوم با يكديگر در ارتباط است شكل ميگيرد. اين سه جزء عبارت است از:
الف) عوامل يا اجزاي غيرآلي (غير زنده) مانند اشكال ناهمواري؛
ب) عوامل يا اجزاي آلي (زنده) گياهي و جانوري؛
ج) انسان به عنوان موجودي انديشمند و اجتماعي.
بر اين اساس، اگر بخواهيم تعريفي از چشمانداز جغرافيايي به دست دهيم، ميتوانيم بگوييم چشمانداز جغرافيايي عبارت است از فضاي خاص حاصل از كنش متقابل نيروهاي گوناگون طبيعي-انساني در يك بافت مكاني معين.
در همين ارتباط، چشمانداز روستايي به عنوان نوعي چشمانداز جغرافيايي، حاصل فعاليت و نحوه برخورد گروههاي
روستايي در يك محيط طبيعي- انساني معين به شمار ميرود. اين چشمانداز داراي دو بعد اساسي است: يكي چهره ظاهري كه شامل بزرگي و كوچكي، نحوه قرارگيري زمينهاي زراعي و شكل ظاهري و نيز ويژگيهاي خاص خانههاي روستايي است. ديگري ريخت دروني است كه معرف نحوه سازمان يافتن و شكل پذيري مناسبات اجتماعي_اقتصادي گروههاي روستايي است.
در چشم انداز روستايي نيروهاي گوناگون فرهنگي- تاريخي و اجتماعي- اقتصادي در برخورد با نيروهاي طبيعي، باعث شكلگيري فعاليتها و سازمانبندي خاص توليد و نيز تعيين واحدهاي اقتصادي ميشود. در اين روند از كنش متقابل، سيماي ظاهري و ريخت دروني چشمانداز روستايي شكل ميگيرد و چشمانداز فرهنگي خاصي را به صورت مجموعهاي يكپارچه عرضه ميدارد. اين چشمانداز فرهنگي خود به واسطه ويژگيهاي روابط آن از يك سو و نهادها و تأسيسات گوناگون اجتماعي- اقتصادي موجود در اجتماع روستايي از ديگر سو در معرض دگرگوني است. هر قدر اين روابط و نهادها گستردهتر و پيچيدهتر باشد، روند تغيير و دگرگوني چشمانداز پوياتر و شديدتر خواهد بود و در كنار بالا بودن سطح توليد، چشمانداز فرهنگي مورد نظر كمتر رنگ «طبيعي» خواهد داشت.
تغيير چشمانداز روستايي امري اجتنابناپذير است. در روند اين تغيير، شكل و حتي ماهيت چشمانداز دگرگون ميشود و كوشش براي حفظ چشماندازها به همان صورت و با همان ويژگيهاي قبل منطقي نيست. نكته حايز اهميت اين است كه تغيير چشمانداز به درستي و به صورتي عقلايي صورت پذيرد. اين امر نيازمند نظامي است كه بتواند به درستي تعيين كند چه تغييراتي با چه دامنهاي در چشمانداز سودمند و كارآمد و چه تغييراتي نامناسب و غير كارآمد خواهد بود. در هر صورت اساس نگرش بايد بر كنترل تغيير و تحول مكاني- فضايي استوار باشد نه بر حفظ مباني قديمي.
-
جغرافيا و جغرافياي روستايي
وقتي يك حوزه علمي به وسعت و تنوع جغرافياي روستايي را در نظر ميگيريم، لازم است در آغاز، نه فقط طبيعت متغير جغرافياي روستايي كه همچنين طبيعت متغير موضوع ميزبان آن، يعني جغرافيا را در نظر بگيريم. جغرافياي روستايي براساس نرخ انتشار از سال 1970 تولدي دوباره در قلمرو جغرافيا داشته و بار ديگر خود را به عنوان يك زير موضوع اصلي در كادر كل حوزه موضوعي مربوط مورد تأييد قرار داده است. اين در حقيقت يك بازگشت پارهاي به دوره پيشين يعني زماني است كه كل جغرافيا عملاً به جغرافياي روستايي منحصر ميشد زيرا كه جهان به طور غالبي روستايي بود.
تا دهه 1850، و در بعضي نواحي حتي ديرتر، نياز به كشف نواحي ناشناخته جهان در جغرافيا غلبه داشت. به علاوه موضوع مربوط ميتوانست به عنوان يك كل ادراك شود و هر عالمي ميتوانست تمام جغرافياي مدرن آن دوره را در برگيرد. همچنانكه اطلاعات بيشتري در دسترس قرار گرفت جغرافيا ناگزير بود به زير موضوعاتي تقسيم شود و تئوريهايي را براي طبقهبندي و توجيه بار در حال افزايش اطلاعات قابل دسترس گسترش دهد. به دنبال كار داروين ((Darwin بسياري از جغرافيدانان اين نظريه را پيشنهاد كردند كه اين محيط طبيعي است كه تعيين كنند? كردارها و رفتارهاي انسان است.
مسلماً اين نظريه در نواحي روستايي جايي كه سيستمهاي كشت به واسطه طبيعتشان به طور نزديكي با چشمانداز طبيعي مرتبط هستند بيش از هر جاي ديگري جالب توجه بود. به دنبال اين نظريههاي جبر محيطي (Environmental determinism) نظريه نواحي طبيعي (Natural regions) مطرح شد و مفهوم ناحيهاي در سالهاي بين جنگ غلبه داشت.
در نواحي روستايي ويدال دولابلاش Vidal de la Blache)) كلمه فرانسوي «pays» را براي توصيف حوزههاي متمايز روستا به كار برد كه به وسيله سيمايشان ميتوانستند از لحاظ طبيعي تحديد حدود شوند، و هارتشورن ((Hartshorne اين ايده را فراتر برده اظهار داشت كه جغرافيا با «تمايز ناحيهاي» سطح زمين سروكار دارد. در اين دوره جغرافيا قوياً از مكتب چشمانداز ناحيهاي منشاء ميگرفت و فقط تفاوتهاي واقعي در اطراف روشهاي به كار رفته دور ميزد.
در دهههاي 1950 و 1960، الگوي ناحيهاي به تدريج جاي خود را به مطالعات سيستماتيك داد كه هيچ ناحيه جغرافيايي بخصوصي را زير پوشش قرار نميداد، و به تمام مقياسها از بزرگ تا كوچك هدايت ميشد. در يك مقاله كلاسيك، شافر ((Schaefer نوشت كه ادعاهاي مربوط به اينكه بتوان همه آگاهيهاي قابل دسترس در هر ناحيه را تركيب كرد بيجاست. او در عوض استدلال كرد كه از ويژگيهاي علوم طبيعي تعاقب توجيه است، و لازمه توجيهات قوانين هستند. مباحثات شافر منادي روش تحقيقي بود كه هماكنون يا به عنوان روش علمي يا پازيتيويسم منطقي (Logical Positivism) شهرت دارد.
اين مبتني بر اين مفهوم است كه يك دنياي واقعي وجود دارد كه در آن ترتيب يا سلسله مراتب بايد كشف شود. روش اساسي پازيتيويسم منطقي، توسعه يك نظريه و سپس آزمايش كردن آن را از راه جمعآوري اطلاعات تجربي دربر دارد. اين روش در دهه 1960 به سرعت پيشرفت كرد و با گسترش كامپيوتر تقويت شد، روشهاي آماري و الگوهاي توجيهي، دهه 1960 را به عنوان دوره به اصطلاح انقلاب كمي در جغرافيا مشخص و متمايز ساخت. برعكس دورههاي قبلي جبر محيطي و جغرافياي ناحيهاي اين «جغرافياي جديد» از همه بيشتر با جغرافياي اقتصادي و جغرافياي شهري مرتبط بود، و اين به مقدار زيادي به اين دليل است كه جغرافياي روستايي، تكيهگاه اصلي جغرافياي انساني تا دهه 1950، جاي خود را در بستر اصلي جغرافيا از دست داد.
جغرافيدانان روستايي متكي به محيط، روي آوردهاند به مطالعات تغيير و حفاظت چشمانداز، آمايش سرزمين و مديريت براي مقاصد تفريحات و سرگرميها، و اداره و برنامهريزي منابع روستايي پايه و درگير اين مطالعات شدهاند. در اين حوزههاي جالب توجه، جغرافيدانان روستايي انواع روشها يا برخوردها را به كار بستهاند اما معمولترين و مقبولترين آنها هنوز برخورد پازيتيويست منطقي است.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن