-
گنجه
این شهر تا سال 1804 گنجه نام داشت، از 1804 تا 1935 «یلیزاوت پل» و از 1935 تا فروپاشی شوروی ، «كیروف آباد» نام داشت. اكنون نام این شهر همان نام تاریخی خود، «گنجه» است. این شهر در فاصلة 363 كیلومتری غرب باكو در دامنة شمال شرقی رشته كوههای قفقاز كوچك، در دشت «گنجه ـ قازاخ» و در هر دو ساحل رود گنجه قرار دارد. گنجه دارای ایستگاه راه آهن (باكو ـ تفلیس ) و فرودگاه بوده و محل تلاقی راههای زمینی منطقه میباشد. مساحت آن 107 كیلومتر مربع است و به دو ناحیة اداری به نام «گنجه» و «كپز» تقسیم میشود. شهرك «حاجی كند» به انضمام روستای استراحتگاهی گؤی گؤل تابع شورای شهر گنجه هستند. گنجه از نظر تعداد جمعیت، دومین شهر بزرگ ایران شمالی (پس از باكو) به شمار میرود.
پیشینة تاریخی
گنجه یكی از شهرهای قدیم ایران شمالی است. از گنجه در منابع عربی به نام «جنزه»، ارمنی «قاندزا» نام برده شده است. علاوه بر آن در منابع روسی و مؤلفان سدههای میانة اروپا دربارة گنجه اطلاعاتی ارائه شده است. در داستان «كتاب ددهقورقود» نیز نام گنجه آورده شده است. در مورد ریشهشناسی واژة «گنجه» عقاید متفاوتی ارائه شده است، ولی به نظر ن . مار، ای. ماركوارت و تعدادی دیگر، گنجه در زبان پهلوی به معنی «گنجینه»، «دفینه» و «محل نگهدای محصول» بوده است. این معانی با قرار داشتن گنجه در محل تلاقی راههای كاروان رو و مراكز مهم تجاری مرتبط بوده است. طایفهای به نام «گنجه» نیز وجود داشته كه در همین محل زندگی میكردند.
تاریخ دقیق ایجاد شهر معلوم نیست. تعدادی از مؤلفین بنیان شهر را به اسكندر مقدونی نسبت میدهند (سالهای 323 ـ 336 پیش از میلاد) و تعدادی دیگر احداث آن را بین ـ سدههای دوم پیش از میلاد تا 4 میلادی ذكر كردهاند. میر خواند بنای شهر را به دورة قباد اول، پادشاه ساسانی (489 ـ 531 م.) و حمداله مستوفی در (60/659) میلادی تخمین میزند. به عقیدة باستان شناس اهل ایران شمالی ای. جعفرزاده ، گنجه در قرن پنجم میلادی احداث شده است.
در اواسط قرن 7 میلادی شهر گنجه به تصرف سپاهیان اسلام درآمد و به میدان كارزار تبدیل شد. در قرن 9 میلادی گنجه در بازرگانی بین المللی نقشی مهم داشت. گنجه پس از بردع، دومین شهر اران به شمار میرفت و از مراكز مهم اقتصادی آسیای صغیر بود. در اقتصاد گنجه صنعت و تجارت از موقعیت ویژهای برخوردار بود. در بازار گنجه محصولات صنعتی صنعتگران بومی و خارجی به فروش میرسید. وجود معادن مس، آهن، زاج و غیره در اطراف شهر ، زمینههای مناسبی را برای توسعة صنعت به وجود آورده بود. براساس اطلاعات ابن حوقل، گنجه شهری بسیار زیبا بود و در آن مردم بسیاری میزیستند.
در اواسط قرن 10 میلادی پس از كاهش رونق بردع، پایتخت اران به گنجه منتقل شد. در كتاب حدود العالم، گنجه شهری بزرگ و آباد معرفی شده است كه با باروهای بلندی احاطه شده و در اطراف شهر خندقهای عمیقی كنده شده بود. در قرون 10 ـ 9 میلادی در نتیجة تضعیف اقتدار حكومت مسلمین، در ایران شمالی نیز مانند نقاط دیگر، دولتهای مستقلی به وجود آمد. گنجه در سالهای 60 قرن 10 میلادی در تركیب دولت سالاریان قرار داشت. مقر حكومتی والی ساریان در آران در شهر گنجه بود. در همین دوره شهر گنجه به دست «علی التازی» حاكم سالاریان اداره میشد. در سال (970 م ) گنجه به دست شدادیان افتاد و پایتخت شدادیان شد و روز به روز بر رونق آن افزوده شد. شدادیان در گنجه، قلعهها، كاخها، پلها و كاروانسراهای چندی بنا كردند. در گنجه به دلیل رونق اقتصادی سكه ضرب میشد.
در اواسط قرن دهم گنجه به مركز مهم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تبدیل شد. راههای كاروانرویی كه از شرق به گرجستان و سواحل دریای سیاه منتهی میشد، از گنجه عبور میكرد. تبدیل گنجه به مركز سیاسی، در حیات اقتصادی شهر تأثیر بسیار داشت. مساحت شهر افزایش یافته و در اطراف دیوارهای قلعه محلههای تجارتی ـ صنعتی احداث شده بود. در اوایل قرن یازدهم مركز اسقف نشین آلبانیا از بردع به گنجه منتقل شد. در 1054 هجری طغرل سلجوقی (63 ـ 1038 م) به اران حمله كرد.
شاور، حكمران شدادی (66ـ 1048 م) با هدایای بسیار به استقبال طغرل رفته و ناگزیر به پذیرش خراجگزاری او شد. سلجوقیان كه از قدرت یافتن شدادیان بیمناك بودند، در سالهای (76 ـ 1075 م) ، با سپاهی به فرماندهی «ساوتكین» به اران حمله كردند. پس از مقاومت و در نتیجة بیفایده بودن جنگ، فضلون سوم فرمانروای شدادی تسلیم شد، ولی پس از گذشت مدتی و بهبودی اوضاع، او موفق شد حاكمیت را به دست گیرد. در سال (1088 م) سپاهیان یكی از فرماندهان ملكشاه سلجوقی (1702 ـ 1792 م) به نام غوغا، گنجه را به محاصره درآوردند. این سپاهیان با ایجاد نقب در زیر دیوار قلعه، وارد شهر شده و شهر به تصرف سلجوقیان درآمد و حاكمیت از دست شدادیان خارج شده و گنجه مركز استقرار حاكم سلجوقی گنجه گردید.
پس از مرگ ملكشاه ، فرزندش غیاث الدین محمد تاپار، گنجه را اداره میكرد. پس از انتخاب غیاث الدین محمد به سلطانی (1105 ـ 1117 م.) نیز گنجه به عنوان یكی از اقامتگاههای سلاطین سلجوقی از اهمیت برخوردار بود. سلجوقیان دراین دوره نیز گنجه را به عنوان ولایت سرحدی با دولت قدرتمند پادشاهی گرجستان، مورد توجه ویژه قرار میدادند. در این راستا در شهر سپاهی به استعداد 48 هزار نفر نگهداری میشد. در نیمة اول سدة 12 میلادی گنجه چندین بار مورد هجوم فئودالهای گرجی قرار گرفت. در 1109 میلادی داوید چهارم (1089 ـ 1125 م.) پادشاه گرجستان، گنجه را به تصرف درآورد و شهر را غارت كردند. در مقابله با حملة گرجیها، سپاهیان سلجوقی به گرجستان یورش آورده و بعد از پیروزی بزرگ این نبرد با غنائم بسیار بازگشتند. در این بین غیاث الدین محمد، به دلیل اهمیت گنجه فرزند كوچك خود ملكشاه را به امیری گنجه برگزید.
-
در دورة شاه عباس اول در گنجه، مسجد، كاروانسرا، حمام و دیگر بناهای عمومی احداث شد. بنابه به نوشتة پارهای از منابع، شاه عباس شهر جدید گنجه را به نام خود، «عباس آباد » نام نهاد. در سدة 17، گنجه مركز مهم تجاری و صنعتی بود. در سال 1725 میلادی قشون عثمانی به فرماندهی «ساری مصطفی پاشا» به گنجه یورش بردهاند و با وجود مقاومت شدید مردم، شهر تسلیم عثمانیها شد. در اكتبر 1734 میلادی نادرشاه افشار استحكامات عثمانیها را در گنجه و دستههای مسلح تاتارهای كریمه را به محاصره درآورده و نهایتاً در تابستان همان سال نادر پس از تسخیر ایروان و تفلیس و شكست سپاهیان عثمانی، شهر گنجه را به تصرف درآورد.
براساس مفاد قرارداد گنجه كه در 1735 میلادی بین ایران و روسیه به امضاء رسید، گنجه دوباره در تركیب دولت ایران قرار گرفته و ادارة امور گنجه دوباره به دست خاندان «زیاد اوغلو» سپرده شد. ولی زیاد اوغلو كه از سیاست نادر در به دستگیری حاكمیت گنجه ناراضی بود، در سال 1736 میلادی در مراسم تاجگذاری نادر در دشت مغان به شاه شدن وی اعتراض كرد . به همین سبب نادر شاه (1736 ـ 1741م) به محدود كردن حاكمیت و نفوذ زیاد اوغلوها همت گماشت و طوایف «اوتوزایكی لر»، به تابعیت ملك نشین قرهباغ (ورنده، جرابرت، گلستان، دیزاق و خاچین) فرمان داد و ادارة امور محالات « قازاخ ـ شمس الدین» و «بور چالی » را به پادشاهی كارتلی ـ كاختی سپرد.
در 1796 ارتش روسیه به فرماندهی ژنرال و. زوبوف، گنجه را به تصرف درآورد. در طرح روسیة تزاری برای اشغال قفقاز جنوبی، گنجه نقشی استراتژیك دشت ولی پس از مرگ كاترین دوم ، در 1797 میلادی ارتش روسیه عقبنشینی كرد. در 20 نوامبر 1803 میلادی، ارتش روسیة تزاری به فرماندهی ژنرال پ . د. سیسیانوف به گنجه حمله كرد. جواد خان حاكم گنجه عقب نشینی كرده و مدت درازی با ارتش روسیه قلعة گنجه را به تصرف درآورد. «خانات گنجه» لغو و قلمرو آن ضمیمة خاك روسیه شد. بنابه دستور سیسیانوف نام گنجه تغییر كردو به افتخار همسر آلكساندر اول، «یلیزاوت پل» نامیده شد. بعد ازاین غائله درگیریهای مختلفی بین ایرانیها وروسها درگرفت و در نهایت بر اساس معاهدة گلستان كه در 1813 میلادی بین روسیه و ایران به امضا رسید، گنجه كلاً ضمیمه خاك روسیه شد...
-
شكی
شكی یكی از قدیمیترین شهرهای ایران شمالی است كه در دامنههای جنوبی سلسله كوههای قفقاز بزرگ، در 370 كیلومتری باكو قرار دارد.
دربارة شهر شكی در منابع عربی، فارسی، تركی، ارمنی، گرجی و همچین روسی و مؤلفان سدة میانة اروپایی، اطلاعاتی ارائه شده است. تعدادی از اهالی شهر شكی در وادی رود «كیش » سكونت داشتند. در 1772 میلادی سیل عظیمی، این مناطق را ویران كرد و مردم به نقطة فعلی (نوخا) نقل مكان كرده و در آنجا ساكن شدند. نوخا از مناطق قدیمی مسكونی ایران شمالی است. دربارة این منطقه، بطلمیوس (قرن دوم ) در كتاب «آموزش جغرافیا» اطلاعاتی تحت عنوان «نیگا » ارائه داده است.
سال بنای شكی كاملاً مشخص و معین نشده است. گمان میرود كه این شهر در قدیم در محل تلاقی رود كیش با ایری چای در نزدیكی قرهداغ كنونی بنا شده است. شكی مركز ولایت تاریخی «اینیدلی» و از شهرهای مهم آلبانیای قفقاز بود و ایالت شكی از مراكز مذهبی آلبانیا به شمار میرفت. در قرن 7 میلادی، شكی به دست سپاهیان اسلام فتح شد و در دورة جنگهای خزرها با مسلمانان، چندین بار دست به دست گردید. در پایان قرن 9 میلادی، در دورة افول قدرت اعراب، در ایالت شكی حكومتی مستقل ایجاد شد. در قرن 11 ، شكی تحت حاكمیت شیروانشاهان قرار گرفت. فئودالهای گرجی كه قصد ضمیمه كردن اراضی شمال غربی ایران شمالی را به خاك گرجستان داشتند، چندین بار به شكی حمله كردند.
فتح شهر به دست اشغالگران مغول، ضربة شدیدی به حیات اقتصادی آن وارد كرد. ولی در دورة حكومت ایلخانان، شكی مجدداً رو به توسعه گذاشت . مردم شهر در این دوره به صنعت، بازرگانی، شلتوك كاری، باغداری، پرورش كرم ابریشم و سایر فعالیتها، اشتغال داشتند.
در دورة انحطاط حكومت ایلخانان (پایان قرن 14 میلادی) شكی به مركز حكومتی مستقل تبدیل شد. دراین دوره شكی را «سید علی» اداره میكرد. در هنگام هجوم تیموریان به شكی، سید علی رهبری مقاومتی جدی مقابله با آنان را به عهده داشت. او در سالهای 98 ـ 1397 میلادی با لشكری از مردم شكی به كمك مدافعان قلعة «الینجه قلعه» شتافت. پس از مرگ سید علی، فرزندش سید احمد با میانجیگری شیروانشاه ابراهیم اول (1328 ـ 1417 م.) با تیمور مناسبات دوستانه برقرار كرد.
در 1524 میلادی، شكی را درویش محمد خان اداره میكرد. در هنگام اردوكشی طهماسب اول شاه صفوی (76 ـ 1524 ) به شیروان، درویش محمدخان به كمك شیروانشاه شتافته و با سپاهیان خود با ارتش ایران به جنگ پرداخت. سپاهیان ایران برای تنبیه درویش محمدخان به شكی وارد شدند و او را كه در قلعة «گلهسن، گورهسن» مقاومت میكرد، به هلاكت رسانیدند و ایالت شكی در تركیب دولت ایران قرار گرفت.
دردورة جنگهای ایران و عثمانی، در سالهای 80 قرن شانزدهم، شكی به تابعیت دولت عثمانی درآمده و به مركز «سنجاق شكی » مبدل شد. دوباره در سال 1606 میلادی سپاهیان ایران شكی را از دولت عثمانی باز پس گرفتند.
در دورة نادرشاه (1736 ـ 1747 م)، شورشهای چندی علیه دولت ایران به وقوع پیوست. در سال 1734 میلادی اهالی شكی عصیان كرده وكیل نادرشاه «ملك نجف» را به قتل رساندند. در شكی، حكومت به دست سركردة شورشیان، یكی از اعیان محلی به نام حاجی چلبی افتاد. پس از قتل نادرشاه حاجی چلبی حكومت خود را به سراسر ایالت شكی گسترش داد. در دورة او، شكی یكی از قدرتمندترین خانات ایران شمالی به شمار میرفت. این منطقه در 1805 میلادی به اشغال روسیه درآمد و نهایتاً براساس معاهده گلستان، در سال 1813 میلادی شكی از ایران منتزع به روسیه منضم شد.
-
شماخی
شماخی شهری تاریخی در ایران شمالی و مركز ناحیه شماخی است كه در 118 كیلومتری شمال غربی ایستگاه راهآهن باكو واقع است. این شهر در فاصلة 72 كیلومتری شمال شرقی ایستگاه راهآهن كوردامیر (باكو ـ تفلیس ) در كنار راه اصلی ارتباطی باكو ـ قازاخ، در دامنة جنوب شرقی رشته كوه قفقاز بزرگ واقع شده است.
شماخی از قدیمی ترین شهرهای شیروان به شمار میرود. دربارة شماخی در منابع دورة كلاسیك، عربی، فارسی، ارمنی ، گرجی ، همچنین منابع روسی و اروپایی قرون وسطی مطالب زیادی ارائه شده است. برای نخستین بار از شماخی در اثر بطلمیوس جغرافیدان یونانی در كتاب «آموزش جفرافیا» مربوط به قرن دوم میلادی، با نام «ساماخیا» یا «كماخیا» یاد شده است. در منابع عربی نام این شهر «الشماخیه» ذكر شده و دربارة ریشة آن اطلاعات متعددی موجود است. در مورد ارتباط نام شهر با نام طایفهای به همین نام، نیز مواردی ذكر شده است كه این احتمال به حقیقت نزدیكتر است.
تاریخ دقیق بنای شهر معلوم نیست. در نتیجة كاوشهای باستانشناسی پیرامون شهر آثاری مربوط به ویژگیهای زندگی مردم در قرون 5ـ4 پیش از میلاد یافت شده است. سكههای مربوط به دورة رومیها، آرشاكیها و نیز سكههای شبیه به درهمهای مربوط به دورة اسكندر مقدونی كه در این كاوشها به دست آمده، نشان میدهد كه شماخی در دورة آنتیك با دولتهای شرقی و غربی روابط اقتصادی و فرهنگی داشته است.
پس از فتح این منطقه به دست مسلمانان، شماخی به عنوان مركز ناحیه (محال)، محل استقرار حاكمان تابع خلیفه بود. در دورة جنگهای مسلمانان با خزرها، شماخی بارها دست به دست شده بود.
در قرون 9 ـ 10 میلادی ،در دورة تضعیف حكومت اعراب، شیروانشاهان یكی از دولتهای ملوك الطوایفی مستقل منطقه بود. در این دوره در منابع و متون تاریخی، از دولت شیروانشاهان به نام دولت «مزیدیها» نیز نام میبرند با آثار و ابنیهای كه یزید بن مزید در آن ایجاد كرد، شماخی «یزیدیه» نیز نامیده میشد.
در قرن 11 میلادی دور شهر دیواری (بارویی) از سنگهای تراش خورده كشیدند (آثار و بقایای این دیواركشف شده است). قلعههای گلستان و بوغورت كه در نزدیكی شماخی قرار داشتند از اهمیت تدافعی زیادی برخوردار بودند . این قلعهها از قرون 11 و 12 میلادی به بعد به عنوان استحكامات پناهگاهی اصلی شیروانشاهان مورد استفاده قرار میگرفتند. در دورة شیروانشاه منوچهر (1120 ـ 1149 م) شماخی باز هم توسعه یافت. در 1123 میلادی نیروهای سلطان محمود سلجوقی (1118 ـ 1131م) و در 1124 میلادی نیز نیروهای داوید پادشاه گرجستان (1089 ـ 1125م) به شماخی هجوم آوردند. بعدها بین پادشاه گرجستان و شیروانشاهان روابط خویشاوندی برقرار شد و هر دو دولت در برابر سلجوقیان با یكدیگر هم پیمان شدند. در این دوره در شماخی صنعتگری، تجارت ، علم و ادبیات، توسعة فراوان یافت و شماخی به یكی از مراكز مهم اقتصادی و سیاسی تبدیل شد. در 1191 میلادی قزل ارسلان (1186 ـ 1191 م) حكمران ایلدگز، شماخی را تصرف كرد. شیروانشاه اول به طور موقت پایتخت خود را از شماخی به باكو منتقل كرد و ناگزیر به پذیرش خراجگزاری به ایلدگزها شد. پس از فوت قزل ارسلان، شماخی مجدداً پایتخت شد. در 1221 م قوای مغول به فرماندهی جبه و سوبوتای،شماخی را به محاصره درآوردند وتمامی ساكنان آن را كه در برابر آن مقاومت كرده بودند از دم تیغ گذراندند. هجوم مغول ضربة هولناكی بر اقتصاد شهر وارد كرد. در قرون 13 و 14 میلادی شیروان به میدان نبرد میان خوانین اردوی زرین و ایلخانان مبدل شد . فقط در دورة پایانی قرن 14 و آغاز قرن 15 كه اوضاع آرام بود، حیات اقتصادی شهر دوباره رونق گرفت. در دورة ابراهیم اول (1382 ـ 1417 ) شماخی از نظر اقتصادی و فرهنگی توسعه پیدا كرد. در همین دوره روابط تجاری شماخی (عمدتاً صادرات ابریشم) با كشورهای خارجی گسترش یافت. از شماخی به كشورهای همسایه پارچههای دارایی، دیبا، زربفت و انواع دیگر پارچههای ابریشمی صادر میشد.
در پاییز 1500 م قشون قزلباش شهر شماخی را تصرف و به قلمرو ایران ضمیمه كردند. در دورة سلطنت شاه طهماسب اول (1524 ـ 1576 م) دولت شیروانشاهان به طور كامل منقرض گردید. (1538 م) و شماخی به مركز بیگلربیگی تازه تأسیس شیروان تبدیل شد. در دورة حاكمیت عبداله خان استاجلو در بیگلربیگی شیروان، روابط تجاری شماخی گسترش یافت.
در 1538 سپاهیان عثمانی این شهر را به تصرف درآوردند. در 1609 میلادی، شاه عباس اول (1587 ـ 1629 م) به این شهر لشكر كشید. نیروهای صفوی با تخریب قسمتی از دیوار قلعه، وارد شهر شده و نهایتاً این شهر به تصرف ایرانیان درآمد.
بدون در نظر گرفتن جنگهای طولانی مدت، شهر در قرن 17 نیز یكی از مراكز صنعتگری و تجاری شیروان بود.در آغاز قرن 18 در دورة حكومت قاجاریه «خانات شماخی» یكی از واحدهای سیاسی نیمه مستقلی بود كه در ایران شمالی تشكیل شده بود. در 1768 میلادی فتحعلی خان قوبایی (1758 ـ 1789 م) شماخی را تصرف كرد. پس از مرگ فتحعلی خان، در اثر ضعف حكومت مركزی قاجاریه و توسعة قلمرو امپراتوری روسیه، در 1796 میلادی قشون روسیه به فرماندهی ژنرال و. زوبوف شهر را تسخیر كردند. ولی پس از مرگ ناگهانی كاترین دوم، قوای روسیه از قفقاز فراخوانده شدند. در نتیجه، نیروهای روسی از شماخی عقبنشینی كردند. در 27 دسامبر 1805 خانات شماخی با خیانت حكام محلی، تابعیت روسیه را پذیرفت و نهایتاً پس از پایان جنگ اول ایران و روسیه و شكست ایران، براساس معاهدة تحمیلی گلستان در سال 1813 میلادی ، شماخی رسماً جزو قلمرو روسیه گردید.
__________________
-
قوبا (كوبا ـ قُبا)
شهری است در شمال شرقی ایران شمالی و مركز ناحیة اداری قوبا كه در محل تلاقی راههای ارتباطی شمالی ـ جنوبی این كشور قرار دارد. این شهر در ساحل رود قودیال و در دشت شیبداری واقع شده است. قوبا در فاصلة 28 كیلومتری ایستگاه راه آهن خاچماز و 167 كیلومتری باكو قرار دارد.
در دورة شوروی در قوبا كارخانههای محركه های میكروالكتریك، كنسروسازی، تولید روغن و پنیر، آسفالت ـ بتون و آجرسازی ایجاد شده و در حال حاضر فعالیت دارند. در زمینة صنایع سبك، كارخانة نان ماشینی ، قالیبافی، مجتمعهای تولیدی، مجتمع تولید محصولات كشاورزی و غیره نیز فعال بوده و به دلیل اهمیت صنعتی این شهر دارای نیروگاه برق آبی میباشد.
این منطقه به همراه دو منطقه دیگر از جمله قوسار و خاكماز از جمله مناطقی هستند كه بیشتر ساكنان آنها تالشی بوده و از گذشته با این زبان مكالمه میكردند. مقبره شیخ جنید ـ جد شاه اسماعیل صفوی ـ در قوسار و نیز مزار 66 مومن در خاكماز از جمله مناطق مذهبی و دیدنی این منطقه محسوب میگردند. در نهایت این مناطق در سال 1813 میلادی در قالب عهدنامه تحمیلی گلستان از پیكره كشور ایران جدا گردید.
-
لنكران
شهری در جنوبشرقی ایران شمالی در كنار دریای خزر و مركز ناحیهای به همین نام میباشد كه به صورت بندری در دریای خزر در مصب رودخانه لنكران قرار گرفته است. این شهر در كنار راه آهن سراسری منطقه باكو ـ آستارا قرار گرفته و دارای فرودگاه بوده و در كنار جلگهای به همین نام قرار گرفته است.
تاریخ بنای لنكران دقیقاً مشخص نیست. درباره ریشهیابی واژه لنكران عقاید متعددی ارائه شده است. لنكران در قرن هیجدهم منطقه مسكونی كوچكی بود. بنابه نوشته آ. ولینسكی، دیپلمات روس ، در لنكران جمعاً حدود 200 خانوار ساكن بودند. در نیمه دوم قرن هیجدهم لنكران رو به گسترش نهاد. در دوره حكومت قاراخان (1747 ـ 1786 م) مركز خانات تالش از آستارا به لنكران منتقل شد. این امر تأثیر مثبتی در زندگی اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی لنكران داشت و در اثر این نقش صنعت و تجارت در آن گسترش یافت و شكوفا شد. این ناحیه (لنكران) با دیگر شهرهای ایران و كشورهای پیرامون مبادلات تجاری داشته و از بنادر مهم دریای خزر محسوب میگردد. در پایان قرن هیجدهم سپاهیان آقا محمدخان قاجار در جهت سركوبی جنبشهای جدایی طلبانه لنكران وارد این شهر شدند. در 1812 میلادی در نزدیكی قلعه لنكران بین سپاهیان ایران و روسیه نبرد درگرفت. در اول ژانویه 1813 میلادی سپاهیان روس به فرماندهی ژنرال پ .س كوتلیارفسكی در حملهای شدید لنكران را به تصرف درآوردند. و در نتیجه براساس معاهده تحمیلی گلستان در 1813 سال میلادی، لنكران ضمیمة قلمرو امپراتوری روسیه شد و برای همیشه از پیكر ایران جدا شد. از ویژگیهای این منطقه وجود عالمان و اندیشمندان عالی مقام مذهبی و فكری میباشد.
-
تفلیس
تفلیس در تلفظ معاصر «تبیلیسی»، سابقاً با «پ» تلفظ میشد. به زبان عربی «تفلیس» و به زبان روسی «تیفلیس» پایتخت جمهوری گرجستان در مركزهندسی منطقه قفقاز واقع شده و یكی از مهمترین مراكز سیاسی ، علمی ، فرهنگی و اقتصادی قفقاز در گذشته و اكنون میباشد. تفلیس مركز سیاسی اداری و فرهنگی گرجستان و زیباترین شهر قفقاز است و به اعتباری میتوان آن را «عروس زیبای قفقاز » نامید.
این شهر در زبان گرجی « تپیل ـ ایس ـ ای» نامیده میشود، كه از سه جزء تشكیل شده است كه جمعاً به معنی «محل گرم» بكار برده میشود. جغرافیدانان بسیاری از تفلیس نام بردهاند، لیكن حمداله مستوفی قزوینی جغرافیدان ایرانی قرن هشتم ، تعبیری زیبا از تفلیس به مضمون زیر دارد:
«تفلیس در دره افتاده است كه طرفی از آن پاكوه است و آب كر بر میان آن روان است و از طرفی عمارات بر روی كر ساختهاند چنان كه بام هر رسته خانهای زمین، كوی بر رسته علیا است و در آنجا حمامات بسیار است كه آب گرم آن را زاینده است و به آتش احتیاج ندارد، حاصلش غلات بغایت نیكو برآید و اندكی میوه دارد».
اراضی تفلیس در هزارة 3 تا 4 پیش از میلاد مسكون شده و برای اولین بار در سالنامههای مربوط به قرن چهارم میلادی از تفلیس به عنوان «قلعه شهر» نام برده شده است. به علت موقعیت چهارراهی تفلیس همیشه دارای اهمیت منطقهای بوده و همین ویژگیها، سبب گسترش و توسعة این شهر از دیرباز تاكنون بوده است.
شهر تفلیس در قسمت غربی گرجستان در مركز دهلیز قفقاز و در 41 درجه و 2 دقیقة عرض شمالی و 44 درجه و 4 دقیقة طول شرقی از نصف النهار گرینویچ واقع شده است. این شهر در فاصلة 120 كیلومتری رشته كوه قفقاز بزرگ و 250 كیلومتری دریای سیاه قرار دارد. تفلیس از نظر موقعیت جغرافیایی با شهرهای تاشكند، استانبول، رم، بارسلون، بوستون و شیكاگو هم عرض است و با شهرهای گوركی، ساراتف، بغداد و عدن در یك نصف النهار قرار دارد.
شهر در دو طرف ساحل رودخانة كر به زبان گرجی «متكواری» در درون درة زیبایی گسترده شده است. كوه كمتر چین خورده «ماخات» در شرق شهر واقع شدهاند. در روزهای كاملاً صاف و آفتابی، از بلندیهای شهر تفلیس رشته كوههای قفقاز و قلة آن «قازبك» كه بلندترین نقطه در گرجستان است، به راحتی مشاهده میشود.
پیشینة تاریخی
براساس اطلاعات به دست آمده از كاوشهای باستان شناسی، اراضی شهر تفلیس در هزارة 3 تا 4 پیش از میلاد، مسكون بوده است.
در دورة حكومت«واختانگ گورگاسال» (502 میلادی) تفلیس به مركز مهم اقتصادی گرجستان شرقی تبدیل گردید.در قرن ششم میلادی، این شهر پایتخت حكومت پادشاهی كارتلی بود. در قرن هفتم میلادی ، سپاهیان اسلام قسمتهایی از گرجستان را به تصرف درآوردند و از سالهای 30 قرن هشتم میلادی ، تفلیس مركز اقامتی امرای عرب شد.
در دورة «داویدبانی»، تفلیس آزادی خود را به دست آورده و پایتخت دولت گرجستان متحد شد. در قرون 12 و 13 میلادی، تفلیس از مراكز مهم اقتصادی و فرهنگی بود. در قرن چهاردهم ابتدا مغولان و سپس تیموریان به تفلیس حمله و خرابیهای بسیار در آن پدید آوردند. عثمانیها نیز در قرون 17ـ15 میلادی ، بارها به شهر حمله كردند. از قرن شانزدهم به بعد، تفلیس در تركیب دولت ایران قرار گرفت. لشكركشیهای شاه عباس دوم در سالهای 947، 953 و 961 هجری (قرون شانزدهم میلادی بین سالهای 1540 تا 1553 میلادی ) برای سركوب حاكمان تفلیس در دست اندازی به شیروان و قرهباغ، سبب قبول تابعیت تفلیس به ایران شد.
در سال 1801 میلادی در اثر ضعف دولت ایران و سیاستهای استعماری روسیة تزاری گرجستان شرقی به تصرف روسیه درآمد و از آن پس، تفلیس به مركز فرمانداری گرجستان تبدیل و نام آن از «تبیلیسی» به تفلیس تغییر داده شد و نهایتاً این شهر زیبا و مهم در جریان عهدنامه تحمیلی گلستان از سال 1813 میلادی از مام میهن جدا گردید.
-
دربند (دمیر قاپو؛ باب الابواب )
دربند، بندری است در جمهوری خودمختار داغستان، مركز ناحیهای به همین نام و یكی از بنادر جمهوری فدراتیو روسیه در ساحل غربی دریای خزر ـ این شهر در گذرگاه مهم و استراتژیك «دربند» (باب الابواب ) در كنار دریای خزر واقع شده كه تنها راه ارتباط زمینی (جادهای و راهآهن) بین قفقاز شمالی و قفقاز جنوبی و نیز ایران و روسیه در كنار ساحل دریای خزر از آن میگذرد.
دربند یكی از قدیمی ترین شهرهای آلبانیای قفقاز میباشد. درباره دربند در منابع لاتینی ، یونانی، عربی، ایرانی، تركی، ارمنی، گرجی ، روسی و غیره و نیز منابع مربوط به قرون وسطای اروپا، اطلاعاتی ارائه شده است. مهمترین و اصلیترین منبع در مورد دربند، كتاب «دربندنامه» است. تاریخ بنای شهر دربند، به طور دقیق مشخص نشده است، لیكن آثار به دست آمده از كاوشهای باستان شناسی نشان میدهد كه در قرون 6 تا 7 پیش از میلاد مكانهای مسكونی در این منطقه وجود داشته است. گذرگاه دربند از زمانهای قدیم، یكی از معابر استراتژیك به شمار میرفته است.
هونها ، سكاها ، سارماتها، خزرها و بعضی اقوام دیگر برای هجوم به قفقاز جنوبی و آسیای صغیر همیشه از این گذرگاه مهم و استراتژیك استفاده كردهاند. برای جلوگیری از هجوم این قبایل، از طرف مردم بومی و بعدها ایرانیان و اعراب، در شهر دربند و دراطراف این گذرگاه اقدام به ساخت قلعههای تدافعی و مقرهای دیدهبانی شده بود. دربند به عنوان پایگاهی برای مقابله با هجوم قبایل متحد، برای ایرانیان و سپس اعراب در محافظت از قفقاز شرقی محسوب میشد، كه در منابع این دوره به آن «باب»، «باب الحدید»، «باب الابواب» (در زبان عربی)، دربند (در زبان فارسی)، «دمیر قاپی دربند » (به زبان تركی)، «باه» (در زبان ارمنی)، «تیمور كاهالقا، كاهولقا» (به زبان مغولی ) «دربند خزر»، «دربند شیوان» و «دربند باكو» میگفتند. در كتاب «دده قورقود» نیز نام دربند آورده شده است. جهانگرد آلمانی به نام اولئوری (قرن 17 میلادی) ، جهانگرد ترك اولیاء چلبی ، عقیده دارند كه قبر ددهقورقود در دربند قرار دارد. در كتاب دربندنامه دراین باره توضیحاتی داده شده است. دربند به عنوان یكی از مهمترین مراكز بازرگانی قفقاز شمالی، كشورهای اروپایی را با كشورهای آسیای میانه و شرق میانه به هم مرتبط میكرد. واقع شدن بر سر راه ارتباطی و تجاری و نیز موقعیت و شرایط مناسب جغرافیایی، زمینههای گسترش و رونق اقتصادی دربند را به وجود آورده بود. در قرن اول پیش از میلاد، تاكستانهای انگور دربند تا كنارههای دریای خزر كشیده شده بود.
دربند یكی از بزرگترین نقاط مسكونی آلبانیای قفقاز بود كه در ابتدای قرن اول میلادی در تركیب ولایت چولا (چورا) قرار داشت. در قرن پنجم میلادی دربند از نظر اقتصادی و سیاسی از مهمترین شهرهای آلبانیای قفقاز و همچنین مركز اقامت جانشینان (مزربانان) ساسانی به شمار میرفت. در دوره ساسانیان برای جلوگیری از هجوم قبایل هون، خزر و دیگر اقوام ، اهمیت بسیاری به ساخت استحكامات و نگهداری مواضع دفاعی دربند داده میشد. در سال 457 میلادی به سركردگی «واچن دوم» حكمران آلبانیای قفقاز، شورشی علیه دولت ساسانی به وقوع پیوست. شورشیان پادگان نظامی ساسانیان را در دربند تسخیر كرده و شهر را تصرف كردند و با طوایف كوهنشین همسایه، متحد شدند. پس ار سركوب شورش، برای جلوگیری از حمله خانات ترك شمال قفقاز، دولت ساسانی را ناگزیر به مستحكمتر كردن گذرگاه دربند كرده و استحكامات جدیدی ساخته شده و در آن پادگانهایی ایجاد شد. ساسانیان از داخل ایران سه هزار خانوار فارس زبان به این منطقه كوچ دادند. براساس اطلاعات ارائه شده توسط بلاذری مورخ عرب، (قرن نهم میلادی)، خسرو اول پادشاه ساسانی برای محافظت گذرگاه دربند سپاهی مركب از پنج هزار جنگجو تشكیل داده شود. لیكن تمام این اقدامات نتوانست جلوی سیل هجوم طوایف ترك زبان به جنوب را سد كند.
در سالهای 627 ـ 626 میلادی خزرها به سركردگی خاقان خود «جبه» دربند را فتح و تمامی دیوارهای قلعه دربند را ویران كردند. دربند مدتهای بسیاری به عنوان پایگاه هجوم خزرها به جنوب به شمار میرفت. در دورة فتوحات اعراب، دربند به میدان نبرد بین خزرها و مسلمانان تبدیل شده بود. دربند بارها دست به دست شد. پس از فتح دربند به دست مسلمانان در سالهای 43 ـ 642 میلادی، اعراب اقدام به بازسازی و مستحكمتر كردن وضعیت دفاعی دربند به عنوان شهری مهم و استراتژیك كردند.
در اوایل قرن هشتم میلادی، دربند مجدداً توسط خزرها فتح شد. در سالهای 15 ـ 714 میلادی دربند به سركردگی «حبیب بن مسلمه» از دست خزرها باز پس گرفته شد. برجها و باروهای ویران شده مجدداً تعمیر و بازسازی شد. برای نگهداری نفت و دیگر محصولات، انبارهای زیادی ساخته شد. در دربند 24 هزار نفر نیروی نظامی مسلمانان نگهداری میشد. دربند با شهرهای بغداد، دمشق، بصره و شهرهای دیگر روابط اقتصادی و فرهنگی برقرار كرده بود. در این شهر، سكه ضرب میگردید. در دوره خلافت عباسیان، دربند به عنوان مركز ترانزیت بازرگانی بین خانات خزر، پادشاهی روس، بیزانس ، كشورهای اروپایی، ایران، چین، عراق، سوریه ، هندوستان و آسیای مركزی تبدیل شده بود. از دربند محصولات نساجی (به ویژه پارچههای كتانی)، رنگهای قرمز، زعفران و غیره صادر میشد.
دربند كه در قرن نهم میلادی توسط امرای مسافری و هاشمی اداره میشد، در قرن دهم تحت حاكمیت شیروانشاهان قرار گرفت. براساس نوشته مورخین عرب، در این دوره دربند از نظر جمعیت بزرگتر از اردبیل و تفلیس بود. امیرنشین دربند كه تحت حاكمیت شیروانشاهان بود، در نیمه اول قرن یازدهم میلادی نسبتاً قدرتمند شده بود.
در سال 1032 میلادی، قشون روس كه با غنایم بسیار از شیروان در حال گذرگاه دربند بود، توسط امیر دربند مغلوب گردید. در نیمه دوم قرن دوازدهم قپچاقها از سمت دربند به شیروان حمله كردند. بنابه نوشته نسوی مورخ قرن سیزدهم، در دوره حكومت جلال الدین خوارزمشاه، پنجاه هزار خانوار از قبایل قپچاق به اطراف دربند كوچانده شدند. در سال 1239 میلادی، مغولها دربند را اشغال كردند. برای تصاحب شیروان، دربند به میدان كارزار بین اردوی زرین و ایلخانیان تبدیل شده و شهر بین طرفین دست به دست شد. پس از ضعف دولت ایلخانیان، دربند در تركیب دولت مقتدر شیروانشاهان قرار گرفت. به علت اینكه سلسله جدید شیروانشاهان اصلاً از دربند بودند، به همین سبب، آنها را «دربندیها» مینامیدند. در دوره دربندیها، دربند از مهمترین مناطق مسكونی و بندر اساسی شیروان به شمار میرفت.
جنگهای بین تیمور لنگ با توختامیش، خان اردوی زرین، در سالهای 60 ـ 1359 میلادی سبب تنزل بسیاز زیاد وضعیت اقتصادی و اجتماعی دربند شد. در توافق بین تیمور و ابراهیم اول، شیروانشاهان مسئول محافظت از گذرگاه دربند در مقابل حمله اردوی زرین شد . در قرن شانزدهم دولت صفوی كه برای تسخیر داغستان بارها از دربند گذشته بودند، در سال 1509 میلادی در دوره حكومت شاه اسماعیل اول دربند را به تصرف درآوردند. شاه اسماعیل تعدادی از بیاتهای ساكن درعراق را به دربند كوچانید.
در دوره جنگهای صفوی ـ عثمانی، سپاهیان ترك دربند را متصرف شدند (1578 م). در سال 1606 میلادی در دربند شورشهایی علیه حاكم عثمانی « حسن پاشا» (گیزیر پاشا) به وقوع پیوست و حسن پاشا مغلوب شده و چراغ سلطان استاجلو به عنوان حاكم دربند منصوب شد. در دوره صفویه، محافظت از دربند به عهده طوایف افشار و استاجلو سپرده شده بود.در این بین جنبشهای جلالی در دربند گسترش یافته بود. براساس نوشته آراكلی تبریزی (قرن هفدهم) این جنبشها اراضی واقع تا دمیرقاپی (دربند) را احاطه كرده بود و نامیده شدن یكی از قلاع دربند به نام «كوراوغلو» احتمالاً در این رابطه است.
در تاریخ 23 اوت سال 1722 میلادی، قشون روس به فرماندهی پطر اول وارد دربند شد. براساس معاهده بین ایران و روس در دوازدهم سپتامبر 1723 میلادی و روسیه و عثمانی در دوازدهم ژوئن 1724 میلادی، دربند به روسیه ملحق شد. لیكن براساس معاهده رشت (1733 میلادی) و گنجه (1735 میلادی) ، بین ایران و روسیه ، دربند مجدداً به حاكمیت ایران درآمد.
در دوره نادر شاه، طایفه سرُسُر (سور سور ) كه در كنارههای رودكر زندگی میكردند، به نزدیكی دربند كوچانده شدند. در اواسط قرن هجدهم، «خانات دربند» به مركزیت «دربند» تشكیل شد. در سال 1759 میلادی فتحعلی خان قبایی خانات دربند را در خانات قبا ادغام كرد. در سال 1774 میلادی قوای مشترك بعضی از خانهای شیروان و داغستان به رهبری «امیرحمزه» دربند را به محاصره درآوردند. سركرده مدافعان دربند، طوطی بیكه، همسر فتحعلی خان بود كه حاضر به تسلیم شهر به دشمن نشد. در سال 1775 میلادی كه قشون روسیه در حال نزدیك شدن به داغستان شرقی بودند، فتحعلی خان كلید دربند را برای كاترین دوم فرستاد. منظور فتحعلی خان از این كار حفظ استقلال خود و جلب حمایت و مساعدت روسیه بود . لیكن به علت عدم تطبیق این عمل با سیاحت خارجی روسیه، كاترین دوم كلیدهای دربند را به فتحعلی خان بازگرداند. در سال 1796 میلادی، سپاه 30 هزار نفری روسیه به سركردگی و. آ. زوبوف دربند را اشغال كرد. و نتیجه این كه براساس مفاد عهدنامه تحمیلی گلستان (24 اكتبر سال 1813) دربند ضمیمه روسیه شد.
-
ایروان
ایروان (در منابع مختلف به صورت اروان، یروان، روان) پایتخت جمهوری ارمنستان یكی از شهرهای مهم منطقه قفقاز به شمار میرود. این شهر از مراكز مهم صنعتی، علمی و فرهنگی قفقاز است.
ایروان در كنارههای شمالی دشت آرارات و بعضاً فلات آتش فشانی، در ساحل رود رازدان (شاخه چپ ارس) در ارتفاع 1300 ـ 850 متری از سطح دریا واقع شده است.
در ادبیات ارمنی، برای اولین مرتبه نام ایروان در آثار مربوط به قرن ششم میلادی آورده شده است. از آثار خط میخی به دست آمده در كاوشهای باستان شناسی معلوم شده است كه پادشاه اوراتو «آرگیشتی اول» در سال 782 قبل از میلاد قلعه «اربونی» را ساخته است. در نزدیكی آن شهر ایروان كنونی ساخته شده است( نام شهر نیز برگرفته از نام همین قلعه است).
ایروان در قرون مختلف در تركیب دولت ساسانی، خلافت اعراب، قاراقویونلوها، آق قویونلوها و صفویان قرار داشت. بین سالهای 1513 تا 1735 میلادی شهر و قلعه آن بارها توسط عثمانیها و ایرانیان دست به دست شده است. در سال 1604 میلادی سپاهیان شاه عباس ایروان را فتح و تعدادی از ارامنه را به ایران كوچاندند. پس از چندی این منطقه به مركز خانات ایروان تبدیل شد كه خراج گزار دولت ایران بود. در دورة دوم جنگهای ایران و روس (28 ـ 1826)، در اول اكتبر سال 1827 ایروان توسط قشون روس به تصرف درآمده و براساس معاهده تحمیلی تركمنچای در سال 1828 میلادی ، خانات ایروان در تركیب امپراتوری روسیه قرار گرفت. ایروان كه در حال حاضر، به عنوان پایتخت جمهوری ارمنستان، یك شهر ارمنی نشین شناخته میشود، قرنهای متمادی، نه تنها به عنوان ولایتی از ولایات ایران، یك سرزمین مسلمان نشین بود ، بلكه دژی استوار در برابر روسهای تزاری، غیرتمندانه مقاومت كردند، بلكه ارتش امپراتوری روسیه را به ستوه آوردند. با وجود آن همه رشادت و پایمردی مسلمانان ایروان، بنا به عللی، از جمله خیانت عدهای از ارامنه و حاكمان محلی، متأسفانه در جنگهای ایران و روس كه با شكست نیروهای ایران پایان یافت، 17 ولایت آن سوی ارس به تصرف روسها درآمد و از آن تاریخ، سیاست ارمنی كردن این ولایت مسلمان نشین آغاز شد. روسها با تغییر بافت جمعیتی ایروان به نفع ارامنه، اوضاع را برای مقاصد خاص خود مهیا كردند.
تبانی و همكاری بعضی از ارامنه با روسها برای تجزیه این منطقه از ایران، از عهد پطركبیر آغاز شده و در دوران سلطنت جانشینان وی از جمله كاترین دوم ادامه مییابد تا این كه در جنگهای ایران و روس، تزاریسم به هدف دیرینه خود نائل میشود و بر اثر همكاری عدهای از ارمنیان تندرو و روسها این منطقه از ایران جدا و به قلمرو روسیه منضم میگردد.
-
نخجوان
نخجوان شهری در ایران شمالی است كه پایتخت جمهوری خودمختار نخجوان است. این شهر در مسیر راهآهن باكو ـ ایروان واقع شده و محل تلاقی راههای ماشین رو منطقه است. فرودگاه شهر در دشت «نخجوان» در ساحل رود ارس واقع شده است. فاصلة این شهر از باكو پایتخت ایران شمالی ، 536 كیلومتر است. مساحت شهر حدود 15 كیلومتر مربع بوده و دارای آب و هوای قارهای میباشد.
نخجوان، یكی از شهرهای قدیم ایران است و تاریخ بنای شهر تاكنون به طور دقیق معین نشده است.
در نتیجة كاوشهای باستان شناسی، اشیای مربوط به هزارة دوم تا اول پیش از میلاد، به دست آمده است. موجودیت شهر در قبل از میلاد معلوم است. بعضی از مورخین پیدایش شهررا با استناد به ریشهیابی نام آن، به داستان نوح نسبت میدهند. نام نخجوان برای اولین مرتبه در آثار بطلمیوس یونانی (قرن دوم میلادی) به نام «آموزش جغرافیا» تحت عنوان «تاكسوآنا» آورده شده است.
در منابع عربی قرون وسطی، نام این شهر به صورت «نشوه»، «نشاوه» آورده شده است. محمد نخجوانی، حمدالله قزوینی ، كاتب چلبی، اولیاء چلبی و بعضی دیگر از مورخان و جغرافیدانان، آن را به صورت «نقش جهان» ذكر كردهاند.
نخجوان كه بر سر راه تجارتی قدیم قرار دارد، در تركیب دولت آتروپاتن قرار داشت. این منطقه از قرن سوم میلادی كه تحت حكومت ساسانیان قرار داشت، توسط مرزبانان اداره میشد و پادگان نظامی ساسانیان محسوب میشد. در اوایل قرون وسطی، شهر نخجوان كه مركز تجارت و شهرنشینی بود، با شهرهای ممالك آسیای صغیر، گرجستان و ارمنستان از یك سو، و بنادر دریای سیاه از دیگر سو، روابط تجاری داشت.
در قرن ششم میلادی، ساسانیان در نخجوان ضرابخانهای داشتند كه از قدیمیترین ضرابخانههای منطقه قلمداد میشد. در این ضرابخانه، سكههای نقرهای كه با خط پهلوی بر روی آن «ناخج» نقش میشد، ضرب شده است.
در زمان جنگ ایران و بیزانس (روم شرقی)، در 625 میلادی امپراتور روم شرقی (هراكلیوس دوم) نخجوان را ویران كرد. شهر پس از بازسازی 654 میلادی به دست سپاه اسلام فتح شد. در سال 656 میلادی، درنزدیكیهای نخجوان بین سپاهیان خلیفه و امپراتور روم، جنگی درگرفت.
شهر نخجوان كه یكی از مراكز مهم ایستادگی اعراب در مقابل امپراتور روم بود، به مركز نگهداری قشون تبدیل شده بود كه از آن بین جنبش خرمدینان علیه ظلم خوانین محلی و سپاهیان خلیفه، در نخجوان نیز گسترش یافته بود. در قرون 9 ـ 10 میلادی، این شهر ابتدا درتركیب دولت ساجیها، سپس سالاریها قرار داشت. در 1021 میلادی، نخجوان به اشغال سپاهیان «واسیلی دوم» امپراتور روم شرقی، درآمد.
در 1064 میلادی، شهر به دست سلجوقیان افتاد. در این دوره جانشینان سلجوقیان در ایران شمالی ، نخجوان را به عنوان نقطهای برای اقامت برگزیدند. این منطقه در دهههای 30 تا 70 قرن دوازدهم میلادی، اصلیترین محل استقرار ایلدگزها به شمار میرفت. نخجوان در دورة حكومت ایلدگزها، بسیار گسترش یافته و آباد شده بود.
در 1221 میلادی نخجوان به دست مغولها به ویرانه تبدیل شد. در 1225 میلادی، سپاهیان جلال الدین خوارزمشاه آن را اشغال كردند. اما در 1231 میلادی، مجدداً به دست مغولها افتاد. در 1275 میلادی، این شهر در تركیب دولت ایلخانیان قرار گرفت. در پایان قرن سیزدهم میلادی با «اصلاحات غازان خان» اوضاع اقتصادی نخجوان بهبود یافت. در ضرابخانة نخجوان سكههایی به نام حكمرانان ایلخانی ضرب میشد. از سالهای 50 قرن چهاردهم میلادی به بعد، نخجوان در تركیب دولتهای چوپانیان و جلایریان قرار داشت. در 1386 میلادی، شهر نخجوان را «توختامیش» خان اردوی زرین و در 1387 میلادی تیمورلنگ اشغال كردند. در دوره تیموریها، جنبش «حروفیه» در شهر گسترش یافته بود. در 1412 میلادی، این شهر در تركیب قراقویونلوها و در 1468 میلادی در تركیب دولت آق قویونلوها قرار داشت. در 1501 میلادی در جنگی كه بین آق قویونلوها و صفویه در نزدیكی نخجوان در محلی به نام «شرور» درگرفت، صفویان پیروز شده و نخجوان را به تصرف خود درآوردند.
در دوره جنگهای صفویه ـ عثمانی، شهر بارها دست به دست شد. در قرن 16 در تركیب بیگلربیگی تبریز و در قرن 17 در تركیب بیگلربیگی «چخورسعد» قرار داشت. از نیمة دوم قرن 18 میلادی به بعد، تعدادی خانات در قفقاز به منصة ظهور رسیدند كه نخجوان مركز یكی از این دولتها به نام «خانات نخجوان» بود. در 26 ژوئن 1827 میلادی قوای روس نخجوان را تسخیر كردند و در نتیجة معاهدة تحمیلی تركمنچای، در سال 1828 میلادی از ایران منتزع و جزو قلمرو امپراطوری روسیه قرار گرفت.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن