-
زیدیه
زیدیه یکی از فرقههای شیعه است که پیروان آن به امامت پنج تن؛ علی بن ابی طالب،حسن بن علی،حسین بن علی، علی بن حسین و زید بن علی معتقدند. طرفداران این فرقه بیشتر در کشور های یمن و بحرین پراکنده شدهاند. این فرقه عموماً به مذهب حنفی پایبندند و در اصول به معتزله نزدیکاند. فرق اینان با گروه اصلی شیعیان در این است که آنها معتقدند امامان دارای قدرت فراطبیعی نبودند.
-
راوندیه
فرقه راوندیه که خود انشعابات زیادی چون ابراهیمیه، فلالیه، مسلمیه و... دارد، در زمان حکومت منصور عباسی میزیستهاند و از پیروان عبدالله راوندی به شمار میآیند.
این گروه هیچ ارتباط تاریخی با منطقه راوند کاشان ندارند.[۱]
-
بکتاشیه
بَکتاشیه، طریقت پیروان حاجی بکتاش ولی.
این طریقه از آناتولی شروع شد و بر اثر برخورداری از حمایت رسمی دولت عثمانی و در پی کشورگشاییهای آن، به شبه جزیره بالکان و از آنجا به آلبانی راه یافت و بعدها خانقاههای بکتاشیه در آنجا ساخته شد. راهیابی این فرقه به شبه جزیره بالکان، در اسلام آوردن ساکنان آنجا سهم عمدهای داشت.
امروزه بکتاشیه علاوه بر آلبانی و به طور محدود در ترکیه، در میان مردم سوریه، مصر، ترکهای مقیم اروپا و نیز مناطق آلبانیایی نشین و مسلمان مقدونیه و کوزوو رواج دارد.
عقاید
حُب اهل بیت پیامبر اسلام، بخصوص امام علی. به عقیده آنان حق، محمد و علی سه صورت برای بیان یک حقیقتاند.
به نظر بکتاشیان، بعضی از آئینها جای عبادتهای شرعی را میگیرند، مانند: هر صبح و شام صلوات فرستادن بر دوازده امام، خواندن دعای «نادعلی»، خودداری از نوشیدن آب در دهه اول محرم، اعتراف کردن به گناهان نزد بابا (شیخ) پس از محرم، بزرگداشت نوروز
اخلاق از نظر بکتاشیه در این جمله خلاصه میشود:
- دستت را بی آزار، زبانت را رازدار و کمرت را استوار نگه دار.
منبع
-
نقشبندیه
نقشبندیه طریقتی است منسوب به خواجه بهاءالدین محمد نقشبند بخارایی (۷۹۱-۷۱۸ هـ.ق)، شاخهای منشعب از سلسله خواجگان که به خواجه احمد یسوی (معروف به حضرت ترکستان) منسوب است و گویند خواجه بهاءالدین در ترکستان مروج و محیی طریقه اوشد.[۱]
بعدها این سلسله در هند هم نفوذ یافت و به خصوص در دوره اقتدار مغولان در هند، تأثیر و نفوذ مشایخ آنها قابل ملاحظه بود و سلاطین آن سرزمین غالباً به این طریقه منسوب بودند؛ چنانکه گویند امیرتیمور گورکانی به شاه نقشبند ارادت داشت.[۲]
مروجان این طریقت
بهاءالدین را نمیتوان بنیانگذار و مؤسس این طریقت شمرد. طریقت او در حقیقت دنبالهٔ طریقت خواجگان است. طریقه و سلوکی که خواجه یوسف همدانی(۵۳۵ ـ ۴۴۰ هـ.) و خواجه عبدالخالق غجدوانی(متوفی۵۷۵) بنیان نهاده بودند. خواجه بهاءالدین که خود از جانشینان عبدالخالق تعلیم یافته بود، محیی و مصلح طریقت خواجگان شد و طریقت نقشبندی آمیختهای شد از تعالیم عبدالخالق غجدوانی و بهاءالدین بخارایی.
طریقت نقشبندی در اندک مدتی در ماوراءالنهر و خراسان رواج یافت و پس ازبهاءالدین، خلفای او خواجه علاءالدین عطار (درگذشته ۸۰۲) و محمد پارسا (درگذشته ۸۲۲) و یعقوب چرخی (درگذشته ۸۵۱) بر مسند ارشاد نشستند و در ترویج این طریقت سهمی بسزا داشتند. بعد از اینان خواجه عبیدالله احرار (۸۹۵-۸۰۶ هـ) مشهورترین و متنفذترین مشایخ عصر تیموری است و در عهد او، این طریقت به نفوذ و شهرت و رواج رسید.
مسلک نقشبندیه
عبدالرحمن جامی در نفحات الانس نوشتهاست:
«طریقة ایشان، اعتقاد اهل سنّت و جماعت است و اطاعت احکام شریعت و اتباع سنن سیّدالمرسلین(ص) و دوام عبودیت که عبارت است از دوام آگاهی به حق سبحانه، بیمزاحمت شعور به وجود غیری» عبدالخالق غجدوانی گفته است که «در خلوت را دربند و در خدمت را بگشای» و از بهاءالدین نقشبند پرسیدند: «درطریقة شما ذکر جهر و خلوت و سماع میباشد؟ فرمودند که نمیباشد. پس گفتند که: بنای طریقت شما بر چیست؟ فرمودند: خلوت در انجمن: به ظاهر با خلق هستند و به باطن با حق و نیز همو گفته است که: «طریقت ما صحبت است و در خلوت آفت شهرت است. خیریت در جمعیت است و جمعیت در صحبت به شرط نفی بودن در یکدیگر».
نقشبندیه در گذر تاریخ
این طریقت، در تاریخ خود جریانی واحد و همسان نداشته است و با گذشت زمان، مانند اکثر مکتبها و مذهبها بساطت آن از میان رفت و گونه گونه، رنگهایی یافت.
بهاءالدین نقشبندی و مشایخ پیش از او- مشایخ سلسله خواجگان- بهدور ازماجراهای سیاسی و اجتماعی، ساده و زاهدانه میزیستند و برای امرار معاش پیشه و کاری داشتند. خواجه محمود انجیر فغنوی «به کسب گلکاری میپرداخته و از آنممر وجه معاًش میساخته». و خواجه علی رامتینی به صنعت بافندگی اشتغالداشته است. و سید امیر کلال، کوزهگری میکرده و فرزندش امیر شاه «ازصحرا نمک میآورده و میفروخته و از آن راه زندگی میگذرانیده».
ولی دیری نگذشت که مشایخ نقشبندی بر خلاف پیشینیان صاحب نقشی شدند در کارهای جهانی. عزّت و حرمت یافتند و صاحب دستگاه شدند. مانند خواجه ناصرالدین عبیدالله احرار که متنفذترین مشایخ نقشبندی در عصر تیموری بود و بنا به نوشته جامی «کوکبهٔ فقرش» «نوبت شاهنشهی» میزد.
سعدالدین کاشغری و عبدالرحمن جامی، طریقه نقشبندی را در عاصمهٔ هرات، بیش از پیش، رواج دادند و هرات یکی از مراکز تجمع نقشبندیان شد. در سمرقند، اگر چه در زمان خواجه نظامالدین خاموش، نقشبندیان اندک نبودند پس از مهاجرت خواجه عبیدالله احرار بدانجا نقشبندیان سمرقندی، بسیار شدند و سمرقند در عهد سلطنت سلطان ابوسعید و سلطان احمد تیموری به صورت مجمع و مرکز صوفیان نقشبندی درآمد.
توضیحات
- <LI id=cite_note-0>↑ مدفن بهاءالدين در نزديكی بخاراست. در سال 1543 ميلادی امير عبدالعزيزخان، مرقدی بر مزار وی ساخت. حتی امروزه بهاءالدین از چنان حرمت و نفوذی برخوردار است که بسیاری تصور میکنند که اگر چند بار به زیارت مرقدش بروند، گویی به زیارت کعبه نائل شدهاند. (ماهیت تحولات در آسیای مرکزی)
- ↑ ارزش میراث صوفیه
منبع
- ارزش میراث صوفیه، عبدالحسین زرینکوب، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۵۶
- قدسیّه(کلمات بهاءالدّین نقشبند)؛با مقدمه و تصحیح احمد طاهری عراقی؛ کتابخانهٔ طهوری، تهران ۱۳۵۴
- ماهیت تحولات در آسیای مرکزی، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، ۱۳۷۳
- نفحاتالانس عبدالرحمن جامی
-
قادریه
قادریه از جمله طریقتهایتصوف است. قادریان از پیروان شیخ عبدالقادر گیلانی(تولد ۵۶۲ ق)، ملقب به قطب الاعظم، هستند.
پیروان این مکتب به وحدت وجودی معتقد هستند و به محبت و خدمت شهرت دارند. اگر چه در اصل از بین حنابله برخاستهاند، تا حدود زیادی اهل تسامح و مساحمه بودند. در این طریقت به حفظ سنت و شعائر تأکید میشود. بخش اعظم پیروان طریقتهای صوفیه در بالکان با توجه به عدم بهره مندی از منابع اصیل اسلامی و شیوخ واقعی در بسیاری از موارد به انحراف کشیده شدهاند.
تاریخچه
مؤسس سسلسه قادریه، عبدالقادر گیلانی (قرن ششم) است که در بغداد مدفون است.
قادریه در افغانستان
این فرقه در قرن شانزدهم میلادی در هند مستقر شد و در همان جا برخی از پشتونها را به سوی خود جذب نمود. در میان قبایل پشتون، فرقه قادریه پیروان بسیاری دارد که رهبری آن به دست خاندان گیلانی است. حضرت نقیب صاحب، پدر سید احمد گیلانی، در دهه دوم قرن نوزدهم میلادی در حومه جلال آباد در شرق افغانستان رهبری این فرقه را بر عهده داشت که پس از او رهبری به فرزندش (احمد گیلانی) رسید. ایشان نیز در کنار رهبری فرقه قادریه به کارهای سیاسی و تأسیس حزب محاذ ملی افغانستان پرداخت که این حزب در کنار سایر تنظیمهای جهادی در جنگ علیه روسها نقش فعالی داشت. خاندان گیلانی از اقوام سببی محمد ظاهر شاه میباشند.
-
احمدیه
احمدیه نام فرقهای از مسلمانان است که پیرو میرزا غلام احمد میباشند. احمدیان وی را «مسیح و مهدی موعود» میدانند و از دستورات وی پیروی میکنند.
مخالفان فرقه احمدیه از این پدیده به عنوان «قادیانیزم»، که نشات گرفته از محل تولد میرزا غلام احمد و فرقه احمدی است، یاد میکنند.
جمعیت
آمار درستی از طرفداران این فرقه به دلیل غیر قانونی بودنشان در بعضی از کشورها وجود ندارد. فرقه احمدیه دارای شهرهایی تماما احمدی نشین در کشورهای هندوستان، پاکستان و بنگلادش است. همچنین با توجه به مهاجرت بسیاری از طرفداران این فرقه به اروپا، آمریکا، کانادا و چند کشور آفریقایی از جمله تانزانیا میتوان طرفداران جماعت احمدیه را در حدود ۷ الی ۱۰ میلیون نفر تخمین زد.
گفتنی است که در حدود ۲۰۰هزار تن از پیروان فرقه احمدیه نیز در کشور اندونزی زندگی میکنند.[۱]
محدودیتهای مذهبی و مراکز عمده جماعت احمدیه
بعد از اخراج سومین خلیفه جماعت مسلمانان احمدیه از پاکستان، همینک مرکز این جمعیت در کشور انگلستان قرار دارد و امروزه پنجمین خلیفه جماعت احمدیه در شهر لندن زندگی میکند. طرفداران فرقه احمدیه در ۲ شهر رابوئا در پاکستان و قادیان در هندوستان اکثریت مطلق را دارند.
در پاکستان طرفداران این فرقه حق انجام فعالیتهای مذهبی و برپایی مساجد خودشان را ندارند و شیوخ سنی و شیعه آنها را «مرتد» و «گمراه» میخوانند.
اما در هندوستان طرفداران تفکر احمدی مشکل ابراز عقاید و فعالیتهای مذهبی خودشان را ندارند و در آنجا آزادانه فعالیت میکنند. در انگلستان، استرالیا، کانادا و آمریکا جمعیت احمدیه دارای مساجد و طرفداران زیادی است که اکثر آنان را مهاجرین هندی و پاکستانی تبار تشکیل میدهند.
قابل ذکر است که عربستان سعودی برای پیروان جماعت احمدیه روادید سفر حج صادر نمیکند و پیروان فرقه احمدیه حق ورود به اماکن مقدس اسلامی در عربستان سعودی را به هیچ عنوان ندارند.
احمدیهستیزی
- در آوریل ۲۰۰۸ میلادی، گروهی از اسلامگرایان تندرو در اندونزی، یک مسجد متعلق به فرقه اسلامی احمدیه را به آتش کشیدند و یک مدرسه مذهبی آنان را نیز ویران کردند.[۲]
شاخهها
بعد از مرگ میرزا غلام احمد، که خود را عیسی مسیح دوباره ظهور کرده و مهدی مسلمانان میخواند، پس از مدتی طرفداران وی بر سر چگونگی ادامه نهضت، رهنمود قرآن در مورد ختم پیامبران (۳۳-۴۰) و چگونگی جانشینی وی به دو دسته کاملاً متضاد تقسیم شدند که عبارت بودند از حرکت احمدیه لاهور و جماعت مسلمین احمدیه.
پیشزمینه
پس از مرگ میرزا غلام احمد در سال ۱۹۰۸، رهبری جماعت احمدیه به دست حکیم نورالدین بِروی سپرده شد. پیروان جماعت احمدیه مدعی هستند که وی اسلام شناسی بی همتا بوده و اولین شخصی بودهاست که پس از ادعای میرزا غلام احمد مبنی بر مسیح و مهدی موعود بودن با وی در سال ۱۸۸۹ بیعت کرد.
پس از مرگ وی در سال ۱۹۱۴ دورهای از اختلافات و انشعابات در جماعت احمدیه شکل گرفت.
حرکت احمدیه لاهور
عدهای از طرفداران وی خواهان تشکیل شورا و هیئتی از اُمنأ برای اداره جماعت احمدیه شدند. طرفداران این طرز فکر با شدید شدن اختلافات مذهبی و عقیدتی با طرفداران خلیفهگری، حرکت احمدیه لاهور را به مرکزیت لاهور تشکیل دادند.
گفتنی است که طرفداران حرکت احمدیه لاهور، میرزا غلام احمد را تنها یک شخصیت «اصلاح طلب و آگاه» و محمد را آخرین پیامبر با کتاب و چه بی کتاب خدا میدانند.
جماعت مسلمین احمدیه
طرفداران خلیفه گری که نگاهی کاملاً متفاوت به نقش میرزا غلام احمد داشتند، مدعی شدند که محمد آخرین پیامبر با کتاب خدا و میرزا غلام احمد «مسیح و مهدی موعود» و پیامبر بدون کتاب خدا بودهاست.
به این ترتیب پس از مرگ حکیم نورالدین بروی در سال ۱۹۱۴، طرفداران خلیفه گری، پسر میرزا غلام احمد را به عنوان «خلیفه مسیح و مهدی دوم» برگزیدند.
امروزه خلیفه جماعت مسلمین احمدیه به وسیله نمایندگانی از سراسر کشورهایی که دارای جمعیت قابل توجه احمدی است انتخاب میشود و با اینکه اکثر خلفا از فرزندان و نسب میرزا غلام احمد بودند اما در آئین احمدی خلافت به صورت موروثی نیست و در کل خُلفا توسط نمایندگان جماعت احمدی در سرتاسر دنیا و به صورت مادام العمر انتخاب میشوند.
خُلفای جماعت مسلمین احمدیه
میرزا غلام احمد، بنیانگزار فرقه احمدیه
آموزههای جمعیت احمدیه
پنج اصل بنیادین جمعیت احمدیه عبارتاند از: توحید، نماز، روزه، زکات و حج قابل ذکر است این جمعیت به چند باور اساسی که باورهای اکثریت قاطع مسلمانان جهان (سنی و شیعه) است اعتقاد ندارند.
از آن جمله پیروان فرقه احمدیه محمد، پیامبر مسلمانان را واپسین پیامبر نمیدانند و میرزا غلام احمد را به عنوان «منجی بشریت» معرفی میکنند.
جُستارهای وابسته
منابع
-
دسوقیه
دَسوقیه یکی از فرقههای صوفی است. بنیادگذار این فرقه برهانالدین ابراهیم دسوقی (ابوالعینین) است.
افراد این فرقه بیشتر در مصر هستند ولی پیش از سکولار شدن ترکیه، تکیههایی نیز در استانبول داشتند.
منابع
Khalidi, W.A.S. "al- Dasūḳī , Burhān al-Dīn Ibrāhīm b. Abi 'l-Mad̲j̲d ʿAbd al- ʿAẓīz , nicknamed Abu 'l-ʿAynayn ." Encyclopaedia of Islam. Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2008. Brill Online. UNIVERSITEITSBIBLIOTHEEK LEIDEN. 25 July 2008
-
رفاعیه
رفاعیه از جمله طریقتهایتصوف است که در برخی کشورهای بالکان از جمله آلبانی و کوزوو دیده میشود. رفاعیان در آلبانی که از پیروان شیخ احمد رفاعی (۵۷۸- ۵۱۲ ه.ق) هستند. پیروان رفاعیه را رفاعیان گویند.
توجه رفاعیان بیشتر به پیشوایان شیعه به ویژه امام علی و امام حسین است.
تاریخچه
به گفته ابن بطوطه، طریقت رفاعیه یا احمدیه به دست پیر سیداحمد رفاعی (۵۷۸- ۵۱۲ ه.ق) در در شهرستان لادیق ایالت آماسیه در آناتولیترکیه تاسیس شد. پیر سیداحمد رفاعی، در این شهر خانقاهی داشتهاست. به نقل از برخی منابع، این شخص با ابن عربی ملاقات داشته و مرید او شده بودهاست.
مردم مناطق بالکان پیش از آن، مذهبی آمیخته از مزداپرستی و مسیحیت داشتند که آن را بوگومیلی میخواندند؛ و این باعث شد که ایشان به دست دراویش سیاح، که ساختار توحید در اسلام را برایشان بیان میکردند، به آسانی اسلام بیاورند. پس از فتح اسکوب (اسکوپیه) در ۷۹۵، و بوسنی در ۸۶۴، به دست عثمانیها، و در نتیجه، تکمیل حاکمیت ایشان در منطقه، حاکمان عثمانی برای مسلمان کردن مردم مناطق جدید از درویشان بهره میبردند. با تثبیت حاکمیت عثمانیها در سرزمینهای بالکان، به مرور طریقههای ترک از قبیل خلوتیه، بکتاشیه و نقشبندیه و سپس طریقههایی مانند قادریه، رفاعیه و سعدیه در آنجا شروع به گسترش کردند. در این بین، خوی ملایم مردمان نواحی بالکان به گسترش اسلام در آن مناطق به وسیله طریقهها کمک کرد.
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن