هات 10
1
دیوان و ماده دیوان از این جا دور شوند!
سُروشِ نیک (در این¬جا) بپایاد!
اَشیِ نیک در این¬جا بماناد!
اَشیِ نیک در این¬جا، در این خانمان که از آن اَهوره و هَومِ اَشَه پرور است، آرام گزیناد!
2
ای خردمند!
با باژ می ستایم پیشین بخش هاون ترا که شاخه ی (هوم) را فرا گیرد.
ای خردمند!
با باژ می ستایم زَبَرین بخش هاون ترا که( شاخه ی هوم را) با نیروی مردانه در آن فرو کوبم.
3
ای هوم!
می ستایم ابرها و باران را که پیکر ترا بر چَکادِ کوه می رویانند.
می ستایم ستیغ کوهی را که تو بر آن روییدی.
4
ای هوم پاک!
می ستایم زمین فراخِ بارآور بخشنده ی دربرگیرنده ی ترا.
می ستایم سرزمینی را که تو در آن همچون پهلوانِ گیاهان خوشبو و گیاهِ خوبِ مَزدا می رویی.
ای هوم!
برفراز کوه بِرُوی و در همه جا ببال.
بی گمان تویی سرچشمه ی اَشَه.
5
(راسپی) :
ای هَوم!
از باژ من در سراسر ریشه ها و ساقه ها و شاخه ها ببال.
6
(زَوت):
هوم برافزاید، (اگر) بستایندش.
نیز کسی که هوم را بستاید، پیروز می شود.
نیز کمترین فشرده ی هوم، نیز کمترین ستایش هوم، نیز کمترین نوشابه ی هوم، کشتن هزار دیوار را بس است.
7
در آن خانه ای که هوم را بیاورند و (سرودِ) درمانِ آشکار هوم و درستی و چاره بخشی(آن¬را) بسرایند، هر آن آلودگی که پدید آمده باشد، بزودی نابود می شود.
8
آری همه ی مَی های دیگر را خشم خونین درفش همراه است؛ اما مَیِ هوم رامشِ اَشَه در پی دارد و سرخوشی آن، (تن¬ را) سبک کند.
مردمی که هوم را چون کودک خردسالی نوازش کنند، هوم برای یاوری آنان آماده شود و تن ایشان را درمان بخشد.
9
ای هوم!
مرا از آن درمانهایی بخش که تو (خود) بدانها درمان کنی.
ای هوم!
مرا از آن پیروزیهایی بخش که تو خود بدانها دشمن را شکست دهی.
خواستارم که دوست و ستایشگر تو باشم.
دادار اهوره مزدا یک دوست و ستایشگر را بهتر خواند؛ چنان که اردیبهشت را.
10
ترا دلیر آفریده ی دادار، خداوندگار هنر پدید آورد.
ترا ای دلیر آفریده ی دادار، خداوندگار هنر بر البرز کوه فرو نشاند.
11
پس آنگاه مرغی پاک و آزموده ترا به هر سو بپراکند: در (میان) ستیغهای (کوه) «اوپایری سَئِنَ» ، بر فراز(کوه) «کوسروپَتَ » ، در پرتگاهِ (کوهِ) «ویش پَثَ» و در کوه «سپیتَ گونَ».(1)
12
از آن پس، پر شیره و گوناگون و زرد رنگ در این کوهها می رویی.
ای هوم!
درمانهای تو با خوشی بهمن پیوسته است.
اینک آن منشِ بدگوی را از من برگردان و نابود کن؛ آن منشِ بدگویی را که با من در ستیز است.
13
هوم را نیایش میکنم که منشِ درویش و توانگر را یکسان بزرگ میکند.
هوم را نیایش میکنم که منشِ درویش را چنان بزرگ میکند، که او به آرزوی خویش برسد.
ای هوم زرینِِ آمیخته به شیر!
کسی را که از تو بهره ای یابد، پسران بسیار می بخشی و او را پاک تر و فرزانه تر میکنی.
14
آنان که هوم نوشیدند، نباید به دلخواه خویش همچون «گاودَرفش» در جنبش باشند.
آنان که از تو سرخوشی یابند، باید زنده دل به پیش روند و ورزیده بدرآیند.
ای هوم اَشوَن و اَشَه پرور!
این تن خوب بالیده ی خویش را به تو پیشکش میکنم.
15
کاستیِ زنِ نابکارِکم خِرَد را که به فریفتن آتُربان و هوم می اندیشد، ناچیز می انگارم؛ (چرا که) او خود، فریفته است و یکسره نابود می شود.
کسی که بر آن باشد تا پیشکشیِ به هوم را خود بخورد، (هوم) پسران خوب و پسران آتُربان بدو ندهد.
16
با پنج چیز پیوسته ام. از پنج چیز گسسته ام:
با اندیشه ی نیک پیوسته ام. از اندیشهی بد گسسته ام.
با گفتار نیک پیوسته ام. از گفتار بد گسسته ام.
با کردار نیک پیوسته ام. از کردار بد گسسته ام.
با فرمانبرداری پیوسته ام. از نافرمانی گسسته ام.
با اشه پیوسته ام. از دروج گسسته ام.
چنینم تا (روز) رستاخیز که واپسین نبرد میان دو مینو درگیرد.
17
آنگاه زرتُشت گفت:
درود بر هوم مزدا آفریده!
هومِ مزدا آفریده نیک است.
درود بر هوم!
همه هومها را می ستایم، چه آنها را که بر فراز کوهها می رویند، چه آنها را که در (ژرفای) دره ها و کرانه ی رودها. همچنین آن هومها را که در تنگنا و در بندِ زنانند.(2)
(ترا) از تَشتِ سیمین به تَشتِ زرین فرو ریزم.
ترا به زمین نیفگنم؛ چرا که رایومند و ارجمندی.
18
این است سرودهای تو ای هوم!
این است ستایشهای تو.
این است درود تو.
این است گفتار اشه که درستی آورد و پیروزی دهد و در برابر دشمن، چاره و درمان بخشد.
19
این همه تراست؛ اما مرا:
شتابان فرارساد سرخوشی تو!
روشن فرارساد سرخوشی تو!
سبک درآیاد سرخوشی تو!
آن پیروزمند را هماره با این گفتار سرودنی، بستایند.
20
گیتی را نیرو باد! درود بر گیتی!
نرم گفتاری گیتی را باد!
پیروزی گیتی را باد!
فراوانی گیتی را باد!
آبادانی گیتی را باد!
«باید برای (آبادانی) جهان کوشید و آن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد».
21
هوم زرین برگ را می ستاییم.
هوم ، نوشیدنی گیتی افزای را می ستاییم.
هوم دوردارنده ی مرگ را می ستاییم.
همه ی هوم ها را می ستاییم.
اینک پاداش و فَرَوَشیِ زرتشت سِپتمانِ اشون را می ستاییم.
«یِنگهِه هاتَم...»
(1): درباره ی نامها و واژه های این بند بحث بسیار شده و مفهوم آن بسیار نسبی و مبهم است. دارمستتر و پورداوود برآنند که در این بند نام کوههای که گیاه هوم در آنها می روید، آمده است.
(2):آن هومها که زنان چیده و در تنگنا و دربند انبارها نگاه داشته اند.