بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 2 از 2 اولیناولین 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 از مجموع 18

موضوع: اوستا(يسنا)

  1. #11
    ATHENA آواتار ها
    • 1,493

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته تالار تاریخ و پاتوق
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل تحصیل
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مهندسی نرم افزار - گرافیک رایانه
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هات 10

    1
    دیوان و ماده دیوان از این جا دور شوند!
    سُروشِ نیک (در این¬جا) بپایاد!
    اَشیِ نیک در این¬جا بماناد!
    اَشیِ نیک در این¬جا، در این خانمان که از آن اَهوره و هَومِ اَشَه پرور است، آرام گزیناد!
    2
    ای خردمند!
    با باژ می ستایم پیشین بخش هاون ترا که شاخه ی (هوم) را فرا گیرد.
    ای خردمند!
    با باژ می ستایم زَبَرین بخش هاون ترا که( شاخه ی هوم را) با نیروی مردانه در آن فرو کوبم.
    3
    ای هوم!
    می ستایم ابرها و باران را که پیکر ترا بر چَکادِ کوه می رویانند.
    می ستایم ستیغ کوهی را که تو بر آن روییدی.
    4
    ای هوم پاک!
    می ستایم زمین فراخِ بارآور بخشنده ی دربرگیرنده ی ترا.
    می ستایم سرزمینی را که تو در آن همچون پهلوانِ گیاهان خوشبو و گیاهِ خوبِ مَزدا می رویی.
    ای هوم!
    برفراز کوه بِرُوی و در همه جا ببال.
    بی گمان تویی سرچشمه ی اَشَه.
    5
    (راسپی) :
    ای هَوم!
    از باژ من در سراسر ریشه ها و ساقه ها و شاخه ها ببال.
    6
    (زَوت):
    هوم برافزاید، (اگر) بستایندش.
    نیز کسی که هوم را بستاید، پیروز می شود.
    نیز کمترین فشرده ی هوم، نیز کمترین ستایش هوم، نیز کمترین نوشابه ی هوم، کشتن هزار دیوار را بس است.
    7
    در آن خانه ای که هوم را بیاورند و (سرودِ) درمانِ آشکار هوم و درستی و چاره بخشی(آن¬را) بسرایند، هر آن آلودگی که پدید آمده باشد، بزودی نابود می شود.
    8
    آری همه ی مَی های دیگر را خشم خونین درفش همراه است؛ اما مَیِ هوم رامشِ اَشَه در پی دارد و سرخوشی آن، (تن¬ را) سبک کند.
    مردمی که هوم را چون کودک خردسالی نوازش کنند، هوم برای یاوری آنان آماده شود و تن ایشان را درمان بخشد.
    9
    ای هوم!
    مرا از آن درمانهایی بخش که تو (خود) بدانها درمان کنی.
    ای هوم!
    مرا از آن پیروزیهایی بخش که تو خود بدانها دشمن را شکست دهی.
    خواستارم که دوست و ستایشگر تو باشم.
    دادار اهوره مزدا یک دوست و ستایشگر را بهتر خواند؛ چنان که اردیبهشت را.
    10
    ترا دلیر آفریده ی دادار، خداوندگار هنر پدید آورد.
    ترا ای دلیر آفریده ی دادار، خداوندگار هنر بر البرز کوه فرو نشاند.
    11
    پس آنگاه مرغی پاک و آزموده ترا به هر سو بپراکند: در (میان) ستیغهای (کوه) «اوپایری سَئِنَ» ، بر فراز(کوه) «کوسروپَتَ » ، در پرتگاهِ (کوهِ) «ویش پَثَ» و در کوه «سپیتَ گونَ».(1)
    12
    از آن پس، پر شیره و گوناگون و زرد رنگ در این کوهها می رویی.
    ای هوم!
    درمانهای تو با خوشی بهمن پیوسته است.
    اینک آن منشِ بدگوی را از من برگردان و نابود کن؛ آن منشِ بدگویی را که با من در ستیز است.
    13
    هوم را نیایش می‌کنم که منشِ درویش و توانگر را یکسان بزرگ می‌کند.
    هوم را نیایش می‌کنم که منشِ درویش را چنان بزرگ می‌کند، که او به آرزوی خویش برسد.
    ای هوم زرینِِ آمیخته به شیر!
    کسی را که از تو بهره ای یابد، پسران بسیار می بخشی و او را پاک تر و فرزانه تر می‌کنی.
    14
    آنان که هوم نوشیدند، نباید به دلخواه خویش همچون «گاودَرفش» در جنبش باشند.
    آنان که از تو سرخوشی یابند، باید زنده دل به پیش روند و ورزیده بدرآیند.
    ای هوم اَشوَن و اَشَه پرور!
    این تن خوب بالیده ی خویش را به تو پیشکش می‌کنم.
    15
    کاستیِ زنِ نابکارِکم خِرَد را که به فریفتن آتُربان و هوم می اندیشد، ناچیز می انگارم؛ (چرا که) او خود، فریفته است و یکسره نابود می شود.
    کسی که بر آن باشد تا پیشکشیِ به هوم را خود بخورد، (هوم) پسران خوب و پسران آتُربان بدو ندهد.
    16
    با پنج چیز پیوسته ام. از پنج چیز گسسته ام:
    با اندیشه ی نیک پیوسته ام. از اندیشه‌ی بد گسسته ام.
    با گفتار نیک پیوسته ام. از گفتار بد گسسته ام.
    با کردار نیک پیوسته ام. از کردار بد گسسته ام.
    با فرمانبرداری پیوسته ام. از نافرمانی گسسته ام.
    با اشه پیوسته ام. از دروج گسسته ام.
    چنینم تا (روز) رستاخیز که واپسین نبرد میان دو مینو درگیرد.
    17
    آنگاه زرتُشت گفت:
    درود بر هوم مزدا آفریده!
    هومِ مزدا آفریده نیک است.
    درود بر هوم!
    همه هومها را می ستایم، چه آنها را که بر فراز کوهها می رویند، چه آنها را که در (ژرفای) دره ها و کرانه ی رودها. همچنین آن هومها را که در تنگنا و در بندِ زنانند.(2)
    (ترا) از تَشتِ سیمین به تَشتِ زرین فرو ریزم.
    ترا به زمین نیفگنم؛ چرا که رایومند و ارجمندی.
    18
    این است سرودهای تو ای هوم!
    این است ستایشهای تو.
    این است درود تو.
    این است گفتار اشه که درستی آورد و پیروزی دهد و در برابر دشمن، چاره و درمان بخشد.
    19
    این همه تراست؛ اما مرا:
    شتابان فرارساد سرخوشی تو!
    روشن فرارساد سرخوشی تو!
    سبک درآیاد سرخوشی تو!
    آن پیروزمند را هماره با این گفتار سرودنی، بستایند.
    20
    گیتی را نیرو باد! درود بر گیتی!
    نرم گفتاری گیتی را باد!
    پیروزی گیتی را باد!
    فراوانی گیتی را باد!
    آبادانی گیتی را باد!
    «باید برای (آبادانی) جهان کوشید و آن را بدرستی نگاهبانی کرد و به سوی روشنایی برد».
    21
    هوم زرین برگ را می ستاییم.
    هوم ، نوشیدنی گیتی افزای را می ستاییم.
    هوم دوردارنده ی مرگ را می ستاییم.
    همه ی هوم ها را می ستاییم.
    اینک پاداش و فَرَوَشیِ زرتشت سِپتمانِ اشون را می ستاییم.
    «یِنگهِه هاتَم...»

    (1): درباره ی نامها و واژه های این بند بحث بسیار شده و مفهوم آن بسیار نسبی و مبهم است. دارمستتر و پورداوود برآنند که در این بند نام کوههای که گیاه هوم در آنها می روید، آمده است.
    (2):آن هومها که زنان چیده و در تنگنا و دربند انبارها نگاه داشته اند.
    Άθηνά

    بیائید همه با هم به اصل خود برگردیم...به آئین پاک اهورايي اجدادمان

    ایران ای سرزمین آریان،مهرت به دل جان ماست تا آخرین ذره جان.



  2. #12
    ATHENA آواتار ها
    • 1,493

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته تالار تاریخ و پاتوق
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل تحصیل
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مهندسی نرم افزار - گرافیک رایانه
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هات 11

    1
    (راسپی) :
    بیگمان پاکان سه گانه - گاو و اسپ و هوم- نفرین خوانند.
    گاو، زَوت را نفرین کند:
    بشود که بی فرزند مانی و به بدنامی دچار شوی؛ ای آنکه مرا - هنگامی که پخته ام- به ارزانیان (1) نبخشی و پرورش زن و فرزند یا شکم(پروری) خویش را به کار بری!
    2
    اسب، سوار را نفرین کند:
    بشود که نتوانی اسبان را ببندی؛ نتوانی بر اسبان بنشینی؛ نتوانی اسبان را لگام زنی، ای آنکه آرزو نکنی که من توان خویش را در انجمن مردان، در اَسپریس(نشان دهم).
    3
    هوم، نوشنده را نفرین کند:
    بشود که بی فرزند مانی و به بدنامی دچار شوی؛ ای آنکه مرا- هنگامی که (فشرده) ام - چون دزد «مرگ ارزان» نگاه داری؛ مرا که هوم دور دارنده ی مرگم و به هیچ روی مرگ ارزان نیستم.
    4
    اَهوره مزدا - پدر اَشَوَن - مرا - که هوم ام - از (اندام های گوسفندِ) پیشکشی دو آرواره و زبان و چشم چپ ارزانی داشت. (2)
    5
    آنکه از این پیشکشیِ به من - دو آرواره و زبان و چشم چپ - که اهوره مزدا مرا ارزانی داشت- پاره ای را برباید یا بردارد...
    6
    ...در خانه اش آتوربان و ارتشتار و بزریگر زاده نشود؛ در خانه اش «دهک»ها و «مورک»ها و «وَرشنَ»های گوناگون زاده شود.
    7
    زود هوم دلیر را گوشت پیشکشی ببر تا ترا به بند درنکشد؛ چنانکه افراسیاب تباهکار تورانی را -که در یک سوم (از ژرفای) زمین (3)، میان دیوارهای آهنین می زیست - به بند درکشید.
    8
    آنگاه زرتشت گفت:
    درود بر هوم مزدا آفریده!
    هوم مزدا آفریده نیک است.
    درود بر هوم!
    9
    (راسپی):
    آنچه از ماست، یکی بیش نیست؛ اما از شما دو برابر، سه برابر، چهار برابر، پنج برابر، شش برابر، هفت برابر، هشت برابر، نه برابر و ده برابر آن آید.(4)
    10
    (زوت):
    ای هوم اشون و اشه پرور!
    این تن خوب بالیده ی خویش را به تو پیش¬کش می کنم؛ به (تو) هوم تُخشا، رسیدن به سرخوشی و نیکی و پاکی را.
    ای هوم اشون دور دارنده ی مرگ!
    بهترین زندگی اشونان - (بهشت) روشن همه (گونه) آسایش بخش- (مرا ارزانی دار).
    11
    «اَشِم وُهو...»
    (راسپی) :
    «اَشم وُهو...»
    12
    (زوت):
    «اَشِم وُهو...»
    «یثه اَهوویریو...»
    ای اَهوره مزدا!
    بشود که به کام و خواست(خویش)، به آفریدگان خود - به آب ها، به گیاهان و به همه ی نیکان اشه نژاد- شهریاری کنی!
    بشود که اشه را توانایی و دُروَج را ناتوانی بخشی!
    13
    کامروا باد اشه!
    ناکام باد دروج!
    سپری شده، برانداخته، زدوده، بَرده و ناکام باد دروج در آفرینش سپند مینو!
    14
    اینک من- زَرتشت- سران خانمان ها، روستاها، شهرها و کشورها برانگیزم که به دین اهورایی زرتشتی بیندیشند و سخن گویند و رفتار کنند.
    15
    (راسپی):
    فراخی و آسایش آرزومندم سراسر آفرینش اَشَه را.
    تنگی و دشواری آرزومندم سراسر آفرینش دروج را.
    16
    «اَشِم وُهو...»
    من خستویم که مزداپرست، زرتشتی، دیو ستیز و اهورایی کیشم.
    هاونی اشون، رد اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
    ساونگهی و ویسیه ی اشون، ردان اشونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
    ردان روز و گاه ها و ماه و گهنبارها و سال را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین!
    (زوت):
    «یثه اهو وَیریو ...» که زوت مرا بگوید.
    (راسپی):
    «یثه اهو وَیریو...» که زوت مرا بگوید.
    (زوت):
    «اثارتوش اشات چیت هچا ...» که پارسا مرد دانا بگوید.
    17
    (زوت و راسپی):
    اندیشه ی نیک و گفتار نیک و کردار نیک را فرا می ستایم.
    از آنچه در (پهنه ی) اندیشه و گفتن و کردن است، من اندیشه ی نیک و گفتار نیک و کردار نیک را می پذیرم.
    من همه ی اندیشه ی بد، گفتار بد و کردار بد را فرو می گذارم.
    18
    ای امشاسپندان!
    من ستایش و نیایش (خویش را) با اندیشه، با گفتار، با کردار، به همه ی تن و جان خویش به سوی شما فراز می آورم.
    من نماز «اَشَه» می گزارم.
    «اَشِم وُهو...»

    (1): مستمندان - فقیران - کسانی که در خور یاری دادن هستند.
    (2): در بند 4 بخش 11کتاب پهلوی «شایست ناشایست» فهرست بخش کردن اندام های گوسفند پیشکشی در میان ایزدان و فرشتگان آمده و آنچه «هوم» در اینجا از آن خویش می شمارد از آن جمله است.
    (3): در ادبیات دینی ایرانیان، زمین دارای سه لایه است ، در این باره همچنان بروید به فروردین یشت بند 2.
    (4): شاید مقصود این باشد که نسبت پاداش ایزدی به کردار آدمی، از دو به یک تا ده به یک است.
    Άθηνά

    بیائید همه با هم به اصل خود برگردیم...به آئین پاک اهورايي اجدادمان

    ایران ای سرزمین آریان،مهرت به دل جان ماست تا آخرین ذره جان.



  3. #13
    ATHENA آواتار ها
    • 1,493

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته تالار تاریخ و پاتوق
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل تحصیل
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مهندسی نرم افزار - گرافیک رایانه
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    به هات 12، «هات خَستویی»، می گویند.

    هات 12
    1
    (زَوت):
    دیوان را نکوهش می کنم.
    من خَستویم که مزداپرست، زَرتُشتی، دیوستیز و اهورایی کیشم.
    که من ستاینده و پرستنده ی امشاسپندانم.
    اَهوره مزدای نیک - آن خداوند نیکی، آن اشونِ رایومندِ فره مند - را سزاوار نیکی ها می دانم؛ چه، از اوست هرآن چه نیکوست؛ از اوست گیتی؛ از اوست اَشَه؛ از اوست روشنایی؛ از فروغ اوست که(جهان) جامه ی شادمانی دربر کرده است.
    2
    سپَندارمَذ نیک را برمی¬گزینم؛ باشد که او از آن من شود.
    من از دزدی و ربودن ستوران روی می گردانم.
    من از زیان و ویرانی رساندن به روستای مزداپرستان روی می گردانم.
    3
    من آزادی رفت و آمد و آزادی داشتن خانه و کاشانه را برای مردمانی که با چارپایان خویش بر این زمین بسر می برند، روا می دارم.
    به هنگام گزاردن نماز «اشه» در برابر آب زَورِ آماده شده، این آزادی را می ستایم.
    از این پس روستای مزداپرستان را زیان نمی رسانم و به ویرانی آن برنمی خیزم و آهنگ تن و جان (کسی را) نمی کنم.
    4
    از دیوان تباهکار زشت نا اَشَوَنِ بد سرشت آفریده، از آن آفریدگان دُروج، آفریدگان تباه، آفریدگان زشت، پیوند می¬گسلم.
    از دیوان و دیوپرستان، دوری می گزینم.
    از جادوان و جادوپرستان، دوری می گزینم.
    از آن آفریدگان گزندآور، دوری می گزینم: دوری از اندیشه ی آنان، دوری از گفتار آنان، دوری از کردار آنان و دوری از هرآن چه از آنان سرزند.
    این¬چنین، از هریک از دُروندانِ آزار دهنده، پیوند می گسلم.
    5
    آن چنان، آن چنان که اَهوره مزدا، زرتشت را بیاموخت در همه ی گفت وشنیدها، در همه ی انجمن ها، بدان هنگام که مزدا و زرتشت هم سخنی کردند.
    6
    آن چنان، آن چنان که زرتشت پیوند از دیوان بگسست در همه ی گفت و شنیدها، در همه ی انجمن¬ها، بدان هنگام که مزدا و زرتشت هم سخنی کردند.
    این¬چنین، من نیز - که یک مزداپرست و زرتشتی ام- از دیوان پیوند می گسلم؛ آن¬چنان¬که زرتشتِ اشون، پیوند از آنان بگسست.
    7
    با این باور به آب ها، با این باور به گیاهان، با این باور به چارپایان خوب کنش، با این باور که اهوره مزدا گیتی را بیافرید؛ که مرد اشون را بیافرید؛ با آن باوری که زرتشت را بود؛ با آن باوری که کی گشتاسپ را بود؛ با آن باوری که فرَشَوُشتَرَ و جاماسپ را بود؛ با آن باوری که هریک از سوشیانت های خویشکار اشون راست؛ من نیز با همان باور و دین، مزداپرستم.
    8
    من خستویم که مزداپرست و زرتشتی ام. من بدین کیش گرویده ام و آن را باور دارم. من اندیشه ی نیک اندیشیده، گفتارِ نیک گفته و کردارِ نیک ورزیده را باور دارم.
    9
    من دین مزداپرستی را باور دارم که جنگ را براندازد و رزم افزار را به کنار گذارد و خویشاوند پیوندی را فرمان دهد؛ (دینِ) پاکی که در میان همه ی (دین های) کنونی و آینده، بزرگ ترین و بهترین و زیباترین (دین) است؛ (دینِ) اَهورایی زرتشتی.
    همه ی نیکی ها را سزاوار اَهوره مزدا می دانم.
    چنین است باور و خستویی به دین مزداپرستی.
    Άθηνά

    بیائید همه با هم به اصل خود برگردیم...به آئین پاک اهورايي اجدادمان

    ایران ای سرزمین آریان،مهرت به دل جان ماست تا آخرین ذره جان.



  4. #14
    ATHENA آواتار ها
    • 1,493

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته تالار تاریخ و پاتوق
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل تحصیل
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مهندسی نرم افزار - گرافیک رایانه
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هات 13

    1
    (زَوت):
    اَهوره مزدا را رَدِ خانه ی خدا، رد دهخدا، رد شهربان و رد شهریار می خوانم.
    دین مزداپرستی و اشی نیک و پارِندی و آن زن اَشَوَن و این زمین در برگیرنده ی ما را رد زنان می خوانم.
    2
    آذر اَهوره مزدا را یاور گرامی و پاداش بخش می خوانم.
    در میان مردان اشون، رنجبرترین و کارآمدترین آنان را در برزیگری، رد برزیگر ستورپرور می خوانم.
    دارنده ی نیروی اشه را رَدِ ارتشتار می خوانم.
    3
    دارنده ی بیشترین آگاهی از دین مزداپرستی را رد آتُربان می خوانم.
    آموزگاران آنان را رد می خوانم و به ردی پایدار می دارم: آن امشاسپندان و سوشیانت ها را که داناتر، راست گفتارتر، یاری کننده تر و خردمندترند.
    دارنده ی بیشترین نیروی دین مزداپرستی را آتربان و ارتشتار و برزیگر ستور پرور همی خوانم.
    4
    ای امشاسپندان! ای شهریاران نیکِ خوب کنش!
    تن و جان خویش را به شما پیشکش می کنم.
    (راسپی):
    همان گونه که دو مینو اندیشیدند؛ همان گونه که آنان گفتند و همان گونه که آنان کردند.(1)
    5
    آن چنان که تو ای اهوره مزدا اندیشیدی و گفتی و کردی آن چه را که خوب بود.
    این چنین ترا پیشکش آوریم. این چنین ترا سزاوار دانیم. این چنین ترا بستاییم.
    این چنین ترا نماز گزاریم. این چنین ترا سپاس گوییم اهوره مزدا!
    6
    (زوت):
    ای اهوره!
    به میانجیِ خویشیِ نیک با اَشَه ی نیک، با اَشَی نیک، با آرمَیتی نیک به سوی تو آییم.
    7
    فَرَوَشی گاو خوب کنش و گیومرتِ اشون را می ستاییم.
    «یِنگهِه هاتم...»
    (زوت و راسپی):
    «یَثه اهووَیریو...»
    «اَشم وُهو...»
    8
    «اَهونَ وَیریَه...» را می ستاییم.
    اَردیبهشت، زیباترین اَمشاسپند را می ستاییم.
    هاتِ خستویی(2) را می ستاییم.
    خستویی و ستایش دین مزداپرستی را می ستاییم.
    «یَنگهه هاتَم...»

    (1): اشاره است به بند 16 از یسنای 10
    (2): اشاره است به یسنای 12
    Άθηνά

    بیائید همه با هم به اصل خود برگردیم...به آئین پاک اهورايي اجدادمان

    ایران ای سرزمین آریان،مهرت به دل جان ماست تا آخرین ذره جان.



  5. #15
    ATHENA آواتار ها
    • 1,493

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته تالار تاریخ و پاتوق
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل تحصیل
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مهندسی نرم افزار - گرافیک رایانه
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هات 14

    1
    (زَوت):
    ای اَمشاسپَندان!
    آماده ام که شما را زوت، ستاینده، خواننده، پرستنده، چاووش، سرودخوان باشم.
    اینک ستایش و نیایش شما اَمشاسپَندان را.
    اینک بهروزی و پارسایی سوشیانت های اَشَون ما را.
    2
    ای امشاسپَندان! ای شهریارانِ نیکِ خوب کُنش!
    همه ی تن و جان خویش را به شما پیشکش میکنم.
    3
    با این زَور و بَرسَم خواستار ستایش همه ی ایزدان اَشَونم. خواستار ستایش همه ی رَدانِ اَشَونی ام؛ هنگام رَدیِ هاوَنی، هنگام رَدی ِساوَنگهی و ویسیَه، هنگام ردیِ همه ی ردان بزرگ.
    4
    (زَوات و راسپی):
    من خَستویم که مزداپرست، زرتشتی، دیوستیز و اهورایی کیشم.
    هاوَنی اَشَون، رَدِ اَشَونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
    ساوَنگهی و ویسیَه ی اَشَون، رَدان ِاَشَونی را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
    رَدان ِروز و گاه ها و ماه و گَهنبارها و سال را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین.
    5
    (زَوت):
    «یَثَه اَهو وَیریو...» که زوت مرا بگوید.
    (راسپی):
    «یَثَه اَهو وَیریو...» که زوت مرا بگوید.
    (زَوت):
    «اَثارَتوش اَشات چیت هَچا...» که پارسا مرد دانا بگوید.
    Άθηνά

    بیائید همه با هم به اصل خود برگردیم...به آئین پاک اهورايي اجدادمان

    ایران ای سرزمین آریان،مهرت به دل جان ماست تا آخرین ذره جان.



  6. #16
    ATHENA آواتار ها
    • 1,493

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته تالار تاریخ و پاتوق
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل تحصیل
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مهندسی نرم افزار - گرافیک رایانه
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هات 15

    1
    با آموزشِ (زَوت) و با درود و رامش، اَمشاسپَندان نیک را به نام های زیبایشان همی خوانم.
    دین نیک اَشَه، دین مَزداپرستی را می ستاییم.
    2
    «مزدا اهوره» کسانی را که در پرتو «اَشَه» بهترین پرستش ها را بجای می¬آورند، می شناسد.
    من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند، به نام می ستایم و با درود(بدانان) نزدیک می شوم.
    شهریاری مینوی نیکِ تو - شایان¬ترین بخشش ِآرمانی در پرتو «اَشَه» - از آنِ کسی خواهد شد که با شورِ دل، بهترین کردارها را بجای آورد.
    3
    بشود که در این جا ستایش اَهوره مزدا را - تواناترین اَشَونی را که او را می پرستیم- فرمانبرداری باشد؛ در آغاز همچنان که در انجام.
    ایدون بشود که در این¬جا ستایش اهوره مزدا را - تواناترین اَشَونی که او را می پرستیم- فرمانبرداری باشد.
    «یَثَه اَهو وَیریو...» که آتَروَخش مرا بگوید.
    «اَثارَتوش اَشات چیت هَچا...» که پارسا مرد دانا بگوید.
    Άθηνά

    بیائید همه با هم به اصل خود برگردیم...به آئین پاک اهورايي اجدادمان

    ایران ای سرزمین آریان،مهرت به دل جان ماست تا آخرین ذره جان.



  7. #17
    ATHENA آواتار ها
    • 1,493

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته تالار تاریخ و پاتوق
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل تحصیل
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مهندسی نرم افزار - گرافیک رایانه
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هات 16

    1
    اَهوره مزدای اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی، بزرگترین ایزد خوب کُنش، تواناترین گیتی افزای، دادار آفرینش نیک را می ستاییم.
    با این زَورِ پیش¬کشی و سخنان راست، هریک از ایزدان مینُوی را می ستاییم.
    2
    زرتشت اشون، رد اشونی را می ستاییم.
    با این زور پیش¬کشی و سخنان راست گفته، هریک از ایزدان جهانی را می ستاییم.
    فَرَوَشیِ زرتشت اشون را می ستاییم.
    سرودهای زرتشت را می ستاییم.
    دینِ زرتشت را می ستاییم.
    باور و کیش زرتشت را می ستاییم: (زرتشت که) زندگی دیگر را کوشا و اشه را آرزومند است.
    3
    نخستین آفریدگانِ آفرینشِ اشون را می ستاییم.
    دادار اهوره مزدایِ رایومندِ فره مند را می ستاییم.
    بهمن را می ستاییم. اردیبهشت را می ستاییم. شهریور را می ستاییم. سپندارمذِ نیک را می ستاییم. خُرداد را می ستاییم. اَمرداد را می ستاییم.
    4
    آفریدگار اهوره مزدا را می ستاییم.
    آذر پسر اهوره مزدا را می ستاییم.
    آب های نیک مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم.
    خورشید تیز اسب را می ستاییم.
    ماهِ دربردارنده ی تخمه ی گاو را می ستاییم.
    ستاره¬ی تِشتَر رایومندِ فره مند را می ستاییم.
    گوشوروَنِ نیک کنش را می ستاییم.
    5
    آفریدگار، اهوره مزدا را می ستاییم.
    مهر فراخ چراگاه را می¬ستاییم.
    سروش پارسا را می ستاییم.
    رَشنِ راست ترین را می ستاییم.
    فروشی های نیک توانای پاک اشونان را می ستاییم.
    بهرام اهوره آفریده را می ستاییم.
    رام بخشنده ی چراگاه خوب را می ستاییم.
    باد اشون خوب کنش را می ستاییم.
    6
    آفریدگار، اهوره مزدا را می ستاییم.
    دین نیک مزداپرستی را می ستاییم.
    اشی نیک را می ستاییم.
    اَرشتاد را می ستاییم.
    آسمان را می ستاییم.
    زمین خوب کُنش را می ستاییم.
    «مَنثره» را می ستاییم.
    انیران جاودان را می ستاییم.
    7
    گَرزمان درخشان را می ستاییم: آن¬جا که روان های مردگان آرام گزینند.
    فروشی های اشونان و بهشت اشونان و روشنایی همه گونه آسایش بخش را می ستاییم.
    8
    شیر و چربی و آب روان و گیاهِ بالنده را می ستاییم. پایداری در برابر آزِ دیو آفریده را، پایداری در برابر موش پَری و درهم شکستن او را، چیرگی بر اَشموغِ ناپاک ستمکار پُر گزند را و بازگردانیدن دشمنیِ او را بدو.
    9
    همه ی آب ها را می ستاییم. همه ی گیاهان را می ستاییم. همه ی مردان نیک را می ستاییم. همه ی زنان نیک را می ستاییم.
    همه ی ایزدان مینوی و جهانی - آن نیکی بخشندگان اَشَوَن - را می ستاییم.
    10
    ای سپندارمذ! (1)
    ترا همچون خانمان خویش می ستاییم.
    ای اهوره مزدای اشون!
    ترا می ستاییم. در آرزوی خانمانی با گله ی درست، با مردانی درست، با (آن¬چه) درست و اشه بنیاد است تا هریک از ما دیرزمانی در این خانمان بسر برد؛ چه در تابستان، چه در زمستان.

    (1):در این¬جا از «سپندارمذ» که امشاسپند نگاهبان زمین است، خود «زمین» اراده شده است.
    Άθηνά

    بیائید همه با هم به اصل خود برگردیم...به آئین پاک اهورايي اجدادمان

    ایران ای سرزمین آریان،مهرت به دل جان ماست تا آخرین ذره جان.



  8. #18
    ATHENA آواتار ها
    • 1,493

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته تالار تاریخ و پاتوق
    تاریخ عضویت
    Dec 2009
    محل تحصیل
    ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مهندسی نرم افزار - گرافیک رایانه
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    هات 17

    1
    اَهوره مَزدای اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    اَمشاسپَندان، شهریارانِ نیکِ خوب کُنش را می ستاییم.
    2
    (ایزدان) اَشَوَنِ گاه ها، رَدانِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    هاوَنی اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    ساوَنگهی و ویسیِه ی اََشَوَن، رَدان ِاَشَوَنی را می ستاییم.
    مهرِ فراخ چراگاه، (آن) هزار گوشِ ده هزار چشم، (آن) ایزدِ نامبردار را می ستاییم.
    رامِ بخشنده ی چراگاه خوب را می ستاییم.
    3
    رَپیثوین اَشَوَنِ، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    فرادَت فشو و زنتوم اَشَوَن، رَدانِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    اَردیبهشت و آذر پسرِ اهوره مزدا را می ستاییم.
    4
    اُزَیرینِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    فرادَت ویر و دَخیومِ اَشَوَن، رَدانِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    رَدِ بزرگوار، شهریار شیدوَر، اَپام نَپاتِ تیز اسب را می ستاییم.
    آب های مَزدا اَشَوَن آفریده ی اَشَوَنی را می ستاییم.
    5
    اَویسروثریمِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    فرادَت ویسپَم و زرتُشتومِ پاک، رَدانِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    فَروَشی های نیکِ توانایِ پاکِ اَشَوَنان را می ستاییم.
    زنان و گروه فرزندان آنان را می ستاییم.
    یایریَه هوشیتی را می ستاییم.
    اَمَ یِ نیک آفریده ی بُرزمَند را می ستاییم.
    بهرامِ اَهوره آفریده را می ستاییم.
    اوپَرَتاتِ پیروز را می ستاییم.
    6
    اُشَهینِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    بِرِجیَه و نمانیِه ی اَشَوَن، رَدانِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    سُروشِ پارسایِ بُرزمَندِ پیروزِ گیتی افزای، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    رَشنِ راست ترین را می ستاییم.
    اَرشتادِ گیتی افزای و جهان پرور را می ستاییم.
    7
    (ایزدان) اَشَوَنِ ماه، رَدانِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    اَندَر ماهِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    پُرماه و ویشپتَثَ یِ اَشَوَنِ رَدانِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    8
    (ایزدان) اَشَوَنِ گهنبارها، رَدانِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    مَیدیوزََرِمِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    مَیدیوشِمِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    پَتیَه شهیمِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    اَیاسرِمِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    مَیدیارِمِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    همَسپَتمَدَمِ اَشَوَن، رَدِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    (ایزدان) اَشَوَنِ سال، رَدانِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    9
    همه ی ردانِ اَشَوَنی را می ستاییم: آنان را که سی و سه رَدانِ اَشَوَنی اند به پیرامون هاوَنی؛ آنان از آنِ بهترین اَشَه اند که مزدا آموخته و زرتشت گفته است.
    10
    اهوره و مهر، بزرگوارانِ گزندناپذیرِ اَشَوَن را می ستاییم.
    ستارگان و ماه و خورشید را با گیاه بَرسَم می ستاییم.
    مهر، شهریار همه ی سرزمین¬ها را می ستاییم.
    هُرمَزد(روز) رایومندَ فَره مند را می ستاییم.
    (ماه) فَروَشی های نیکِ توانایِ پاکِ اَشَوَنان را می ستاییم.
    11
    ای آذر پسر اَهوره مزدا!
    ترا می ستاییم. آذر «بِرِزی سَونَگهَه» را می ستاییم. آذر «وُهوفریانَ» را می ستاییم. آذر «اوروازیشتَ» را می ستاییم. آذر «وازیشتَ» را می ستاییم. آذر «سپِیشتَ» را می ستاییم. آذر نافه ی شهریاری ایزد «نَریوسَنگ» را می ستاییم.
    آذرخانه¬ خدای همه ی خاندان ها، آن مَزدا آفریده ی پسر اهوره مزدا، آن اشون، آن رد اشونی و همه ی آذران را می ستاییم.
    12
    بهترین آب های نیک مزدا آفریده ی اَشَوَن را می ستاییم. همه ی آب های مزدا آفریده ی اَشَوَن را می ستاییم. همه ی گیاهان مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم.
    13
    داد دیوستیز را می ستاییم.
    دادِ زرتشتی را می ستاییم.
    روشن دیرین را می ستاییم.
    دین نیک مزداپرستی را می ستاییم.
    14
    کوه اوشیدَرِنَ ی مزدا آفریده ی بخشنده ی آسایش اَشه را می ستاییم.
    همه کوه های بخشنده ی آسایشِ اَشه و بسیار بخشنده ی آسایشِ مزدا آفریده ی اَشَوَن، رَدان اَشَوَنی را می ستاییم.
    فرِ کیانی پیروزِ مزدا آفریده را می ستاییم.
    فرِ پیروزِ ناگرفتنیِ مزدا آفریده را می ستاییم.
    اَشَیِ نیک، آن شیدوَرِ بزرگوارِ نیرومندِ بُرزمندِ بخشنده را می ستاییم.
    فرِ مزدا آفریده را می ستاییم.
    پاداش مزدا آفریده را می ستاییم.
    15
    آفرینِ نیکِ اَشَوَن را می ستاییم.
    اَشَوَن مرد پاک را می ستاییم.
    دامویش اوپَمَن، ایزد دلیر چیره دست را می ستاییم.
    16
    این آب ها و زمین ها و گیاهان را می ستاییم.
    این جاها و روستاها و چراگاه ها و خانمان ها و آبشخورها را می ستاییم.
    اَهوره مزدا، دارنده ی این روستاها را می ستاییم.
    17
    (ایزدان) روز و ماه و گهنبارها و سال، بزرگترین رَدانِ اَشَوَنی را می ستاییم.
    18
    فَرَوشی های نیک توانای پاک اشونان را می ستایم، می خوانم و می سرایم.
    فروشی های خانواده، روستا، شهر، کشور و زَرتُشتوم را می ستاییم.
    19
    همه ی ایزدان اشونان را می ستاییم.
    همه ی رَدان اشونی را می ستاییم: هنگام رَدی هاوَنی، هنگام ردی ساوَنگهی و ویسیَه، هنگام ردی همه ی ردان بزرگ.
    «یِنگهِه هاتَم...»
    Άθηνά

    بیائید همه با هم به اصل خود برگردیم...به آئین پاک اهورايي اجدادمان

    ایران ای سرزمین آریان،مهرت به دل جان ماست تا آخرین ذره جان.



صفحه 2 از 2 اولیناولین 12

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •