كيانند مردم‌ تروا؟
در يك‌ پاپيروس‌ مصري‌ چنين‌ سخن‌ رفته‌ است‌ كه‌ در جنگ‌ كادش‌ (1287)، برخي‌ از داردانيان‌ جزو متحدان‌ قوم‌ ختي‌ بودند. احتمال‌ مي‌رود كه‌ اينان‌ نياكان‌ همان‌ دارد انياني‌ باشند كه‌ در اصطلاح‌ هومر با مردم‌ تروا يكي‌ هستند. گويا اين‌ داردانيان‌ اصلاً از بالكان‌ برخاستند و، پس‌ از آنكه‌ در قرن‌ شانزدهم‌ به‌ همراهي‌ خويشاوندان‌ خود، يعني‌ مردم‌ فروگيا، از داردانل‌ گذشتند، در دره‌ي‌ پست‌ سكاماندروس‌ ساكن‌ شدند. اما هرودوت‌ از مردم‌ تروا به‌ نام‌ تئوكريان‌ ياد مي‌كند. و استرابون‌ مي‌نويسد كه‌ قوم‌ تئو كريان‌ گروهي‌ از كرتيان‌ بودند كه‌ گويا پس‌ از سقوط‌ كنوسوس‌ در تروآده‌ (بنا بر روايات‌ يوناني‌، كلمه‌ي‌ «تروا» مشتق‌ است‌ از نام‌ تروس‌، پدر ايلوس‌، پدر لائومدن‌، و پدر پرياموس‌. نامهاي‌ متعدد اين‌ شهر - تروآس‌ و ايليوس‌ و ايليون‌ و ايليوم‌ - همه‌ از نامهاي‌ اين‌ خانواده‌ گرفته‌ شده‌ است‌. معمولاً يك‌ گروه‌ سياسي‌ يا اجتماعي‌ نام‌ يك‌ قهرمان‌

افسانه‌اي‌ را به‌ خود نسب‌ مي‌دهد. مثلاً داردانيان‌ معتقد بودند - يا وانمود مي‌كردند - كه‌ از نسل‌ داردانوس‌، پسر زئوس‌ هستند، و قوم‌ دوري‌ خود را از سلاله‌ي‌ دوروس‌، و يونياييها خود را از نسل‌ يون‌ مي‌دانستند.) سكونت‌ گرفتند. پوشيده‌ نماند كه‌ ترو آده‌ هم‌ مانند كرت‌ داراي‌ كوه‌ مقدسي‌ است‌ به‌ نام‌ ايدا، و اين‌ نام‌ در منظومه‌ي‌ ايلياد آمده‌، و هومر مانند تنيسن‌ از چشمه‌هاي‌ فراوان‌ آن‌ كوه‌ دم‌ مي‌زده‌ است‌. به‌ قرار معلوم‌، ناحيه‌ي‌ تروا در دوره‌هاي‌ گوناگون‌ زير نفوذ سياسي‌ و نژادي‌ ختيان‌ قرار داشته‌ است‌. حفاريهاي‌ تروا حاكي‌ از تمدني‌ است‌ كه‌ از جهتي‌ مينوسي‌ است‌، از جهتي‌ آسيايي‌، و از جهتي‌ دانوبي‌. هومر مردم‌ تروا را چنان‌ توصيف‌ مي‌كند كه‌ گويي‌ به‌ زبان‌ يونانيان‌ سخن‌ مي‌گويند و خدايان‌ آنان‌ را مي‌پرستند. اما، در خيال‌ يونانيان‌ بعدي‌، تروا شهري‌ آسيايي‌ است‌ و محاصره‌ي‌ معروف‌ تروا نخستين‌ فاجعه‌ي‌ معلومي‌ است‌ كه‌ بر اثر رقابت‌ مداوم‌ ميان‌ ساميان‌ و آرياييان‌ يا شرقيان‌ و غربيان‌ پديد آمده‌ است‌.

دشت‌ تروا از لحاظ‌ حاصلخيزي‌ وضعي‌ متوسط‌ دارد، ولي‌ در جانب‌ خاوري‌ آن‌ فلزات‌ گرانبها به‌ دست‌ مي‌آيد. با اين‌ وصف‌، علت‌ توانگري‌ تروا و همچنين‌ علت‌ هجوم‌ يونانيان‌ را نمي‌توان‌ در پرمايگي‌ خاك‌ تروا جست‌. ظاهراً علت‌ اصلي‌ همانا موقعيت‌ جغرافيايي‌ ترواست‌. تروا نزديك‌ تنگه‌ي‌ داردانل‌ و در همسايگي‌ سرزمينهاي‌ غني‌ درياي‌ سياه‌ قرار دارد. تنگه‌ي‌ داردانل‌، در سراسر تاريخ‌، رزمگاه‌ امپراطوريها بوده‌ است‌، و حادثه‌ي‌ گاليپولي‌ (بندري‌ در تركيه‌ كه‌ در جنگ‌ جهاني‌ اول‌ صحنه‌ي‌ نبرد دولت‌ عثماني‌ و دول‌ اروپايي‌ بود.) صورت‌ جديد حادثه‌ي‌ ترواست‌. تروا، به‌ بركت‌ وضع‌ جغرافيايي‌ خود، از كشتيهايي‌ كه‌ مي‌خواستند از داردانل‌ بگذرند، باج‌ مي‌گرفت‌. اما چون‌ چسبيده‌ به‌ دريا نبود، از حملات‌ دريايي‌ مصون‌ مي‌ماند. شايد اين‌ عامل‌ بود - و نه‌ چهره‌ي‌ زيبايي‌ هلند (همسر منلائوس‌ كه‌، به‌ قول‌ هومر، با پاريس‌، پسر شاه‌ تروا، به‌ آن‌ سرزمين‌ گريخت‌ و باعث‌ جنگ‌ يونان‌ و تروا شد.) - كه‌ صدها كشتي‌ يوناني‌ را به‌ تروا حمله‌ور كرد. نظر محتمل‌تر اين‌ است‌ كه‌ بازرگانان‌، بر اثر بادها و جريانهاي‌ دريايي‌ كه‌ در تنگه‌ي‌ مجاور تروا رو به‌ جنوب‌ وزان‌ بود، بارهاي‌ خود را در تروا خالي‌ مي‌كردند و از آنجا به‌ سرزمينهاي‌ ديگر مي‌بردند. شايد تمول‌ تروا محصول‌ خراجي‌ است‌ كه‌ از بازرگانان‌ مي‌گرفت‌. در هر حال‌، چنان‌ كه‌ از بقاياي‌ تروا برمي‌آيد، بازرگاني‌ تروا به‌ سرعت‌ راه‌ كمال‌ پيمود. از نواحي‌ سفلاي‌ اژه‌، مس‌ و روغن‌ زيتون‌ و شراب‌ و ظرفهاي‌ سفالي‌، و از دانوب‌ و تراكيا ظرفهاي‌ سفالي‌ و عنبر و اسب‌ و شمشير، و از چين‌ دور افتاده‌ اشياي‌ شگرفي‌ مانند پشم‌ به‌ تروا وارد مي‌شد. در مقابل‌، تروا الوار و نقره‌ و طلا و خروحشي‌ صادر مي‌كرد. شهرنشينان‌ تروا، كه‌ در «رام‌ كردن‌ اسب‌ دست‌ داشتند» و در پشت‌ باروهاي‌ خود مغرورانه‌ به‌ سر مي‌بردند، بر نواحي‌ اطراف‌ خويش‌ تسلط‌ مي‌ورزيدند و از بازرگانان‌ زميني‌ و دريايي‌ باج‌ مي‌گرفتند.
تصويري‌ كه‌ منظومه‌ي‌ ايلياد از پرياموس‌ و خاندانش‌ به‌ دست‌ مي‌دهد، يادآور جلالي‌ است‌ كه‌ در كتاب‌ عهد عتيق‌ ديده‌ مي‌شود: شاه‌ چند همسر دارد، و اين‌ چندگاني‌ سلطاني‌، انحرافي‌ از اصول‌ نيست‌، بلكه‌ نوعي‌ وظيفه‌ به‌ شمار مي‌رود و باعث‌ مي‌شود كه‌ تخمه‌ي‌ عالي‌ او به‌ حد و فور استمرار يابد. پسران‌ شاه‌ تابع‌ اصل‌ تكگاني‌ هستند و به‌ آدابي‌ همچون‌ آداب‌ انگليسيان‌ در عصر ملكه‌ي‌ ويكتوريا حرمت‌ بسيار مي‌نهند. پاريس‌ سرخوش‌، كه‌ همچون‌ آلكييادس‌ (8) با اخلاق‌ الفتي‌ ندارد، از اين‌ قاعده‌ مستثناست‌. هكتور و هلنوس‌ و ترويلوس‌ از آگاممنون‌ مردد و اودسئوس‌ نامرد و اخليس‌ (آخيليوس‌) تندخو دوست‌ داشتني‌ترند. آندروماخه‌ و پولوكسنا، همانند هلنه‌ و ايفيگنيا، دالنوازند، و شخصيت‌ هكابه‌ از شخصيت‌ كلوتايمنسترا خوشايندتر است‌. (9) بر روي‌ هم‌، مردم‌ تروا، حتي‌ به‌ صورتي‌ كه‌ به‌ وسيله‌ي‌ دشمنانشان‌ نگاشته‌ شده‌ است‌، نسبت‌ به‌ يونانياني‌ كه‌ بر آنان‌ ظفر يافتند، كم‌ نيرنگ‌تر و فداكارتر و شريف‌ترند. فاتحان‌ يوناني‌ بعداً خود نيز به‌ اين‌ نكته‌ پي‌ بردند: هومر بارها با كلمات‌ مهرآميز از مردم‌ تروا ياد مي‌كند، و ساپفو و اوريپيد (ائوريپيدوس‌) در انتخاب‌ طرفي‌ كه‌ بايد مورد همدردي‌ و ستايش‌ ايشان‌ قرار گيرد، ترديد نمي‌كنند. مايه‌ي‌ تأسف‌ است‌ كه‌ اين‌ قوم‌ آزاده‌ در مسير يونانيان‌ توسعه‌ طلب‌ قرار گرفت‌ و در هم‌ شكست‌. با اين‌ وصف‌، از ياد نبايد برد كه‌ يونانيان‌، با وجود خطاهاي‌ خود، سرانجام‌ تمدني‌ والاتر از تمدن‌ تروا به‌ آن‌ سرزمين‌ و ساير سرزمينهاي‌ منطقه‌ي‌ مديترانه‌ عرضه‌ داشتند.