شاید بتوان گفت که عربستان از دیر باز مهد اصلی نژاد سامی (به اعتقاد مورخین قدیم سام یکی از چهار پسر حضرت نوح علیه السلام بود) بود . و امروزه بسیاری از دانشمندان معتقدند، همانطور که اقوام آریایی دست به یک مهاجرت گسترده زدند.از سه هزار سال قبل از میلاد قبائل سامی مانند امواج دریا از این سرزمین مهاجرت کردند و به سرزمین های خوش آب و هواتر مانند مصر عراق شام منتقل شدند. اقوامی چون نبطیها ، بابلیهای باستان ، آشوریها ، کنعانیان ،عبریان و آرامیها از این نژاد بوده اند. دانشمندان تشابه زبان این مردم را در باستان مویدی بر این مطلب می دانند. به طوری که از مصر تا شام وسواحل مدیترانه مردم زبان یکدیگر را می فهمیدند و با یکدیگر به دادوستد می پرداختند. محققین مهاجرت گسترده اعراب را در زمان امپراتوری اسلامی آخرین مهاجرت بزرگ این نژاد می دانند.
همانطور که می دانیم تمامی ساکنان شبه جزیره عربستان را «عرب » می گویند . اما اینکه معنی لغوی این کلمه چیست و یا از چه زمانی مردم این منطقه را چنین می نامند ، هنوز مورد اختلاف دانشمندان و باستان شناسان است . گروهی معتقدند که عرب به معنای بدوی و صحرانشین است . و موید مطلب اینکه «عربه » در زبان عبری به معنای صحرا است و عرب به معنای صحرانشینی و در کلام عربی نیز «تعرّب» به معنای صحرا نشین شدن است(ر.ک: تاریخ اسلام . علی اکبر فیاض .ص 14 . چاپ شانزدهم) . بعضی از مورخین بر این عقیده اند که چون نام جد آنها یعرب بن قحطان بوده به این نام معروف شده اند.اما این قول هیچ سندیت علمی قوی و محکمی ندارد . اما قدر متیقن برای ما این است که از مدتی قبل از اسلام به بعد تمامی ساکنان این سرزمین را عرب می نامیدند.
از گدشته ای بسیار دور ساکنان شبه جزیره به دو قبیله بزرگ تقسیم شده اند . اعراب عاربه که به معنای عرب خالص است . عرب خالص طوائف قحطانی هستند که در جنوب شبه جزیره زندگی می کنند و همچنین عرب هایی به نام «اعراب بائده» نیز از اعراب خالص بودند که در گذشته نسل آنها منقرض شد. اعراب مستعربه که به معنای اقوامی که عرب شده اند. ویا به عبارت دیگر عرب ناخالص. طوائف عدنانی که در شمال و غرب شبه جزیره زندگی می کردند از این دسته بوده اند.در طول تاریخ همیشه اعراب قحطانی و عدنانی با یکدیگر رقابت داشته اند و هریک سعی در برتر دانستن قوم خود و خوار کردن دیگری داشت . به برکت اسلام این دو قوم بزرگ با همدیگر ملت متحدی را تشکیل دادند و خصومت ها را کنار گذاشتند اما چنانکه خواهیم گفت در زمان امویان این خصومت دوباره آشکار شد و کار به جایی رسید که افرادی مانند سیف بن عمرو و ... تاریخ را به نفع قوم خود می نوشتند .
در صفحات بعد سعی خواهیم کرد که به تاریخ سه دسته از اقوام عرب یعنی اعراب بائده ، اعراب قحطانی و اعراب عدنانی اشاره مختصری داشته باشیم .
v\:* {behavior:url(#default#VML);} o\:* {behavior:url(#default#VML);} w\:* {behavior:url(#default#VML);} .shape {behavior:url(#default#VML);}اقوام عرب
اعراب عاربه (خالص)
اعراب مستعربه (ناخالص)
عرب بائده که نسل آنها منقرض شد.
عرب قحطانی که نسل آنها به یعرب بن قحطان می رسد
اعراب عدنانی که نسل آنها به عدنان بن اسماعیل می رسد.
<!--[if !vml]--><!--[endif]-->اعراب بائده : اعراب بائده به معنی اعراب از بین رفته و منقرض شده است. قبیله هایی چون عاد، ثمود ، طسم ، جدیس ، امیم ، جاسم و عبیل از اعراب بائده بوده اند. که همگی منقرض شدند . سرگذشت بعضی از این اقوام مثل عاد و ثمود برای ما روشن است چون نام آنها در قرآن ذکر شده اما سرگذشت اقوام دیگر و علت انقراض آنها به درستی روشن نیست . و سرگذشت این اقوام با اساطیر و افسانه آمیخته شده . نسب اغلب این قبائل را به ارم بن سام می رسانند.
اقوام و حکومتهای جنوبی (قحطانی):
از اقوام و حکومتهای جنوبی شبه جزیره دو روایت وجود دارد یکی روایات مورخین متقدم و عرب و دیگری روایاتی که برپایه مطالعات و کاوش های قرن های اخیر استوار است .
اما بنابر روایت مورخین عرب : قبایلی که در جنوب شبه جزیره سکونت داشتند از نسل یَعرُب بن قحطان بوده اند . قحطان در موقع پراکندگی فرزندان نوح به یمن آمد و آنجا پادشاه شد . در آن زمان هنوز گروهی از قوم عاد در جنوب عربستان بوده اند. یعرب زبان عربی را از آنها آموخت و وقتی بعد از پدر پادشاه شد. مناطق را میان برادران خود تقسیم کرد. عمان ، به عمان بن قحطان اختصاص داشت . و حَضرَ موت را به حضرموت بن قحطان سپرد. پس از یعرب پسرش یَشجُب به سلطنت رسید و پس از او پسرش عبد شمس 486 سال سلطنت کرد و او از بس اسیر گرفته بود ملقب به سبا شد سد مأرب را ساخت . پس از او پسرش حِمیَر پادشاه شد و سلسه حِمیَریان را تشکیل داد....
روایات مورخین متقدم از این برهه از تاریخ بعضا دچار افسانه گویی و اشتباهات تاریخی است. اما قسمتی از این تاریخ با مطالعات باستان شناسی سازگار است .
روایت مورخین و باستان شناسان معاصر:
قسمت جنوبی شبه جزیره به علت مساعد بودن آب و هوا و شرایط محیطی مرکز قدیمی ترین تمدن شکل گرفته در شبه جزیره عربستان است. مورخین یونانی این قسمت از عربستان را « عربستان خوشبخت » یا همان یمن نامیده اند.
در این سرزمین مردم از هزار سال قبل از میلاد زندگی می کرده اند. مردم این سرزمین شهر نشین و متمدن بوده اند و از نظام اجتماعی ، شبیه به نظام بابل باستان برخوردار بودند. و خط مخصوص به خود شبیه به خط فنیقی ها داشته اند.
مردمان این سرزمین از لحاظ دین مشرک بودند و خدایان متعدد داشته اند. در زمانهای قدیمتر کاهنان معابد به اداره امور مملکت می پرداختند ولی پس از مدتی این کار به دست پادشاهان افتاد و کاهنان به امور مذهبی خود مشغول شدند.
درمنابع موجوده تا کنون نام چندین دولت جنوبی بدست آمده است: مَعین ، حضر موت ، قتبان ،جباء ، اوسان ، سبا و حِمیَر. این دولتها هر یک در ناحیه خاصی از کشور استقرار داشته اند. دولتهای اولیه معاصر یکدیگر بوده اند و دو دولت اخیر ، سبا و حمیر ، دو امپراطوری بوده است که دولتهای اطراف را فرو برده است. قدیمی ترین این دولتها معین بوده است که در ناحیه جوف جنوبی قرار داشته و پایتخت آن به نام قرنه یا قرنا در شمال مَأرِب بوده است.
ذکر این اقوام به نام معونیان در نوشته های قدیم یهود موجود است و همچنین در کتاب اِسترابون مورخ یونانی قرن اول پیش از میلاد. مَعین دولت قوی و مقتدری بوده است . نام قریب به 26 پادشاه معینی از کتیبه ها بدست آمده که چند خانواده بوده اند و پادشاهی وراثتی بوده است . پادشاهان علاوه برنام شخصی هر یک لقبی هم داشته اند مانند خلفای عباسی . کاهنان یا روسای روحانی را مزواد یا مسود می نامیده اند. در کتیبه هایی که تاکنون کشف شده همه جا نام پادشاهان است واز حکومت مزوادها خبری نیست . احتمال می رود که دوره ی حکومت مزوادها از مدتها پیش منقضی شده بود. ولایات، هر کدام والی به نام کبیر داشته که از طرف شاه و رئیس روحانی با هم برای مدت معینی منصوب می شده و در محل ، علاوه بر امور ملکی متصدی جمع آوری صدقات دینی هم بوده است. در خدایان عَشتَر و وَد و نکراح و شمس مهم بوده و گیا حج معابد نیز داشته اند.
قدرت دولت معین از یک سو تا سواحل خلیج فارس و از دیگر سو تا مدیترانه کشیده شده بود. در قسمت شمالی شاهراه تجارتی یمن به فلسطین و بند غزه ، معینی ها مهاجرنشین ها و شاید ساخلوهای نظامی داشته اند مانند العلا ،مدین ،معان تَیماء و شاید مکه و یثرب و حتی بندر غزه نیز احتمالا در تصرف معینی ها بوده است . آثاری از بازرگانان معینی در مصر و در یونان پیدا شده است. از شباهتی که بین معینی ها و بابلیها در اسامی شخصی و خدایان و سایر اوضاع اجتماعی دیده می شود ، بعضی احتمال داده اند که معینی ها از آرامیهای عراق بوده اند و از آنجا به اینجا مهاجرت کرد ند.
دولت قِتبان ، که پایتخت آن تَمنَع بود، یکی دیگر از دولت های جنوب غربی شبه جزیره است و در مجاورت حضرموت بود. قتبان در هزاره اول پیش از میلاد مسیح تاسیس شد(حدود قرن ششم ق م ) و تا دو قرن بعد از میلاد مسیح ادامه داشته است، ولی بعضی محققان می گویند این دولت اندکی پیش از میلاد(سال 50 ق م) منقرض گردید . با همه کوشش هایی که دانشمندان پیرامون روشن ساختن تاریخ پادشاهان این سلسله کرده اند هنوز جای بحث در آن باقی است. آنچه معلوم شده است این که دولت قتبان را سبائیان برچیده اند. چنان که باستان شناسان از روی سنگ نوشته ها معلوم کرده اند که پادشا هان قتبان و همچنین سبا لقب مکرّب داشته اند. بعض محققان احتمال می دهند مکرب در لهجه ی جنوبی با مقرب در لغت عرب شمال همانند باشد و از روی همین تقریب احتمال داده اند که این پادشاهان نوعی قدرت دینی و سیاسی آمیخته داشته اند که بعدها جنبه ی روحانی آن از بین رفته است . به نظر می رسد در منطقه ی جنوبی در آغاز ، جنبه ی روحانی و آسمانی حکومت ها دارای اهمیت بوده است.
دولت سائیان در جنوب غربی شبه جزیره تاسیس شده و پایتخت آنان مَأرِب بوده است . اما منطقه ی نفوذشان از شرق به غرب، یعنی از ساحل خلیج فارس به سمت دریای سرخ ، امتداد داشته است. هنگامی که قدرت معینیان رو به زوال نهاد، دولت سبا قدرت خود را آغاز کرد و بر معینیان دست یافت .
این دولت معاصر با معینیان ، وبه قولی تابع آنان بود ودر سال سیصد پس از میلاد مسیح از میان رفت.
قدرت سیاسی و نظامی و بازرگانی سبا توانست بتدریج حکومت های پراکنده ی جنوب را زیر پوشش حکومت مستقل و گسترده ی خود در آورد و دامنه ی سلطه ی خود را تا به آفریقا بکاشند.
سبائیان تقریبا نه قرن بر این منطقه حکومت کردند و منطقه ی نفوذ خود را گسترش دادند و راه بازرگانی اقیانوس هند به دریای سرخ را در دست گرفتند. ادویه ی هند و دانه های معطر یمن (کندر) از طریق باب المندب به دریای سرخ و از آنجا به خلیج عقبه و کنار دریای متوسط می رفت . دوره ی سبائیان تا یکصد و پانزده پیش از میلاد دوام یافته است. در قرآن کریم در دو سوره نام قرآن کریم امده است، نخست در سوره نمل و دیگری در سوره ی سَبَأ. حکومت سبا از آغاز تا سده ی چهارم پیش از میلاد ،نیمه روحانی و نیمه پادشاهی بوده است و چنان که نوشتیم حاکمان آنان را مکرب می گفته اند. حکمران سبا که در قرآن کریم ذکر او آمده است زنی است که در تاریخ و ادبیات اسلامی نام او را بلقیس نوشته اند، ولی قرآن از او به لفظ إمرأة=زن تعبیر کرده است . و او همان است که چون نامه ی سلیمان (ع) بدو رسید نزد او رفت :
فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ (نمل : 22-23)
به واقعه ی جاری شدن سیل سرزمین سبا در سوره ای به همین نام اشارتی آمده است: لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ (سبا : 15-16)