وضع اقتصادى مدينه در عهد نبوى1
عبدالله عبدالعزيز بن ادريس
مترجم: دكتر شهلا بختيارى2
حضور پيامبرصلى الله عليه وآله و مسلمانان در مدينه چهره متحولى به اقتصاد اين شهر داد. مدينه كه از ديرباز به سبب برخوردار بودن از كشاورزى و واقع بودن بر سر راه بازرگانى شمال به جنوب جزيرة العرب، اقتصادى متمايز از ديگر نقاط داشت با ورود مهاجران، توجه و توصيههاى پيامبرصلى الله عليه وآله و دين اسلام با تحولى عظيم روبرو شد. شكوفايى زراعى مدينه ناشى از شرايط جغرافيايى، وجود سفرههاى زير زمينى آب، و عوامل تازهاى از جمله واگذارى برخى زمينهاى رها شده به مهاجران بود. با اين حال در امر آبيارى نيز مقرراتى وجود داشت و بسته به آب و هوا، محصولات متنوعى به دست مىآمد. تجارت نيز به دليل وجود بازارهاى محلى و اهتمام كسانى از مهاجران به امر تجارت، بر رونق اقتصادى شهر افزود. همچنين صنايع و حرف در كنار كشاورزى و تجارت از رونق خوبى برخوردار بود و انواع سكهها از قبيل دينار و درهم، سكههاى ضرب شده در ايران و روم، و وزنها و اكيال مختلف به كار مىرفت.
واژههاى كليدى: مدينه، اقتصاد، زراعت، تجارت، حرفهها، صنايع.
زراعت
احاطه مدينه توسط كوهها و زمينهاى آتشفشانى - حره - خاك اين شهر را بسيار حاصلخيز كرده3 و آن را به شكل حوضچههاى كوهستانى در آورده است4 كه آبهاى زير زمينى در اين حوضچهها جمع مىشود. به طورى كه مىتوان هنگام حفر چاهها5 در هر ناحيه از اين سرزمين به حوضچههاى زيرزمينى دست يافت. افزون بر اين عوامل، وجود تعداد زيادى از رودخانهها كه در زمان بارندگى و سيلاب از آن كوهها و سنگلاخها جارى مىشدند،6 نيز شهر مدينه را در درجه نخست به عنوان شهر كشاورزى و كشاورزان قرار داده است.7 بيشتر مردم مدينه داراى بستانها و نخلستان بودند8 كه كوچك و بزرگ درآن كار مىكردند.9
بستانها و باغهاى مدينه به حوائط مشهور بود10 بيشتر اوقات مساحت اين باغها زياد نبود و به طور متوسط حدود صد ذراع بود،11 هر باغى اغلب داراى يك چاه مخصوص به خود بود و در كنار چاه، خانهاى جهت حفظ باغ وجود داشت.12 برخى باغداران به دليل احتياط و ترس براى باغ درى قرار نمىدادند، مگر سوراخ كوچكى كه از آن آب باريكهاى از يكى از چاههاى نزديك به باغ وارد مىشد و آن جوى آب را«ربيعا» مىناميدند.13 بيشتر محصولات اين باغها جهت مصرف شخصى صاحب باغ بود و گاه صاحب باغ محصول آن باغ را مىفروخت و با آن وسيله معاش خانواده خود را تامين مىكرد.14
گاه كسى كه باغ شخصى نداشت، در باغهاى اهالى مدينه در مقابل مقدار معينى خرما كار مىكرد.15 گاه صاحب باغ، باغ خود را به شخصى اجاره مىداد، او در آن زراعت مىكرد و آن را آبيارى مىنمود و در مقابل متعهد مىشد يك چهارم يا نيم يا كمتر يا بيشتر از اين مقدار را به صاحب باغ بدهد. اين روش «مزارعه» خوانده مىشود.16 در آبيارى باغها از آب رودخانههاى فصلى17 و يا آب چاهها18 استفاده مىشد. براى كشيدن آب از نهر يا چاه از شترهاى آبكش استفاده مىكردند19 از گاو نيز براى شخم اراضى خود بهره مىجستند.20
در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله نيز عوامل متعددى مردم را به كشاورزى و ممارست در آن بر مىانگيخت. عرف بود كه هر كسى زمين بايرى را آباد كند، آن زمين براى او باشد.21 افزون بر اين، بسيارى از زمينهاى زراعى در «وادى عقيق»22 و در منطقه عاليه ميان اغلب مهاجران23 تقسيم شد. ذكر شده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله به يكى از مهاجران زمينى را در «حرة الوادى» و «مبذر صاع»24 بخشيد و به ديگرى چاهى در وادى عقيق داد.25 اين امر نشان مىدهد كه اين اراضى از آن همه گروهها بود و بدين دليل در تقسيم آن ميان مردم ميانه روى مىشد تا سهم هر كس به او برسد. در نتيجه گسترش زراعى مذكور، بيرون شهر مدينه باغهاى زيادى بوجود آمد كه شهر را احاطه كرد.26
در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله عوامل متعددى در حفظ منابع گياهى مدينه نقش داشتند، قطع درخت سدر جز براى شخم زدن زمين ممنوع شد.27 اين شيوه تا زمان عمر بن خطاب ادامه داشت تا جائيكه شخصى به عنوان نگهبان گماشته مىشد تا مسؤول مراقبت از درختان اقاقيا باشد تا كسى اين درختان را قطع نكند.28
در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله، آبيارى اراضى نقش عمدهاى در كشاورزى داشت. آب در مسيل رودخانههاى فصلى در مهزور، مذينيب و بطحان به اندازهاى جمع مىشد كه تا قوزك پا مىرسيد و هنگامى كه به اين اندازه مىرسيد به زمين ديگرى فرستاده مىشد و مانع آب از زمين بالاتر به زمين پستتر نمىشدند.29 ذكر شده است كه سهم آب براى نخلداران تا پاشنه پا و براى كشاورزان تا بند كفش بود.30 مسيل از سنگلاخها بسوى دشتها و زمينهاى هموار بود و ابتدا زمينهاى بالاتر آبيارى مىشدند و سپس حتى اگر محل عبور آب در زمين اولى بود آب را به زمين كنارى مىفرستادند.31
مهاجران زمينهاى زراعى بزرگ زيادى را در غابه و حرة 32شرقى33 صاحب شدند. اموال بنىنضير بيشتر در منطقه عاليه بود كه پس از كوچ دادن بنىنضير در سال چهارم هجرى34 خالصه پيامبرصلى الله عليه وآله شد.35 در زمين بنىنضير درخت نخل مىكاشتند و از آن غذاى يكسال خانواده پيامبرصلى الله عليه وآله را ذخيره مىكردند و مابقى آن صرف خريد چهارپايان و سلاح مىشد.36 پيامبرصلى الله عليه وآله بخشى از اراضى بنىنضير را ميان گروهى از مهاجران و دو نفر از انصار تقسيم كرد.37
تعداد نخل كه مهمترين درخت زراعى بود، در مدينه زياد شد و اموال صاحبان اين درختان نيز افزون گشت.38 بدين ترتيب وضع معيشت و قوت آنان نيز بهتر شد.39 اهميت زراعت درخت نخل در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله به حدى رسيد كه يكى از حقوق بردگان اين بود كه براى آزادى با صاحبان خود قرار مىگذاشتند كه تعدادى نهال خرما براى او بكارند.40 از شاخهها و تنه درختان خرما براى سقف و ستون خانهها استفاده مىشد.41 افزون بر آن از الياف و برگ خرما در تهيه زنبيل، سبد، حصير، بوريا و مانند آن بهره مىگرفتند.42 ميوه درخت نخل از مهمترين و با ارزشترين ميوهها نزد مردم مدينه بود وآنها هنگامى كه اولين ميوه نخل را مىديدند آن را نزد پيامبرصلى الله عليه وآله مىآوردند. پيامبرصلى الله عليه وآله آن را مىگرفت و مىفرمود: پروردگارا در ميوه درخت خرما به ما بركت عطا كن.43
خرماى مدينه انواع متنوعى داشت از جمله خرماى سياه و سرخ،44 مشهورترين انواع خرما در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله عجوة و عذق زيد بود.45 محصول خرما در بيشتر سالها به اندازه نياز ساكنان مدينه بود و به همين سبب مازاد آن را به قيمت گرانتر از قيمت خريد گندم وارداتى از شام مىفروختند.46 علت آن بود كه خرما ركن معيشت آنها بود و زراعت نخل نياز به كوشش و صرف وقت زيادى داشت. گفته مىشود كه گاهى آفات كشاورزى مانند قشام به درختان نخل آسيب مىرساند و محصول يكسال آن را از بين مىبرد.47
توليد غلات و حبوباتى مانند گندم و جو پس از توليد خرما قرارداشت كه آنها را زير درختان نخل مىكاشتند.48 مزارع ويژه حبوبات تا پس از اقدام مهاجران به اين كار وجود نداشت.49 مصرف جو ميان مردم رتبه نخست را داشت.50 به نظر مىرسد گندم به اندازه نياز مردم توليد نمىشد، به همين سبب از «بلقاء» به مدينه گندم مىآوردند.51
مهاجران در گسترش كشت گندم نقش داشتند، ذكر شده است كه طلحة بن عبيدالله تميمى، نخستين كسى بود كه در وادى قنات در شمال مدينه گندم كاشت.52 با اين حال محصول گندم به اندازه نياز نبود و براى جبران كمبود آن به وارد كردن آن از خارج توجه شد. عبدالرحمان بن عوف هفتصد بار شتر مىآورد كه گندم، آرد و غذاى مردم بود.53
از سوى ديگر، در مدينه برخى ميوهها كشت مىشد و دوبار در سال از بستانهاى آن ميوه برداشت مىشد.54 مشهورترين ميوهها انگور و انواع مختلف آن از قبيل «مراودى» است كه مرغوبترين و شيرينترين نوع انگور بود،55 كه در تاكستانهاى قباء، عاليه، جفاف و ديگر بستانهاى مدينه به عمل مىآمد.56 حكايت شده است كه سعد بن ابىوقاص در منطقه عقيق محصول انگور خود را به هزار دينار فروخت.57 افزون بر آن انگور، گلابى و خربزه نيز كشت مىشد.58
همچنين سبزيجات و حبوباتى مانند خيار و دباء، كه نوعى كدو بود، پياز، سير59 و هويج60 را مىكاشتند.
از عواملى كه در بهبودى زراعت و پيشرفت زياد آن در مدينه نقش داشت، وجود تعداد زياد مهاجران بود كه به زراعت مىپرداختند و از زمينهاى كشاورزى به شكل گسترده بهره بردارى مىكردند. آنها وادىهاى اطراف را آباد كردند، مانند وادى بطحان كه طعم ورنگ آب آن تغيير كرده بود.61 همچنين اراضى غابه در شمال غربى مدينه را آباد كردند كه داراى درختان بسيار و درهم پيچيده از جمله درختان گز و شورگز بود. آنها بيشتر اين درختان را قطع كردند و به جاى آن نهالهاى نخل را كاشتند.62 همچنين در وادى قناة، مزارعى رابه كشت گندم اختصاص دادند و گفته مىشود كه در يكى از اين مزارع گندم از بيست شتر آبكش استفاده مىشد.63 اين مطلب دلالت بر وسعت آن مزارع و كثرت محصولات آنها دارد.