من تحقیق کرده ام.
بیش از 25 سال است که به این موضوع علاقه مند شده و روی آن کار کرده ام. وقتی برای اولین بار درمورد ارتباط جسم و ذهن در سلامتی تحقیق می کردم، خوشحال شده بودم که می توانم با تغییر طرز تفکرم، وضعیت جسمانیم را هم تغییر دهم. تنها دغدغه ام این بود که بفهمم چطور می توانم این کار را که بیشتر برایم شبیه به جادو بود، انجام دهم.
به همین دلیل بود که هر چیزی که در مورد شفابخشی و نیروی ذهن بود را مطالعه کردم.
اما هر چه بیشتر خواندم و تحقیق کردم، گم گشته تر شدم.
توصیه های مخالف و متضاد در این زمینه زیاد است.
اطلاعات بسیار زیادی از نویسنده های معتبر وجود دراد که هیچ معنا و مفهومی ندارند.
ار آنجا که اکثر کسانی که درمورد رابطه ی ذهن و جسم مطلب می نویسند پزشک هستند، وفاداری بی حد و حصر آنها به نقطه نظرات علمی دنیا باعث می شود نتوانند ایده های مربوط به نیروی ذهن را بپذیرند و طریقه ی عملکرد آن را دریابند.
و آندسته از پزشکان که متافیزیک عقیده دارند هم قانون های جدیدی در رابطه با سلامتی می سازند که حتی از قانون های سنتی پزشکی نیز محدود کننده تر هستند.
من سعی داشتن تا خوانده هایم را به کار ببندم، اما هیچوقت آنطور که فکر می کردم موفق نبودم.
دوست داشتم بدانم که کجای کارم اشتباه بوده است. چطور می توانستم بفهمم که کدام اطلاعات اشتباه بوده و کدام صحیح بوده است؟ یا نقطه ی مشترک این اطلاعات در کجا بوده؟
در تحقیق از عنصر فعال
تا آنجا که می توانستم هر نشان و مدرک و اطلاعات از تاثیرات هوشیاری و ذهن بر جسم را جمع کردم.
در این زمینه در رابطه با تاثیر خوش بینی بر سلامتی، واکنش پلاسیبو، علاج های ناخودآگاه انواع سرطان اطلاعاتی گرد آورده و همچنین تحقیقاتی روی صدساله ها انجام دادم.
کتاب هایی درمورد فیزیک کوانتوم مطالعه کردم تا ببینم کدام علم بیشتر با انرژی تاثیر گذار بر جهان رابطه دارد.
همچنین روی گفته های دانشمندانی که تاثیر نیروی ذهن را بر جسم انکار کرده اند تحقیقاتی انجام دادم.
همه ی این تحقیقات به یکجا ختم می شد و آن اینکه عنصر اصلی در رابطه ی ذهن و جسم، ادراک و باور است. همچنین از طریق این تحقیقات بود که دریافتم چرا همه ی ما به ایده ی رابطه ی جسم و ذهن علاقه مندیم اما این رویکرد را در زندگی خود به کار نمی بندیم.
چرا علم و پزشکی در برابر رابطه ی ذهن و جسم و تاثیر ذهن بر لامتی مقاومت می کند؟
وقتی تاریخچه ی علم و پزشکی را بررسی کردم، متوجه شدم که چطور دیدگاه جهانی علمی و اعتقادات و باورهای موجود در رابطه با سلامتی و عملکرد بدن طی دو هزار سال گذشته تغییر کرده است.
من به وضوح دریافته ام که فرهنگ های مختلف همیشه ابتدا دربرابر طرز فکر های جدید، تئوری های جدید، و دیدگاه های جدید مقاومت کرده اند اما در آخر آن را پذیرفته اند. واکنش های منفی نسبت به تئوری های جدید مربوط به سلامتی در گذشته، تقریباً مشابه با واکنش های اخیر به رویکرد ارتباط ذهن و جسم می باشد.
علیرغم این واقعیت که علم قادر به توضیح رویکرد ارتباط ذهن و جسم نیست، اما شواهد دال بر این است که این رویکرد کاملاً واقعی و مفید است. برای پذیرفتن این مطلب فقط کافی است کمی ذهنتان را باز کنید و این ایده ها را برای خود تحلیل کنید.
شواهد بیشتر برای پشتیبانی از رویکرد ارتباط ذهن و جسم.
من دریافته ام که بسیاری از حوزه های تحقیقاتی علمی به اثبات رسانده اند که انرژی فکری—چیزی که ما قادر به رویت و اندازه گیری ان نیستیم و به نظر نمی رسد که بخواهیم آن را باور کنیم—قادر به تاثیرگذاری بر دنیای فیزیکی است.
روانشناسی سلامتی حوزه ای است که فقط منحصر به آزمایش و بررسی تاثیرات فاکتورهای ذهنی و احساسی بر سلامتی می باشد.
تحقیقات انجام گرفته بر فرضیه های بالینی نشان می دهد که ما توانایی معجزه آسایی برای به کار انداختن نیروی کنترل هشیار بر عملکردهای غیر هشیار فیزیکی خود داریم.
تحقیقات بسیاری نیز به اثبات رسانده است که ما دارای یک "انرژی زنده ی جهانی" هستیم. کار محققان روانشناسی، تحقیقاتی که شباهت هایی عجیب بین دوقلوهایی که جدا از هم بزرگ شده اند نشان می دهد، این واقعیت که انسان های چند شخصیتی ممکن است یک لحظه با یک شخصیت مبتلا به دیابت باشند و با تغییر شخصیتشان دیگر دیابت نداشته باشند، و آزمایشاتی که نشان می دهد حیوانات وقتی صاحبانشان به خانه برمی گردند می فهمند.
در مسیر تحقیق درمورد نیروی ارتباط ذهن و جسم، هرگونه راه درمانی و تئوری های مختلف را بررسی کردم: مثل پزشکی غرب، پزشکی چینی، طب سوزنی، هومئوپاتی، رادیونیک، علم مسیحیت، جادوگری و افسونگری، هونا، رنگ درمانی، رایحه درمانی، ماکروبیوتیک (دنش طولانی کردن عمر از راه رژیم غذایی)، کیروپراتیک (فن ماساژ و جابه جا کردن ستون فقرات)، و طبیعت درمانی.
هیچ فرمول ساده ای برای تضمین سلامتی پیدا نکردم.
شاید علاقه ای به شنیدن آن نداشته باشید.
هرکسی که بخواهد چیزی به شما عرضه کند یا بفروشد—چه دیدگاه و نقطه نظرش باشد، چه کالا یا خدمات—لازم است که شما را متقاعد کند که آن چیز دستورالعملی ساده دارد و موفقیت شما را تضمین می کند.
خوب می دانید منظورم چیست اما باز هم برایتان مثال می زنم:
"با این رژیم غذایی هر غذایی که دوست دارید را بخورید و 0 پوند در ماه لاغر شوید!"
"با مصرف آنتی اکسیدان، از سرطان به دور باشید!"
"فقط یک اسپری از آن کافی است تا همه ی کثیفی ها پاک شود!"
علیرغم این حقیقت که این ادعاها هیچوقت حقیقت ندارند، اما همه ی ما باز به دنبال چنین اطمینان خاطری می گردیم که زندگی را به نظرمان ساده کند.
با این تفاسیر فکر می کنم من هم باید با همین روش شما را علاقه مند کنم:
"از نیروی شکفت انگیز ذهنتان استفاده کنید تا برای همیشه بیماری هایتان را از بین ببرید!"
"سه راز برای درمان همه ی بیماری ها!"
"فقط کمی از نیروی ذهنیتان اسپری کنید تا علائم بمیاری به طور کل نابود شوند!"
با ضمانت!!
من هم خبر خوب و هم خبر بدی در این زمینه برایتان دارم.
اخبار بد اینکه، اگر به دنبال یک فرمول برای سلامتی هستید، بهتر است از همان روش های سنتی پزشکی استفاده کنید. مسئولان بهداشتی حاضرند انواع و اقسام فرمول ها را به شما عرضه کنند.
و برای آندسته از افراد راحب طلب باید بگویم که استفاده از این تکنیک ها بدون تلاش و تکاپوی شخصی و فقط با استفاده از یک فرمول ساده امکانپذیر نیست.
و اما خبر خوب
با سالها تجربه و تحقیق و استفاده از این اطلاعات و آموزش به دیگران برای استفاده از آن، دقیقاً می دانم که مشکل شما در به کار انداختن این تکنیک ها کجاست و برای برداشتن موانع راهتان چه باید بکنید. و این ر می تونم بریتن تضمین کنم: وقتی شروع به ستفاده از این تکنیک ها برای سلامتیتان کردید، خواهید دید که چطور سلامتی و زندگیتان در مسیری تغییر خواهد کرد که بور آن قبلاً برایتان غیرممکن بود.
پس قدم بعدی شما برای تغییر طرز فکرتان برای بهبود سلامتیتان چیست؟
یادتان باشد، هیچ راهکار دائمی و همیشکی برای استفاده از ارتباط ذهن و جسم وجود ندارد. تغییر فکرتان طوری که احساس بهتری در شما ایجاد کند، نیاز به تمرین و ممارست فراوان دارد. برای این منظور باید سعی کنید همیشه تصمیماتی اتخاذ کنید که بهتر و پرفایده تر از تصمیمات قدیمیتان بوده باشد.
آشنا شدن با عادت های جدید نیاز به تلاش بسیار زیادی دارد. فهم و دریافت احساساتتان و تطابق دادن آنها با انتخاب هایی که در زندگی دارید، به سعی و کوشش نیاز دارد.زمان می برد که یاد بگیرید چطور به جای واکنش های استرس زا و تنش آور به مسائل، ریلکس باشید.
این تلاش ها ممکن است باعث ترستان شود و پایتان را پس بکشد، اما بدانید که غیرممکن نیست. فقط کافی است که انگیزه تان را از دست نداده و دست از تلاش برندارید.
فراموش نکنید - - نمی توانید کلید خاموش ارتباط جسم و ذهن را فشار دهید.
این به آن معناست که باید یاد بگیرید که از این تکنیک ها با هوشیاری استفاده کنید، چون این ارتباط همیشه در همه ی مشکلات فعال است و هیچوقت از کار نمی افتد.
یادتان باشد، همه ی بیماری ها را می توان با استفاده از تکنیک های ارتباط ذهن و جسم درمان کرد. مهم نیست که چه راه های درمانی دیگری را هم جز این انتخاب کنید.
سلامتی شما در همه ی جوانب وقتی تامین می شود که یاد بگیرید که چطور از نیروی ذهنتان برای اعمال تاثیر مثبت بر واکنش هایتان به زندگی استفاده کنید.
و باز هم یادتان باشد که شواهد زیادی برای اثبات این مسئله در دسترس است: تحقیقات علمی ثابت کرده اند که ذهن شما نیرومندترین ابزار برای ارتقاء سلامتیتان است.
این یعنی مهم نیست که چه راه و روش درمانی را اتخاذ کنید، اگر همراه با روش های دیگر از تکنیک های ارتباط ذهن و جسم هم استفاده کنید مطمئناً نتیجه ی بهتری عایدتان خواهد شد. از این طریق قادر خواهید بود هر مشکلی چه بزرگ و چه کوچک را برطرف کنید.
پس اگر واقعاً نگران سلامتیتان هستید، فکر می کنم وقتش رسیده باشد که فکرتان را عوض کنید!