-
نتيجهگيرى
ايقاعات، دستهاى از اعمال حقوقى مىباشند كه در نظام حقوقى ما اهميت ويژهاى دارند. نقش برجسته اعمال حقوقى يك طرفه، هم چون، ابرا، طلاق، حيازت مباحات، فسخ و اعراض در تنظيم روابط
حقوقى و اجتماعى افراد غير قابل ترديد مىباشد.
نهاد حقوقى اذن، در ميان اعمال حقوقى يك طرفه جاىگاه ويژهاى دارد. در اين رساله سعى بر آن بود، در ضمن بررسى ماهيت حقوقى، عناصر، تقسيمات و علل زوال اذن، نقش و تأثير آن در حقوق اموال، حقوق قراردادها، مسئوليتهاى غيرقراردادى و حقوق خانواده و نيز در تنظيم روابط اجتماعى افراد با يك ديگر مورد تحقيق و پژوهش قرار گرفته، اهميت اين نهاد حقوقى در جاى جاى حقوق مدنى و ابواب مختلف فقه تبيين گردد.
با وجود اهميت اعمال حقوقى يك طرفه - از جمله اذن، در نظام حقوقى ما - قانون مدنى بدون تفكيك اعمال حقوقى مزبور از قراردادها، تنها به ذكر برخى از آنها در ضمن حقوق قراردادها اكتفا كرده است. قواعد عمومى مربوط به ايقاعات در قانون مدنى به خوبى تبيين نشده و بسيارى از ايقاعات، همچون اذن، فسخ و اعراض، اشارهوار در قانون مدنى آمده و اوصاف و آثار آنها جداگانه ذكر نگرديدهاست.
اذن نيز كه در ميان ايقاعات از اهميت خاصى برخوردار است، در قانون مدنى جاى گاه واقعى خود را نيافته است و قانون مدنى تنها به بيان برخى از احكام و آثار آن اكتفا كرده و امتياز آن را از نهادهاى ديگر حقوقى تبيين نكرده است. به همين جهت، قانون مدنى بارها اذن و اجازه را به جاى يكديگر به كار مىبرد. مطالعات و تحقيقات حقوقى و فقهى نيز آن چنان كه شايسته نقش مهم و فراگير نهاد حقوقى اذن مىباشد، به شناسايى تعريف و ماهيت حقوقى، اوصاف، تقسيمات، عناصر و احكام و آثار حقوقى اذن نمىپردازد.
در اين رساله، نگارنده در حد توان اندك خويش كوشيد، جاى گاه مهم و نقش ارزنده نهاد حقوقى اذن را در نظام حقوقى ايران تبيين گرداند؛ ولى مسلم است چنين تحقيقى خالى از نقص و اشكال نمىباشد. اميد است، با پژوهشها و تأليفات حقوقدانان و فقيهان معظم، قواعد عمومى ايقاعات، اوصاف، اركان و آثار حقوقى هر كدام به شكل مطلوبى تنظيم گردد و نهاد حقوقى اذن جاىگاه واقعى خود را در دانش حقوق بازيابد. همچنين انتظار مىرود قانونگذار با توجه به تحقيقات و ديدگاههاى فقهى و حقوقى انديشمندان، اصلاحات و تغييرات لازم را در قانون مدنى انجام داده، قواعد عمومى ايقاعات و ويژگىهاى هر يك را به طور مستقل از قراردادها، تبيين كند.
پاورقي :
1- مهدى شهيدى، حقوق مدنى (5)، جزوه درسى، انتشارات دانشكده شهيد بهشتى، سال تحصيلى 1357-58، ص 61.
2- ماده 502ق.م.
3- احمد متين، مجموعه رويه قضايى، قسمت حقوقى، ص 17.
4- ماده 793 ق.م.
5- احمد متين، مجموعه رويه قضايى، قسمت حقوقى، ص 234.
6- شيح محمدحسن نجفى، جواهر الكلام، ج 25، ص 212.
7- براى آگاهى بيشتر از اين نظريه، ر. ك: محمد بن حسن شيخ طوسى، المبسوط، ج2، ص210 و علامه حلى، تحريرالاحكام، ص 208. شهيد اول و شهيد ثانى در مسالك الافهام و الدروس الشرعيه، همين نظر را برگزيدهاند. (به نقل از: شيخ محمد حسن نجفى، جواهر الكلام، ج25، ص 212)
8- ماده 778 ق.م. مقرر مىدارد: «اگر شرط شده باشد كه، مرتهن حق فروش عين مرهونه را ندارد، باطل است».
تعبير ماده مذكور نارسا به نظر مىرسد. زيرا در فرض مذكور به دليل آنكه شرط، خلاف مقتضاى عقد رهن مىباشد، طبق ماده 233 ق.م. شرط و عقد هر دو باطل است؛ در حالى كه ظاهر ماده آن است كه تنها شرط باطل است.
9- محمد بروجردى عبده، اصول قضايى (حقوقى) قسمت اول، ص 122.
10 - ازجمله عقودى كه قبض شرط صحت آن مىباشد، وقف است. ماده 59 ق.م. در اين مورد اعلام مىكند: «اگر واقف عين موقوفه را به تصرف وقف ندهد، وقف محقق نمىشود و هر وقت به قبض داد، وقف تحقق پيدا مىكند». اصولاً در انتفاع به معناى خاص، قبض شرط صحت مىباشد. طبق ماده 47 ق.م.: «در حبس اعم از عمرى و غيره قبض شرط صحت است».
11- محقق حلى مىنويسد: «و يشترط فى صحّة القبض إذن الواهب فلو قبض الموهوب من غير إذنه لمينتقل الى الموهوبله». (شرايع الاسلام، ج2، ص 179) صاحب جواهر ادعا كرده است كه اجماع محصل و منقول بر اين نظريه دلالت دارد. (جواهر الكلام، ج28، ص 172)
براى اطلاع بيشتر از اين نظريه، ر.ك: ابوالحسن اصفهانى، وسيلة النجاة، ج 2، ص 128 و مقداد بن عبداللَّه فاضل مقداد، تنقيح الرائع لمختصر الشرايع، ج 2، ص 341.
12- احمد خوانسارى، جامع المدارك، ج 4، ص 43.
13- احمد خوانسارى، جامع المدارك، ج 4، ص 43. از جمله طرفداران اين نظريه، سيد على طباطبايى در رياض المسائل و سبزوارى در كفاية الاحكام مىباشد. (نقل از: محمد حسن نجفى، جواهر الكلام، ج 28، ص 172)
14- ابوالحسن اصفهانى، وسيلة النجاة، ج 2، ص 128؛ مقداد بن عبداللَّه فاضل مقداد، تنقيح الرائع، ج2، ص341 و نيز در اين باره در شرايع الاسلام آمده است: «و لو وهب ما فى يد الموهوبله صحّ و لميفتقر الى اذن الواهب فى القبض و لا أن يمضى زمان يمكن فيه القبض». (علامه حلى، شرايع الاسلام، ج 2، ص 179 و 180)
15- براى مطالعه بيشتر در اين زمينه، ر. ك: شهيد ثانى، مسالك الافهام، ج 1، ص 370؛ على طباطبايى، رياض المسائل، ج 1، كتاب هبات و محمدكاظم طباطبايى يزدى، عروةالوثقى، ج 2، ص 165 و 166.
16- ماده 800ق.م.
17- شهيد ثانى، شرح لمعه، ج3، ص193 و محمد بن حسن شيخ طوسى، المبسوط. (نقل از: مقداد بن عبداللَّه فاضل مقداد، تنقيح الرائع، ج2، ص 341)
18- برخى از فقها، اتلاف مال موهوب را توسط متهب، حتى اگر به اذن واهب صورت گيرد قبض نمىدانند. در اين زمينه ر.ك: محمد كاظم طباطبايى يزدى، عروة الوثقى، ج 2، ص 168.
19- سيوطى اين مطلب را به صورت قاعده اين چنين بيان مىكند: «من ضمن بالإذن رجع و إن أدّى بلاإذن و من لا فلا و إن أدّى بإذن». (الأشباه و النظائر فى قواعد و فروع فقه الشافعيه، ص 462)
20- ماده 714 ق.م.
21- حسن امامى، حقوق مدنى، ج 1، ص 317 و مهدى شهيدى، سقوط تعهدات، ص 11.
22- ماده 1041ق.م.
23- جعفر بن حسن محقق حلى، شرايع الاسلام، ج 2، ص 220 و شيخ محمد حسن نجفى، جواهر الكلام، ج29، ص 172 و 173 و امامخمينى، تحرير الوسيله، ج 2، ص 393.
24- ابوالقاسم خويى، منهاج الصالحين، ج 2، ص 300.
25- محمدبن حسن شيخ طوسى، النهايه. (على اصغر مرواريد، سلسلة الينابيع الفقهيه، ج 18، ص 105 و 106) محمد بن احمد ابنادريس، السرائر. ( على اصغر مرواريد، همان، ج 19، ص 393)
26- ابن ادريس در اين زمينه مىنويسد: «و متى عقد الرجل لإبنه على جارية و هو غير بالغ كان له الخيار إذا بلغ و ليس كذلك إذا عقد على بنته غير البالغ لأنّها إذا بلغت لا خيار لها». ( على اصغر مرواريد، همان منبع)
27- ابوالحسن اصفهانى، وسيلة النجاة، ج 2، ص 357، مسئله 4.
28- در اصلاحيه مورخه 14/ 8 / 70 انشاى تبصره ياد شده، بدون آنكه از نظر محتوايى تغيير كند، اصلاح گرديد. تا پيش از تاريخ مزبور تبصره ماده 1041 ق.م. اين گونه مقرر مىداشت: «عقد نكاح قبل از بلوغ با اجازه ولىّ صحيح است به شرط رعايت مصلحت مولّىعليه».
29- سيد محمد كاظم طباطبايى در اين باره مىنويسد: «بل يشكل الصّحة إذا كان هناك خاطبان احدهما أصلح من الآخر بحسب الشرف أو من اجل كثرة المهر او قلّته بالنسبة الى الصغير فاختار الأب غير الأصلح لتشهّى نفسه». (عروة الوثقى، ج 2، ص 701)
30- ابوالحسن اصفهانى، وسيلة النجاة، ج 2، ص 357 و 358، مسئله 6؛ شهيد ثانى، شرح لمعه، ج 2، ص 62 و امام خمينى، تحرير الوسيله، ج 2، 393.
31- ر. ك: على شايگان، حقوق مدنى ايران، ص 104 و 105؛ مصطفى عدل، حقوق مدنى، ج 2، ص 135 به بعد.
32- محقق حلى در اين زمينه مىنويسد: «لا عبرة فى النكاح بعبارة الصّبى ايجاباً وقبولاً». (شرايع الاسلام، ج 2، ص 218) همچنين صاحب جواهر در شرح اين عبارت شرايع، مؤثر نبودن انشاى صغير را مورد اجماع محصل و بلكه از ضروريات دانسته است. (جواهر الكلام، ج 29، ص 142) و يوسف بن احمد البحرانى، الحدائق الناضره، ج 23، ص 172 و 175.
33- امامخمينى، تحرير الوسيله، ج 2، ص 249 و ابوالحسن اصفهانى، وسيلة النجاة، ج2، ص 351 و 352.
34- در اين زمينه، ميان فقيهان اماميه نظريه واحدى حاكم نمىباشد و آراى مختلفى مطرح گرديده است. براى مطالعه بيشتر نظرات فقها در اين زمينه، ر. ك: مصطفى محقق داماد، حقوق خانواده، ص 52 به بعد و ناصر كاتوزيان، حقوق مدنى (خانواده) ص 80 و 81.
35- احمد بن محمد نراقى، مستند الشيعه، ج2، ص 461.
36- محمد كاظم طباطبايى يزدى، عروة الوثقى، ج 2، ص 865، مسئله 2.
37- محمد حسن نجفى، جواهر الكلام، ج 29، ص 185 و ابوالقاسم خويى، منهاج الصالحين، ج 2، ص 255.
38- مجموعه قوانين سال 1363، روزنامه رسمى، ص 44.
39- سيد محمد كاظم يزدى، دراين زمينه مىنويسد: «يسقط اعتبار إذنه اذا كان غايباً لايمكن الاستيذان». (عروة الوثقى، ج 2، ص 700، مسئله 1)
40- حسن امامى، حقوق مدنى، ج 4، ص 287 و مصطفى محقق داماد، حقوق خانواده، ص 56.
41- در اين زمينه ر. ك: حسين مهرپور، اجازه ولىّ در عقد نكاح، مجله تحقيقات حقوقى، انتشارات دانشكده حقوق دانشگاه شهيد بهشتى، ص 129 به بعد.
42- علامه حلى، تذكرة الفقها، ج 2، ص 585 و محمد بن حسن شيخ طوسى، المبسوط فى فقه الاماميه، ج 4، ص 163.
43- حسن امامى، حقوق مدنى، ج 4، ص 285؛ محمد جعفر جعفرى لنگرودى، حقوق خانواده، ص26؛ مصطفى محقق داماد، حقوق خانواده، ص 54 و حسين صفايى، حقوق مدنى، ج 1، ص119.
44- مجموعه قوانين سال 1363، چاپ روزنامه رسمى، ص 35.
45- ماده 1049ق.م.
46- محمدبن حسن شيخ طوسى، النهايه، ص 459.
47- جعفر بن حسن محقق حلى، مختصر النافع، ص 176.
48- سيد محمد كاظم يزدى در اين باره مىگويد: «لا فرق فى العمّة و الخالة بين الدّنيا منهما و العليا». (عروة الوثقى، ج 2، ص 83، مسئله 13) و نيز ر. ك: شيخ محمد حسن نجفى، جواهر الكلام، ج 29، ص 361.
49- محمد كاظم طباطبايى يزدى، عروة الوثقى، ج 2، ص 830، مسئله 15 و امام خمينى تحرير الوسيله، ج 2، ص 279، مسئله 11.
50- از محشين عروة الوثقى، سيد محمد رضا گلپايگانى در صورتى كه به رضايت علم حاصل شود آن را كافى دانسته اذن را لازم نمىشمرد. ايشان در اين باره اين چنين مىنويسد: «أقويهما الاوّل فى صورة العلم بالرّضا و أحوطهما الثّانى». ( محمد كاظم طباطبايى يزدى، عروة الوثقى، ج 2، ص 2662)
51- به نظر امام خمينى، احتياط آن است كه رضايت باطنى كافى نمىباشد و بايد اذن تحقق يابد. (منبع پيشين)
52- همان.
53- سيد محمد كاظم يزدى در اين باره مىنويسد: «الظاهر أنّ اعتبار إذنها من باب الحكم الشرعى لا أن يكون لحقّ منهما فلايسقط بالإسقاط.» (عروة الوثقى، ج 2، ص 663)
54- ماده 679 ق.م. مقرر مىدارد: «موكل مىتواند هر وقت بخواهد وكيل را عزل كند مگر اينكه وكالت وكيل يا عدم عزل در ضمن عقد لازمى شرط شده باشد».
55- صاحب عروه در اين زمينه تصريح مىكند: «إذا اشترط فى عقد العمّة او الخالة إذنهما فى تزويج بنت الأخ او الأخت ثمّ لمتأذنا عصياناً منهما فى العمل بالشرط لميصحّ العقد على احدى البنتين و هل له اجبارهما فى الاذن و جهان». ( محمدكاظم طباطبايى يزدى، عروة الوثقى، ج 2، ص 663)
56- سيد محمد كاظم يزدى در اين باره مىنويسد: «...نعم إذا اشترط عليهما فى ضمن عقدهما أن يكون له العقد على ابنة الأخ او الأخت فالظاهر الصّحة و ان أظهرتا الكراهة بعد هذا». (عروة الوثقى، ج2، ص663)
57- طبق آييننامه زناشويى بانوان ايرانى با اتباع بيگانه غير ايرانى، مصوب 6/7/1345 (كه به موجب تصويبنامه مورخ 2/4/1349 يك تبصره به آن افزوده شده) زن و مرد بايد درخواستنامهاى مبنى بر تقاضاى صدور پروانه زناشويى، طبق نمونه وزارت كشور تقديم دارند كه منضم به گواهىنامههاى زير باشد:
1- گواهىنامه از مرجع رسمى كشور متبوع مرد، مبنى بر بلامانع بودن ازدواج با زن ايرانى و به رسميت شناختن آن در كشور متبوع مرد. (بند 2 ماده 2)
2- در صورتى كه مرد غيرمسلمان و زن مسلمان باشد، گواهى يا استشهاد تشرف مرد به دين مبين اسلام. (بند 3 ماده 2)
3- در صورت درخواست زن، وزارت كشور مدارك ديگرى نيز به شرح ذيل از مرد بيگانه، مطالبه خواهد كرد: گواهىنامه دال بر مجرد يا متأهل بودن مرد از مرجع رسمى محلى يا مأموران سياسى كشور متبوع مرد؛ گواهى نداشتن سوء پيشينه و محكوميت كيفرى؛ گواهى حاكى از استطاعت و مكنت زوج، و همچنين تعهد نامه ثبتى از طرف مرد بيگانه مبنى بر اينكه متعهد شود هزينه نفقه زن و اولاد و هر گونه حق ديگرى كه زن نسبت به او پيدا كند، در صورت بدرفتارى، ترك يا طلاق، پرداخت كند. (ماده 3)
در مواردى كه وزارت كشور مصلحت بداند، مىتواند براى حسن انجام وظايفى كه طبق قوانين و مقررات ايران به عهده شوهر است؛ از قبيل حسن رفتار و انفاق در تمام مدت زناشويى و اداى واجبات مالى زوجه و اولاد تحت حضانت وى و امثال آن، تضمين مناسب از مرد مطالبه كند. (تبصره الحاقى به بند 3 ماده 3 آييننامه فوق مصوب 1349)
58- طبق ماده 1059 ق.م.: «نكاح مسلمه با غير مسلم جايز نيست».
59- ماده 1061ق.م.
60- ماده 1072ق.م.
61- براى مطالعه بيشتر در اين باره ر. ك: شيخ محمد حسن نجفى، جواهر الكلام، ج 29، ص195، و شهيدثانى، الروضة البهية، ج 2، ص 37.
62- ماده 678 ق.م. گويد: «وكالت به طريق ذيل مرتفع مىشود:
1- به عزل موكل؛
2- به استعفاى وكيل؛
3- به موت يا جنون وكيل يا موكل».
63- براى آگاهى از نظر فقها در اين باره ر. ك: محمد كاظم طباطبايى يزدى، سؤال و جواب، ص 303 و 304؛ محمد جواد عاملى، مفتاحالكرامه فى شرح قواعدالعلاّمه، ج 7، ص530-528 و حمزة بن على، غنية النزوع. ( على اصغر مرواريد، سلسلة الينابيع الفقهيه، ج 16، ص 23)
64- ماده 681 ق.م.
65 - اسداللَّه امامى، حقوق مدنى (7)، جزوه درسى، انتشارات دانشگاه تهران (مجتمع آموزش عالى قم)، سال تحصيلى 1367-68، ص 112.
66- ماده 656 ق.م.
67- به نقل از: محمد حسن نجفى، جواهر الكلام، ج 27، ص 352.
68- بر فرض كه مسئله مورد بحث از مصاديق جنس و فصل باشد، با زوال فصل جنس به عنوان جنس از بين مىرود، ولى ذات جنس مىتواند به وسيله فصل ديگرى باقى بماند. چنان كه با بريدن شاخههاى درخت، اگر چه فصل «نامى» مرتفع مىگردد، ولى ذات جنس از بين نمىرود و «جسم بودن» شاخهها به حال خود باقى است.
69- ابوالقاسم ميرزاى قمى، جامع الشتات، ج 2، ص 514.
70- همان، ص 512.
71- در بحث از «اذن معلق» نظريههاى برخى از فقيهان اماميه در مورد وكالت معلق مطرح گرديد.
72- ملا جلال الدين سيوطى تصرفات وكيل را در اين مورد صحيح مىداند و مىنويسد: «لو علّق الوكالة بشرط فسدت و جاز له التصرف لعموم الإذن فى الأصح». (الأشباه و النظائر فى قواعد و فروع فقه الشافعيه، ص182)
73- محمد بن حسن فخر المحققين، ايضاح الفوائد، ج 2، ص 334؛ علامه حلى، تذكرة الفقها، اول كتاب وكالت؛ على بن حسين محقق ثانى، جامغ المقاصد، ج 8، ص 181؛ شيخ محمد حسن نجفى، جواهر الكلام، ج 27، ص 352؛ عبداللَّه مامقانى، مناهج المتقين، ص 315 و محمد كاظم طباطبايى يزدى، عروة الوثقى، ج 2، ص 120.
74- على بن حسين محقق ثانى، رسائل؛ المجموعة الاولى، ص 196؛ علامه حلى، (نقل از: على بن حسين محقق ثانى، جامع المقاصد، ج 8، ص 179) و عبداللَّه مامقانى، مناهج المتقين، ص 351.
75- عدهاى از فقها وكالت را نوعى اذن مىدانند. از جمله سيد محمد كاظم يزدى در اين زمينه مىنويسد: «و الاقوى عدم كونها من العقود فلايعتبر فيها القبول... و المراد من عدم كونها من العقود أنّه لايشترط فى تحقّقها القبول و الاّ فلو أوقعت بنحو الايجاب و القبول تكون عقداً و يتحصّل أنّها تتحقّق بكلّ من الوجهين».(عروة الوثقى، ج 2، ص 119)
برچسب برای این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
- شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
- شما strong>نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
- شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
-
قوانین انجمن